بازتعریف بلوغ در همه عرصههای زندگی
سه ماهی در برکه ای به خوبی و خوشی در حال گذران عمر هستند که صیادی از راه میرسد و قصد شکار آنها را دارد. صیاد برکه را نشان میکند و برای آوردن دام بازمیگردد. در این مدت یکی از ماهی ها که از قصد صیاد مطلع شده، در فکر فرومیرود و تصمیم میگیرد هر طور شده، خود را از این معرکه نجات دهد؛ اما نمیخواهد داستان را برای دوستان خود شرح دهد؛ زیرا میداند که آنها حرف او را باور نخواهند کرد و شاید او را نیز از تصمیمش منصرف سازند. برای همین، بی خبر راه دریا را پیش میگیرد و میرود. صیاد که از راه میرسد، ماهی دوم تازه میفهمد که داستان از چه قرار است و در چه دامی افتاده؛ اما فرصت کم است و باید برای خالصی از این مشکل فکری کند؛ وگرنه صید خواهد شد. نقشه ای میکشد. خودش را به مردن میزند. صیاد پیکر بیجان ماهی را با ناراحتی در دست میگیرد و وقتی میبیند جانی در بدن ندارد، او را به همان حال در آب برکه رها میسازد. ماهی سوم که تا همین حالا متوجه نبوده با دیدن سایه شکارچی بر روی سرش تازه تصمیم میگیرد که هرطور شده خود را نجات دهد. جستوخیز میکند و خودش را برای رها شدن به آب و آتش میزند؛ اما نمیداند که شکارچی همین را میخواهد؛ زیرا جستوخیز او باعث میشود بهتر دیده شود و دام راحت تر بر روی او فرود بیاید. ماهی صید میشود، هیزم جمع میشود و آتش آماده. ماهی صیدشده که حرارت آتش به تنش میخورد، با خود میگوید فکر دیگری اگر این بار از دام نجات پیدا کنم،حتما فکر دیگری برای نجات خود خواهم کرد.
از میان داستان های مثنوی، ملای رومی، شاید یکی از بهترین داستان ها برای تبیین و توضیح بلوغ، همین داستان آبگیر و سه ماهی باشد؛ داستانی که میتواند بهانه ای برای بررسی مفهوم بلوغ و همچنین تصحیح یک باور غلط درباره این مرحله مهم از زندگی انسان باشد. امروز واژه بلوغ تا حد زیادی با (رشد سنی) و حتی همراه و هم معنا شده؛ در حالی که مهمترین ویژگی بلوغ که معیاری برای مکلف و مأمور شدن فرد از سوی پروردگار متعال نیز است، بخش نا پیدا اما مهم آدمی، یعنی (رشد عقلانی) است. معیار بودن بلوغ به معنای رشد عقلانی از منابع دینی نیز به خوبی فهمیده میشود البته از آنجا که از یک سو این جنبه از رشد غیرملموس و درنتیجه غیر قابل اندازه گیری است و از سوی دیگر از آنجا که در مقام وضع قانون نیازمند معیاری برای سنجش و ارزیابی این رشد هستیم، رشد سنی و جنسی که غالبا همزمان با رشد عقلی رخ میدهد، در شریعت معیار بلوغ معرفی شده است. به عبارت دیگر تعیین رشد سنی به عنوان معیار بلوغ، فقط از این جهت بوده تا زمان معینی برای رشد فکری و عقلی در دست داشته باشیم؛ نه آنکه این معیار، عامل تعیین کننده برای قبول مسئولیت از سوی پرودگار باشد. با این توصیف رها کردن مدلول (رشد عقلی) و توجه به دال (رشد سنی) مانند آن است که کسی به جای آنکه به دنبال آتش باشد، خود را سرگرم دودی کند که قرار است نشانه ای برای دستیابی به آتش باشد. یا آنکه با دیدن بخشی از کوه یخ که از آب بیرون زده، از بخش های زیرین آن که به مراتب بزرگتر از بخش های رویین است، غفلت ورزد.
اما فارغ از تحلیل معنای بلوغ، آنچه مولوی در داستان سه ماهی به آن اشاره کرده است، میتوان مهم ترین ویژگی بلوغ دانست؛ تا جایی که حتی شاید بیراه نباشد اگر بلوغ را مترادف این ویژگی بدانیم: {آیندهنگری}.
مهمترین اتفاقی که با رسیدن شخص به دوران بلوغ رخ میدهد، این است که میتواند از مرزهای این مکان و زمان عبور کند و فرداهای نیامده را با چشم تفکر ببیند. برای مثال عکس العمل یک کودک و یک جوان را که درخواست چیزی (مثلا غذا) دارند، با هم مقایسه کنید. کودک نمیتواند بپذیرد که غذا یک ساعت دیگر آماده میشود، در حالی که جوان با شنیدن این پیام که {یک ساعت دیگر غذا آماده میشود}، خود را تا رسیدن ساعتی دیگر مشغول کاری میکند. آنچه باعث این عکس العمل متفاوت میشود، چیزی نیست جز آیندهنگری. کودک نمیتواند یک ساعت دیگر را ببیند، بر خلاف جوان که میتواند با چشم اندیشه یک ساعت آینده را به خوبی مشاهده و حتی لمس کند. مولوی همین نکته را با مثال سه ماهی که نماینده سه گروه از جامعه هستند، بیان میکند. ماهی اول پیش از آمدن حادثه، آن را دیده، ارزیابی کرده و برای آن برنامه ریزی میکند.
ماهی دوم اگرچه این فراست و بصیرت را نداشته که حادثه را قبل از وقوع ببیند، با آمدن حادثه توانسته برای عبور از آن چارهای بی ندیشد. اما ماهی سوم نه پیش و نه هنگام وقوع، بلکه پس از گرفتاری و ابتا توانسته حادثه را ارزیابی کند و آرزو میکند که اگر فرصتی این برایش پیش بیاید، حتما بار تدبیری به کار میبندد.
آرزویی که هرگز محقق نخواهد شد. به عقیده مولوی آدمی هر اندازه که به بلوغ رسیده باشد، چشم آینده بین او مسافت بیشتری را رصد خواهد کرد و از این نتیجه میگیرد که سالکان راه الهی از آن جهت که به پختگی کامل رسیدهاند، چشم های اندیشه شان از مکان این دنیا و زمان روزمرگی، قیامت را میبیند:
پس شتابیدند تا دام آورند
آنک عاقل بود عزم راه کرد
عزم راه مشکل ناخواه کرد
از دم حب الوطن بگذر مَایست
که وطن آن سوست جان این سوی نیست
گر وطن خواهی گذر آن سوی شط
این حدیث راست را کم خوان غلط
حالا با این توصیفات باید دید در منظومه تربیتی ما (اگر وجود چنین چیزی اساسا داشته باشد) کدامیک از بلوغ جنسی یا بلوغ فکری معیاری برای سنجش رشد فرد است و برای تربیت کدامیک از این بخش ها برنامه ریزی صورت میگیرد.