بعد از تحقق انقلاب اسلامی، جهت نیل به اهداف بلند انقلاب، مجموعههای انقلابی و اسلامی زیادی شکل گرفت. در این میان اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشآموزان را میتوان تبلور و ثمرۀ این انقلاب دانست. اکنون که دهۀ چهارم انقلاب و ایضاً دهۀ چهارم تأسیس این مجموعه، سالهای پایانی خود را میگذراند، پربیراه نخواهد بود اگر گرد راه بتکانیم و فارغ از روزمرّگیها، در فراخبال به نظاره بنشینیم و اندکی در بازخوانی نسبت میان انقلاب و اتحادیه تأمل کنیم؛ که «چه» گذشت و «چه» باید میگذشت!
اهمیت نهضت عدالتخواهی و خدمترسانی فراگیر ایجاب میکرد کار جذب و تربیت نیروهای زبده، از مدارس آغاز گردد و مسئولین وقت -که آگاه از ظرفیت انجمنهای اسلامی بودند- با تدبیر و آیندهنگری ژرف خود، این مجموعه را با فرمان حضرت امام در سال ۱۳۵۸ تأسیس کردند تا این حرکت، سرآغازی باشد بر همفکری، همگرایی و همافزایی نیرویهای پسا انقلابی.
در سال ۱۳۷۹ رویکرد خاص و متمایز نمایندۀ معزز مقام معظم رهبری، بر تمامی فعالیتهای اتحادیه سایه انداخت. به گونهای که ملاک موفیقت برنامهها، با تطبیق بر این رویکرد ارزیابی میشد و حساسیت زائدالوصف ایشان در نهادینه کردن این مفهوم در بدنۀ فکری و اجرایی، روز به روز فزونی مییافت. مقولۀ «نخبهیابی» و «نخبهپروری» مسئلهای بود که در آن سالها روح تازهای در کالبد نیمه جان اتحادیه دمید و آیندهای درخشان را نوید میداد؛ اتحادیه، یک قدمْ خود را به تأمین نیازهای انقلاب نزدیکتر میکرد. اتحادیه دیگر به بلوغ تشکیلاتی رسیده بود و نیازها و بایستههای جامعهسازی اسلامی را به درستی درک میکرد و میدانست هیچ چیز به اندازۀ بازوانی توانا برای انقلاب و رهبری ثمره ندارد. راهاندازی خیمههای معرفت، تبلور این نگاه تشکیلاتی بود. چه خیمۀ معرفت و چه قرارگاه، در غایت دو اسم و یک مسمی هستند که بیشک رکن رکین آن را باید مربیان دانست؛ لذا تأمین این افراد از داخل مجموعه، نشانۀ رشد بلوغ تشکیلاتی است و البته این به معنای نادیدهانگاری ظرفیتهای بیرونی نیست. بنابراین صرف بودجۀ قابل توجه به منظور جذب، دانشافزایی و مهارتافزاییِ خوشفکرترین فارغالتحصیلان، نقطۀ عطف فعالیتها خواهد بود.
به نظر نگارنده -که سابقۀ حضور چندین ساله در لایههای مختلف اتحادیه، از جمله شورای مرکزی را دارد- مسئلهای که از دیرباز دامنگیر اتحادیه بوده، عدم اتخاذ رویکرد خروجیمحور در برنامهها است؛ منظور نه خروجی محتوامحور و رسانهایمحور، بلکه خروجی «انسانمحور» است. لذا وقت آن است که از خود بپرسیم «این مجموعه بعد از گذشت ۳۷ سال، چه در چنته دارد و چه خروجی داشته است؟» بسیاری از اشخاص تأثیرگذار در انقلاب، سابقۀ حضور در انجمن اسلامیِ پیش از انقلاب را دارند و جهتگیری مسیر زندگی خود را مرهون آن برهه میدانند، اما پس از انقلاب و تأسیس اتحادیه چطور؟ این مجموعه در این مدت چند شخصیت بارز فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی دارد که حضور در اتحادیه را نقطۀ عطف زندگی خود بدانند؟ کما اینکه در حضور در انجمنهای پیش از انقلاب میدانستند!
این به معنای نادیده گرفتن موفقیتهای اتحادیه نیست. به معنای آن است که قدر ظرفیتی را که در کشور کاملاً بیبدیل است، بدانیم و به حداقلها اکتفا نکنیم. کلام خود را با سخنی از حجتالاسلام و المسلمین حاجعلیاکبری به پایان میرسانم: «تصور کنید اگر تنها یک سال این مجموعه در اختیار معاندین انقلاب قرار میگرفت، چه استفادهای از این ظرفیت میکردند! حال ما چه میزان از این ظرفیت استفاده میکنیم؟»