همراهی که کفر آدم را در میآورد
همیشه از مراوده با یکسری آدمها معذب بودم: آدمهایی که میان خانه ایستاده بودند و بهطور همزمان، روی دور تند داشتند چند کار را انجام میدادند. بهخصوص آنکه با آنهمه بدوبدو باز هم آخرش میزدند توی سر و مغزشان که ایوای! فلان کار خراب شد. اگر خانم بود، محکم میزد توی سر خودش و نیم ساعتی هم گریه میکرد تا کسی به دادش برسد! اگر آقا بود، میشد برج زهرمار و جرئت نزدیک شدن به او را نداشتی. همیشه حسرت کسانی را میخوردم که با طمأنینه کارهایشان را انجام میدادند و در آرامش همصحبتم میشدند. حتماً دسته دوم کارها و تعهداتشان کمتر بود! یا آنکه بیخیالتر بودند. این فکر هنگام قیاس این دو از ذهنم میگذشت.
با انجام موازی دو کار هم مشکل داشتم؛ آخر انجام همزمان دو کار یا تمرکز را پایین میآورد یا سرعت عمل را. برای همین وقتی یکسری از مادرهای دوروبرم به نوجوانهایشان غر میزدند: همینطور که داری فلان کار را انجام میدهی، این کار را هم انجام بده؛ بهطور نامحسوسی به آن نوجوان میفهماندم: یکییکی انجام بده. حالا بماند که حداقل به ذهنسپاری معانی لغات از این مورد مستثنی است. برخی کارها را میتوان باهم انجام داد؛ پس خط بطلان روی همه کارها نکشید. برخی کارها هم هیچجوره باهم جمعشدنی نیستند؛ پس نخواهید آنها را با هم انجام دهید. پس نه از این طرف بوم بیفتید و نه از آن طرفش.
میگویند تجربه بهترین مربی انسان است؛ اما بهتر آن است که برخی لحظات را هرگز تجربه نکرد و از تجربیات دیگران بهره برد. زمانی در زندگیام فصل جدیدی رقم خورد که به معنای واقعی فشار کاری و به تبع آن فشار روحی و جسمی را تجربه کردم؛ راهکارم در آن زمان پناه بردن به تعجیل و محروم کردن خودم از تمام امور دیگر بود. برای آنکه شما تجربه مشابهی نداشته باشید، این سطور را مینویسم تا اگر مربی هستید، در مشاوره به نوجوانان این موارد را در ذهن داشته باشید. چنانچه نوجوان هستید، هنگام فشار دست به دامن این راهکار نشوید.
افکار درهمبرهم
عجول بودن خصلتی است که آن را یا از اطرافیان میآموزیم یا به خاطر برخی افکار آن را در خود پرورش میدهیم. با سرعتعمل در انجام کارها، تصمیمگیری یا واکنشهایمان، سعی داریم ریشه آن افکار را بخشکانیم. اما با عجول بودن نهتنها ریشه آن افکار و احساسات مخرب نمیخشکد، بلکه آبیاری میشود تا آنکه روزی ما را از پا بیندازد. اگر قرار است با تعجیلهای نابجای خود مبارزه کنیم، اول باید منشأ آن را بیابیم. شیر آبی که به خاطر هرز تابیدن چکه میکند با فشار بیشازحد و محکمتر بستن، از چکه کردن باز نمیایستد. لازم است باز شود، واشر آن تعویض شود و دوباره بسته شود. پس توقع نداشته باشید بگویم نفس عمیق بکشید، اضطرابتان را مدیریت کنید، مدیریت زمان داشته باشید، به تفریح بروید، استراحت کنید و… چون مادامیکه منشأ فکر درون شما است، شیر چکه میکند.
اضطراب ناخوانده
فکرش را که میکنم، میبینم در تجربهای که داشتم، ترس از عهده برنیامدن کارها و درعینحال تمایل به بیعیب و نقص بودن مرا به سمت تعجیل میکشاند. شما نیز باید بفهمید چرا عجله دارید؟ از چه چیزی میترسید؟ چرا احساس میکنید کوهی از فعالیتها را باید بهطور همزمان انجام دهید؟ این ترسها شما را مضطرب میکند و اضطراب، بهتعجیل شما دامن میزند. میخواهید اینگونه از شدت اضطرابتان کم کنید؛ اما کیفیت کارتان پایین میآید و خطا بالا میرود. همین مسئله خشم یا ترستان را تحریک میکند. پس همینطور که تمرین میکنید آرامتر باشید، علت اضطرابتان را نیز بیابید. وقتی علت را فهمیدید، میتوانید با موفقیت بیشتری آن را به حداقل ممکن برسانید.
باید در نظر بگیرید که افکار و اضطراب رابطه تنگاتنگی با هم دارند. وقتی شما ترس دارید که مثلاً نکند تحقیق درسی را بهموقع تمام نکنید، پشت سر آن افکار منفی در این باره به ذهنتان هجوم میآورند؛ اینکه نکند نمره نگیرم، نکند معلم جلوی بچهها ضایعم کند و … بعدازآن اضطراب فعال میشود، تپش قلب، لرزش دستوپا، حتی ممکن است در صورت اضطراب شدید، سوزش معده یا سردرد را هم حس کنید. این تلاطم درونی، شما را به تحرک بیشازحد وامیدارد، و درعینحال مانع تمرکز شما میشود. پس لحظهای مکث کنید، ببینید چه شد که رفتید روی دور تند، افکارتان را مرور کنید، بعد متوجه میشوید چه حسی باعث آن افکار شده است. سپس با یک نفس عمیق به خودتان یادآور شوید که در آرامش، بهتر میتوانید کار را پیش ببرید. تحقیق کلاسی یا آمادگی برای امتحان یا نوشتن کوهی از تکالیف نیازمند تمرکز و برنامهریزی است. پس افکار مزاحم را دور بریزید و با برنامهریزی منظم به کارتان ادامه دهید. خلاصه آنکه افکار منفی خود را به چالش بکشید و اجازه ندهید مخل کارتان شوند.
احساسات کمرشکن
به نظرتان بیشتر چه حسی ممکن است آن افکار کذایی و اضطراب وهمانگیز را بهکار بیندازد؟ اگرچه این یک قلم در افراد متفاوت، فرق دارد، اما اصولاً همهچیز در حس ناامنی خلاصه میشود. همان کمالگرایی و بینقص بودن را تصور کنید، افراد دوست دارند بینقص باشند تا موردپذیرش قرار گیرند؛ زیرا اگر پذیرفته نشوند، حس ناامنی و تنهایی میکنند، حس طردشدگی. نوعی حس ناامنی پشت این جمله نهفته است: نکند معلم در کلاس سرم داد بزند؟! بهنوعی میتوان منشأ دیگر احساسات را نیز در همین حس عدم امنیت پیدا کرد.
خودتان را دوست داشته باشید، به خودتان اطمینان دهید همه اینها سطح است و عمق چیز دیگری است. شاید از معلمان، والدین، دوستان و اطرافیان بهظاهر چیزی ببینید، اما مهم آن است که در عمق دل آن افرادی که باید جا داشته باشید، جا دارید. از طرفی مهمترین ملاک و ارزش، خود شما هستید. خودتان را دوست داشته باشید، برای خودتان ارزش قائل شوید و بدانید همه این آدمهای امروزی، روزی نیستند؛ تنها کسی که همیشه هست، خود شمایید. پس قضاوتها، عدم پذیرش، خشم، نفرت و غم اطرافیان را به کناری بگذارید و خودتان را بپذیرید. این مرحله احتمالاً سختترین مرحله کار است و بیش از هر مرحله دیگر نیازمند تمرین؛ اما بهترین مرحله نیز است.
چند راهکار ساده
آنچه تا اینجا گفته شد، قدمهای اصلی و مهم است که نیازمند زمان هستند؛ منتها چون شما عجول هستید، دنبال راهکار زودبازده میگردید. چند راهکار مقطعی هم پیشنهاد میدهم که در کنار موارد بالا رعایت کنید:
ـ بنویسید: چند لحظه تأمل در پایان هر روز و بررسی کارهایی که انجام دادهاید، شما را متوجه این امر میکند که تعجیل چقدر به شما کمک کرده؟ آیا گاز دادن پشت چراغ قرمز، بوقهای ممتد در ترافیک، گذاردن درجه اتو روی زیاد برای زودتر اتو زدن لباسها و … کمکی به وضعیت شما داشته؟ روی احساستان چه تأثیری داشته است؟
ـ مدیریت زمان: طی روز وقتهای هدررفته زیادی هست که میتوان بهجای حرص خوردن به گونه بهتری از آنها استفاده کرد. کارهایی را بیابید که در آن زمانها انجام دهید و در عوض از فشاری که به خودتان وارد میکنید، بکاهید. مثلاً میشود در اتوبوس و تاکسی کتاب خواند، اگر بدخواب شدهاید بهجای غلت زدن در رختخواب، یکی از کارهای عقبمانده را انجام دهید و …
از طرف دیگر وقتی برای انجام کارهایتان برنامهریزی میکنید، همیشه وقتی برای موارد غیرقابل پیشبینی لحاظ کنید. نوجوانان عادت دارند دقیق و حسابشده برنامهریزی کنند. مثلاً اگر مطالعه فلان بخش از کتاب ۱۵ دقیقه وقت آنان را میگیرد، دقیقاً ۱۵ دقیقه به آن اختصاص میدهند، این در حالی است که ممکن است این بار مطالب عنوان شده وقتگیرتر باشند یا همان موقع تلفن با شما کار داشته باشد یا …؛ پس همیشه زمانی اضافه برای این موارد در نظر بگیرید؛ به خصوص آنکه جاماندن از برنامه، اضطراب نوجوان را بالا برده و بعد میخواهید با تعجیل بیجا آن عقبماندگی را جبران کنید.
مدیریت استرس: از راهکارهای معمول کاهش اضطراب کمک بگیرید؛ مثلاً نفس عمیق بکشید، مدام ذکر بگویید، شوخی کنید و از بذلهگویی اطرافیان استقبال کنید. البته بذلهگویی با زبان نیشدار فرق دارد. تفریح را فراموش نکنید، برخی کارها را صرفاً از روی علاقه و برای لذت انجام دهید.
نظم: اگر دقیقه نودی باشید یا برنامهریزی نداشته باشید یا در صورت داشتن برنامه، همانطور که در بالا اشاره کردم، برنامه شما بسیار فشرده باشد یا حتی خیلی دست و دلباز به برخی کارها وقت دهید، به طوری که برای انجام برخی دیگر از کارها وقت کم بیاورید، همه اینها شما را به سمت تعجیل سوق میدهد. پس حتماً برنامه خود را اصلاح کنید و به کارهایتان نظم دهید.