مروری بر اهداف منظومه فکری تربیتی نوجوان و جوان

اهداف فکری تربیتی منظومه کاملاً به یکدیگر مرتبط هستند یعنی ارتباط بین اهداف از جنس ارتباط خطی نیست؛ بلکه نظمی منظومه‌ای بر آن ها حاکم است. از این پس در این محمل به تبیین تک تک اهداف فکری تربیتی پرداخته خواهد شد؛ تا به ذهنیتی مشترک بین همه مربیان و مدیران دست پیدا کرده و بر اساس یک ذهنیت دقیق مستند به آیات قرآن کریم و معارف اهل بیتعلیهم السلام اهداف تربیتی را پیگیری نماید.

قبل از تبیین اهداف به این نکته ای اشاره می شود که ترتیب اهداف در سیر فکری –تربیتی تنها بیانگر اهمیت یک هدف نسبت به هدف دیگر است که باعث شده یک محور ارتباطی ابتداً و محور دیگر در پی آن بیان شود و یک ترتیب منطقی به لحاظ مفهومی بین اهداف به وجود آید. اما این مسیر نشانگر حرکت مربی در روند تربیتی نیست. اکنون به تبیین منظور و مقصود یکایک اهداف مبتنی بر ادبیات آیات قرآن کریم و روایات اهل بیتعلیهم السلام پرداخته می شود.

 

۱-محور ارتباطی انسان با خدا

الف) ساحت شناخت

هدف اول: شناخت عظمت و اوصاف خدای متعال و مسأله خلقت و قضا و قدر الهی

در منظومه اهداف فکری-تربیتی برای تبیین اهداف ساحت شناختی از روش های معمولی عنوان گذاری استفاده نشده است؛ یعنی مثلاً هدف اول شناختی خداشناسی، دین شناسی، پیامبرشناسی، قرآن شناسی، امام شناسی در قالب بحث های علمی –عقیدتی قرار نگرفته است؛ بلکه اهتمام در منظومه اهداف فکری-تربیتی ناظر به ارایه شناخت‌هایی است که کارکرد اولی و اصلی آن‌ تربیت نوجونان است. هر چند خداشناسی به عنوان یک موضوع علمی بسیار خوب مورد توجه است، اما چون غرض اصلی اهداف در منظومه فکری-تربیتی، تربیت است، بنابراین از عناوینی استفاده می شودکه دقیقاً مقصود اصلی را بیان نماید. با توجه به این نکته عنوان اول اهداف در این ساحت، شناخت عظمت و اوصاف خدای متعال و مسأله خلقت و قضا و قدر الهی بیان شده است.در این هدف منظومه بر آن است که:

اولاً؛ شناخت خدای متعال و اوصاف او

تصوری صحیح از خدای متعال و اوصاف او در ذهن و قلب نوجوان ایجاد کند. تصوری منطبق بر معرفی خدای متعال از بیان قرآن و احادیث اهل بیتعلیهم السلام که بتواند یک رابطه درست بین او و خدای متعال برقرار کند. به گونه ای که منجربه درک حضور خدا در زندگی نوجوان شود. ثمره و کارکرد این معرفت ها حضور مطلوب خدا در زندگی نوجوان است. در واقع غرض در این بحث اثبات خداوند به روش‌های کلامی نیست. بلکه بر اساس مبانی اندیشه دینی اعتقاد بر این است که یک شناخت فطری نسبت به خدای متعال در وجود همه انسان‌ها بالاخص در سنین آغازین نوجوانی وجود دارد. آیات متعدد قرآن، تفاسیر علما و بزرگان موید مطلب است. پس این شناخت در نوجوان مبتنی بر آن معرفت فطری است؛ یعنی مربی بنا نیست نوجوان را با خدا آشنا کند بلکه نوجوان یک شناخت فطری نیست به خدای متعال در وجود خود دارد و مربی باید نوجوان را به آن شناخت فطری آگاه کند.

شناخت خدای متعال مراتب مختلفی دارد. عالی ترین مراتب آن مختص خود خدا است یعنی جز خود خدا کسی او را درست نمی تواند بشناسد. در مراتب بعدی شناخت انبیا و اولیای الهیعلیهم السلام قرار دارد و آرام آرام در مراتب بسیار پایین تر، سایر بندگان یک شناخت اولیه‌ای نسبت به خدای متعال دارند. هرچند این شناخت فطری اولیه، نوعی از شناخت ناآگاهانه است. یعنی ممکن است انسان اصلاً هیچ توجه و آگاهی نسبت به این شناخت از خدا در وجود خود نداشته باشد؛ اما در عمق وجودش خدا را می شناسد. آیات متعدد قرآن بر این مهم استدلال می‌کند و به طور مثال می فرماید شما وقتی در یک فضای بسیار سخت مثلاً در میان امواج‌های سهمگین دریا قرار می‌گیرید متوجه یک قدرت ما فوق می گرید که خدای متعال نام دارد. این اذعان همان شناختی است که نسبت به خدای متعال در منتهی الیه ضمیر انسان‌ها وجود دارد.

نکته قابل توجه آنکه طبق آیات قرآن و احادیث اهل بیتعلیهم السلام شایسته است انسان خدا را ازشناخت خویش تنزیه نماید. و بر این اساس در عقیده شیعی، شناخت از خدا، شناختی اجمالی است؛ یعنی هم می‌توان خدا را شناخت و هم لازم است او را از هر شناختی تنزیه و تسبیح کرد زیرا او از هر چه که در ذهن انسان وجود دارد برتر است. ذکر «سبحان الله» که در نماز بسیار زیاد بیان می شود. به این معناست که خدای متعال اصلاً در توصیفات و ذهنیت‌ها نمی‌گنجد. اما در عین حال امکان یک شناخت اجمالی و کلی به عنوان مقدمه ی برقراری ارتباط انسان با خدای متعال در انسان وجود دارد شایسته است، این شناخت پیوسته در وجود نوجوان توسعه یابد.

طبق آیات متعدد قران و تبیین بزرگان دین راه ورود انسانهای معمولی به معرفت خدای متعال و توسعه آن این است که صفات الهی به ویژه ویژگی‌هایی که بیانگر ارتباط خدا با مخلوقات است؛ توجه مستمر شود. توجه مستمر به صفات فعلی خدا از یک سوو از سوی دیگر توجه به نقص‌ها و نیازهای خود، سبب می شود، انسان معرفتش نسبت به خدای متعال افزایش پیدا ‌کند. چرا که توجه و اهتمام غفلت را می زداید، حال آنکه مشکل عمده انسان ها ناشی از غفلت نسبت به خدای متعال و اوصاف او است.

مقصود در این هدف آنکه نوجوان آن خدایی که به عنوان معبود و اله خودش پذیرفته و از او یاد می‌کند، را با درکی عمیق ترو دقیق‌تر و از طریق توجه به اوصاف خدایی اش بشناسد.

اوصاف الهی مورد اهتمام:

  1. توجه به عظمت و بزرگی خداوند متعال؛

معنای ذکر «الله اکبر» به عنوان یکی از مهم‌ترین اذکاری است که هم درنماز و سایر عبادات به آن توصیه شده است. در این هدف مربی در پی آن است تا شناخت نسبت به «الله» را وجود نوجوان توسعه دهد. یعنی می‌خواهد نوجوان متوجه شود که خدای بسیار با عظمت و بزرگ، بزرگ‌تر از هر تصور و توصیفی است. بنابراین باید عظمت و بزرگی خدا خالق عالم درک نماید. نوجوان باید مسأله خلقت عالم را دریابد و بداند خالق هستی، این عالم را از عدم به وجود آورده است. او باید دریابد که هیچ قدرتی بالاتر از خدا نیست«إنّ القوه لله جمیعاً» بلکه تمام قوت‌ها و قدرت‌ها، همه از قدرت خدا سرچشمه می گیرد. مهم‌ترین نکته در شناخت خدا، شناخت عظمت او و توسعه دائمی این معرفت در وجود خود است. نوجوان باید دریابد ملک و مالکیت همه عالم برای خداست «له الملک و له الحمد». او بر هر چیز قادر و تواناست «إنّ الله علی کل شیء قدیر» چنانچه اگر اراده کند که چیزی انجام شود؛ تا اراده کند، آن شی موجود می‌شود «اذا اراد شیئاً أن یقول له کن فیکون». یعنی اراده خداوند مساوی با تحقق است. نوجوان وقتی این مطلب را متوجه شد، خدا دست می یابد. پس بایسته است به عظمت مربی متربی نوجوان را کمک کند تا این شناخت در وجودش نهادینه شده و به نقطه ی اوج برسد.

  1. توجه به رحمانیت خداوند متعال،

بعد از تبیین عظمت و بزرگی خدای متعال نوجوان باید جایگاه رحمانیت خدای متعال، رحمت حضرت حق و رأفت او را بشناسد. این مهم که خدای متعال ظالم نیست و به بندگانش ستم نمی‌کند بلکه نهایت لطف، رأفت را نسبت به همه ی مخلوقاتش دارد؛ باید در وجود او نهادینه شود.در این هنگام آن جلوه عظمت و این جلوه رحمت یک حالت خوف و رجا[۱] در نوجوان ایجاد خواهد کرد. بر مربی است که بذر خوف و رجا از طریق معرفی عظمت و رحمت[۲] خدای متعال در قلب نوجوان بکارد.

  1. توجه به صفات کثیره خداوند متعال؛

در این مرحله باید نوجوان را متوجه تعابیر متعدد قران در مورد خدای متعال نمود که او خدایی علیم، حکیم،‌ خبیر و بصیر است. خدا آن قدر به انسان نزدیک است و از وجود انسان و اسرار درونی او آگاه است که گویا خدا بین انسان و قلبش قرار داد «إنّ الله یحول بین المرء و قلبه». او باید دریابد خداوند موجود و حقیقتی نیست که خوابش ببرد یا چرتش بگیرد«لا تأخذه سنه و لا نوم» یا چیزی در عالم اتفاق بیفتد و از چشم او پنهان باشد.ایجاد شناخت نسبت به اوصاف خدای متعال موضوع بسیار مهمی است، وقتی نوجوان به این مطالب توجه کند شناختش نسبت به خدای متعال کامل‌تر می‌شود.

  1. توجه به تربیت خداوند متعال؛

مطلب مهم تر اشاره به ویژگی «ربوبیت الهی» خداوند نسبت به عالم است. <الحمد الله رب العالمین> صفاتی چون رزاقیت و هدایت‌گری خداوند درذیل این صفت قرار می گیرد .باید نوجوان را آگاه کرد که تنها پرورش دهنده انسان‌ها خداست، اوست که از انسان ها دستگیری هدایت می‌کند و قضا و قدر عالم هم به دست اوست.

ثانیاً: مساله قضا و قدر؛

قضا و قدر یکی از مهم‌ترین مبانی فکری اسلام است که نوجوان باید با معنا و مفهوم آن آشنا گردد. پیرامون این موضوع تفاسیر و معانی مختلفی بیان شده است. تفسیر غلط از این بحث این است که گفته شود خدا کسی است که هر کاری بخواهد انجام می دهد. حال آنکه معنای صحیح آن است که گفته شود؛ خواسته های خدا مبتنی بر حکمت انجام می گیرد و هر چند اراده‌ ی انسان در اتفاقات عالم دخیل است ولی مطلق نیست.

بحث‌هایی که در اثر فهم ناصحیح این موضوع مطرح شده است؛ در تاریخ اسلام منشأ بسیاری از انحرافات فکری، عملی، فردی و اجتماعی بوده است.

شناخت صحیح خدای متعال موجب شناخت دقیق مسأله قضا و قدر الهی می شود و باعث می گردد انسان مؤمن به سمت این حرکت کند که هدایت و توفیق را از خدا بخواهد. چرا که مبتنی بر توحید افعالی متوجه می‌شود همه عالم به دست خدای رحمان و رحیم است که خیر انسان را می‌خواهد. قدرت‌ و هدایت به دست اوست، دستگیری از طریق اوست و فقط اوست و غیر او نیست. و این جایگاهی است که با توجه قلبی به خدای متعال روز به روز بیشتر خواهد شد. زیرا تعقل و تفکر بدون قلب سالم و خاضع به نتیجه دست نمی یابد.

در این هدف مربی بر آن است تا نوجوان با تکیه بر معرفت فطری به توسعه شناخت خود نسبت به خدای متعال بپردازد و بتواند خدایی بزرگ، قادر، حکیم، مهربان و دوست داشتنی را در ذهن خود، خوب تصور کرده و رابطه خود را با چنین خدایی سامان دهد. خدایی که خیلی بزرگ، حکیم، خبیر، آگاه به همه عالم، مهربان، دوست ‌داشتنی، مالک همه ملک و ملکوت، مالک قضا و قدر، هادی انسان‌ها و رب عالم است. نوجوان باید به خدایی این چنین شناخت پیدا نماید.

ثالثاً: راه تقویت شناخت فطری نسبت به خدا

راه، تقویت و توسعه این معرفت فطری عبارت است از:

  • تعقل، تفکر، تدبر و تذکر در آیات عظمت و رحمت خدای متعال در عالم خلقت؛

نوجوان با نگرش، تفکر، تدبر و تعقل در عالم خلقت که همگی آیات و علائم و نشانه‌های خدای متعال است بایستی بتواند رابطه عالم خلقت و خالق هستی را دریابد.

  • توجه، تدبر و تذکر در آیات قرآن و کلمات الهی؛
  • تأمل، دقت، تدبر و تفکر در خلقت و وجود خود؛
  • تفکر در تاریخ و سرگذشت گذشتگان، کلمات و پیام‌های انبیا و اولیا الهیعلیهم السلام.

موارد مذکور منابع فکر کردن و معرفت نسبت به خدای متعال است و مربی باید به نوجوان کمک کند تا با پرسش و پاسخ، موعظه، یادآوری و استدلال بتواند درست فکر کند. او باید با استفاده روش‌های متعددی که در آیات قرآن و سیره اهل بیتعلیهم السلام وجود دارد به درک درستی از خدای متعال دست پیدا کند. طبق آیات قرآن در تمام آسمان و زمین آیات الهی و علائم خدای متعال برای صاحبان اندیشه وجود دارد «إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب»‏ کسانی که ایشان که اولاً همیشه به یاد خدا هستند «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» و آن وقت تفکر، تأمل و تدبر در آیات آسمان و زمین هستند. «وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» طبق آیه مبارکه، ذکر و فکر در کنار یکدیگر معرفت را حاصل می کند. در این هنگام است که نوجوان ماهیت از خدا بودن و به سوی خدای بودن عالم را متوجه می‌شود و حرکت پیوسته عالم خلقت به سوی خدای متعال را در می یابد «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُور». این مطلب از مبنایی‌ترین و مهم‌ترین اهداف شناختی و ریشه سایر شناخت‌ها می‌ باشد، علی رغم این که جنبه مقدمی دارد و انسان را به ایمان و عمل صالح می‌رساند از جمله شناخت‌های است که ارزش ذاتی دارد. این شناخت نسبت به خدای متعال توأم با سطحی از خضوع، معنای حقیقی ایمان است و واجد اهمیت بسیار است. پس مربی باید تلاش کند برای رسیدن نوجوان به چنین شناخت دقیقی نقش کمکی داشته باشد.

 

هدف دوم: شناخت حقیقت دین و مساله خاتمیت و جامعیت اسلام[۳]

در این هدف، منظومه بر آن است که:

اولاً؛ شناخت حقیقت دین

نوجوان حقیقت دین و جریان هدایت و ولایت الهی را دریابد.دین حقیقتی است که خدای متعال برای هدایت انسان ها نازل کرده است و ظاهر و باطنی دارد. باطن و حقیقت دین، جریان هدایت و ولایت خداوند متعال بر عالم است که از طریق اولیای معصومعلیهم السلام واقع می‌شود. اما ظاهر دین، همان مناسک دینی است که شامل اخلاق، عقاید، احکام می شود. نوجوان باید فرق ظاهر و باطن دین را دریابد و بداند مهم‌ترین نکته دینداری، پذیرش ولایت خداوند است. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: در دین هیچ اجباری نیست «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ». آنگاه در تفسیر دیندار بیان می کند که کسی است که به طاغوت کیفر پیدا کرده و زیر پرچم طاغوت نرود «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» و به خدای متعال ایمان آورده و ولایت او را می پذیرد «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ». آنکه ولایت خداوند را پذیرفته و ولایت کفر و طاغوت را نپذیرد، کسی است که حقیقت و جوهر دینداری را یافته است. و خدا متعال ولی چنین کسانی است، «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ».

ظاهر دین نیز شامل جلوه‌های ظاهری و آموزه‌های است که عبارتند از آموزه‌های اخلاقی، اعتقادی، رفتاری و احکام که در دین از آن به شریعت تعبیر می شود. نوجوان بایستی بداند که در پیشگاه خدای متعال دین چیزی جز اسلام و اسلام چیزی جز تسلیم در مقابل امر و نهی خدا نیست. نوجوان باید نسبت به موضوعاتی چون؛ تکثرگرایی دینی یا پلورالیسم شناخت پیدا کند تا خود دریابد که دین حق نمی تواند بیشتر از یکی باشد و آن دین انبیا الهیصلوات اله و سلامه علیهم یعنی دین اسلام است. هر چند انبیاء اولوالعزم شریعت های متفاوت داشتند ولی شریعت کامل، شریعت پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله است.

ثانیاً؛ مساله خاتمیت و جامعیت

نوجوان بایستی به شناخت صحیحی در مورد خاتمیت و جامعیت اسلام به عنوان دومین محور این هدف دست یابد.خاتمیت به معنا پذیرش این مهم است که پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم، آخرین فرستاده و پیامبر خاتم است. آنگاه که مساله خاتمیت با مسأله ولایت که اتمام نعمت و اکمال دین [۴]است؛ قرین شود؛ بیانگر ظرفیت پاسخگویی اسلام به تمام نیازهای بشر در تمام دوره‌های تاریخی می باشد. نوجوان بایستی با استدلال فهم کرده، درک نماید و معتقد شود که به چه دلیل دین و شریعت اسلام ظرفیت پاسخ‌گویی به نیازهای روز به روز و متغیر انسان‌ها را دارد.

مباحثی چون شناخت دین، فهم دین، تفقه در دین، ثابت و متغیر، شناخت دین در دوران حضور معصومینعلیهم السلام، روش پاسخگویی معصومینعلیهم السلام به سئوال ها، فقاهت در عصر غیبت و توسعه‌ی معرفت دینی مبتنی بر روش فقاهتی و… در اینجا مطرح و بررسی می شود.نوجوان باید بداند که اسلام مبتنی بر روش فقاهتی ظرفیتی را می یابد می تواند پاسخ‌گوی نیازهای امروز اسلام و جامعه‌ی اسلامی برای ساختن یک تمدن جدید باشد. برای این منظور خوب است که مربی جغرافیایی از معارف اسلام و دورنمای کامل از آموزه‌های اسلام از بحث‌های فردی و بسیار خرد تا آموزه‌های سیاسی و اقتصادی و حقوقی و… را برای او تبیین نماید تا او بتواند به نوعی پایه‌ی یک نوع رابطه‌ی دقیق و درست بین علم و دین از منظر اسلام را بشناسد. تا با یک نگاه صحیح به قلمرو دین و شریعت، بتواند بحث‌ها را تفهیم کرده و در مقایسه با سایر مکاتب بشری اقتدار اندیشه‌ی اسلام را متوجه شود و ظرفیت بالای اسلام را برای پاسخ‌گویی به نیازهای بشر و اداره‌ی زندگی بشردرعصر حاضر دریابد.دریافت این امر که، راه رسیدن به خدا در طول تاریخ و در جوامع بشری امروزی برای ساختن یک زندگی اجتماعی، اسلامی مبتنی بر توسعه معرفت بر اساس روش فقاهتی است؛ بسیار مهم است.

در این هدف مربی بر آن است تا نوجوان به یک شناخت عمیق از حقیقت دین، حقانیت آن، خاتمیت و جامعیت اسلام دست یافته و تصور خوبی از قدرت پاسخ‌گویی دین اسلام به همه‌ی نیازهای بشری را پیدا می کند و در پی آن انگیزه‌ی لازم را برای فهم صحیح دین بر اساس روش فقاهتی پیدا نماید بنابراین و می یابد که برای شناخت دین بایستی به اهل فقه و اجتهاد مراجعه نماید.

 

هدف سوم: شناخت جایگاه انبیاء و اولیاء الهیعلیهم السلام، بالاخص اهل بیتعلیهم السلام در هدایت الهی

در این هدف، منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً؛ شناخت جایگاه مناصب الهی

نوجوان جایگاه، مقامات، معنا و حقیقت مناصب مهم الهی[۵] را دریابد. اینکه خدای متعال در جریان هدایت و ربوبیت نسبت به عالم برای هدایت انسان‌ها مناصبی چون، رسالت و نبوت را تعریف کرده و انبیاء الهی را متولی آن قرار داده است.

ثانیاً؛ شناخت جایگاه واسطه ی هدایت

نوجوان بایستی جایگاه واسطه‌ی هدایت را شناخته و بداند که انبیاء الهی صرفاً پیام‌رسان نیستند، بلکه وساطت رسیدن فیض الهی به انسان‌ها را بر عهده داشته و واسطه‌ی هدایت انسان‌ها توسط خدای متعال می باشند. ایشان نه تنها از طریق ظواهر با انتقال پیام‌های الهی به صورت شفاهی یا به صورت یک کتاب آسمانی بلکه در عالم باطن و حقیقت و معنا هم دستگیر مخلوقات هستند و این جایگاه رفیع ولایت اولیاء الهیعلیهم السلام است. در اینجا بایسته است مقام شفاعت انبیاء و اولیاء الهی به صورت کلی و با اختلاف درجات و مراتبش تبیین گردد؛ چرا که شفاعت اختصاص به عالم آخرت ندارد، بلکه در این دنیا نیز دستگیری انبیاء و اولیاء الهی و اهل بیت معصومینعلیهم السلام در واقع شفاعت ایشان است.

ثالثاً؛ شناخت وحی

نوجوان بایستی وحی را به عنوان رابطه‌ی خاص میان خدای متعال و و انبیاء الهی و اولیاء معصومعلیهم السلام فهم کند.

رابعاً؛ شناخت عصمت انبیاء و اولیاء الهیعلیهم السلام

او بایستی معنای عصمت و اسوه بودن انبیاء و اولیاء الهی، اهل بیتعلیهم السلام برای بشریت دریابد. نوجوان باید پس از اینکه مقام و جایگاه هدایت‌گری و ویژگی‌های انبیاء الهی یعنی علم، عصمت، وساطت فیض، مساله وحی را شناخت؛ باید به صورت خاص به

  1. جایگاه نبی اکرمصلی الله علیه و آله و سلم و چهارده معصومعلیهم السلام در کل نظام خلقت و در تاریخ تکامل بندگی خدای متعال در زمین شناخت پیدا کند.
  2. جایگاه به پنج تن آل عبا دست شناخت یافته و جایگاه خاص امیر المؤمنینعلیه السلام در ارتباط با سایر معصومینعلیهم السلام را دریابد. و مسایل تاریخی مربوط به مسأله‌ی ولایت امیر المومنینعلیه السلام را که از ویژگی‌های عقیدتی شیعه است؛ را باید خوب متوجه شود. هر چند امکان معرفت کامل به مقامات انبیاء و اولیاء الهی و بالاخص چهارده معصومعلیهم السلام وجود ندارد.
  3. به جایگاه حضرت ولی عصرعج الله تعالی فرجه الشریف به عنوان حجت امروز و ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف شناخت پیدا کند و مسایل مربوط به ایشان چون فلسفه‌ی غیبت، معنای انتظار، وظایف منتظران، ضرورت رجوع به علمای دین و فقها در عصر غیبت و… را باید متوجه شود.
  4. چگونگی رابطه‌ی مطلوب خود با انبیاء و اولیاء الهی، بالاخص چهارده معصومعلیهم السلام شناخت پیدا کند.
  • اولین نکته در این رابطه‌ تبعیت و اطاعت است. آنگونه که هر کس از انبیاء الهی و اهل بیتعلیهم السلام اطاعت کند، از خدای متعال اطاعت کرده است.حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند که «من اطاعنی فقد اطاع الله» ایشان راه و واسطه در بندگی خدای متعال هستند. بنابراین اولین وظیفه، وظیفه‌ی تبعیت است.
  • نکته دوم در این مسیر بحث زیارت و آداب زیارت به عنوان وظیفه دیگر است. در زمان حضور امام معصوم علیهم السلام خود زیارت موضوعیت دارد. زیرا زیارت امام معصومعلیهم السلام طبق روایات تجدید عهد و میثاق با امام است و واجد اهمیت و ضرورت بسیار است. در زمان فقدان امام معصومعلیهم السلام زیارت قبور موید این مطلب است. بنابراین نوجوان بایستی آداب زیارت، جایگاه توسل و… را بیاموزد.
  • نکته سوم اهمیت تولِّ‍‍ی و تبرِّی یا به تعبیری تولَّی و تبرَّی بر مبنای ولایت اولیاء الهی است که نوجوان باید آن را شناخته، متوجه شود و درک کند.

در این هدف مربی بر آن است تا نوجوان به قدرت اغناء دیگران و پاسخ‌گویی به شبهات اولیه‌ دست پیدا کند. چنین شناختی از انبیاء و اولیاء الهیبالاخص اهل بیتعلیهم السلام و حضرت ولی عصرعج الله تعالی فرجه الشریف به طور خاص در وجود نوجوان مقدمه‌ی انس، ارتباط آگاهانه و روشن‌بینانه با اهل بیتعلیهم السلام، رشد معرفت، تبعیت و تقوای عملی و انجام عمل صالح است. بر مرّبی است که تمام تلاشش خود را انجام دهد تا شناختی صحیح و دقیق نسبت به انبیاء و اولیاء الهی و بالاخص اهل بیتعلیهم السلام در ذهن نوجوان ایجاد کند.

 

هدف چهارم: شناخت جایگاه و ویژگی‌های قرآن در هدایت الهی

در این هدف منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً؛ شناخت جایگاه قرآن:

شایسته است در نوجوان شناخت درستی از قرآن ایجاد شود. شناختی کلی، نسبت به ماهیت، سندیت، اصالت و الهی بودن قرآن، به طوری که اطمینان یابد که قرآن از جانب خداست و تحریفی در آن صورت نگرفته است. آنگاه باید برای او وجوه اعجاز قرآن را تبیین نمود تا آن را منشأ اعتقاد عمیق‌تر به حقانیت قرآن و علامتی برای اثبات رسالت نبی اکرمصلی الله علیه و آله و سلم قرار دهد. یعنی وقتی نوجوان وجوه اعجاز، اعم از اعجازهای لفظی، بیانی، محتوایی و معارفی را دریابد، تاریخچه‌ی تأثیر قرآن بر جوامع اسلامی را شناخته و نقش بسیار بزرگ قرآن را در ساختن تمدنی بزرگ در دنیای اسلام در روزگار کنونی می شناسد؛ اهمیت، جامعیت و جاودانگی قرآن را به عنوان آخرین و کامل ترین کتاب آسمانی در می یابد. و آنگاه قران را به عنوان کتابی که هیچ شکی و انحرافی در آن راه نمی یابد؛ باز می شناسد «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏».

ثانیاً؛ تصحیح و تکمیل ارتباط با قرآن

بر مربی است ارتباط نوجوان را با قرآن تصحیح و تکمیل نماید. برای دستیابی به این مهم نوجوان بایستی بداند چگونه می تواند رابطه خود و قران را بدست آورد. اینجاست که ابتدا باید شناخت درستی از این رابطه داشته و چیستی و چگونگی اش را به دست آورد. در این راستا باید شرایط معنوی و روحی لازم برای بهره‌مندی مناسب از قرآن را بشناسد و بداند که هر قلبی نمی‌تواند از قرآن استفاده کند؛ بلکه قلب سلیم لازم دارد. او باید استفاده‌ی عمومی از قرآن را یاد گرفته و انس با قرآن را تمرین کند، تا با آن ملتزم شود. این انس شامل نگه‌داری قرآن در منزل، نگاه کردن به آیات و کلمات قرآن، قرائت قرآن، تلاوت قرآن، تدبر در قرآن و عمل به قرآن و… می شود، که وظیفه‌یی همگانی است. علاوه بر اینکه آشنایی به شرایط و روش استفاده‌ی فکری و علمی از قرآن که نوعی استفاده‌ی اختصاصی است نیز برای او لازم است. یعنی او باید بتواند کلیاتی از علوم قرآنی چون معنای تفسیر و تأویل ، محکم و متشابه، ظاهر و باطن و… را برای درک بیشتر قرآن بشناسد تا در آینده بیشتر با قرآن آشنا شده و استفاده‌ی بیشتری از آن نماید. او حداقل باید متوجه شود که استفاده‌ی از قرآن بدون آگاهی، آشنایی و استفاده از روش‌های آن، موجب انحرافات فکری می شود. در مرحله‌ی نهایی بایستی با یک سری از آموزه‌های بسیار مهم و کلیدی قرآن نیز آشنا شود.

در این هدف مربی بر آن است تا نوجوان به مسایل قرآن معرفت یافته و بر این اساس مقدمه‌ی انس و ارتباط آگاهانه او فراهم شده و عامل تعمیق و توسعه‌ی بهره‌مندی نوجوان از قرآن قرار گیرد.

 

ب) ساحت گرایش

هدف اول: احساس خضوع و نیاز در برابر خدای متعال

این هدف یکی از مهم‌ترین اهداف فکری تربیتی است که با توجه به بحث طبقه‌بندی ارزشی اهداف سامان می یابد. همانطور که در محور ارتباط با خدای متعال، عبودیت و معرفت نسبت به خدای متعال غایت تربیت و کمال و رشد انسان تلقی شد؛ در بین اهداف این محور نیز این هدف بسیار مهم و کلیدی است به طوری که می توان آن را غایت الغایات تربیت دانست.در این هدف منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً: معنای خضوع و نیاز در برابر خدای متعال

با شناختی که در هدف اول ساحت شناخت حاصل می شود طبیعی است که در این ساحت انسان در مقابل خدای متعال کرنش کند و اهل خشیت، خضوع، اظهار کوچکی، تذلل، خشوع و افتادگی باشد. یعنی برای خودش در مقابل خداوند شأنی قائل نباشد. پس مربی پیوسته باید مراقب باشد که این روحیات را با رفتارها و برخوردهای خویش افزایش داده و از این طریق به متربی منتقل کند. و در ارتباطات با متربی به گونه‌ای رفتار نماید که این روحیه در وجود نوجوان روز به روز تقویت شود.

ثانیاً: مانع اصلی تحقق احساس خضوع و نیاز در برابر خدای متعال

در بحث‌های مقدماتی از لسان روایات بیان شد که سه خصلت اصلی ریشه همه مفاسد، خصلت‌های زشت، سبب بیچارگی‌ و خسران انسان است؛ یکی از آن مهم موارد کبر است که شیطان را نیز بر زمین زد. کبر، خود بزرگ‌بینی و احساس استغناء و بی‌نیازی از خدای متعال‌ مهم‌ترین مانع درونی است که در مقابل روحیه خضوع، خشیت، تواضع، افتادگی و احساس نیاز در مقابل خدای متعال برای انسان وجود دارد. روحیه کبر، تکبر، مانع اصلی تحقق احساس بی‌نیازی و استغناء از خدای متعال است و عبارت است از حالتی در انسان که از آن تعبیربه «منیّت» می شود، صفت خود بزرگ‌بینی وخودپسندی که موجب نوعی لجبازی، لجاجت و تکذیب حق و حقیقت می شود، مانع اصلی تحقق این هدف در وجود انسان می شود.

ثانیاً: عوامل تحقق و رشد احساس خضوع و نیاز در برابر خدای متعال

در مقابل موانع ذکر شده، عامل اصلی که این روحیه را در وجود هر انسانی و بالاخص نوجوان رشد داده و به حد مطلوب اولیه‌ای می رساند؛ عبارت از:

  1. توجه مستمر و تفکر دائم در عظمت خدای متعال[۶]:

از مهمترین عوامل تحقق و رشد احساس خضوع و نیاز است. زیرا پیوسته این چنین نیست که شناخت عظمت و اوصاف خدای متعال، به احساس خضوع و نیاز در مقابل خدای متعال منتقل شود؛ بنابراین لازم است که این هدف به صورت مستقل مورد نظر مربی قرار گیرد. متاسفانه گاهی مربی آن قدر درگیر ارائه یک شناخت درست می‌شود که از مقصود و غایت اصلی که موجب تاثیر سایر شناخت ها در انسان می شود، غافل می ماند. غایت اصلی در این محور احساس خضوع و نیاز است. توجه مستمر و تفکر مداوم به عظمت و اوصاف خدای متعال می تواند پیوسته، لحظه به لحظه و آن به آن احساس خضوع و نیاز را در وجود نوجوان تقویت کند.

بسیاری از اوقات انسان دچار غفلت و فراموشی می شود، یعنی با وجود اینکه خدای متعال را به عظمت می شناسد و تصوری که از خدا در ذهن و جان دارد تصویر خدایی علیم، خبیر، حکیم و قادر است که هر چیزی راکه بخواهد می تواند انجام بدهد و همه عالم در اختیار اوست؛ ولی چون این تصور را زیاد تداعی نکرده و مستمراً به آن فکر نمی‌کند؛ بنابراین شناخت او از خدا منجر به ایجاد روحیه و احساس خضوع و نیاز در مقابل خدا نمی‌شود و به همین دلیل است که توجه به خود این هدف، موضوعیت دارد و به عنوان یک هدف مستقل مورد توجه مربی قرار می گیرد. پس مربی باید بتواند نوجوان را به آنجا برساند که به تعبیر روایات، خدا در چشم او بزرگ و غیر خدا در چشم او کوچک باشد. و بدین سان او در مقابل خدای متعال احساس کوچکی و حقارت می کند.

  1. معاشرت با اولیای خدا:

معاشرت با اولیای خدا، افراد خداترس و خداباور موجب می شود روز به روز عظمت خدا در چشم انسان افزایش یابد و انسان به تواضع، خضوع و احساس نیاز به خدای متعال نزدیک تر می شود. حال آنکه ارتباط با افرادی که احساس بی‌نیازی از خدا در وجودشان موج می‌زند و در زندگی‌شان هیچ تقیدی به آداب دینی و امر و نهی الهی ندارد؛ قاعدتاً روز به روز عظمت و جایگاه خدا متعال را پیش چشم انسان کوچک می‌کنند. پس ایجاد یک شرایط ارتباطی و محیطی مناسب عامل کمکی بسیار مهم است[۷].

  1. معاشرت با فقرا:

معمولاً اهل دنیا، اغنیاء و کسانی که از مال و مکنت بیشتری برخوردارند کمتر به خدا توجه دارند[۸] و یا اگر متوجه خدا هستند، یک توجه به قول بعضی‌ها «توجه فانتزی» است؛ که خدا را برای پول می‌خواهد. بنابراین در روایات معمولاً توصیه شده ‌است که با اغنیاء کمتر ارتباط داشته باشید، و با افرادی که ضعف اقتصادی بیشتری دارند، ارتباط برقرار کنید. به عنوان یک عامل کمکی مورد توجه است.

رابعاً: آثار احساس خضوع و نیاز در برابر خدای متعال

  • حیاء در مقابل خدای متعال: در واقع وقتی انسان خدا را بزرگ دید و احساس کوچکی و نیاز در مقابل خدا داشت خود به خود حیاء می‌کند و در مقابل خدا هر کاری را انجام نمی‌دهد.
  • توبه، استغفار مستمر و انابه: از دیگر آثار توجه به عظمت الهی و احساس نیاز به او است که باعث می شود، انسان پیوسته احساس ‌کند که حق خدای متعال را اداء نکرده است. همیشه از نقص‌ها وایرادهای خودش به درگاه خدای متعال توبه و استغفار نموده و از او طلب عفو و رحمت و بخشش می‌ نماید؛ این امر بسیار پر اهمیت و مهم است.
  • بازداشتن انسان از تکبر

خامساً: آسیب شناسی افراط در ایجاد احساس خضوع و نیاز در برابر خدای متعال

در ارتباط با نوجوان و در راستای ایجاد، تقویت و رشد این هدف اگر مخاطب زیاد تحت فشار قرار گیرد که تو باید در مقابل خدا خیلی خاضع باشی، چرا که تو کسی و چیزی نیستی، این باعث له شدن نوجوان می شود. احساس کرامت و عزت نفسی را که خدای متعال در وجود انسان قرار داده است را خدشه دار می کند، حال آنکه وجود کرامت و عزت نفس در بحث های تربیتی واجد اهمیت فراوان است. اهتمام به این هدف یعنی خضوع، تواضع و احساس نیاز در مقابل خدای متعال نباید باعث له کردن عزت نفس و احساس کرامت و شخصیت در نوجوان شود. در واقع باید مراقب این آفت بسیار مهم بود که یک هدف، هدف دیگر را نقض نکند. زیرا می تواند نوجوان را به لجاجت با خدای متعال بکشاند.

در این هدف مربی باید به نوجوان کمک کند تا نوجوان با توجه مستمر و دائمی به عظمت خدای متعال و اوصاف او و ایجاد شرایط ارتباطی مناسب روز به روز احساس تواضع و نیاز به خالق هستی در وجودش تقویت شود. البته مربی باید مراقب آفات ها نیز باشد تا به صورت تدریجی این روحیه در وجود نوجوان راسخ‌تر، عمیق‌تر و ماندگارتر شود.

 

هدف دوم: محبت و انس قلبی نسبت به خدای متعال و اهل بیتعلیهم السلام بالاخص حضرت ولیعصرعج الله تعالی فرجه الشریف

در این هدف منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً: شناخت ارزش محبت:

نوجوان باید ارزش، قیمت و اهمیت اصل محبت را درک کند. ارزش این ویژگی ارزشمند که خدای متعال در وجود او قرار داده را بازشناسد؛ ویژگی که، به وسیله آن انسان می فهمد که چه چیزی را دوست می‌دارد و از چیزدیگری بدش می‌آید. او باید بداند اصل دوست داشتن و محبت ورزیدن، بسیار قیمتی و موثر در سرنوشت انسان است. این که انسان محبت خود را کجا خرج کند، در سرنوشت او به شدت مؤثر است. بنابراین نوجوان باید ذی قیمت بودن اصل محبت را درک نماید.

ثانیاً:‌ شناخت محبوب حقیقی

نوجوان بایستی دریابد که اگر این نعمت الهی را جز در معامله خدا و اهل بیتعلیهم السلام و کسانی که ایشان فرمودند خرجش کند، ضرر کرده است و نعمت بسیار ذی‌قیمت و ارزشمندی را در سرنوشت خود به ارزانی را فروخته است. بر این اساس، او باید محبت خدای متعال و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خاصه حضرت ولیعصرعج الله تعالی فرجه الشریف را در وجود خود روز به روز بارور کرده و این درخت را در وجود خود تنومندتر کند. چرا که طبق احادیث، محبت اهل بیتعلیهم السلام به عنوان اساس اسلام و شرط پذیرش توحید ذکر شده است. یعنی علاوه بر اینکه محبت خدای متعال مهم و ضروری است «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» محبت اولیای خدا و معصومینعلیهم السلام شرط پذیرش محبت الهی است. درست آنکه شرط صداقت انسان در محبت به خدای متعال این است که نسبت به اولیای خاص خدا، محبت و به دشمنان‌شان، بغض داشته باشد. زیرا روایات ایمان را محبت به اهل بیتعلیهم السلام تعریف کرده اند و بغض نسبت به ایشان را کفر خوانده اند «حبنا ایمان و بغضنا کفر». این نشانگر عینیت این حب و بعض با حب و بغض در مقابل خدای متعال است. زیرا ایشان طریق بندگی خداوند و راه هدایت به سوی او می باشند.

بنابراین باید به نوجوان کمک کرد که اولاً به محبت و رافت خدای متعال و اهل بیتعلیهم السلام نسبت به خودش التفات و توجه پیدا کند. زیرا آگاهی انسان از محبت ایشان به خود، سرمنشا افزایش محبت انسان نسبت به ایشان می گردد. زیرا از مهم ترین عوامل تقویت محبت این است که انسان بداند محبوبش او را دوست دارد. در مورد محبت خدا و اهل بیتعلیهم السلام نه تنها ایشان ما را دوست دارند بلکه بیشتر از ادعای محبت ما به خدا و اهل بیتعلیهم السلام، این خدا و اهل بیتعلیهم السلام هستند که ده ها برابر ما را دوست داشته و نسبت به ما محبت دارند. فهمیدن این مطلب در تحقق این هدف بسیار اهمیت دارد.

نوجوان باید متوجه مقامات اهل بیتعلیهم السلام و جایگاه شان در عالم خلقت گردد و بایستی خود دریابد که محبت به اهل بیتعلیهم السلام محبت خدای متعال را جلب می کند او باید بداند که اجر رسالت نبی اکرمصلی الله لیه و آله و سلم محبت به اهل بیتعلیهم السلام است، بنابراین در مقام شکر گزاری، اهل بیتعلیهم السلام را بایستی دوست دارد. زیرا درک صحیح انسان از جایگاه، سیره، شخصیت، مقام و منزلت بزرگ و عظیم ایشان در پیشگاه خداوند متعال، باعث تقویت محبت به ایشان می گردد.

ثالثاً: عوامل رشد و تقویت محبت به اهل بیتعلیهم السلام

  • زیارت: ز جمله عوامل رشد محبت به خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام بحث زیارت ایشان است. این امر بسیار مهم در روایات، بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. حال آنکه زیارت قبور می تواند از نزدیک یا دور واقع شود. آنچه بسیار واجد اهمیت است استمرار زیارت است به گونه ای که ادعیه روزانه[۹] به ابزار بسیار مهمی برای تقویت روحیه و احساس محبت نسبت به خدای متعال و اهل بیتعلیهم السلام است.در ارتباط با خدای متعال دعا، نیایش و مناجات کردن و در ارتباط با اهل بیتعلیهم السلام زیارت، عرض ارادت، سلام، ادب، تحیت، درد دل کردن و حرف زدن از عوامل بسیار مهم و تاثیر گذار در افزایش محبت به شمار می آید. زیارت و توجه به امامزاده‌های شهر در افزایش محبت انسان نسبت به خدای متعال و اهل بیتعلیهم السلام بسیار موثر می باشد.
  • موالات: آنچه، در روایات خیلی به آن تأکید شده مساله موالات است. موالاه به این معنا که انسان به دوستان اهل بیتعلیهم السلام محبت کند و نسبت به دشمنان ایشان بغض و دشمنی داشته باشد. البته میزان این دشمنی وابسته به میزان دشمنی ایشان با خدا و اهل بیتعلیهم السلام است و میزان این محبت نیز به میزان محبت ایشان به خدا و اهل بیتعلیهم السلام وابسته است. موالات طریقی بسیار تاثیر گذار در افزایش محبت انسان نسبت به خدای متعال و اهل بیتعلیهم السلام است. زیرا دوستی با دوستان خدا در افزایش ما نسبت به خدای متعال بسیار تاثیر گذار است.
  • توجه به مصائب اهل بیتعلیهم السلام: توجه به مصائب اهل بیتعلیهم السلام به ویژه حضرت سید الشهداءعلیه السلام از راه‌های بسیار مهم جلب رحمت الهی عاملی برای تقویت محبت انسان نسبت به اهل بیتعلیهم السلام به شمار می آید؛ به طوری که در احادیث بیان شده است اگر در مصائب اهل بیتعلیهم السلام گریه تان نمی‌آید، خودتان را به گریه کردن بیندازید. یعنی ظاهر گریه کردن را از خود نشان دهید زیرا این تلقین آرام آرام بر قلب اثر می‌گذارد. این راه از جمله راه هایی است که هیچ چیز جای آن را نمی تواند بگیرد.
  • تبعیت عملی:از عوامل بسیار مهم در رشد و تقویت این محبت بحث «تبعیت عملی» می باشد. تبعیت انسان از اهل بیتعلیهم السلام، اثر محبت حقیقی و صدق در محبت نسبت به خدا و اهل بیتعلیهم السلام است. چنانکه در قرآن می فرماید که اگر راست می‌گویید که خدا را دوست دارید «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» پس از من پیامبر خدا تبعیت کنید «فَاتَّبِعُونی» تا خدا هم شما را دوست داشته باشد «یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ». علامت صدق محبت و مودت، تبعیت و التزام است.به این معنا که کارهایی را که اهل بیتعلیهم السلام انجام می دهند، سایر بندگان انجام دهند. این تبعیت کردن عامل بسیار مهمی در تقویت محبت به خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام است.
  • توجه به امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف: آنچه در پایان بایسته است در نوجوان شکل گیرد، توجه ویژه ی به حضرت ولیعصرعج الله تعالی فرجه الشریف به عنوان حجت امروز خدا و امام حی و حاضر است. این اهتمام و توجه، پیوسته ارتباط را افزایش داده و انس قلبی ایجاد می‌کند.

در مقابل بی‌توجهی نسبت به اموری مانند گناه کردن مستمر، عدم اهتمام به تولی و تبری و بی‌توجهی به زیارت اهل بیتعلیهم السلام از موانعی به شمار می آید که این محبت را در وجود انسان کمرنگ می‌کند.

رابعاً: آثار محبت به اهل بیتعلیهم السلام

بر اساس روایات از جمله آثار بسیار مهم محبت اهل بیتعلیهم السلام تاثیر بسیار این محبت  بر ایجاد، رشد و تقویت فضائل اخلاقی در فرد است. یعنی اگر محبت حقیقی نسبت به اهل بیتعلیهم السلام شکل گیرد ،فضایل متعددی چون روحیه توکل، زهد، ورع، تقوا، توبه و تهجد در وجود انسان رشد می‌کند. از اینجا معلوم می شود ادعای ما بر محبت به اهل بیتعلیهم السلام ریشه دار نیست؛ هنگامی که این ویژگی‌های اخلاقی در ما رشد نمی کند مثلاً حال عبادت و تهجد نداریم و بسیار دلبسته دنیا و ظواهر آن هستیم. زیرا اهل بیت علیهم السلام خودشان فرموده اند که محبت ما آثار دارد و اگر این آثار همراه محبت نباشد نشانگر آن است که آن محبت نه تنها ریشه دار و صادق نیست بلکه آن فرد انسانی است که در ظاهر خیلی ابراز ارادت به اهل بیتعلیهم السلام می‌کند، مثلا در مجالس سوگواری اهل بیتعلیهم السلام شرکت می نماید، اما به شدت دلبسته دنیاست؛ آنچنان که می‌ترسد به کسی پول قرض دهدو… عدم همرنگی با اهل بیتعلیهم السلام نشانی از عدم صدق فرد در گفتارش است.

نکته بسیار مهم آنکه اگر محبت اهل بیت و اولیاء خدا علیهم السلام در انسان نهادینه شده و آرام آرام رشد کند؛ میل به اقامه دین در عالم افزایش پیدا می‌کند. یعنی انتظار فرج که انتظار فرج اهل بیتعلیهم السلام به صورت حقیقی، با معرفت و شناخت درست است در وجود انسان رشد پیدا می‌کند. و در آن هنگام محبت حقیقی خدای متعال و اهل بیتعلیهم السلام در پی آن قرار می گیرد تا آن چه خدا می‌پسندد بر عالم حاکم شده و دنیا آن گونه‌ شود که خدا و اهل بیتعلیهم السلام دوست دارند.اگر محبت حقیقی باشد انتظار فرج واقعی می گردد.این انتظار ،انتظار عظمت و قدرت اسلام است[۱۰]، چرا که دوستی خدای متعال و اولیای معصومعلیهم السلام منجر به دوست داشتن این می شود که اولیای معصومعلیهم السلام به عنوان پاک‌ترین موجودات عالم قدرتمند شوند.در واقع محبت اهل بیتعلیهم السلام عامل بسیار مهمی برای حرکت اجتماعی جامعه به سمت عصر ظهور است.

هدف سوم: تعبد و تسلیم در برابر خدای متعال و اولیای الهی

در این هدف منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً:معنای تعبد و تسلیم در برابر خدای متعال

نوجوان روحیه تبعیت کامل نسبت به امر و نهی‌های خدای متعال،دین، اهل بیتعلیهم السلام را در خود ایجاد کند.تبعیت در این جا به معنای پذیرش، گردن نهادن و اطاعت پذیری کامل از امر و نهی الهی همراه با یک اعتقاد قلبی است. اعتقاد قلبی نسبت به این که پذیرش این اوامر و نواهی چیزی جز مصلحت انسان نیست و در حقیقت خیر انسان در پذیرش اوامر و نواهی خدای متعال و تسلیم شدن در مقابل آن است. روحیه تعبد و عبودیت ریشه در خضوع قلبی نسبت به خدای متعال دارد. چرا که انسان وقتی خود را در مقابل خدا کوچک می‌بیند در مقابل امر و نهی خدا نیز اهل تسلیم، پذیرش و اطاعت می گردد. این روحیه بسیار مهم، از ارکان ایمان شمرده شده است. در اهمیت آن همین کافی است که در توصیف حضرت رسول اکرمصلی الله علیه و آله وسلم شهادت می دهیم که او به عنوان برگزیده ترین انسان، اولین و مهم‌ترین وصفش این است که عبد و بنده خدا است «اشهد ان محمداً عبده» یعنی در مقابل امر و نهی خدا تسلیم است. آنچنان که خواست خدا، خواست اوست وجز آن را نمی خواهد. بنابراین همان را انجام داده و به خواست خدا عمل می‌کند. آنگاه در ادامه ایشان را با عنوان پیامبر و فرستاده خدای متعال به سوی انسانهامعرفی می نماید « و رسوله». این امر بیانگر اهمیت مقام عبودیت و بندگی است.

روحیه عبودیت، تسلیم و بندگی واجد اهمیت بسیار فراوان است به گونه ای که طبق روایات غرض خلقت عبودیت و بندگی خدای متعال بیان شده است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون‏». رشد این روحیه در وجود انسان مبتنی بر رشد و پرورش روحیه خضوع و نیاز در مقابل خدای متعال و احساس محبت نسبت به خدا و اهل بیتعلیهم السلام می باشد. یعنی هم بحث خضوع و نیاز که سرچشمه ایجاد خوف است و هم بحث محبت نسبت به خدا و اهل بیتعلیهم السلام که رجاء را در وجود انسان شکل می دهد؛ موجب حرکت انسان و تسلیم بودن او در مقابل خدا می شود. در مقابل روحیه تسلیم و تعبد، شک، تردید، کبر و تکبر قرار دارد که مانع تحقیق روحیه تعبد در انسان می گردد.

ثانیاً: اثر روحیه تعبد و تسلیم:

  1. اثر این روحیه را می توان در التزام عملی به انجام واجبات و ترک محرمات به نحو احسن مشاهده نمود.روحیه تعبد و تسلیم، راه نفوذ و وسوسه شیطان را سد می‌کند. چون اگر انسان اهل تسلیم نبوده و در مقابل امر و نهی خدا پیوسته بهانه‌گیری کرده، اطاعت نکند؛ او راه توجیه را باز کرده و تحت وسوسه شیطان قرار گرفته است. ضعف ایمان و عدم تسلیم و تعبد باعث می‌شود که شیطان و نفس اماره، انسان را وسوسه کند و به تفسیر و تأویل دین بپردازد. و راه بسیاری از انحرافات فکری را ایجاد می‌کند. بنابراین در شرایط دنیای امروز، روحیه تعبد و تسلیم برای مقابله با بسیاری از انحرافات فکری نسل نوجوان اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد.

ثالثاً: رابطه تعبد و تعقل

طبق احادیث تعبد و تسلیم به معنای ترک تعقل، تفکر و اندیشیدن به حکمت احکام و… نیست تا پنداشته شود که مثلاً انسان از منظر خدای تعالی موجودی چشم و گوش بسته و بدون فکر و عقل و اندیشه تعریف شده که فقط باید اوامر و نواهی خدا را انجام دهد.اصلاً این چنین نیست، بلکه منظور از تسلیم و تعبد اعتماد به خدای متعال و پذیرش حکمت ها و مصلحت هایی است که او در اوامر و نواهی قرار داده است. از همین جهت است که تسلیم در مقابل او به معنای تبعیت محض، اطاعت محض و تعبد محض در مقابل امر و نهی خدای متعال است.

هدف چهارم:اخلاص و صدق در بندگی

در این هدف منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً: اخلاص شرط قبولی اعمال

نوجوانباید بداند ارزش اعمال در منطق اسلام وابسته به اخلاص است.یعنی شرط قبولی و اثربخشی‌ عمل این است که با نیت الهی و برای جلب رضایت خدای متعال انجام شده باشد. حال آنکه بین انسانهای نیکو کار فرق است؛ بین انسانی که کار خوب را چون خوب است، انجام می‌دهد و انسانی که کار خوب را چون خدای متعال دوست دارد، انجام می‌دهد؛فرق اساسی است.هر مقدار این بُعد در وجود انسان تقویت شود، اخلاص در او افزایش پیدا کرده و تأثیر عمل در رشد و ارتقاء معنوی انسان افزایش پیدا می‌کند. البته خدای متعال به اعمال صالح غیر خالص[۱۱] به عنوان یک کار خوب پاداش داده و انجام دهنده آن عمل را انسان محسن و نیکوکار می شمارد.

ثانیاً: رابطه اخلاص و ارزشهای دینی جامعه اسلامی

امروزه اهمیت این هدف خیلی بیشتر شده است، چون با تشکیل حکومت اسلامی ارزش‌های دینی به عنوان ارزش‌های مقبول جامعه مطرح است و همگان از واجد این ارزش‌ها تجلیل کرده و به کسانی که اهل بندگی خدا و دارای فضائل اخلاقی و رفتارهای صحیح دینی هستند؛ آفرین می گویند. در این فضا، فخرفروشی، ریا و نفاق افزایش پیدا می‌کند.این شرایط در میان نوجوانان اهل ایمان در خانواده‌های مذهبی و متدین بیشتر مطرح است.نوجوان می گوید:« من کار خوب انجام می‌دهم تا خود را مطرح کنم و مشهور شوم.» بنابر این مربی بایستی قلب نوجوان را برایالتزام به این همر هدایت نماید. نوجوان باید ارزش فوق العاده ی کار کردن برای خدا را درک کرده، تایید نماید و تمرین کند و روز به روز در کار کردن برای خدا و رضای خدا، صادق باشد و این چنین است که او برای خدا زندگی می کند، انتخاب می کند، عمل می کند، حرف می زند و…

در این هنگام بایستی از سویی اهمیت توجه و رضای خدا از انسان را در چشم و قلب نوجوان بزرگ نمود و از سویی دیگر باور، اعتقاد قلبی و اعتماد واقعی نوجوان به تحقق وعده‌های خدای متعال مورد توجه ویژه قرار گیرد. او باید دریابد که وعده های الهی، حق است تا به وعده‌های الهی و قدرت خداوند در تحقق آن وعده ها اعتماد پیدا کند. باور این دو امر باعث می شود که اندیشه ها و گفته های دیگران در نظرش کوچک شود.در این هنگام می یابد حرف و قضاوت مردم ارزش ذاتی ندارد. بلکه قضاوت مردم یک ارزش واسطه‌ای، میانی و طریقی برای زندگی صحیح انسان دارد. هر چند حفظ آبروی و عزت انسان در اجتماع بسیار مهم است.[۱۲] اما آنچه ارزش ذاتی دارد، رضایت خدا از انسان است. این که مالک، خالق و مهربانترین حقیقت نگاه و قضاوتش نسبت به انسان چیست خیلی مهم‌تر از نگاه مردم است. اخلاص به معنای نفی اهمیت عزت و آبروی انسان در برابر دیگران نیست بلکه تمام سخن این جاست که در مقام مقایسه آبرو و عزت انسان در پیشگاه خدای متعال اهمیت بیشتری دارد. علاوه بر اینکه عزت، احترام و آبروی انسان در اجتماع نیز به دست خداست. این مطلبی را نوجوان بایستی دریابد.

گاهی وقت‌ها انسان خاصه نوجوان بر اساس هوا و هوس‌ می‌خواهد به اهداف و آرزوهای بلند دست یابد آنگاه برای رسیدن به اهداف خود وسیله‌ را توجیه کرده و کارهایی انجام می دهد که رضایت خدا در آن نیست. در واقع او آثار دنیوی را جایگزین نگاه آخرت‌گرا کرده است.

ثالثاً: راهکار رشد و تقویت اخلاص

راهکارموثر در رشد و تقویت اخلاص، تزریق نگاه آخرت گرا به نوجوان است. بایستی در وجود او نگاه خداباور و وظیفه محور، جایگزین نگاه نتیجه محور شود تا وجود نوجوان آرام آرام به سمت اخلاص کشیده می‌شود.کافی است که نوجوان را آگاه نمود که همه ی امور در دنیا و آخرت به دست خدای متعال است و مالک حقیقی نفع و ضرر انسان در دو دنیا اوست. با این احتساب کار کردن برای دیگران بدون جلب رضایت خدا و توجه به ارزش عمل در پیشگاه او قطعا خسارت است. بنابراین باید بذر اخلاص برای خدا در دوران نوجوانی در وجود او کاشته شود و آرام آرام جوانه بزند و روز به روز رشد کند و بزرگتر شود.

البته باید توجه شود که اخلاص مراتب مختلفی دارد، چه بسا عملی را چون در پیشگاه خدا دارای ثواب یا عقاب است. انجام دهیم یا ترک کنیم. خدای متعال از این ابزار برای حرکت انسان ها استفاده کرده است، زیرا انسان‌های معمولی با وعده‌ی ثواب‌ یا از ترس عذاب خداوند در آخرت کاری را انجام یا عملی را ترک می کنند، این منافاتی با اخلاص ندارد بلکه مراتب بسیار پایین اخلاص است. چراکه مبتنی بر اعتماد به وعده‌های خداست. یعنی خدایا من به وعده‌های تو اعتماد دارم، بنابراین این کار را انجام می‌دهم یا این فعل حرام را ترک می‌کنم. این فرد برای خدا در سطح پایین‌تری کار می‌کند. عبور از این مراحل و رسیدن به مراحل عالی تر در طول زمان اتفاق می‌افتد و مربی باید نوجوان را در این مسیر هدایت کند.

رابعاً:ملاک و معیار اخلاص

اخلاص به عنوان یک امر قلبی، ملاک و معیارش درونی است.بنابراین اولاً برای شناخت میزان اخلاص افراد نمی‌شود بر اساس رفتارهای ظاهری‌ افراد در موردشان قضاوت کرد. ثانیاً اخلاص به این معنا نیست که هیچ کار انسان را دیگران نبینند. بلکه بعضی مواقع تظاهر کردن به انجام کار خیر و نیک عین اخلاص است. چنانچه در احادیث آمده است که اگر فقط به دنبال عمل بدون ریا  برای انجام دادن هستید،بدانید بدون عمل باقی می‌مانید. انجام کار خوب در منظر دیگران، دلیل بر بی‌اخلاصی انسان نیست. هر چند مناسب است که انسان سعی کند کارهای خیر را در خفا انجام دهد. البته خیر بودن بعضی کارها مانند تبلیغ دین و ارزش های دینی مبتنی بر این است که در مقابل دیگران رفتار شود.

در هر صورت مربی باید نوجوان را در مراقبت از نیت‌هایش قبل، حین و بعد از انجام کارهایش کمک کند، تا اخلاص در انجام کار هم قبل، هم حین، هم بعد از اعمال او وجود داشته باشد.

هدف پنجم: شکر و احساس رضایت نسبت به نعم الهی، تقدیر و مشیت حضرت حق

دو عنوان شکر و احساس رضایت هر چند به یکدیگر نزدیکند اما با هم تفاوت هایی دارند. قرار گرفتن این دو عنوان در کنار هم بدان جهت است که یک غرض خاص را حاصل می کند.البته غرض اصلی احساس رضایت است و شکر مقدمه ی رضایت مندی قرار می گیرد.در این هدف منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً:ضرورت شکر و احساس رضایت نسبت به نعم الهی

نوجوان بایستی با درک نعمت‌های الهی و شناخت جلوه‌ی رحمت عام او در عالم، به ضرورت حمد و شکر خداوند دست یافته و آنگاه گوید «الحمد لله رب العالمین» ستایش مخصوص خدای است که زیبایی‌هایی بسیار در عالم قرار داده است. در پرتو این احساس شکر و حمد عام در زندگی است که به یک احساس رضایت دست می یابد. یعنی در اتفاقات و شرایطی که برای زندگی شخصی او به وجود می آید، احساس شکر و رضایت در مقابل خدای متعال داشته باشد.

ثانیاً: عامل تحقق شکر و احساس رضایت نسبت به نعم الهی

مهم‌ترین عامل تحقق این هدف، توجه به نعمت‌های الهی است.به این معنا که در نگاه به عالم با عینک واقع بینی نگاه کند.چون انسان در پرتو نگاه واقع بینانه به عالم چیزی جز خیر و زیبایی نخواهد دید. بنابراین در پرتو جلوه‌ های رحمانیت خدای متعال به خوش‌بینی، امید و بهجت می‌رسد؛ چرا که جلوه رحمت الهی است که عالم خلقت را ایجاد کرده و انسان را در این دایره‌ی قرار داده است.

در روایات نقطه مقابل شکر، جهل قرار داده شده است، یعنی در واقع انسان یا جاهل یا شاکر است. هر چند که تقسیم منطقی آن است که بگوییم انسان یا شاکر یا ناسپاس است.ولی در تعابیر بسیار زیبای روایات آن کس که شکر نعمت نکند، جاهل است؛ چون اگر انسان نسبت به نعمت‌ها جهل نداشته باشد، خود به خود شاکر خواهد شد. منشأ ناسپاسی نسبت به خدای متعال عدم دقت، توجه و شناخت نعمت‌های خداوند است. بایسته است مربی نعمت‌ها را برای نوجوان تبیین کند تا او به شناختی درست دست یابد و بر اساس آن احساس شکر و حمد در او رشد کند.

احادیث شکر را بر سه قسم زبانی،عملی و قلبی بر شمرده اند.اما مقصود از شکر در این هدف، حمد و شکر قلبی و درونی است. به این معنا که نوجوان بتواند احساس رضایت رادر خود ایجاد کند. چرا که در پی شکر و احساس رضایت است که نسبت به قضا و قدر الهی رضایت خواهد داشت وهمه‌ی اموری که برایش پیش می‌آید از سختی تا آسانی، از فقر تا غنا و … را خیر، زیبایی و نعمت می شمارد و آن را شایسته شکر می داند. نوع مواجهه‌ی انسان با مسایل است که آن را تبدیل به نعمت یا نقمت می‌کند.بنابراین برای انسان مومن، داشتن این روحیه منشأ برکات و آثار زیادی می شود.

ثالثاً: آثار شکر و احساس رضایت نسبت به نعم الهی

روحیه ی شکر و احساس رضایت آثار متعددی را در انسان به ویژه نوجوان ایجاد می کند.از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  1. ایجاد امید در نوجوان یکی از مهمترین آثار روحیه‌ی شکر و احساس رضایت است. با جوشش روحیه شکر و احساس رضایت در وجود نوجوان، امیدی زنده و پویا ایجاد می شود.
  2. قناعت دومین اثر روحیه شکر گذاری و جلب رضایت خداوند متعال است.انسانی راضی، به آن چه به او می دهند هر چند ناچیز، راضی است .در حدیث شریف می فرماید «مَنْ‏ رَضِیَ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ بِالْیَسِیرِ مِنَ الْمَعَاشِ، رَضِیَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْیَسِیرِ مِنَ الْعَمَلِ» یعنی اگر کسی به کم از سوی خدا قانع باشد خدا به کم بودن اعمال او قناعت می کند و به عمل کم او پاداش خواهد داد.

مربی برای پیگیری این هدف باید توجه داشته باشدکه این موضوع قرین به یک شبهه‌ای همیشگی برای نوجوانان است. آن شبه عبارت است از اینکه «چرا فلان اتفاق برای من افتاد؟» که در ارتباط با بحث قضا و قدر و مشیت الهی است. بنابراین مربی بایستی بحث قضا و قدر الهی را بسیارخوب تجزیه و تحلیل کند.تا نوجوان شناخت درستی نسبت به مسأله‌ی قضا و قدر الهی، سرنوشت دنیوی و اخروی انسان‌ها، نقش اراده‌ی انسان‌ها در زندگی و…پیدا کند و بتواند به مرتبه‌ی شکر و احساس رضایت نسبت به نعم خداوند و راضی بودن به قضا و قدر و مشیت الهی نزدیک شود. اگر راجع به این موضوع، توجیه منطقی و عقلانی و اغنایی برای نوجوان و هر فردی حاصل نشود؛ احساس شکر و رضایت در او کم خواهد شد و آنگاه امید کمرنگ شده و مسایل و مشکلات بعدی ایجاد می گردد.اهمیت این موضوع با توجه به عاطفی بودن نوجوان دو چندان می باشد.

در مقایسه‌ای بین اهداف‌ها بیان می شود که خضوع و محبت در مقابل خود خدای متعال، اهل بیت و اولیاء معصومعلیه السلام، تسلیم در مقابل امر و نهی خدا، شکر در مقابل قضا و قدربه عنوان فعل خدا مطرح است.این اهداف با یکدیگر فرق می‌کند و بر مربی است که با نشان دادن و تذکر مستمر نعمت‌های خداوند و عظمت و اوصاف خدای متعال و نوع فعل خداوند در عالم خلقت بتواند نوجوان را کمک کند تا به یک درک درست و احساسات مناسبی در ارتباط با خدای متعال برسد.

 

هدف ششم: توکل و اعتماد به قدرت لایزال الهی

در این هدف منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً: معنای و حقیقت توکل

حقیقت توکل به معنای اعتماد و اطمینان به قدرت لایزال خداوند تبارک وتعالی است. ممتاز از اینکه توکل در زندگی هر انسان مومن جایگاه ویژه ی دارد؛ اهمیت توکل در شرایط دنیای امروز برای یک نوجوان شیعه بسیار بسیار بالاست.زیرادر شرایط کنونی ما به دنبال پرورش نسلی توانمند پیشبرد آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی هستیم و توکل به عنوان هدف تربیتی، نردبانی است که انسان را به اهداف عالی و غایی می‌رساند؛ بنابراین ارزش و اهمیت ویژه ی پیدا می‌کند. ما به این نردبان در شرایط امروز برای تربیت نسلی مقتدر و شجاع برای دست یابی به آرمان‌های بلند انقلاب اسلامی بسیار نیاز داریم. توکل بر قدرت خدای متعال، شجاعت حقیقی را در انسان ایجاد می‌کند؛ به طوری که جز خدا را در زندگی ندیده و ازغیر خدا هرگز نمی‌هراسد و در مراحل حرکت جز به اعتماد و پشتوانه‌ی خداوند متعال حرکت نمی‌کند.

ثانیاً: عوامل تقویت توکل

  1. یقین قلبی به قدرت بی‌مانند خداوند عامل اصلی تقویت توکل در وجود نوجوان است. نوجوان باید فراتر از شناخت معمولی به توحید افعالی یقین پیدا کند.آن گونه که «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» را با تمام وجود درک نموده و در وجود خودتوسعه دهد.
  2. شناخت نسبت به وعده‌ها و سنت‌های الهی توکل را در وجود نوجوان توسعه می دهد و فرد با اتکاء بر این وعده‌ها و سنت‌های الهی در زندگی فردی و اجتماعی حرکت می کند. حال آنکه بدون شناخت درست وعده‌ها و سنت‌هایی خداوندی در عالم که در آیات متعدد قرآن و روایات بیان شده است، توکل همه جانبه و کاملی شکل نمی گیرد. اگر انسان بر برتر بودن قدرت خدای متعال در عالم مطمئن باشد ولی سنت‌های او را نشناسد و نداند خدای متعال بر اساس کدامیک از وعده‌ها و سنت‌ها مومنین را یاری می کند در زندگی فردی و اجتماعی گرفتار اشتباهات می شود.
  3. تذکر و توجه دائمی به قدرت لایزال الهی اگر فراموش شود،آرام آرام گمان انسان بر این خواهد شد که سایر امورعالم نیز یک قدرت استقلالی دارند. پس توجه و تذکر مستمر به قدرت خدای متعال، استعانت از خداوند، طلب حول و قوه و نصرت از او باعث تقویت این روحیه خواهد بود.
  4. مروری بر تاریخ و سرنوشت انسان‌های اهل توکل که در زندگی اجتماعی و حرکت‌های تاریخی با اعتماد به قدرت خدای متعال حرکت کرده و به موفقیت های بزرگ رسیده اند، می تواند روحیه توکل را در انسان تقویت نماید.
  5. روایات یکی از بارزترین آثار محبت به اهل بیتعلیه السلام را، تقویت روحیه‌ی توکل در افراد خاصه جوانان ذکر می نماید.

ثالثاً: رابطه‌ی توکل و اعتماد به نفس

معنای صحیح اعتماد به نفس[۱۳]،که با تعبیر خودباوری نیز از آن یاد می شودعبارت است از این که انسان به قدرتی که خدای متعال به او عطا نموده، اعتماد می‌کند. حال آنکه می‌داند این قدرت دم به دم در اختیار خداوند است و خدای سبحان می‌تواند هر لحظه این قدرت را از انسان گرفته و بر اساس سایر سنت ها، تقدیری دیگر در عالم برای انسان رقم زند و قدر ت داشتن انسان به این معنا نیست که او قادر بر انجام هر کاری که بخواهد، است. و خدا نمی تواند جلوی او را بگیرد.هرگز این چنین نیست.

توکل با اعتماد به نفس به معنای صحیح آن نه تنها منافاتی ندارد بلکه این دو در کنار هم هستند و انسان متوکل نیز چون به قدرت خدا باور دارد، به قدرت خودش در ضمن قدرت خدای متعال نیز باور دارد.

رابعاً: رابطه‌ی توکل و کار و تلاش

عده‌ای برای دیدار پیغمبراکرمصلی الله علیه و آله وسلم خدمت ایشان رسیدند، یکی از بین جمع افراد را معرفی کرد وگفت: «ایشان افرادی اهل توکل هستند، به گونه ی که کار و فعالیت نکرده و حتی زراعت هم نمی‌کنند» حضرت صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:«ایشان اهل توکل نیستند، بلکه متّکلون هستند.» یعنی کسانی هستند که بار خودشان را بر دوش دیگران می‌گذارند. اهل توکل مبتنی بر اعتماد به قدرت خدای متعال امیدوار می‌شوند تا به اهداف شان در زندگی برسند و بر همین اساس اهل کار و تلاش هستند. طبق فرمایش نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم لازمه‌ی توکل، مجاهدت و تلاش و سخت‌کوشی همراه با امید برای رسیدن به هدف است.

خامساً: آثار توکل

  1. روحیه‌ی امید و تلاش و مجاهدت از جمله مهمترین آثار توکل است. که در زندگی فردی و اجتماعی بسیار به آن نیازمندیم، تا نسلی پر تلاش، امیدوار و با نشاط تربیت شود.
  2. شجاعت طبق روایات ریشه در توکل به خدای متعال دارد. هنگامی که انسان برای غیر خدا قدرت استقلالی قائل نبوده و همه قدرت را از آن خداوند بداند از هیچ عاملی نمی‌ هراسد؛ بلکه فقط از خدا می‌ترسد. روحیه‌ی شجاعت که بسیار مورد نیاز انسان برای حرکت در مسیرهای سخت و صعب است، ریشه در توکل دارد.

سادساً: مانع توکل

شرک در توحید افعالی، مهمترین مانع دست یابی به توکل است. اگرانسان برای سایر اسباب غیر از خدا در عالم تأثیر استقلالی قائل شود، انسان را از توکل دور کرده و او را در محاسبات دنیایی، دچار اشتباه می نماید. به طوری که گمان می کند اشیاء، موجودات و روابط بدون اذن خدا و یا مافوق قدرت خدا صاحب تاثیرند، در حالی که «ید الله فوق ایدیهم». هر چند اسباب و سنت‌ها به اذن الهی در عالم تاثیر دارند ولی قادر مطلق خدای متعال است که می تواند مافوق همه‌ی اسباب و مسببات، تاثیرات را هم تغییر می دهد. او خدایی است که هرصاحب اثری را، اثر عطا کرده است. یعنی آتشی که می‌سوزاند این ویژگی و خاصیت سوزاندن را خدا در آن قرار داده است به همین علت خدای متعال وقتی اراده نکند، آتش که اثرش گرماست، بر حضرت ابراهیمعلیه السلام سرد و گلستان می‌شود. توکل بر خدای متعال به این معناست که انسان بداند اگر در مسیر حق که مسیر خدای متعال است، حرکت کند؛ حتماً خدای متعال کمکش می‌کند و هیچ قدرتی، قدرت معارضه با قدرت خداوند را نخواهد داشت.

 

ج) ساحت رفتار

هدف اول:تقوا و طهارت در عمل به فرایض الهی

در این هدف منظومه بر آن است تا نوجوان:

اولاً: معنای تقوا و طهارت

واژه‌ی تقوا، واژه‌ی بسیار عام و شامل معانی ای چون فلاح، سعادت است.اما در این هدف منظور از تقوا، ریشه‌ی اصلی تقوا یعنی روحیه‌ی قلبی و احساس و گرایش درونی مبتنی بر حریم‌داری در مقابل خدای متعال است که همان تقوای عملی و التزام عملی بر انجام فرایض الهی[۱۴]، مناسک و شریعت الهی است. تقوا به جهت حفظ و صیانت از ایمان باید در وجود مومن خاصه نوجوان رشد کند.

واژه‌ی طهارت نیز بیانگر آن است که نوجوان هنگامی که از گناه فاصله گرفته و در مقابل شهوت‌ها و سختی ترک گناهان و انجام واجبات مقاومت می کند،در واقع به طهارت و پاکی خود اهمیت می‌دهد. پاکی را در وجود خود ریشه‌دار کرده و از پلیدی ها فاصله می‌گیرد. نوجوان باید دریابد تکالیف، اوامر و نواهی الهی برای حفظ ایمان به خدای متعال و حفظ پاکی وجود مومن است و به دنبال به زحمت انداختن انسان و نوجوان نمی باشد. با این نگاه روحیه‌ی ورع، خداترسی و حریم‌داری فرد جلوه‌ی عینی پیدا کند. مقابل این هدف بی‌موالاتی و سهل‌انگاری نسبت به واجبات و محرمات الهی قرار دارد.

ثانیاً: التزام عملی به تکالیف الهی

نوجوان باید بداند امرها و نهی‌های خدا که با عنوان فریضه از آن یاد می شود نیازمند التزام عملی است. او باید ملتزم به انجام واجبات و ترک محرمات باشد هر چند در مورد آداب، مستحبات، مکروهات، توجه و تلاش نوجوان برای تحقیق آن امور در خود کافی است و نیازمند التزام عملی نمی باشد.نوجوان با نگاه صحیح برای حفظ طهارت و پاکی خود بایستی ملتزم به انجام همه واجبات و ترک محرمات باشد، چه واجباتی که به صورت خاص در محور ارتباط با خدای متعال باید در رفتار یک نوجوان متجلی شود مثل نماز، روزه و… و چه واجباتی که در ارتباط با حقوق دیگران مورد نظر است مانند امر به معروف و نهی از منکر، احترام به والدین و…

بحث ترک گناهان به ویژه گناهان کبیره و به خصوص توان مبارزه با شهوات عملی مورد توجه واهتمام خداوند متعال است و بایسته است التزام عملی نوجوان بر انجام واجبات و ترک محرمات به عنوان یک هدف موردتوجه مربی قرار دهد.البته این که گفته می شود التزام عملی هدف است، به این معنی نیست که نوجوان از روز اول به این سطح رسیده باشد. بلکه او در فرایند تربیتی خود باید تلاش کند با تمرین و مأیوس نشدن به این مهم دست یابد. مربی باید نوجوان را به تقوای ترک و تقوای اقدام توجه دهد، یعنی هم پرهیز از گناهان، هم انجام دادن واجبات و حضور داشتن در جا و مکانی که خدای متعال می‌خواهد، را تمرین کرده و استقامت کند. البته تقویت شرایط، اصلاح ارتباطات و معاشرت‌های فردی به تحقق این هدف بسیار کمک می‌کند.

ثالثاً: اعتدال در التزام عملی به تکالیف الهی

آنچه برای مربیان در تبیین این هدف بسیار حائز اهمیت است، نوع نگاه ایشان به فرایض الهی است .نگرش مربی به فرایض الهی باید یک نگاه متعادل باشد. یعنی بر اساس نظر شخصی و نگاه عرفی نسبت به فرایض عمل نکند. که مثلاً برخی از محرمات چون از نظر خود یا در عرف خیلی مهم است به آن خیلی اهمیت دهد و مرتکب آن را خیلی سرزنش کند و بالعکس برخی از محرمات که در منطق اسلام حرمتش زیاد و مورد نهی شدید است نسبت به آن کم توجه یا بی‌توجه باشد. بلکه تناسب ارجحیت واجبات و محرمات باید متناسب با اهمیتی باشد که خدای متعال و منطق اسلام بیان می کند.چه بسا از نظر یک مربی بعضی از محرمات مانند شهوات جنسی بیشتر مورد توجه ونهی قرار گیرد، در صورتی که شاید در منطق اسلام به دلیل این که او در آغاز دوران بلوغ است و ازدواج نکرده و به تبع فشارهای زیادی بر او است؛ خدای متعال سخت‌گیری‌اش کمتر باشد و گناهان او را در این زمینه راحت‌تر ببخشد. بنابراین هر چند او در معرض این خطر است و باید به او توجه ویژه ی شود، اما نباید درجه‌ی اهمیتش به نوعی جلوه داده شود که ارزش آن از برخی محرمات دیگرمثل دروغ کمتر جلوه کند.

هدف دوم:اهتمام به آداب و روش زندگی دینی

در این هدف منظومه بر آن است که:

اولاً: اهتمام یا التزام به آداب و روش زندگی دینی

در رفتار و زندگی نوجوان بایستی توجه و اهتمام به مستحبات، آداب و سنت‌های اسلامی وجود داشته باشد .از آنجا که آداب و سنت ها فریضه نیستند بنابراین سخنی از التزام عملی نیست؛ بلکه هدف نهایی اهتمام داشتن بیان شده است. در واقع به علت وسعت دایره آداب و سنت‌های الهی، اولاً انسان نمی تواند ملتزم به همه آداب باشد و ثانیاً خداوند تبارک و تعالی نیز از انسان انجام همه آنها را نخواسته است. بلکه آنچه در فرهنگ اسلام، بسیار مورد تأکید است، اهتمام داشتن به آداب و روش زندگی است. چون بی‌توجهی به این امور، بی‌توجهی به خواست و رضایت خداوند متعال تلقی می‌شود که شایسته‌ی مومن نیست.پس بایسته است نوجوان به این امور اهتمام داشته باشد

ثانیاً: اهتمام به آداب و روش زندگی دینی در دنیای امروز

اهمیت این هدف به این دلیل است که در شرایط دنیای امروز ابزارها، محصولات و روش‌های زندگی غربی به شدت در جوامع اسلامی گسترش پیدا کرده است.بنابراین نوجوان باید متوجه باشد که سبک، روش و آداب زندگی ای که از فرهنگ‌های دیگر منتقل می‌شود با خود بار فرهنگی داشته و به آرامی در اعتقادات، اندیشه‌ها، فرهنگ و تفکر مخاطب تأثیر می‌گذارد. حتی ممکن است منجر به برخی از انحرافات فکری و عقیدتی گردد و ایمان مومن را تحت الشعاع قرار می دهد و اگر اسلامی باقی بماند، اسلامی حداقلی با مجموعه ای از اعتقادات نظری است که در عمل ما خیلی جلوه ای ندارد. این دینی است که دشمنان اسلام می خواهند عرضه و نهادینه شود. در صورتی که ما معتقدیم اسلام برای تک تک رفتارها، برخوردها، حرف زدن‌ها، فعالیت‌های فردی و اجتماعی و… برنامه دارد و او به عنوان یک نوجوان مسلمان می تواند فکر کرده و بیندیشد که خدا در این رفتار از او چه خواسته است، سیره و سنت خاص پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت عصمت و طهارتعلیه السلام در این مساله چه بوده است. و اگر سنتی از آن ها در دسترس نیست، سنتی که در فضای فرهنگی اسلام ایجاد شده است[۱۵] چه می باشد.

سنت ها ،آداب و روش های ما در اندیشه، رفتار و کردار باید به گونه ای باشد که ایمان را تقویت نماید و به همین دلیل آنچه که ایمان را به مرور تضعیف ‌کند. مانند تشبّه ظاهری به کفار مورد نهی واقع شده است. این که سبک و روش زندگی‌ما متأثر از زندگی بیگانگان با فرهنگ ها، ارزش‌ها، تفکرات و اعتقادات متفاوت باشد؛ بر ایمان، فرهنگ و تفکرات ما به آرامی تأثیر می‌گذارد.

در دنیای ارتباطات امروز، اهتمام نوجوان برای حفظ آداب و روش زندگی اسلامی و ایرانی بسیار امر مهمی است و غفلت از آن به اصل ایمان ضربه می زند. بنابراین در موارد مختلفی چون آداب غذا خوردن، آداب خوابیدن، سبک و روش تغذیه از این که چی بخورد، کی بخورد، کجا بخورد، چگونه بخورد و…بایستی به دستور صریح و غیر صریح[۱۶] فرهنگ عقیدتی اسلامی و ایرانی مراجعه نماید. رفتارهای مبتنی بر عقاید اسلامی و ایرانی را بایستی خفظ کرده و توسعه دهد یعنی فرهنگ‌هایی متناسب با محیط دنیای امروز برای خود ایجاد کند، حتی در موارد نیاز باید در آداب، الگوها و روش ها نوآوری نماید؛ مثلاً آداب لباس پوشیدن، آراستگی ظاهری، ارتباطات شخصی و جمعی، هم‌نشینی، روش معاشرت و مصاحبت با دیگران و احترام بزرگترها ازجمله آداب و سنت‌هایی است که توجه و اهتمام به آن مهم است. نمونه ی دیگر سبک معماری و خانه‌سازی است، اینکه او در چه محیطی زندگی کند، فرش یا سرامیک باشد از موارد سبک و روش زندگی است که با خود بار فرهنگی به همراه دارد؛ حتی سبک مدیریت، مدیریت خانه، مجموعه، تشکیلات، مجموعه دوستی، فعالیت های خصوصی اقتصادی باید مبتنی بر فرهنگ و ارزش‌های اسلامی طراحی شود.

یک نوجوان باید اهتمامش در حفظ، بسط و گسترش آداب و سبک زندگی اسلامی و ایرانی باشد تا در روش‌های ارتباطی زندگی فردی و اجتماعی، از آنچه متناسب‌تر با فرهنگ ، اعتقادات و ارزش‌های اسلامی است بهره مند شود. این مطلب یکی از مهم‌ترین اهدافی است که توجه به آن بسیار ضروری است و مربی باید مراقب باشد که نوجوان اهتمام و توجه به آداب و روش زندگی اسلامی و ایرانی را در وجودش رشد دهد. این توجه و اهتمام موجب می‌شود افق پیشروی نوجوان برای آینده ی روشن

[۱] خوف و رجا سطح بندی دارد در مراحل بسیار پایین هم می‌تواند وجود داشته باشد در مراحل عالیه خودش هم می‌تواند وجود داشته باشد.

[۲] رحمت عام نسبت به همه انسانها و رحمت خاص نسبت به عموم مؤمنین

[۳] احساس نیاز به دین و اولیای الهی هدفی است که در محور ارتباط با خود و در ساحت گرایش ها مورد نظر است. هدفی که با عنوان احساس نیاز به دین مطرح می شود جنبه گرایشی دارد و شامل گرایش به دین و گرایش به انبیا و اولیا الهی و احساس نیاز به علمای دین در مسیر بندگی خدا در عصر غیبت می شود. اما در این ساحت منظور از این هدف جنبه شناختی آن است.میان معارف دینی چیستی دین و مساله خاتمیت و جامعیت آن بسیار مهم در شرایط امروز است.

[۴] «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ» سوره مبارکه ی مائده،آیه ی ۶٫

[۵] مناصب الهی عبارت از منصب وصایت، نبوت، امامت و… است.

[۶] اولین هدف محور شناختی

[۷] این عامل در تحقق تمام اهداف موثر است.

[۸] این امر به صورت مطلق نیست و گویا روایات در صدد ترسیم یک فضای عمومی از جامعه است. و به این معنا نیست که هر کسی غنی تر است او از لحاظ دینی ضعیف تر است.

[۹] ادعیه روزانه به صورت مناجات ها و زیارت های بسیار کوتاه ذکر شده است.

[۱۰] این تعبیر حضرت امام رضوان الله علیه است که می فرماید: «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است.»

[۱۱] اعمالی که کاملاً خالص برای خدا نبوده ولی با نیت ریا و نفاق هم انجام نشده است.

[۱۲] چون انسان اگر آبرو و عزتی در جامعه و در منظر دیگران نداشته باشد زندگی مطلوبی نخواهد داشت و حتی نمی تواند کامل به وظائف دینی‌اش عمل کند.

[۱۳] معنای غلط اعتماد به نفس این است که انسان قدرت خود را بدون در نظر گرفتن رابطه‌ی طولی بین قدرت خودش و قدرت خدا تصورنماید و برای نفس خود یک قدرتی قائل شده و به آن اعتماد داشته باشد.

[۱۴] انجام واجبات و ترک محرمات الهی

[۱۵] چون این سنت ها طبق قواعد ریشه در فرهنگ، معارف، تفکرات و اعتقادات اسلامی دارد و اعتقادات را تقویت می کند.

[۱۶] دستورهای غیر صریح برگرفته از فرهنگ عقیدتی اسلام است و به همین جهت از مطلوبیت و ارزشمندی برخوردار است.

دکمه بازگشت به بالا
👈 بازگشت
🏠 صفحه اصلی
👈 بازگشت
🏠 صفحه اصلی
👈 بازگشت
🏠 صفحه اصلی