آثار تربیتی آرمانگرایی با توجه به فرهنگ دفاع مقدس
فرض کنید کسی قصد سفر داشته باشد، ولی برای خود مقصدی را در نظر نگرفته باشد؛ نداند که به شمال میخواهد برود یا جنوب. نداند که به منطقهای گرمسیر میخواهد برود یا سردسیر، برای دیدن آثار باستانی مشتاق است یا سیاحت در مناطق سرسبز. او هیچگاه به جایی نمیرسد. به این انسان، انسان «بیهدف» میگویند. به صورت طبیعی این شخص نه موفق به سفر رفتن میشود، نه جایی را پیدا میکند که از آن استفاده کند، نه به جای خاصی میرسد و در نهایت با هزینۀ بسیار و فکری آشفته و تنی خسته، به خانه برمیگردد. این عاقبت اکثر کسانی است که در شئون زندگی خود هدف و آرمان خاصی ندارند و تلاشهای خود را در راستای آن آرمان مورد نظر، تنظیم نمیکنند. نداشتن هدف و برنامه، از بیعمل خطرناکتر است. کسی که عمل نمیکند، دستِ کم به کسی هم آسیب نمیرساند؛ اما بیهدفها به دیگران و جامعه و حتی خودشان آسیب میرسانند.
آرمان فردی
«هدف داشتن، اولین شرط حرکت است». این قاعده هم در کارهای جمعی ضروری است و هم در کارهای فردی. اشخاص اگر در امور فردی خود آرمان خاصی را مد نظر نداشته باشند، در کارهای جمعی نیز موفق نخواهند بود. مثلاً کسی نداند که به چه رشتهای علاقه دارد و بر اثر اتفاق جذب یک رشتۀ تحصیلی شود، پس از مدتی به جهت عدم علاقه و ذوق در انجام آن کار، از ادامۀ تحصیل دلسرد میشود و یا به سختی در آن رشته فارغالتحصیل میگردد. بعد از آن نیز در کاری مشغول میشود که با رشتۀ تحصیلی خود منافات دارد؛ هم عمر خود را ضایع میکند و هم در آن جایگاه و سازمانی که قرار گرفته، ایجاد دردسر میکند. چه بسا اگر در آغاز کار هدف مشخصی داشت و رشتۀ تحصیلی خود را در راستای همان هدف انتخاب کرده بود در راه رسیدن به هدف، زمان و نیروی کمتری صرف میکرد و زودتر به مقصود خود میرسید.
دارا بودن آرمان شخصی و فردی، یکی از ضروریات برنامهریزی در زندگی فردی است. هدفگذاری در برنامهها از همین نقطه آغاز میشود و تمام مراحل رسیدن به مقصد، با همین مسئله گره میخورد. از همین رو است که مشاوران به افراد توصیه میکنند: اول برنامهریزی، بعد حرکت؛ چه در اهداف مادی (اعم از مسائل مالی، جایگاه اجتماعی، موقعیت شغلی و…)، چه در اهداف معنوی. منظور از اهداف معنوی در اینجا، اهدافی است که در جهان مادی قابل ارزیابی نیست. توجه به ابعاد مختلف مادی و معنوی از نشانههای یک برنامۀ جامع است و افراد باید در کنار اهداف مادیای که دارند، به آرمانهای معنوی (فردی/جمعی) نیز توجه داشته باشند.
آرمان جمعی
اهداف و آرمانهای فردی، از ضرویات و لازمۀ رشد یک جامعه است؛ اما آرمانهای جمعی مکمل این موضوع بوده و نباید از آن غفلت کرد. علاوه بر اینکه فرد فرد جامعه، برای خود جایگاهی را در نظر میگیرند و به سوی آن گام برمیدارند، جامعه نیز میبایست برای خود آرمانی مشخص کند. همان طور که موفقیتها و رشد هر فرد در توسعۀ جامعه مؤثر است، رشد و تعالی یک جامعه هم بر فرد فرد افراد آن جامعه تأثیرگذار است و این دو مکمل یکدیگرند. فرد تعالی یافته در جامعۀ عقب مانده، دچار مشکلات میشود و فرد بیهدف و آرمان هم برای جامعۀ رو به جلو و در حال رشد، ایجاد مشکل خواهد کرد.
در قرن معاصر، یکی از بارزترین مصادیق آرمانگرایی و آرمانخواهی جمعی در دوران دفاع مقدس شکل گرفت. در آغاز تهاجم رژیم بعث عراق به سرزمینهای ایران، شاید ما ارتش منظم و ادوات نظامی مورد نیاز و سیستم دفاعی قوی نداشتیم، ولی آرمان مشخصی داشتیم؛ آرمان اخراج متجاوز و دفاع از سرزمین. همین آرمان و هدف، باعث شد که تمام توان نیروهای موجود، به سوی یک هدف نشانه رفته و در کنار هم به مقصد برسد. این وضعیت در آن سالها، عامل تمایز انقلاب اسلامی ایران با بسیاری از حرکتهای دیگر در جهان بود. ریشۀ برخی جنگهای داخلی در کشورهای مختلف، نداشتن آرمان واحد و هدف مشخصی بود که کل جامعه بر آن توافق داشته باشند.
تحلیل اتفاقی که در دوران جنگ تحمیلی افتاد، برای خیلیها دشوار است و با نگاه اولیه و در مکانیزم تحلیل مکانیکی، قابل پذیرش نیست که یک کشور تازه انقلاب کرده، بتواند مقابل کشوری منسجم با پشتوانۀ جهانی، قرار بگیرد و از خود دفاع کند. آرمانهای انقلابی و اهداف والای معنوی، کلید حل این معما است. آرمان استقلال و آزادی ایران عزیز، در کنار هدف تحقق یک حکومت اسلامی، قلۀ بلندی بود که دستیافتن به آن، آرزوی همۀ شرکت کنندگان در حماسۀ عظیم دفاع ملی بود.
آرمانهای خواستنی
لازم به تأکید است که انسان، عمر نسبتاً کوتاهی در اختیار دارد و در همین عمر نسبتاً کوتاه، باید به هرآنچه میخواهد، برسد. لازمۀ قدردانی از این نعمت الهی، هدفمندی و تلاش است که آرمانخواهی، میتواند به عنوان موتور محرکۀ آن عمل کند و راههای رسیدن به هدف را آسانتر نماید. در بزنگاهها، انتخاب و تشخیص آن آرمان خاص، نقش کلیدی ایفا میکند و ارزشِ آن آرمان، به زندگی و عمر آدمی ارزش میدهد. آرمانهایی که باعث رشد شخصیت و جامعه میشود، به صورت طبیعی در اولویت قرار میگیرد.
به عبارت دیگر، ارزش هر فردی در نسبت با آرمانهایی که برای آن تلاش میکند، سنجیده میشود. از همین رو باید در انتخاب اهداف و مسیر زندگی دقت کرد. دوران جوانی مهمترین و بهترین زمان برای این دست تفکرات است؛ زمانی که انسان در ابتدای راه عمر است و سالهای سرنوشت سازی را پشت سر میگذارد. به قول آن ضربالمثل معروف: «خشت اول چون نهد معمار کج / تا ثریا میرود دیوار کج» که در موضع بحث ما، این گونه میتوان گفت: اگر در آغاز راه، آرمان نامناسبی انتخاب شود، آدمی تا پایان عمر خود، به بیراهه میرود.