رابطۀ آزاداندیشی و تعصب
«روزی در مسجد پیامبر نشسته بودم که گفتوگوی یک مرد زندیق با رفیقش، پیرامون آفریدگار جهان توجه مرا به خود جلب کرد. انتهای کلام زندیق به جایی رسید که گفت: جهان را خالق و مدبری نیست، بلکه همه چیز خود به خود از طبیعت پدید آمده و پیوسته چنین بوده و چنین خواهد بود.
پس از شنیدن این سخنان، از شدت خشم نتوانستم جلوی خود را بگیرم و گفتم: ای دشمن خدا! ملحد شدی و پروردگاری را که تو را به نیکوترین ترکیب آفریده، انکار کردی؟ اگر در خود اندیشه کنی، دلایل وجود پروردگار را در وجود خود خواهی یافت. مرد زندیق گفت: ای مرد! اگر تو از متکلمانی که با تو به روش آنان سخن بگویم و اگر هم از یاران جعفَر بن محمد(ع) هستی، که او خود با ما چنین سخن نمیگوید. او سخنانی به مراتب بدتر از این را بارها از ما شنیده، ولی دشنام نداده است. او آرام، بردبار و متین و خردمند است و هرگز خشم و سفاهت بر او چیره نمیشود. سخنان و دلایل ما را میشنود، تا آنکه هر چه در دل داریم، بر زبان میآوریم و گمان میکنیم بر او پیروز شدهایم. آن گاه با کمترین سخن، دلایل ما را باطل میسازد و با کوتاهترین کلام، حجت را بر ما تمام میکند؛ چنان که نمیتوانیم پاسخ دهیم. اینک اگر تو از پیروان او هستی، چنان که شایستۀ اوست با ما سخن بگو.»
این داستان را مفضّل بن عمر، یکی از یاران امام صادق(ع) در مقدمۀ رسالۀ توحید خود مینویسد. در این رویداد تاریخی، یار صدیق امام با نیتی خوب، قصد دارد از عقیدۀ توحیدی خود دفاع کرده و بطلان نگرش الحادی فرد زندیق را ثابت کند. در مقابل، فرد زندیق شیوۀ امام صادق(ع) را برای مفضّل یادآوری میکند.
پرسش این است که مگر امام و مفضّل هر دو از یک عقیده برای زندیق سخن نگفتهاند، پس چگونه است که شخص زندیق، یکی را میپذیرد -و حتی قبول دارد که امام بطلان عقاید او را معلوم ساختهاند- ولی در مقابل بیان مفضّل، موضعگیری کرده و او را به سیرۀ رفتاری امام با خودش ارجاع میدهد؟ آیا رویکردِ جانبدارانه و حمایتِ همراه با شدت مفضّل از عقیدۀ توحیدی خود، به معنای عدم قبول داشتنِ نگاه آزاداندیشانۀ زندیق است؟
اگر پاسخ این سؤالات را به دقت برای خود معلوم کنیم، مرز بین تعصّب با آزاد اندیشی، به خوبی روشن میشود. پاسخ برخی ممکن است این باشد که بله! تعصب، نافیِ آزاداندیشی است و اصولاً هرگونه برخورد متعصبانه، به معنای نادیده گرفتن نگاه آزاداندیشانه است.
اما این پاسخ نمیتواند دقیق باشد؛ چون تعصب یا جانبداری با شدت، میتواند در امور مثبت یا منفی مطرح باشد. لکن به دلیل کاربرد بیش از اندازۀ آن در معنای منفی، بیشتر به بُعد منفی آن توجّه میشود. بنابراین هرگونه تعصبی را نباید متضاد با آزاداندیشی دانست.
با این توضیح، پاسخ دیگر میتواند این باشد که اگر تعصب و جانبداری در جهت مثبت باشد، تقویت کنندۀ آزاداندیشی است و اگر تعصب در جهت منفی باشد و جنبۀ عناد و لجاج به خود بگیرد، منافی با آزاداندیشی خواهد بود.
پاسخ خوبی است؛ ولی اگر بخواهیم این بیان را کاملتر کنیم، میگوییم: هرکدام از نگرشهایِ آزاداندیشانه و یا متعصبّانۀ مثبت، شکل دهندۀ مرحلهای از مراحل شخصیت فکری و اندیشهای انسان است.
انسان میتواند به حُکم عمومی آیات «الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ» (زمر(۳۹):۱۸) و «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» (بقره(۲):۲۵۶)، در مقام شنیدن و پرسشگری، آزاداندیش باشد و سخنان را بشنود، لکن در مقام انتخابگری و پیروی، باید تابع «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر(۳۹):۱۸) باشد.
در اینجا، سخن در دو مقام است: یکی جایگاه شنیدن سخنان و دیگری مقام پیروی و متابعت. در جایگاه دوم، شخص میتواند و بلکه باید، با جانبداری و تعصب مثبت، از مطلب صحیحی که به آن دست یافته، پیروی کند.
نکتۀ مهم دیگر، توجه به کاربرد شیوههای ایراد سخن و استدلال است. در بیان قرآن کریم، شخص باید با بیان آرام و معتدل، ولی استوار و غیرقابل خدشه، با طرف مقابل خود سخن بگوید. البته باید توجّه داشت که هرکدام از ویژگیهای قرآنی، مقدماتی مانند علم و تقوا، نیز دارد که به دست آوردن آنها، امری لازم و اجتناب ناپذیر است.
در داستان مذکور، تعصب و جانبداری مفضّل از عقیدۀ توحیدی، امری نیکو و پسندیده است؛ ولی بیان او، شخص زندیق را وادار به واکنش کرده است. در این مواجهه، زندیق در مرحلۀ آزاداندیشی و انتخاب یک مسیر، با دو نوع تعصب مواجه بوده است؛ تعصبی که برآمده از خشم و نادانی بوده و صرفاً به دنبال ثابت کردن حرف خود است و تعصبی که برآمده از مهربانی و دانایی است.
به اعتراف شخص ملحد، امام صادق(ع) ضمن آنکه سخنان مخالف خود را با دقت و بردبارای میشنود، عقاید توحیدی خود را نیز به شکل مناسبی برای او مطرح میکند، بدون آنکه ذرهای از حرف خود کوتاه بیاید. بنابراین میتوان آزاداندیش و متعصّب بود، به شکلی که یکی را فدای دیگری نکرد.
ناگفته نماند که تعصب و جانبداری به شکل منفی آن، یکی از آفات آزاداندیشی است، که در جای خود به آن پرداخته خواهد شد. بنابراین انسان میتواند هم آزاداندیش باشد و هم متعصّب، و این دو ویژگی متضاد با هم نیستند. کما اینکه در برخی موارد، مشاهده میشود مدعیان آزاداندیشی، متعصبانه از عقایدی دفاع کرده و اجازۀ نقد و بررسی آنها را نمیدهند.
در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بدانیم، این گفتوگوی شخص زندیق با مفضّل بن عمرو، مقدمۀ نگارش یکی از رسالههای مفید در توحید به عنوان «توحید مفضّل» شد. این رساله برای دفاع متعصبانۀ مثبت از یک نگرش توحیدی است که افراد آزاداندیش میتوانند به آن مراجعه کنند.