الگوی مصرف، در دفاع مقدس
مقدمه:
جنگ را باید فارغ از ابعاد خشونتبار آن، یک پدیدهی اجتماعی دانست که جریان زندگی با تمام وجوه در آن قابل مشاهده است. دوران هشت سالهی جنگ تحمیلی در ایران نیز از این امر مستثناء نبود؛ به خصوص رویکرد ایدئولوژیک به مقولهی جنگ و پایداری، مفهومی ارزشمند با عنوان «دفاع مقدس» را در ادبیات مذهبی و سیاسی جامعهی ایرانی رسمیت بخشیده است.
در این مقال برآنیم با تکیه بر گزیدهای مجمل از خاطرات گرانسنگ آن دوران در سه مقطع مکانی پشت جبهه، جبهههای نبرد و اردوگاههای اسارت، جلوههایی زیبا و آموزنده از الگوهای صحیح مصرف در ابعاد مختلف زندگی را با تأسی از رفتار و گفتار فرزندان آسمانی حضرت روحالله بیان نموده و بر این مدعا تأکید نماییم که فهم صحیح مطالبات دینی، در ایجاد دغدغهی اصلاح الگوی مصرف، سهمی مبنایی دارد.
امروز جبهههای جنگ بین حق و باطل همچنان ادامه دارد. اگر چه شکل و قالب این نبرد متفاوت است، اما به دلیل پیچیدگیهای ذاتی عرصهی فرهنگ، این جنگ به هوشمندی و اتخاذ تدابیر ویژهای نیازمند است. اکنون باید اندیشید که تجربیات گرانقدر دفاع هشت ساله را چگونه میتوان در جهاد فرهنگی امروز به کار بست؟ آیا تغییر ابزارها میتواند بهانهای برای کنار گذاشتن آن تجربیات باشد؟
استفادهی بهینه از ابزارها، مدیریت زمان، خلاقیتها و… به عنوان تجربیاتی برآمده از دوران طلایی دفاع مقدس، امروز چه کاربردی میتواند داشته باشد؟
در این نوشتار، سعی شده تا خاطراتی انتخاب شود که علاوه بر استناد، از جذابیت بالایی برای مخاطب برخوردار باشد. مربی محترم میتواند بحثهای مختلف از این نوشتار را در جلسات خیمه طرح نموده و از دانشآموزان بخواهد خاطرات مشابه دیگری را جمعآوری نمایند. همچنین با طرح تغییر میادین نبرد از صحنههای رزمی به عرصههای فرهنگی و علمی، دانشآموزان چگونگی استفاده از تجربیات آن روزگار را در جبهههای نوینِ مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان مورد تحقیق قرار دهند.
شایان ذکر است که وجوه مختلف خاطرات درسآموز طرح شده در این مجموعه، قابلیت استفاده به عنوان سخنرانی، چاپ جزوه و بروشور و نصب بر تابلوهای اعلانات را دارد. مربی با کمک به دانشآموزان میتواند مباحثی دیگر پیرامون الگوی مصرف و اصل دینی «قناعت» را که در این مقاله درج نگردیده است، از لابهلای خاطرات دوران جهاد و شهادت استخراج نماید.
الف. پشت جبهه
انقلاب و انقلابیگری، اقتضائات خاصی را به همراه داشت. ابرقدرتها که چالش سیاسی بزرگی به نام انقلاب اسلامی مردم ایران را پیش روی خود دیده و خطر برهم خوردن معادلات سیاسی – نظامی در عرصهی بینالملل را تا عمق وجود خویش احساس نمودند، علاوه بر ایجاد فتنههای بیامان داخلی و برافروختن آتش جنگ نظامی، تحریم سازمان دهی شدهای را بر ضد مردم مسلمان کشور ایران تدارک دیدند. فشار اقتصادی، در حقیقت حربهای برای ایجاد نارضایتیهای مردمی و در نهایت، وقوع یک «انفجار اجتماعی» در سطح کشور بود، تا بدین وسیله، عقبهی نظامی و سیاسی دولت جمهوری اسلامی از هم گسسته شود. اتخاذ این سیاست جهانی، اگر چه در برخی از جوامع، تحریم کنندگان را به نتیجهی دلخواه خود رسانده بود، اما در ایران به دلیل نگرش ایدئولوژیک مردم نسبت به جریان انقلاب، با استقامت عمومی ملت تاریخساز ایران اسلامی مواجه گردید. مردم، جیرهبندیهای روزانهی ارزاق عمومی را در صفهای بلند برای رفع مایحتاج ضروری زندگی خویش تحمل نموده، نه تنها به واکنشهای مورد نظر استکبار دامن نزدند، بلکه با بدرقهی جوانان سلحشور میهن، خطوط مقدم جبهههای نبرد را همواره مستحکم نگاه میداشتند.
نکتهی جالب در این میان، تشکیل گستردهی ستادهای جمعآوری کمکهای مردمی برای جبههی جنگ حق علیه باطل بود. مردمی که خود در تأمین نیازهای اولیهی معیشت دچار مشکلاتی بودند، بی هیچ چشمداشتی بخشی از مخارج روزمرهی خویش را برای رفع مایحتاج رزمندگان اسلام اختصاص میدادند.
صحنههای غرور آفرین اهدای کمکهای مردم مستضعف به جبهههای جنگ، که گاه در صفوفی به هم فشرده صورت میگرفت، تداعی کنندهی «اقتصاد رویه» و اعتدال خردمندانه در ادارهی معیشت آنان است.
«یاد گذشتهی پر شور به خیر که مردم روستای ما در بدترین شرایط، غذای مصرفی و لوازم خود را برای ارسال به جبههها تحویل میدادند. پیرزنی با دستهای پینه بستهی خود، نان محلی میپخت و به ما تحویل میداد.»[۱]
«در همان اوایل جنگ، وقتی پسرم از جبهه برگشت، به من گفت: مادر! آن جا هوا خیلی سرد است و وسایل کم است؛ بسیار سخت میگذرد. با این حرف پسرم، من به خودم آمدم و در جلسهی زنانه، بین خواهران اعلام کردم که پول جمع کنیم جهت خرید وسایل. در فاصلهی دو روز و پس از اتمام جلسهی ختم سورهی انعام و پایان سفرهی نذری حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت رقیه(س) با آن اوضاع نابسامان، من حدود ۱۸۰۰۰ تومان پول جمعآوری کردم و یک ماشین کاموا باقی خریدم و شروع به بافتن دستکش و جوراب کردم.»[۲]
تهیهی نیازهای اولیهی رزمندگان و اعزام کاروانهای بزرگ هدایای مردمی، که اغلب به وسیلهی اقشار مستضعف و با کمک زنان انقلابی جمعآوری میگردید، از چنان شکوه و عظمتی برخوردار بود که از همان زمان، صفت «جنگ در پشت جبهه» برای حضور گرم بانوان فداکاری که در ستادهای جمعآوری هدایای مردمی مشغول به خدمت بودند، بر سر زبانها افتاد. زنان دلاور کشورمان با پذیرش شرایط موجود و انطباق خود با اوضاع اقتصادی ناشی از تحریمهای جهانی و رویکرد به اصل قناعت، با گذشت از دلبستگیهای طبیعی و متعارف خویش، معدود زیورآلات خود را نیز با رضایت کامل به جبههها اهدا مینمودند.
تکرار این صحنههای درسآموز به اندازهای است که شاید نیازی به ارایهی سند نداشته باشد. مردم با صرفهجویی در هزینههای اجتنابناپذیر زندگی، سهمی برای رزمندگان در نظر میگرفتند و این امر را به عنوان وظیفهای دینی در کنار دیگر اقدامات جهادی خویش در راه اعتلای شعائر اسلامی در نظر داشتند.
«خانوادهی فداکار شهید ساداتنیا در قائم شهر که مادرشان خود امالبنین این شهر است، علاوه بر اهدای جان سه پسر رشیدشان به اسلام و انقلاب در جنگ تحمیلی، منزل خود را به مکانی برای قرائت دعای کمیل و جمعآوری کمکهای مردمی تبدیل نمودند.»[۳]
با اتمام جنگ، سیل کمکهای مردمی برای بازسازی شهرهای جنگ زده که با تهاجم ناجوانمردانهی دشمنان بعثی، گاه تا صد در صد آسیب دیده بودند، جلوهی دیگری از حضور سرنوشتساز آنان را به نمایش گذاشت. تأسی به منش خردورزانهی مردم ایران در سالهای دفاع مقدس، آموزهای است که نشان میدهد با رویکرد به باور دینی «قناعت»، میتوان به رغم وجود مشکلات فراوان معیشتی، علاوه بر ادارهی امور جاری زندگی، نقش اجتماعی خویش را نیز به خوبی ایفا نمود.
ب. جبهههای نبرد
جبهههای جنگ در حقیقت روی دیگری از زندگی عادی مردم به حساب میآید. گذشته از بُعد نظامی جنگ، جبههها مملو از نیروهایی غیر نظامی بود، که با خلق و خوی معمولی و تنها با انگیزههای معنوی، زندگی نوینی را در خطوط مقدم جبهههای دفاع از اسلام و ایران تجربه میکردند.
جلوههایی کوتاه و گویا از قناعت و مصرف بهینه را در سیرهی عملی سرداران گمنام عرصهی عشق و پایداری مورد مطالعه قرار میدهیم.
- مصرف صحیح و مدیریت زمان
الف. برنامهریزی
باید اذعان داشت که بسیاری از رزمندگان دلیر ایران اسلامی از قشر مستضعف جامعه بوده و گاه با مشکلات عدیدهی معیشتی مواجه بودهاند؛ اما تکلیفشناسی آنان باعث میشد با درک ضرورت بالاتر یعنی دفاع از مرزهای عقیده و جغرافیا، بخشهایی حیاتی از عمر پربرکت خود را به حضور در میادین جنگ اختصاص میدهند. آنان همان طور که در پشت جبهه از برنامهای روزانه برخوردار بوده و علاوه بر اشتغال شخصی و انجام فعالیتهای معیشتی، ساعاتی را نیز به حضور در مساجد و پایگاهها و فعالیت در زمینههای فرهنگی و معنوی اختصاص میدادند، در جبهههای نبرد نیز همواره برنامهریزی دقیقی داشتند و در روزهایی که عملیاتی آغاز نشده بود، به فعالیتهای فشردهی تحصیلی، اعتقادی، نظامی و… مشغول میشدند.
«نماز صبح را که میخواندیم، زیارت عاشورا برقرار میشد و بعدش هم صبحانه. تا ظهر در کلاسهای نظامی، اخلاقی و عقیدتی شرکت میکردیم و بعد نماز و ناهار و استراحتی مختصر، ساعت چهار بعدازظهر به کلاس نهجالبلاغه میرفتیم و خطبهی همام را میآموختیم. پس از نماز مغرب و عشا نیز مراسم عزادارای و سینهزنی بود، بعد هم شام. تازه تمرین غواصی شروع میشد و نماز شب و… این طور بود که دیگر استراحت برایمان معنایی نداشت. برنامهها بسیار فشرده بود. اما کسی احساس ملالت نداشت. بیخود نگفتهاند که: بسیجی، خستگی را خسته کرده…»[۴]
ب. اغتنام از فرصتها
جنگ را از منظری زیبا نیز میتوان نگریست؛ آنجا که رزمندگان سالک راه حق و عارفان گمنام وادی معرفت، از هیچ فرصتی برای خدمت به دیگران و کسب قرب الی الله غفلت نمینمودند. شهید حسین دهستانی، فرماندهی واحد اطلاعات و عملیات را بر عهده داشت.
«… آن روز همه رفتیم پی کار، حسین هم رفت. وقتی برگشتیم، دیدیم ظرفها شسته شده. این طرف و آن طرف که پرس و جو کردیم، فهمیدیم کار خود حسین بود.
این که بچهها را فرستاد، پی کارشان، بهانهای بود تا او مثل خیلی از وقتهای دیگر، خودش ظرفها را بشوید. یادم هست گاهی بی آن که ما بفهمیم، لباسهای ما را میشست.»[۵]
اوج اخلاص و دیگرخواهی را در این خاطرهی کوتاه از زبان همرزم سردار شهید محمد فرومندی، نیک بنگرید: «خدا گواه است که من با چشم خود دیدم که عرق رانندهای را با چفیهاش پاک میکرد و گرد و خاک از صورت خسته افراد میزدود و بارها نیز عینکم را برداشته با چفیهاش تمیز میکرد.»[۶]
در مقولهی دفاع نیز اغتنام از فرصتها، اصلی ضروری محسوب میگردید.
«سر ساعت که میشد، در را میبست. اگر کسی ده دقیقه دیر میآمد، راهش نمیداد. میگفت: همان پشت در بایست. بعد از جلسه هم با توپ و تشر میرفت سراغش؛ عصبانی میگفت: وقتی توی جلسه ده دقیقه دیر میآیی، لابد توی عملیات هم میخواهی به دشمن بگی ده دقیقه صبر کن، برم آماده شم، بعد بیام بجنگم؛ این که نمیشه. نیروهای زیر دستت امانتند. میخواهی این جوری نگهشون داری؟»[۷]
- مصرف صحیح در تسلیحات نظامی
بیشترین هجمهی تحریمهای جهانی، تحریم تسلیحاتی کشورمان را نشانه رفت. به موازات انباشت انواع سلاحهای پیشرفته و مرگبار در جبهه دشمن مهاجم، رزمندگان ایرانی مجبور به صرفهجویی و استفادهی دقیق از سلاحهای خویش بودند. برای نسل امروز شاید جالب باشد که بداند در مقطعی کشور ما حتی برای سیمخاردار نیز دچار تحریم بود و نیروهای رزمنده برای دفاع از کشور خود، از حداقل تسلیحات نظامی بهره میبردند.
«در فاو مستقر بودیم. در طول روز هر نفر فقط اجازه داشت سه تیر شلیک کند. یکی از برادران سرباز که خدمهی تیربار بود، فشنگهای زنگ زده را داخل نفت میشست و شلیک میکرد. به او گفتم: چرا این کار را میکنی؟ کمتر شلیک کن. گفت: عراقیها با تیربار و حتی ضدهوایی به سوی ما شلیک میکنند؛ من چطور آرام و ساکت باشم.»[۸]
ناتوانی دشمن به رغم برخورداری از سلاحهای فوق مدرن در تهاجم نظامی نشان میدهد که استفادهی حساب شده از امکانات مادی، نقش مهمی داشته، تا جایی که فرزندان این آب و خاک توانستهاند با بهرهگیری بهینه از امکانات محدود خود، «اسراف تسلیحاتی»! دشمن را بیثمر بگذارند.
- مصرف صحیح در آذوقه
رزمندگان با درک این مسأله که آذوقههای توزیع شده در جبهه با دسترنج مردمی تهیه گردیده است که سهمی از هزینههای جاری خود را به این امر اختصاص دادهاند، دقت بیشتری در مصرف آذوقه نشان میدادند؛ چنان که اگر این مسأله به دلایلی مورد غفلت قرار میگرفت، بیدرنگ با تذکر رزمندگان دیگر مواجه میشد.
«گونیهای نان خشک را چیده بودیم کنار انبار؛ حاجی وقتی فهمید خیلی عصبانی شد. پرید به ما که دیگه چی؟ نون خشک معنی نداره! از همان موقع دستور داد تا این گونیها خالی نشده، کسی حق ندارد نان بپزد و بدهد به بچهها. تا مدتها موقع ناهار و شام، گونیها را خالی میکردیم وسط سفره و نانهای سالمتر را جدا میکردیم و میخوردیم.»[۹]
- مصرف صحیح در بیتالمال
در ادبیات اسلامی، بیتالمال و ضرورت حفاظت از آن دارای اهمیت ویژهای است. نهجالبلاغهی امیرالمؤمنین (ع)، سرشار از تذکرات و تأکیدات فراوان آن حضرت در لزوم رعایت حقوق عمومی میباشد. این مسأله به حدی مورد توجه رزمندگان دفاع مقدس بود که بررسی خاطرات آنها نشانگر حساسیت فوقالعادهی آنان نسبت به این موضوع است. شهیدان، بسیاری از رفتارهایی را که امثال ما هر روز مرتکب آن میشویم، از دامان خود میزدودند؛ رفتارهایی که شاید در نظر ما بسیار معمولی جلوه نماید.
«فرمانده تیپ که شد، یک ماشین اجباراً تحویل گرفت. یک راننده هم به او معرفی کردند و گفتند: ایشون شبانهروزی، هر جا که بری، باهاتون هستن. این یکی را قبول نکرد. بهش گفتم: شما گواهینامه که نداری حاجی، پس راننده باید باهات باشه. گفت: تو منطقه که شرعاً عیبی نداره من خودم پشت فرمون بنشینم؟ گفتم: نه. گفت: پس راننده نمیخواهم. پرسیدم: تو شهر میخوای چه کار کنی؟ کمی فکر کرد و گفت: خوب حالا این شد یک چیزی، تو شهر چون نمیشه بدون گواهینامه رانندگی کرد، اگر خواستم برم، با راننده میرم.
چند وقت بعد که رفتم مشهد، یک روز آمد پیشم، گفت: یک فکری برای این گواهینامهی ما بکن سید. به خنده گفتم: شما که دیگه راننده داری حاج آقا، گواهینامه میخواهی چه کار؟ گفت: همهی مشکل همین جاست که یک راننده بند من شده؛ اونم رانندهای که حقوق بیتالمال رو میگیره و مخارج دیگه هم زیاد داره. خواستم باب مزاح را باز کرده باشم، گفتم: خوب این بالاخره حق یک فرمانده تیپ هست. گفت: شوخی نکن سید! همین ماشینی هم که دست منه، برام خیلی سنگینه، میترسم قیامت نتونم جواب بدم، چه برسه به راننده. بعد از مدتی گواهینامه گرفت. گفتم: شما هم زیاد سخت میگیری حاج آقا. با گریه گفت: خداوند روز قیامت از پول و اموال خصوصی و حلال انسان، که دسترنج خودشه، حساب میکشه، چه برسه به بیتالمال که یک سرسوزنش حساب داره.»[۱۰]
- مصرف صحیح در اموال شخصی
سربازان اسلام نه تنها خود را در رعایت اموال عمومی مسؤول میدانستند، بلکه در هزینه کردن اندک درآمد خویش نیز جانب احتیاط را مراعات نموده و به گونهای برنامهریزی میکردند که دریافتی ناچیزشان نیز علاوه بر تأمین ضروریات زندگی خود، تأثیری نیز در حل مشکلات برادران دینی داشته باشد.
«شهید سید احمد پلارک با وضع معیشتی نامساعدش ۲۵۰۰ تومانی را هم که به خاطر حضور در جبهه به عنوان کمک هزینه به او میدادند، خرج تأمین مایحتاج فقرا میکرد و در خفا به منزلشان میبرد.»[۱۱]
«شهید علیرضا نوبخت، دفتر سپاه را به محلی برای کمک به ایتام و زنان بیسرپرست و… تبدیل کرده بود.»[۱۲]
- مصرف صحیح و فرماندهی!
یکی از شاخصههای دفاع مقدس، بعد انسانی و عاطفی آن است. وصف فرماندهی بر دلها که برگرفته از یکی از احادیث است، دربارهی بسیاری از فرماندهان جنگ صدق کرد. آنان با برقراری ارتباطی برادرانه با زیردستان خود، جلوههایی زیبا از فرماندهی دینی را خلق نمودند. رزمندگان نیز وقتی صدق گفتار فرماندهان خود را در عمل آنان نیز به وضوح میدیدند، اطاعتپذیری بیشتری نسبت به فرماندهان خود نشان میدادند.
مصرف صحیح و عادلانهی امکانات، یکی از نشانههایی بود که روح بزرگ فرماندهان جبههی حق را به همگان ثابت کرد.
«… به سمت یخچال دستی میروم. یکی از خربزهها را برمیدارم. بلافاصله پارهاش میکنم و ریف خربزهی خنک را قاچ قاچ میکنم.
ـ بفرما! تو این هوا میچسبد!
دست او را میبینم که دراز میشود. با دو انگشت سبابه و شصت، اولین قاچ را میگیرد. ناگهان دستش را پس میکشد. جای انگشتانش بر روی قاچ خربزه میماند.
ـ چی شد آقا! چرا میل نمیکنید؟
سکوت میکند و نگاه مهربانش را به من میدوزد. قلبم میخواهد از جا کنده شود.
ـ به خدا از پول خودم خریدهام آقا مهدی. خربزه را برای شما قاچ کردم. چرا نمیخورید؟
با صدایی که تا آخر عمر در درونم تکرار میشود، میگوید: بچههای توی خط نمیتوانند به این خنکی خربزه بخورند. بعض راه گلویم را میبندد. جای دو انگشت آقای مهدی هنوز روی قاچ خربزه باقی مانده است.[۱۳] مهدی باکری، فرمانده لشکر بود و برادرش حمید، معاونت او را بر عهده داشت. این دو وقتی برای سادهترین نیروهای لشکر، چلو مرغ تدارک میدیدند، خود به نان خشک و آب بسنده میکردند.»[۱۴]
- مصرف صحیح و انضباط اجرایی
نظم و انضباط با فرهنگ «درست مصرف کردن» تلازمی جدایی ناپذیر دارد.
صرفهجویی و مصرف صحیح، زمانی محقق میگردد که التزام به نظم فردی و اجتماعی، تبدیل به یک فرهنگ همگانی شود. بینظمی در مصرف، به افراط و تفریط دامن میزند. اعتقاد به نظم در مقولهی بهرهوری از امکانات موجود، از نگاه فرماندهان دفاع مقدس، اهمیت ویژهای را داشته است.
«برای مقابله با ضد انقلاب، از تسلیحات زیادی برخوردار نبودیم. اما باید کاری میکردیم کارستان. اولین حضور یگان ویژهی شهدا در کردستان، همان راهپیمایی در سنندج بود. قبل راهپیمایی، محمود هی آمد و رفت و هی تای آستینها و گرّها و بند پوتینها و فانسقهها را چک کرده، چند بار. تا از همه مطمئن نشد، نرفتیم داخل شهر. وارد شهر شدیم و تا سقز رفتیم. خبر رسیدکه همان شب رادیوهای محلی ضد انقلاب اعلام کردهاند یک واحد ویژه به کردستان آمده که لااقل شش ماه در اسراییل آموزش دیده است؛ ما را گفته بودند در اسرائیل آموزش دیدهایم. خیلی ترسیده بودند.»[۱۵]
- مصرف صحیح و خلاقیتها
اعتقاد عملی به اصلاح مصرف و صیانت از حریم بیتالمال، رزمندگان اسلام را بر آن میداشت تا برای دستیابی به اهداف نظامی، به جای تکیه زدن به منابع مالی، بر خلاف دشمن، با استفاده از اندیشه و فکر خویش، راهکارهایی را جستو جو و کشف نمایند که هزینهها را به طور چشمگیری کاهش دهد و خلأ امکانات مادی گرانقیمت را جبران کند.
«کار با تجهیزات نفربر ساده بود. با این حال، یکی از دستگاهها را کاملاً به هم ریختیم. همه چیز را باز کردیم و بستیم تا ابهامی برایمان باقی نماند. نیازی هم به مستشار امریکایی و روسی نبود. با اعتماد به نفسی که امام در تک تک جوانان انقلابی به وجود آورده بود، همه خود را باور کرده بودند که میتوانند روی پای خود بایستند. مشغول به کار شدیم. واقعاً هم در به کارگیری نفربرها نیاز به کسی نداشتیم. موتور و قوای محرکهی سیستم را تعمیرکاران داوطلب از اصناف فنی توانستند فعال کنند. این در حالی بود که در مجموعهی قوای مسلح، مستشاران امریکایی و انگلیسی، اجازهی ورود ایرانیها را به این فضا نمیدادند. قبلاً با تانک چیفتن کار کرده بودم، اما سیستم نفربر فرق داشت.
از روی آن دید کلی و اختیاراتی که داشتم، توانستم نفربرها را کاملاً به هم بریزم تا با سیستمها آشنا شوم. افرادی داشتیم که از نظر فنی فوقالعاده با استعداد بودند و نکات را یاد میگرفتند و به کار میبستند. انگیزه و ایمان الهی بچهها باعث شد تا با شور و نشاط یاد بگیرند و آموختههای خود را در میدان جنگ به مرحلهی ظهور برسانند. آنها حتی تانکهای پیچیدهی تی – ۷۲ دشمن را تعمیر و راهاندازی کردند…»[۱۶]
این خلاقیتها به حدی اثربخش بود که به یکی از ابزارهای خارقالعاده و سلاحی مهارناشدنی تبدیل شده بود و معادلات نظامی دشمن را به هم میزد. در زیر به نمونهای غرورآفرین از ابداعات مثال زدنی رزمندگان جبههی حق اشاره مینماییم.
«در فوریهی ۱۹۸۳ رسانههای جهانی گزارشهایی مبنی بر تقاضای عراق برای خرید پنج فروند جنگندهی مجهز به موشک ضد کشتی اگزوست انتشار دادند. در پی این اظهارات، روزنامهی لوموند فرانسه نیز در ۲۴ ژوئن ۱۹۸۳ گزارش داد که فرانسه موافقت خویش را برای واگذاری موقت پنج جنگندهی سوپر اتاندارد مجهز به اگزوست به عراق اعلام کرده است. عراق نیز در سپتامبر ۱۹۸۳ در راستای دامن زدن به تشنج و تبلیغ برای سلاح جدیدش اعلام کرد: ما جنگندهها را تنها برای برق انداختن بیرون نمیآوریم! فرانسویها سلاح جدید را عامل فشاری بر ایران در جهت پایان دادن به جنگ بر طبق فرمول دیکته شدهی خود میپنداشتند.
روزنامهی نیویورک تایمز در این زمینه مینویسد: فرانسویها در مورد کارایی سوپر اتانداردها خیلی مطمئن بودند. آنها اعلام کردند که این تجهیزات تواناییهای نظامی عراق را افزایش میدهد. سوپر اتانداردها و تجهیزات پرتاب موشک آن، چنان جدی ارزیابی شد که فرانسویها حاضر به فروش قطعی آن به عراقیها نشدند. تا آن هنگام تکنولوژی مزبور در اختیار هیچ کشوری قرار نگرفته بود. بنابراین، فقط پنج فروند از این جنگندهها، آن هم به صورت اجارهای به رژیم عراق واگذار شد.
سلاح جدید عراقیها کشتیرانی تجاری و نظامی در خلیج فارس، به خصوص صدور نفت را مورد تهدید جدی قرار میداد. مگر سوپر اتانداردها چه قابلیتهایی داشتند که اینگونه از کارایی آن تعریف و تمجید میشد؟ جنگندهی سوپر اتاندارد از قابلیت ردیابی فوقالعاده بالایی در شب و همچنین هدفگیری دقیق و انهدام اهداف دریایی برخوردار بود. موشکهای اگزوست آن پس از شلیک به صورت اتوماتیک روی اهداف فلزی شناور قفل میشد و آن را منهدم میساخت. قابلیت دیگر این هواپیما آن بود که میتوانست موشکهای خود را از فاصلهی بسیار دور و چند کیلومتر بالاتر از تیررس پدافند هوایی دشمن، به سوی اهداف دریایی روانه سازد و خود بدون هر گونه درگیری، صحنهی نبرد را ترک کند.
برای حل این مشکل بزرگ قرارگاه دریایی نوح نبی(ع) با شرکت کارشناسان زبدهی ارتش و سپاه تشکیل جلسه داد. دستور کار این جلسه بررسی سلاح جدید دشمن و راههای مقابله با آن بود. پس از بررسیهای اولیه، در مرحلهی ارایهی پیشنهادها، یکی از بچههای سپاه به نام حسین قاسمی که کارشناس زبدهی تسلیحات و تخریب بود، پیشنهادی ارایه داد. ایشان پیشنهاد کرده بود که مقدار زیادی میله گرد آهنی نمره ۱۴ و صفحات بزرگ شناور از جنس یونولیت تهیه گردد و روی هر قطعه یونولیت شناور که طول و عرضش ۳ متر در ۲ متر بود، ۳۰ تا ۴۰ شاخه میلهگرد به صورت عمودی نصب شود. بعد این قطعات خارپشتی شناور را در اطراف کشتیها و شناورها رها میکنند. پیشنهاد مزبور هم ساده، هم کم خرج و هم عملی بود. بنابراین، سریع به مرحلهی اجرا گذاشته شد. اتفاقاً سوپر اتانداردها به یکی از کشتیهای ما که دور و برش سه چهار تا از این قطعات رها شده بود، حمله کرد. موشک اگزوست، سفیرکشان آمد و به جای این که به کشتی بخورد، به یکی از همین شناورهای یونولیتی میلهگرد کاری شده که در فاصلهی دویست سیصد متری کشتی قرار داشت، برخورد کرد.
موشکهای بعدی هم به همین شکل منحرف شدند و حمله هوایی دشمن ناکام ماند. ابتکار مزبور تکمیل شد و در حدی وسیع با موفقیت به کار برده شد. سوپر اتانداردها که در برابر این ابتکار موفق، ناکام شده بودند، اعتبار خود را از دست داده و صحنهی جنگ دریایی در خلیج فارس را ترک کردند. بدین ترتیب، آن همه جنجال و تبلیغات عظیم در مورد کارایی تکنولوژی برتر سوپر اتانداردها، به ارادهی خداوند و با ابتکار یک جوان مؤمن رزمنده با شکست فاحشی روبرو شد.»[۱۷]
شایان ذکر است که بیاغراق، خودباوری و اشاعهی روحیهی خلاقیت در بین جوانان امروز جامعهی ایرانی، بیتردید نشأت گرفته از شهامت اقدامات ابداعی رزمندگان معتقد و مبتکر دفاع مقدس است. گسترهی اختراعات و ابداعات دانشمندان ایرانی در سطحی است که با افتخار میتوان گفت حتی تهیهی فهرستی از اسامی ابتکارات جوانان غیور این مرز و بوم در سالهای اخیر، خود کتابی مستقل را طلب میکند و باز هم این پرسش پرمعنا، ضمیر روشن انسانهای بیدار را به قضاوت فرا میخواند که چرا همهی این پیشرفتهای تحیّر آور در عرصهی علوم و فنون پس از دوران هشت سالهی دفاع مقدس رخ داده است؟ به راستی در آن سالها بر فرزندان صالح اسلام و ایران چه گذشت؟
ج. اسارت
اسرای ایرانی در بند دژخیمان رژیم بعث عراق، در طول دوران اسارت از حداقل امکانات مادی بیبهره بودند. رفتار غیر انسانی مزدوران عراقی، تعجب ناظران صلیب سرخ را نیز بر میانگیخت. اسرای ایرانی از حداقلهایی مانند فضایی برای خواب و غذایی برای رفع گرسنگی نیز بیبهره بودند. با این حال، امکانات فوقالعاده محدود در اسارت نیز با زکاوت مثال زدنی جوانان ایرانی مورد بهترین بهرهوری قرار میگرفت.
- مصرف صحیح امکانات
وسایلی که در ظاهر، زبالهای بیش به حساب نمیآید، در اسارت، کالایی قابل استفاده و مفید محسوب میشد.
«به مرور، فکر کتبی شدن آموزش به ذهنها خطور کرد. ابتدا از وسایلی مانند چوب و ذغال و خاک استفاده میشد. به تدریج استفاده از عکسهای بیمارستانی، کاغذ سیگار و جعبههای پودر رختشویی نیز متداول گردید. مقواهای پودر رختشویی را خیس کرده و در آفتاب قرار میدادیم. هر طرف آن به چند تکه کاغذ تبدیل میگردید. بعدها با کم شدن فشار محدودیتها، گاهی از سوی صلیب سرخ نیز کاغذ و خودکار دریافت میکردیم.»[۱۸]
- مصرف صحیح و مدیریت زمان
جالب است بدانید اسرای ایرانی به رغم فشارهای شدید روانی، به دلیل دوری از خانواده و سرنوشت نامعلوم اسارت و ضرب و شتم و محدودیتهای زائدالوصف دژخیمان بعثی، برای حفظ روحیهی خود با برنامهریزی دقیق از تمامی لحظات اسارت بهرهی کاملی میبردند.
«دوست اهوازی ما مرحوم ابراهیم محمدیان میگفت: من هر روز دچار کمبود وقت میشوم. اگر خدا ۲۴ ساعت شبانه روز را به ۲۵ ساعت تبدیل کند، من برای آن یک ساعت هم برنامه دارم.»[۱۹]
همت ستودنی آزادگان در استفاده از موقعیتها از این تفکر عمیق سرچشمه میگرفت: «مرحوم ابوترابی به اسرا القا میکرد که شما باید تمام هم و غم و برنامهریزیهایتان به گونهای باشد که وقتی به کشور جمهوری اسلامی ایران برگشتید، عنصری شاد و با روحیهای بالا و توانمند باشید.»[۲۰]
- مصرف صحیح و خلاقیتها
خلاقیتهای جوانان مبتکر ایرانی در بند دشمن، خاطراتی آموزنده و حیرت انگیز را رقم زده است، که با اشارهای کوتاه به برخی از آنها، میتوانیم باور توانایی را در وجود خویش تقویت نماییم.
«دکتر مسعود و دستیارانش شروع به ساخت وسایل دندان پزشکی ابتکاری میکردند. گلهای سیم خاردار اطراف حیاط را مخفیانه میکندند و آن را صاف کرده و نوکش را آن قدر روی زمین میکشیدند که تیز میشد و به صورت میلهی هفت تا ده سانتی در میآمد. از این میله به عنوان متهی دندان پزشکی استفاده میکردند. موادی هم که با آن دندان را پر میکردند، زرورق آلومنیومی پاکت سیگار نگهبانان عراقی بود.»[۲۱]
«مهمترین ابتکار فرهنگی در اردوگاه ما، ساخت پروژکتور ابتدایی و ساده و تولید فیلم بود. شنیدم این کار را جمال محرر، بچهی همه فن حریف فرهنگی اردوگاه انجام داده بود. این پروژکتور طوری طراحی شده بود که قطعات جعبهی آن در عرض دو سه ثانیه جدا میشد و هنگام تفتیش میتوانستند هر قطعهاش را در جایی مخفی کنند. قطعاتی که این پروژکتور را تشکیل میداد، از جاهای مختلف تهیه شده بود؛ لامپ آن را از توالت کش رفته و سیم برق را از حمام اردوگاه تهیه کرده بودند. برای ذره بین هم از شیشهی عینکهای ذرهبینی که صلیب سرخ برای بعضی از بچهها آورده بود، استفاده شد.»[۲۲]
مطالعهی این خاطرات آن قدر آموزنده است که دیگر نیازی به توضیح و تبیین ضرورت عبرتگیری از ابعاد مختلف دفاع جانانهی جوانان این آب و خاک وجود نداشته باشد.
نباید از نظر دور نگاه داشت که تمام این دستاوردها به برکت عنصر معنویت و خدا محوری رقم خورده است، عنصری که با درونیشدن آن، ابهت پوشالی تفکرات مادی در هم میپیچید و راهی روشن، فرا روی جامعه قرار میگیرد.
قناعت و مصرف بهینه، یک فرهنگ دینی است که در سایهی اشاعهی جامع باورهای مذهبی، تحقق پذیر خواهد بود.
[۱] . کتاب عشق و آتش، ص ۵۴، کنگرهی بزرگداشت سرداران و ده هزار شهید استان مازندران.
[۲] . همان، ص ۵۵٫
[۳] . همان، ص ۶٫
[۴] .سید حمید مشتاقینیا، طعمهی اروند، انتشارات سماء، ۱۳۸۱،ص ۳۹، راوی رضا دادپور.
[۵] .سعید عاکف، اروند و خاطرهی اولین قایق، ص ۸۸، راوی عباس ذاکری، کنگرهی سرداران شهید استان یزد.
[۶] .سید سعید موسوی، پیشتازان، ص ۱۱۹، راوی سعید رئوف، کنگرهی سرداران شهید خراسان.
[۷] .کورش علیانی، یادگاران، کتاب کاوه، ص ۳۲، روایت فتح.
[۸] .سید مهدی فهیمی، خلاقیتها، گزیندهی فرهنگنامهی جبهه، ص ۳۰٫
[۹] .مریم برادران، مجموعهی یادگاران، کتاب همت، ص ۵۱، روایت فتح.
[۱۰] .سعید عاکف، خاکهای نرم کوشک (خاطرات سردار شهید برونسی)، ص ۱۶۲؛ راوی سیدکاظم حسینی، انتشارات نسل کوثر.
[۱۱] .سید حمید مشتاقینیا، ننه علی، ص ۴۱، انتشارات سماء.
[۱۲] . پیام لالههای سرخ، ص ۲۵٫
[۱۳] . عبدالمجید نجفی، راهیان شط، ص ۶۸، کنگرهی سرداران شهید آذربایجان.
[۱۴] . همان، ص ۸۴٫
[۱۵] یادگاران، کتاب کاوه، ص ۲۹٫
[۱۶] . کتاب چزابه، سردار فتحالله جعفری، مؤسس واحد زرهی سپاه.
[۱۷] .محمد حسین منصف، ابتکار جنگی، ص ۱۶، انتشارات نماشون.
[۱۸] . صبح دوکوهه، ویژه نامهی آزادگان، ص ۳، حجتالاسلام صالح آبادی.
[۱۹] . همان.
[۲۰] .ماهنامهی سبز سرخ، شمارهی ۶۶، ص ۵۵، آزاده حسین ربیعی.
[۲۱] حسن شیردل، شب موصل، خاطرات محمد حسین منصف، ص ۱۹۲، انتشارات سورهی مهر.
[۲۲] . همان، ص ۲۲۸٫