یادداشت روزیادداشت روز اجتماعییادداشت روز تربیتی

دو کلید طلایی تربیت (۲)

عبدالرحیم موگهی

 

تنبیه؛ شیوه‏اى ارزنده، عاملى بازدارنده                                                   

 

بى‏گمان در تربیت کودکان، گریزى از تنبیه نیست و نمى‏توان آن را یکسره به کنار نهاد. از همین بابت، تشویق و ترغیب را قائد (کسى که چهارپا را از جلو مى‏کشد) و تنبیه را سائق (کسى که از پشت‏ حیوان را مى‏راند) نامیده‏اند؛ چرا که هر دو عامل براى حرکت تربیتى کودک لازم است، تا یکى انگیزه ایجاد کند و دیگرى از درمانده شدن و مقاومت جلوگیرى نماید. اما باید به این نکته توجه نمود که به کارگیرى تنبیه در تربیت‏ بسیار حساس و دشوار است و این امکان وجود دارد که بر اثر بى‏توجهى به چارچوب‏هاى آن، نه تنها اثر تربیتى در پى نداشته باشد، بلکه به عاملى مهار گسیخته در جهت پدیدآورى واکنش‏هاى منفى تبدیل شود. از این‌رو باید در به‌کار بردن آن بسیار دقت نمود، زیرا ممکن است ملامتى کوتاه – بدون توجه به قواعد تنبیه – موجب نفرت و افشاندن بذر کینه در دل‏هاى پاک کودکان شود. بر همین اساس، مولاى تربیت‏یافتگان مى‏فرمایند:

«الْإِفْرَاطُ فِی الْمَلَامَهِ یَشُبُّ نِیرَانَ اللَّجَاج‏؛[۱] زیاده‏روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله‏ور مى‏سازد.»

با توجه به آنچه گفته شد، مى‏توان نتیجه گرفت که تنبیه، اجبار و وادارسازى، یک روش اساسى و اصلى در تربیت کودکان نیست و همان گونه که آمد، داراى مرزهاى دقیق و ظریفى است که باید مورد توجه ویژه قرار گیرد.

انواع تنبیه

تنبیه، همانند تشویق، از دامنه و طیفى گسترده برخوردار است. نگاه ناخشنود و خشم‏آلود، بى‏اعتنایى، قهر، توبیخ، سرزنش آشکار یا پنهان، محرومیت از گردش، تفریح و بازى، بى‏توجهى به خواست‏ها، خشونت و تندى، شدت عمل یا تنبیه بدنى و… همگى در زیر عنوان تنبیه جاى مى‏گیرند. اما همان‌طور که در تشویق نیز گفته شد، نکته‌ی اساسى در به‌کار بردن این شیوه، تشخیص مراحل رشد کودک است، تا بتوان با توجه به آن، تنبیه متناسب را انتخاب نمود.

تشویق یا تنبیه؟ کدام یک؟

تنبیه اگرچه عامل بازدارنده به‌شمار مى‏رود، ولى معمولا انگیزه‏هاى درونى و خواست‏هاى پنهانى کودک را تغییر نمى‏دهد، بلکه وى را مجبور به انجام رفتار مطلوب و ترک رفتار ناپسند مى‏نماید. از همین رو با برداشته شدن سایه‌ی تنبیه، رفتار ناپسند باز مى‏گردد. به همین دلیل،‌ ‏بهتر است  ‏به جاى استفاده از تنبیه، از روش‏هاى تشویقى بهره جست، زیرا انگیزه‏هاى درونى را ایجاد و تقویت مى‏نماید و به تغییر رفتار منجر مى‏شود.

به این تحقیق توجه کنید: «در یک آزمایش، ۱۶۰ دانش‏آموز را که معلومات آن‏ها برابر و سن آن‏ها نیز یکسان بود، به چهار گروه مساوى تقسیم کردند. هر یک از این گروه‏ها باید ‏به ۳۰ پرسش در مدت ۱۵ دقیقه پاسخ می‌داد.

هر روز پس از پایان کار، افراد گروه اول را جلوى دیگران آورده، آن‏ها را به جهت اشتباه‌هایشان بدون آن که خود افراد گروه از اشتباه‌های‌ خود باخبر باشند، سرزنش مى‏کردند. در مورد گروه دوم به عکس گروه اول عمل شد؛ به این صورت که افراد را به علت مسائل جدیدى که حل کرده بودند، تشویق مى‏کردند، بدون آن که اشتباه‌هایشان را تصحیح کرده و به آنان گوشزد کنند. در مورد گروه سوم که شاهد این‌گونه تشویق‏ها و تنبیه‏ها بودند، هیچ اقدامى صورت نپذیرفت. گروه چهارم در اتاق دیگرى به پاسخ‏گویى مى‏پرداختند و هیچ اطلاعى از این برنامه نداشتند.

در آغاز کار، متوسط نمره‏هاى هر چهار گروه مساوى بود و افراد هر گروه به طور متوسط ۱۲ پرسش از ۳۰ پرسش را جواب مى‏دادند. اما از روز سوم وضع تغییر کرد. به این ترتیب که متوسط نمره گروهى که افراد آن تشویق و تحسین مى‏شدند، رو به افزایش نهاد و میانگین نمره‌ی گروهى که سرزنش مى‏شدند، رو به کاهش گذاشت. دو گروه دیگر وضع ثابتى داشتند و در پیشرفت و عدم پیشرفت آن‏ها تغییر خاصى مشاهده نشد.»[۲]

بنابراین، روش پسندیده و سودمند آن است که رفتارهاى ارزشمند کودک هرچند کوچک باشد، مورد تشویق قرار گیرد و ستایش شود، تا زمینه براى موفقیت‏هاى بعدى او فراهم آید.

تنبیه عاطفى

یکى از مؤثرترین روش‏هاى تنبیهى، تنبیه عاطفى است. بى‏اعتنایى به کودک و بى‌توجهى به درخواست‏هاى او و حذف عاطفى وى، مى‏تواند یکى از شگردهاى مبلغان دینى و مربیان در برخورد با کودک به‌شمار رود. اما باید توجه داشت که روح لطیف کودک، توان و طاقت ‏بزرگسالان را ندارد و ممکن است ‏به انزوا و دورى وى منجر می‌شود. از این‌رو، بهتر است تنبیه عاطفى طولانى نشود. در این زمینه‌، روایت جالب و قابل‌توجهى وجود دارد.

مردى به حضرت على۷ از فرزند خویش شکایت کرد. حضرت فرمودند: «فرزندت را نزن، ولى براى ادب کردنش از او قهر کن. ولى مواظب باش که قهرت طولانى نشود و زود با او آشتى کنى.»[۳]

تنبیه‏ هاى خطرآفرین

بعضى از گونه‏هاى تنبیه، هرگز نباید مورد استفاده قرار گیرند؛ مانند تحقیر، اهانت، استفاده از کلمات نیش‏دار و زهرآگین، کنایه زدن، مقایسه کردن و…، این‌گونه تنبیه‏ها موجب ورشکستگى روحى در کودک مى‏شود، شخصیت او را لگدمال مى‏نماید و تربیت او را دچار اختلال مى‏کند، زیرا وى را به سوى لجاجت، گستاخى، لاابالى‏گرى و بى‏بندوبارى مى‏کشاند. بنابراین، حفظ کرامت و احترام کودکان در تنبیه امرى بایسته و لازم به‌شمار مى‏آید. داستان واقعى زیر، مى‏تواند درسى آموزنده براى مربیان و مبلغانى باشد که تربیت دینى را وجهه‌ی همت‏ خویش ساخته‏اند.

«دختر جوانى در ضمن خاطراتش مى‏نویسد: به یاد دارم که در دوران کودکی و نوجوانی، یک روز مهمان داشتیم. در اثر لجبازى کتک جانانه‏اى پیش مهمان‏ها خوردم. از مهمان‏ها خجالت کشیدم و بنا کردم به جیغ کشیدن و فریاد زدن. مادرم مرتب مى‏گفت: خفه شو، عیب است که صداى دختر در بیاید، دختر ننگ است، مى‏آیم خفه‏ات مى‏کنم. او هیچ فکر نمى‏کرد که علت لجبازى و جیغ زدن من چیست. مى‏خواست ‏با این‌گونه حرف‏ها که مرا بیشتر ناراحت مى‏کرد، مرا ساکت نماید، ولى من بیشتر جیغ مى‏زدم.

در این موقع، مادرم به عقیده‌ی خودش بهترین تصمیم را گرفت. لباس عروسک‏هایم را که خودم دوخته بودم و از جان بیشتر دوست مى‏داشتم، آورد و پیش چشم من، آن‏ها را آتش زد. گویا تمام امید من قطع شد، به شعله‌ی آتش نگاه مى‏کردم و اشک مى‏ریختم. این حادثه‌ی وحشیانه، عقده‏اى براى من به وجود آورد که هنوز نتوانسته‏ام آن را فراموش کنم و مرا رنج مى‏دهد و گاهگاه به مادرم مى‏گویم.»[۴]

از این‌رو، باید به خاطر داشت که هدف اصلى در تنبیه، خرد کردن و از بین بردن شخصیت کودک نیست، بلکه تنبیه عاملى ارزشمند در جهت ‏حذف عادت‏هاى ناپسند با توجه به روحیات حاکم بر کودک و ظرافت‏هاى تربیتى مربوط به او است.

تنبیه بدنى

تنبیه بدنى، آخرین گام در تربیت ‏به‌شمار مى‏آید، زیرا در بیشتر موارد مى‏تواند سبب از بین رفتن صمیمیت‏ها و رشد نفرت‏ها شود و کودکان را نسبت ‏به زندگى و آموزش‏هاى دریافتى دلسرد نماید. کودک پس از تنبیه بدنى به موجودى شکست‏خورده و بدبین که قدرت روحى خود را از دست داده است، تبدیل مى‏شود و زمینه براى بزهکارى و انواع انحراف‏ها در وى به وجود مى‏آید. توجه به این مسأله، در آموزش‏ها و تربیت دینى اهمیت دوچندانى پیدا مى‏کند.

مربیان، مبلغان و والدین بایستى از تنبیه بدنى – فقط به عنوان شیوه‏اى خارج از محدوده – در موارد بسیار خاص و ویژه سود برند و اصل را بر عدم آن قرار دهند.

امیر مؤمنان على۷ در مقایسه‏اى گرانبار بین تربیت انسان و حیوان، چنین مى‏فرمایند:

«إِنَّ الْعَاقِلَ یَتَّعِظُ بِالْأَدَبِ وَ الْبَهَائِمَ لَا تَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْب‏؛[۵] انسان عاقل به وسیله‌ی ادب تربیت و پندپذیر است و تنها چهارپایان [و حیوانات] هستند که جز با زدن اصلاح نمى‏شوند.»

تنبیه بدنى، نه تنها ممکن است ‏به تخریب شخصیت کودک منجر می‌شود، بلکه اثرات ناگوار زیر از جمله آسیب‏هاى هولناک آن به‌شمار مى‏رود:

  1. تسلیم شدن در برابر زور برتر؛
  2. خرد شدن شخصیت و احساس عدم امنیت؛
  3. از بین رفتن نشاط و سرزندگى ویژه‌ی کودکانه؛
  4. پیدایش صفت‏هاى ناپسند مانند دروغ‏گویى و فرافکنى؛
  5. از دست دادن انگیزه.

سخن غزالى نیز در این زمینه آموزنده است که خطاب به معلمان و مربیان کودک مى‏گوید: «بر معلم کودکان است که آنان را به بیم و ترغیب تأدیب نماید، نه به ضرب و تعذیب.»[۶]

پی‌نوشت:

[۱] . تحف‌العقول، ص ۸۴٫

[۲] . راهنماى پدران و مادران، ج ۲، ص ۹۸؛ به نقل از تعلیم و تربیت اسلامى، مراکز تربیت معلم، ص ۱۳۸، با اندکى تصرف.

[۳] . بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۱۴٫

[۴] . الگوهاى تربیت اجتماعى، ص ۲۲۴؛ به نقل از آیین تربیت، ص ۱۵۹٫

[۵] . غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۳۴؛ راهنماى پدران و مادران، ج ۲، ص ۱۰۵٫

[۶] . راهنماى پدران و مادران، ج ۲، ص ۱۰۷؛ به نقل از آراء مربیان بزرگ مسلمان درباره‌ی تربیت کودکان، محمد عطاران، ص ۷۳٫

دکمه بازگشت به بالا