یادی از روحیۀ تشکیلاتی در دوران دفاع مقدس
همۀ ما داستان وصیت پدری را که در لحظات احتضار، فرزندان خود را به وحدت و همدلی دعوت میکرد، خوانده یا شنیدهایم. داستانی که به ما آموخت یک شاخۀ درخت به راحتی شکسته میشود، ولی وقتی چند شاخه کنار هم قرار میگیرند، شکستن آنها کار سادهای نیست. کار سادهای نیست که گروهی منظم و همدل را از هدف خود دلسرد نمود و با ایجاد موانع جزئی، آنان را از رسیدن به مقصود خود بازداشت. چرا که زمانی که نیروها در کنار هم قرار میگیرند، نقاط ضعف هم را میپوشانند و نقاط قوت آنان در کنار هم، رشدِ تصاعدی پیدا میکند و آنان را بیش از پیش به هدف خود نزدیک میکند. این یکی از مصادیق بازر آن کلام نورانی است که میفرماید: «یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَهِ»(۱).
زمانی که رژیم بعث عراق هوس تهاجم به خاک ایران داشت و در خیال خام خود، تصاحب این سرزمین کهن را در خاطر میپروراند، دوست و دشمن بر این باور اذعان داشتند که ایران توان نظامی بالایی ندارد و شیرازۀ ارتش از هم پاشیده و کشور درگیر مشکلات داخلی و مسائل بسیاری است و در مقابل دشمن خارجی، آسیبپذیر است. همین باور، صدام و پشتیبانان غربی آن را به طمع انداخت که به ایران حمله کند و چه بسا باور درستی هم بود و ظاهر امر نشان میداد که ایران تازه پاگرفته، نهال جوانی است و توان مقابله با طوفان را ندارد. آری! بر روی کاغذ، ایران توان مقابله با آن دشمن تا دندان مسلح را نداشت و تا بازیابی توان دفاعی خود، راه طولانیای در پیش داشت. همین تحلیل، صدام را وا داشت که در آغاز جنگ، سخنرانی خود را نیمه تمام بگذارد و بگوید: «ادامۀ سخنانم در تهران…». چه خیال خامی که طبق آیۀ شریفۀ «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(۲)، دست خداوند بالای دست همگان بود و دلهای مؤمنان را چنان به هم نزدیک کرد که در کوتاهترین زمان به خود آمدند و در مقابل ماشین تخریبگر دشمن، ایستادند و آن را پشت دروازۀ شهرها متوقف کردند. عموم مردم و نظامیان، از پیر جماران نوای «وحدت کلمه» را با گوش جان شنیدند و همه دوشادوش یکدیگر به سوی جبههها روانه شدند.
نگاهی اجمالی به روند تشکیل و تداوم حرکت رزمندگان اسلام، نشان میدهد که آنان در کوتاهترین فرصت به این مهم دست پیدا کردند که تلاش فردی، در مقابل آن حجم عظیم امکانات و ادوات، پاسخگو نیست و «وحدت» و «همدلی» است که در سایۀ رهبری واحد میتواند راهگشا باشد و این گره کوری که در مرزهای غربی و جنوب غربی کشور افتاده، تنها با کار گروهی و جمعی باز میشود. همۀ گروهها و همۀ اصناف باید پا به میدان بگذارند و هر کدام از توان و تخصص خود برای دفاع از میهن بهره بگیرند؛ چرا که صدام سنگی را به چاه انداخته بود و باید عاقلان دست در دست هم میدانند تا این دیوانه را به جای خود بنشانند و بلا و مصیبت را از مردم جنگزده رفع کنند.
تشکیل اولین حلقۀ مقاومت در شهرهای مرزی، بهویژه شهرهای تصرف شده، گواه این است که موفقیت در گرو کار جمعی است و پیرزوی نیاز به برنامه و وحدت دارد. مقاومت مثالزدنی مردم خرمشهر با محوریت «شهید شیخ شریف غنوتی» در روزهای اول جنگ که روزها ارتش عراق را پشت دروازههای خرمشهر نگاه داشت، گواه همین امر است و فتح تاریخی خرمشهر در مدتی کوتاه، ثمرۀ برنامهریزی دقیق و هوشیاری نیروهای جوان و پرتوان ایران بود. مرور مباحث مطرح شده در جلسات برنامهریزی قبل از «عملیات بیت المقدس» نشان میدهد این فتح بزرگ، نتیجۀ ساعتها شناسایی و روزها برنامهریزی بوده است.
آن برنامهریزی و محاسبه، نیاز به اجرا داشت؛ به نیروهایی که بتوانند در جای خود قرار گیرند و گام به گام نقشه را پیش ببرند. کسانی که در غرب کشور و شهرهای مرزی کردستان و کرمانشاه با حرکات ایزایی و عملیاتهای کوچک و غافلگیر کننده، نیروهای دشمن را در طول مرزها درگیر کردند هم سهمی غیرقابل انکار در پیروزی خرمشهر دارند. نیروهای پشتیبانی و امدادی در پشت جبهه نیز به همین صورت، مردمی که جان و مال و زندگی خود را همراه کرده بودند نیز. همه و همه دست در دست هم دادند.
تحلیل دوبارۀ پیروزیها در دوران دفاع مقدس، نشان میدهد هرجا نیروی انسانی به صورت منظم و طبق برنامه در جای خود قرار گرفت و افراد طبق قواعد تقسیم کار، هر کدام وظیفۀ خود را در جایگاه مناسب خود، به خوبی انجام داد، پیروزهای بزرگ حاصل شد و هرگاه که این مسئله مورد غفلت قرار گرفت و گروهی در گوشهای از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند، لطمات جبران ناپذیری را متحمل شدیم. دشمن از راه تفرقه و کسالت وارد شد و کار بر رزمندگان اسلام سخت آمد. در تمام مراحل، نوای وحدت بخش و نورانی امام راحل به مدد جنگ آمد و دوباره همه را در کنار یکدیگر و در جای خود قرار داد. به راستی که این آیه پشتوانهی کلام ایشان بود: «اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا»(۳).
نتیجۀ کلام اینکه پیروزی در هر کار بزرگی، ثمرۀ وحدت و همیاری است. نیروهای یک گروه، هر کدام قطعهای از پازل اصلی هستند و هر کدام نقش مهمی را در کلیت آن کار به عهده دارند. فقدان و نارسایی یکی از آن قطعهها، موجب نقصان در کل کار میشود و وقتی همه در جای خود قرار بگیرند و نقش خود را به خوبی ایفا کنند، یک کار بزرگ به ثمر میرسد. در گذشته و طول تاریخ این گونه بوده است، در دوران دفاع مقدس نیز همین بوده و در کارهای مهم و تاریخ ساز آینده نیز چنین خواهد بود. این همدلی و همافزایی در هر امری، ضروری است؛ لکن در امور الهی و معنوی ارزش دو چندان دارد. چرا که مورد خطاب کلام الهی قرار گرفتهایم که: «تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی»(۴).
پینوشتها:
(۱) نهج الفصاحه:۴۵.
(۲) فتح(۴۸):۱۰٫
(۳) آلعمران(۳):۱۰۳٫
(۴) مائده(۵):۲٫