ارتباط تشکلهای اسلامی با یکدیگر در رفع چالشهای جوامع اسلامی
اگر تشکل را به معنای گروهی از افراد که برای تحقق هدف واحد تلاش میکنند، معنا کنیم، در این صورت اعضای آن تشکل، غالباً دارای «ایدئولوژی» یکسانی هستند؛ به این معنا که اعضای تشکل، تحت تأثیر ایدئولوژی واحد گردهم آمدهاند تا اهداف یا یکی از اهداف آن ایدئولوژی را برآورده سازند. در تشکلهای اسلامی -که ایدئولوژی آن مبتنی بر اصول دین اسلام است- ارزشهای گروه نیز برگرفته از تعالیم اسلامی و تبعاً اهداف منطبق بر آن، در راستای اعتلای جامعۀ دینی خواهد بود. بنابراین تمامی تشکلهای اسلامی در ایدئولوژی خویش، با یگدیگر همسو و هم جهتند و هر آنچه در جهان اسلام رخ میدهد، باید مورد توجه همۀ تشکلهای اسلامی قرار گیرد.
مهمترین اثر و اهمیت یک تشکل مذهبی، هماهنگی و همافزایی در هر فعالیت و تخصص است. یک فرد با عضویت در گروه، ضمن پیگیری اهداف خود، یاریگر افراد دیگر در آن هدف مشترک خواهد بود و از سوی دیگر، میتواند نماینده گروه خود در سازمان و یک تشکل بزرگتر باشد. دو امر بسیار مهم در تشکلهای اسلامی -که در این مقال به آن خواهیم پرداخت- نگاه کلی و جامع به جامعه و امت اسلامی و هماهنگی تشکلهای اسلامی و رابطۀ همسوی آنان با یکدیگر است.
تشکلهای اسلامی کنونی، علاوه بر مشکلات خاص و بیرونی، از ضعفهای درونی زیر رنج میبرند. در بسیاری موارد، این ضعفها تأثیر منفی در همان تشکل و اجتماع داشتهاند. مانند عدم توجه به نیازها، ضرورتها، مسائل و مشکلات جوامع اسلامی، عدم آیندهنگری، عدم توجه به کار گروهی و نداشتن روحیه جمعی، عدم توجه به وحدت و همسویی و ارتباط با یکدیگر، افتادن به دامهای تفرقه و… .
ارتباط تشکلهای اسلامی و همسویی
تشکلهای اسلامی بر مبنای ضرورت تربیت نیرو، برنامهریزی برای پیگیری اهداف کلان اسلامی، اجرای احکام اسلامی، هماهنگی بین نیروها، تقسیم مسئولیت درست در دوران حکومت دینی، امکان زگستردهتر طیفهای مختلف مؤمنین و وحدت آنان در جامعه، جلوگیری از طعمۀ جریانهای منحرف شدن افراد، رشد استعدادها، تجربۀ مدیریت، یافتن نیروهای توانمند برای ادارۀ بخشهای مختلف کشور، ایجاد انسجام و هماهنگی بین نیروهای مسلمان، زودتر به عرصۀ عمل آوردن آدمها و محک زدن آنها، ضرورت انجام کارهای بزرگ، امر به معروف و نهی از منکرهای بزرگِ محتاج به تشکیلات، مبارزه با فسادها، تحقق بخشیدن به آرمانهای عالی بشری، تسلط بر حوادث، شناسایی، صحبت، روشنگری و تقویت باورها، اصلاح افراد و رشد اخلاق دستهجمعی، ایجاد شدهاند. این مقوله در بین تمامی تشکلهای اسلامی به عنوان یک اصل، پذیرفته شده است؛ بنابراین فعالیتهای تشکلهای اسلامی، نیاز به هماهنگی و همسویی دارد. از این رو تشکلهای اسلامی مختلف بر اساس هدف اسلامی خویش، باید با همکاری و هماهنگی یکدیگر برنامههایی در سطوح گستردهتر برگزار کنند تا شاهد اثرگذاری مطلوبتری بود. موازیکاری تشکیلات مختلف، یکی از موانع تحقق ترویج تعالیم دینی و فرهنگی است. برخی مشکلات این حوزه با ایجاد یک سلسله شبکههای ارتباطی، تا حدودی حل خواهد شد.
همچنین مسابقۀ گروهها بر خیر، نیکی و سازندگی -و نه طرد و تخریب، گردهم آمدن گروهها حتیالمقدور در یک جبهۀ گسترده، مبنا قرار دادن قانون الهی، از مهمترین راهکارهای این همسویی است و گروههای همسو باید با هم بر سر کار، مباحثه -و نه مجادله- کنند و سازنده، جذب کننده و تکمیل کنندۀ یکدیگر باشند.
نگاه به مسائل و مشکلات جوامع اسلامی
اسلام در ذات و اصالت خود، تمدنی بوده است و در همۀ قرنها و اعصار میتواند تمدنساز باشد. نگاه اجتهادی و عمیق، اسلام را دینی تمدنی میداند که همۀ شئون بشر را روشن نموده و تمام زوایا و ابعاد را با تمرکز بر نیازهای بشری، تحت تأثیر قرار داده است. این نگاه به اسلام اگر در تشکلهای اسلامی ساری و جاری شود، برای اعتلای اسلام به سوی یک دین تمدنساز، تلاش مضاعفی خواهند داشت. بر اساس این دیدگاه به اسلام، باید مسائل مختلف جوامع اسلامی برای تشکلهای اسلامی حایز اهمیت قرار بگیرد و با نگاه به این ضرورتها، نیازها، چالشها و حتی ظرفیتها، هدفگذاری و برنامهریزی شود.
امروز جوامع اسلامی با دو مسئلۀ بزرگ روبهرو هستند که اساس اسلام و اسلامی زیستن را در این جوامع دچار بحران نموده است: یک. مسئلۀ تکفیر که در گروهکهای مختلف شکل گرفته است و دو. عقلانیت سکولار که در میان فرهیختگان و تاثیرگذاران فرهنگی و اجتماعی رو به گسترش است.
امروزه تکفیر، به عنوان معضلی بینالمللی که جهان اسلام را در برگرفته، مطرح است؛ مسلمانان یکدیگر را تکفیر میکنند و جمعیت زیادی در این بین کشته میشوند. در برخورد و مواجه با این دو مسئلۀ بزرگ، سه نگاه متفاوت وجود دارد: یک. نگاه جزءنگری که به صورت موردی، آسیبها شناسایی و حل میکند، دو. نگاه کلنگری که کاری به اجزا ندارد و سه. نگاه جزءنگر با رویکرد کلنگر است. به نظر میرسد که در برخورد با مسائل جهان اسلام، باید با نگاه سوم پیش رفت؛ یعنی اجزا را مشاهده نمود و به صورت کلی آنها را بررسی کرد.
نگاه کلنگر یعنی نگاه تمدنی؛ اجزا را دید، ولی رویکرد کلنگری و تمدنی داشت. هر تمدن دارای چهار رکن اساسی تفکر، دانش، نظامها و سبک زندگی است. این ارکان شامل زیرمجموعههای مختلفی میشود؛ زیرمجموعۀ تفکر: فلسفه، زیرمجموعۀ دانش: علوم دانشگاهی و حوزوی، زیرمجموعۀ نظامها: نظامات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و زیرمجموعۀ سبک زندگی: نمادها و رفتارهایی که در جامعه مشاهده میشود.
تشکلهای اسلامی در هر رکنی از ارکان گفته شده، میتوانند به این نگاه تمدنی کمک کنند. این تشکلها با هدف مشترک و رویکردها و وظایف مختلف، هر یک میتوانند بخشی از این پازل به هم پیوسته را تکمیل نمایند؛ تشکلهای مذهبی-فکری، در پی ترویج و یا اصلاح تفکر ناب اسلامی در جوامع اسلامی گام بردارند، تشکلهای اسلامی-دانشگاهی در صدد ایجاد نهضتی علمی-اسلامی برای ساختن تمدن علمی اسلام باشند، تشکلهای اسلامی کادرساز و نظام محور، در جهت اسلامی کردن نیروها و سربازان جبهۀ تمدن اسلامی تلاش کنند و در آخر، تشکلهای اسلامی-فرهنگی برای اعتلای فرهنگ و رفتار اسلامی سعی نمایند. بنابراین در این نگاه تمدنی و کلی، هم جامعنگری و توجه به مسائل و مشکلات جوامع اسلامی برای تشکلهای اسلامی، ضرورتی انکارناپذیر دارد و هم همسویی و وحدت در رسیدن به این هدف والا، اهمیت شایانی خواهد داشت.