یادداشت روزیادداشت روز تربیتییادداشت روز مذهبی

وظایف معلم نسبت به خود

دکتر سید محمد باقر حجتی

ترجمه بخشی از کتاب منیه المرید

مقدمه :
تعلیم ، اساس و بنیادى است که قوام و پایدارى دین و‌آئین ، بر روى آن استوار شده است . جامعه بشرى از طریق تعلیم مى تواند از کسادى و افول خورشید علم و نابودى کالا و سرمایه هاى علمى پیشگیرى کند. بنابراین تعلیم ، یعنى انتقال اندوخته هاى علمى به دیگران ، از مهمترین عبادات و مؤ کدترین واجبات کفائى است (که هر فرد از جامعه انسانى – که حامل علم و کالاى معارف و معلومات است – باید در انتقال آن به دیگران ، احساس وظیفه و مسئولیت نماید، و تا وقتى که این انتقال به وسیله دیگران صورت نگیرد همه علماء و دانشمندان باید موضوع تعلیم را به عنوان یک امر واجب و تکلیف الزامى تلقى نموده و در صدد اداء این وظیفه خطیر برآیند).

خداوند متعال فرموده است :

« «و اذا اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننه للناس و لاتکتمونه » » (۲۲۹)

و آنگاه خداوند از مردمى – که نبشتار آسمانى به آنها داده شد یعنى مردمى که اهل علم و دانش دینى هستند – پیمان گرفت و به آنها فرمود: باید محتواى آنرا براى مردم تشریح کرده و از بیان و بازگو کردن آن کتمان نورزید (یعنى آن را به دیگران تعلیم دهید).

و نیز فرمود:

« «ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد ما بیناه للناس فى الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون » » (۲۳۰) .

آنانکه رهنمودهاى واضح و آشکار و عوامل رشد و هدایت را – که ما آنها را فرو فرستادیم – پس از آنکه ما همین رهنمودهاى آشکار و راه هدایت را در نبشتار آسمانى گزارش کردیم ، اگر در بازگو کردن آنها به مردم کتمان ورزند، خداى متعال آنانرا از رحمت خویش طرد نموده ، و همه لعنت کنندگان نیز براى آنها طرد از رحمت خدا را درخواست مى نمایند.

یکى از اخبار مشهور، سخن پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) است که فرمود: «شاهدان و حاضران ، حقایق را به غائبان و مردمان دیگر ابلاغ کنند» (۲۳۱) . اخبار مشابه در این مورد، بسیار فراوان است که فقط پاره اى از آنها بازگو شده است .

آداب معلم نسبت به خویشتن ، عبارت از وظائفى است که باید در رعایت آنها کوشا باشد.

۱- احراز صلاحیت و شایستگى در امر تعلیم

کسى که مى خواهد عهده دار منصب تعلیم گردد باید قبلا مراتب صلاحیت و شایستگى خویش را براى تصدى چنین مقامى در خود فراهم آورد. و باید این شایستگى ، در تمام مظاهر وجود او پدیدار باشد، یعنى سیما و چهره و طرز سخن گفتن و گفتارش ، نمایانگر اهلیت و شایستگى او براى احراز مقام تعلیم بوده ، و اساتید صالح وى نیز صلاحیت او را تاءیید و گواهى کنند.

در حدیثى مشهور، چنین آمده است : که رسول اکرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود: «اگر کسى با تکلف ، نسبت به چیزى اظهار بى نیازى کند که به او داده نشده است و به دارائى تظاهر نماید، و خویشتن را بیش از اندازه بیاراید و بالیدن آغاز کند، بمانند کسى است که دو جامه دروغین و فریبا را در بر مى نمایند، جامه اى که لازم نبوده و متناسب با او نمى باشد» (۲۳۲) .

یکى از فضلاء(۲۳۳) گفته است : اگر کسى در غیر موقع و زمان مناسب ، صدرنشینى و ریاست را در پیش گیرد، خود موجب خفت و سبکى و فرومایگى خویش ‍ مى گردد».

۲- حفظ حیثیات و شئون علم و دانش 

معلم باید مقام و حیثیت علم را ارج نهاده و آنرا به خوارى و ابتذال و فرومایگى نکشاند، به این معنى که علم را در اختیار افراد نالایق و نااهل قرار ندهد، و آنرا به مکانى که منسوب به شاگرد او است نبرد، یعنى علم را به جائى حمل نکند که آنجا بنام شاگرد او قابل شناسائى است . به عبارت دیگر به عنوان «معلم سرخانه »، علم را به سوى شاگرد نبرد، اگرچه آن شاگرد فردى گرانقدر باشد؛ بلکه معلم باید علم را از چنین فرومایگى ها و ابتذال حفظ نماید؛ چنانکه پیشینیان نگاهبان و پاسدار حرمت و آبروى علم و دانش بوده اند. و داستان آنها با خلفاء و طبقه اشراف ! در این زمینه ، بسیار و فراوان و مشهور مى باشد که کوشش خویش را در حفظ حیثیت علم بکار مى داشتند و آنرا براى تعلیم به فرزندان خلفاء و اشراف ، به خانه آنها نمى بردند.

زهرى گفته است : نشانه ابتذال و سبکى و خوارى علم و دانش آنست که معلم و استاد؛ آنرا به سوى خانه شاگرد خود حمل کند (و به عنوان «معلم سرخانه » مقام علم و دانش را تنزل دهد). البته در مواردى که ضرورت و مصلحت دینى ایجاب کند و معلم نیز داراى نیت درست و آهنگى درخور مقام خود باشد، و این ضرورت و مصلحت نیز کفه آن بر مفسده ابتذال رفتن به خانه شاگرد بچربد، در آن صورت حمل علم به خانه شاگرد مانعى ندارد.

۳- بکارگرفتن علم

معلم باید  بر طبق موازین علم خویش عمل کند.

خداوند متعال (در مقام سرزنش مردمى که به علم و آگاهى خود عمل نمى کنند چنین ) مى فرماید:

« «اءتاءمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم » » (۲۳۷)

آیا مردم را به احسان و نیکى فرمان مى دهید، و خویشتن را فراموش مى نمائید؟!

امام صادق (علیه السلام ) در تفسیر آیه « «انما یخشى الله من عباده العلماء» » (۲۳۸) فرموده است : «علماء و دانشمندان خداشناس و بیمناک از او، عبارت از کسانى هستند که عمل آنها گفتار آنها را تاءیید نموده و با آن هماهنگى دارد. اگر کردار کسى ، گفتار او را تاءیید نکند و میان کردار و گفتارش ‍ ناهماهنگى ، مشهود گردد، نمى توان عنوان عالم و دانشمند را بر او اطلاق کرد» (۲۳۹) .

همو فرموده است : علم و عمل ، قرین و خویشاوند یکدیگرند، آنکه مى داند عمل مى کند، و آنکه عمل مى کند مى داند. علم ، آدمى را به عمل دعوت کرده و او را به کردار وامیدارد. اگر عمل ، به دعوت علم ، پاسخ مثبت دهد، علم بر سر جاى مى ماند، والا از آدمى مى کوچد، یعنى آدمى در صورت عمل نکردن بر طبق موازین علمى ، از علم محروم مى گردد(۲۴۰) .

و نیز فرمود: «اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نکند، موعظه و اندرز او از دلها مى لغزد آنچنانکه باران از روى سنگ صاف ، و نشیباى لغزنده کوه صفا لغزان است » (۲۴۱) .

۴- حسن خلق و فروتنى

معلم باید با شاگردان خود، خوش خلق و متواضع باشد. و رفق و مداراى کامل با آنان را نصب العین خویش قرار دهد، و از این رهگذر به تکمیل نفس و تهذیب باطن خویش موفق گردد؛ زیرا یک عالم و دانشمند صالح و شایسته – در این عصر و زمانه – به منزله پیامبرى از پیامبران الهى است . چنانکه رسول اکرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود.

« «علماء امتى کانبیاء بنى اسرائیل » » (۲۴۳)

دانشمندان امت من همچون انبیاء بنى اسرائیل مى باشند.

بلکه (به عقیده من : مؤ لف )، دانشمندان دینى اسلام در این زمان (به شرط آنکه واجد صلاحیت و شایستگى باشند) از انبیاء بنى اسرائیل ، عظیم تر و برترند؛ زیرا گاهى هزارها پیامبر بنى اسرائیلى در یک عصر، جمع مى شدند و در یک دوره و زمانه ، فراهم میآمدند؛ در حالیکه در عصر ما، دانشمندان (واقعى ) امت پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) یکى پس از دیگرى (و به ندرت ) یافت مى شوند و در فاصله زمانى دور و درازى به چشم مى خورند.

از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است که امیرالمؤ منین (علیه السلام ) فرمود: «دانشمند (واقعى ) داراى سه علامت و نشانه است : ۱- دانش و بینش ۲- حلم و بردبارى ۳- سکوت و آرامش و وقار. و براى عالم نماها و دانشمندانى که با تکلف ، جامه علم را بر قامت نارساى خود پوشانده (و خویشتن را در جمع علماء، قرار داده اند) نیز سه نشانه وجود دارد: ۱- با دانشمندان برتر و والاتر از خویش با کردارهاى آلوده به گناه ، درگیر گردند و با آنان بستیزند. ۲- نسبت به دانشمندان فروتر از خود از طریق قهر و غلبه ، ستمگرانه عمل کنند. ۳- دیگر آنکه از ستمگران و جفاپیشه گان ، حمایت و پشتیبانى نمایند» (۲۴۴) .

۵ – دریغ نورزیدن از تعلیم علم

رسالت و وظیفه معلم ، ایجاب مى کند که نباید از تعلیم و آموزش هیچکسى – به خاطر آنکه ممکن است احیانا واجد قصد و نیت درست و خداپسندانه اى نباشد – دریغ ورزد؛ زیرا تصحیح هدف و جهت گیریهاى سنجیده و خداپسندانه براى بسیارى از افراد تازه کار و کسانى که در فراگیرى علم ، مبتدى هستند دشوار مى باشد؛ به جهت اینکه جان و روح آنها (به علت خردسالى و یا فقدان بینش کافى در دین ) از لحاظ درک سعادت و نیکبختى آتیه و عزت و سرفرازى روز قیامت ، بسیار نارسا و ضعیف مى باشد. علاوه بر این ، آنان با عوامل تصحیح هدف و نیت و مبانى آن ، انس و آشنائى کمترى دارند.

اگر بنا باشد معلم – به خاطر فقدان نیت صحیح و محرومیت شاگردان از جهت یابى درست – از تعلیم آنان خوددارى کند، این دریغکارى ، موجب تعویق و رها کردن بسیارى از افراد در همگامى با کاروان علم شده ، و گروه زیادى را از علم محروم مى سازد، و یا آنکه موجب از میان رفتن بخش عظیمى از میراث علمى خواهد گشت . باید توجه داشت : این امید هم وجود دارد که شاگرد فاقد نیت و هدف صحیح ، از برکت علم و در سایه یادگیرى – آنگاه که او با علم و دانش ، پیوند و انسى برقرار ساخت – توانائى لازم را در تصحیح هدف و نیت خود به دست آورد.

۶- کوشش در بذل و اعطاء و انفاق علم

باید معلم ، سرمایه ها و اندوخته هاى علمى خود را به افرادى که شایسته و نیازمند به علم و دانش هستند، بذل و انفاق کند و در نشر علم و اعطاء آن به افراد محتاج ، بخل نورزد؛ چون خداوند متعال – همانگونه که در طى مواثیق ، از انبیاء پیمان گرفت تا در نشر حقایق و گزارش آن به مردم ، دریغ نورزند، و معارف الهى را کتمان ننمایند – از دانشمندان نیز پیمان گرفت که در تعلیم علم به افراد نیازمند، فروگزار نکنند؛ بلکه سعى خود را در نشر و ترویج علم ، به کار گیرند.

از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است که فرمود: در نبشتارى از امیرالمؤ منین على (علیه السلام ) چنین خواندم : «خداوند از جهال و نادانان پیمان نگرفت که پویاى دانشمندان باشند (تا از آنان معرفت و آگاهى کسب کنند)، مگر آنگاه که قبلا از دانشمندان پیمان گرفت که علم و آگاهى خویش را در اختیار جهال و نادانان قرار دهند؛ زیرا علم و دانش در مرحله اى قبل از جهل و نادانى وجود داشته است » (۲۵۰)

جابر جعفى از امام صادق (علیه السلام ) آورده است که فرمود: «زکوه علم و دانش ، این است که آنرا به بندگان خدا تعلیم دهى » (۲۵۳) .

۷- احتراز از مواضع تهمت و لزوم هماهنگى رفتار و گفتار معلم

معلم – بر فرض آنکه داراى عذر شرعى موجهى باشد – باید از مخالفت افعال با اقوالش بپرهیزد یعنى نباید میان کردار و گفتارش ، تهافت و دوگانگى و تفاوت ، وجود داشته باشد؛ (بلکه باید سعى کند همواره بر طبق گفتار و امر و نهى خود، عمل نماید) مثلا او نمى تواند عملى را تحریم کند که خود مرتکب آن مى گردد، و یا انجام عملى را واجب و حتمى الاجراء معرفى نماید و خود پاى بند آن نباشد، و یا مردم را به انجام عملى – به عنوان کار مستحب – دعوت کند؛ ولى خود او از انجام آن عمل دریغ ورزد. اگرچه طرز کار و عمل او – بر حسب احوال و شرائط شخصى زندگانى وى – کاملا مطابق با قانون دین باشد؛ (لکن در عین حال ، تضاد و تناقض نمائى کردار و گفتار او قابل اغماض نیست )؛ اگرچه احکام و قوانین دینى بر حسب اختلاف اشخاص ، متفاوت مى باشد. (لذا باید در اینگونه موارد از ایجاد شبهه و بازتابهاى نامطلوب ، پیشگیرى شود).

قضیه معلم و شاگرد از لحاظ نقش پذیرى شاگرد نسبت به اخلاق و اعمال معلم ، همانند قضیه مهر و موم مى باشد که در موم ، تمام نقشها و تصویرهائى که در مهر وجود دارد، منعکس مى شود. ما این نقش پذیرى را در مورد گروهى از شاگردان و دانشجویان در برابر معلمان و استادانشان به چشم دیده ایم (و این حقیقت را کاملا لمس نموده ایم که شاگرد در رفتار خود، یک نمونه پرداز ماهرى از اعمال استاد و معلم خود مى باشد) که البته با توجه به اختلاف افعال و اخلاق معلم ، همه گونه رفتار او را شاگرد در اعمال و رفتار خود پیاده مى کند. این واقعیت را ما کاملا حس کردیم و هیچکس نمى تواند به مانند کسى که حقیقت را دیده و شهود کرده و در این جهت ، مهارت و کاردانى کسب کرده است ، هشداردهنده و بیدارگر باشد. (ما این حقیقت را دیده ایم و به شما هشدار مى دهیم . و چون این واقعیت را با چشم باز، دیده ایم که رفتار معلم در رفتار شاگرد منعکس مى شود، لذا مصرانه مى گوئیم : که باید کردار و رفتار معلم ، نماینده گفتار و هماهنگ با آن باشد.

۸ – شهامت معلم در اظهار حق ، و جلوگیرى از تخلف 

باید معلم ، به مقدار وسع و توانائى خویش ، حق را – بدون مجامله و سازشکارى نسبت به احدى از خلق الله – اظهار کند. اگر مشاهده کرد کسى از حق ، روى گردان شده و یا در کیفیت طاعت او از خداوند متعال ، کوتاهى و نارسائى وجود دارد، باید در مرحله اول از طریق لطف و محبت و با عامل مهر و نرمش ، او را نصیحت کند، (و در صورتیکه عامل لطف و نرمش و مدارا، کارگر نیفتاد) از حربه اى عارى از لطف و با تلخکارى و خشونت ، او را در رهنمون گشتن به حق ، یارى دهد. و اگر این وسیله نیز مؤ ثر نیفتاد، باید از او دورى کند. و اگر با فاصله گرفتن از او و یارى گرفتن از عوامل مذکور فوق ، هیچ اثرى مشاهده نکرد باید کاملا او را نهى کرده و از رفتار نابحق او جلوگیرى نماید تا او را به حق بازگرداند، و در این کار، از مراحل و مدارج مختلف «امر به معروف و نهى از منکر» – به منظور وادار ساختن او در التزام و پاى بند شدن به حق – بهره گیرد.

منشاء اکثر غفلت ها و بى خبریها و چیره شدن جهالت و نادانى بر جامعه ، و کوتاهى و نارسى هاى مردم در شناخت فرائض و تکالیف دینى ، و قصور آنها در قیام به وظائف شرعى و اداء آئین و راه و رسم دین مقدس اسلام ، و نقائصى که در اقامه نمازهاى واجب – از لحاظ آنکه واجد شرائط صحت نیست – و و… دیده مى شود؛ بازده کوتاهى علماء و سهل انگارى دانشمندان دینى است که نخواستند با وجه صحیحى ، حق و حقیقت را اظهار کنند، و خویشتن را در راه اصلاح خلق و توده مردم به رنج و زحمت وادارند، و با آمیزه حکمت و استوار اندیشى و ژرف نگرى و با عوامل اندرزها و نصیحتهاى زیبا و دلنشین ، جامعه را در مسیر راه خدا، بازآورند.

 ۲۲۹- سوره آل عمران ، آیه ۱۸۷٫

۲۳۰- سوره بقره ، آیه ۱۵۹٫

۲۳۱- « لیبلغ الشاهد منکم ، الغائب » (منیه المرید،ص ۶۰٫ صحیح بخارى (علم ) ۹، ۱۰، ۳۷٫ صحیح مسلم ،ص ۱۳۳، نقل از «المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوى ۱/۲۱۶٫ در «الکافى » ۱/۲۶۵ از امام رضا (علیه السلام ) روایت شده است که فرمود:

« «… فلیبلغ الشاهد، الغائب » » . در بحارالانوار ۱/۱۵۲، این حدیث بدینصورت ضبط شده است : « «لیبلغ الشاهد، الغائب ؛ فان الشاهد عسى ان یبلغ من هو اوعى له منه » » .

۲۳۲- « المتشبع بما لم یعط کلابس ثوبى زور » (منیه المرید،ص ۶۰، سنن ابى داود ۲/۱۹۹، حدیث ۱۷۹۹ (کتاب الادب ). صحیح ترمذى ۸/۱۸۶٫ ۲۳۳- این شاعر، عبارت از شبلى زاهد (م ۳۳۴ ه‍ ق ) مى باشد، رک : وفیات الاعیان ۱/۲۲۶٫

۲۳۴- در تذکره السامع ، ص ۴۵، این سخن به ابوحنیفه منسوب است .

۲۳۵- این دانشمند به «قاضى القضاه » ملقب بوده ، و به سال ۲۹۰ ه‍ق زاده شد، و احتمالا در سال ۳۶۶ ه‍ق از دنیا رفت .

۲۳۶- این بیت در تذکره السامع (ص ۱۷) بدینصورت ضبط شده است که :

« اءاشقى به غرسا و اجنیه ذله اذا فاتباع الجهل قد کان احزاما »

۲۳۷- سوره بقره ، آیه ۴۴٫

۲۳۸- سوره فاطر، آیه ۲۸٫

۲۳۹- منیه المرید، ص ۶۱٫ الکافى ۱/۴۴٫

۲۴۰- منیه المرید، ص ۶۱٫ الکافى ۱/۵۵

۲۴۱- « ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفا » (منیه المرید، ص ۶۱٫ الکافى ۱/۵۶).

۲۴۲- « قصم ظهرى : عالم متهتک و جاهل متنسک . فالجاهل یغش (یغر) الناس بتنسکه ، و العالم ینفرهم بتهتکه » (منیه المرید، ص ۶۱٫ غوالى اللئالى و النوادر فى جمع الاحادیث : فیض کاشانى ، ص ۱۸٫ و نیز صدوق در «الخصال » با بسط فزونترى ، آنرا یاد کرده است ).

۲۴۳- منیه المرید، ص ۶۱٫ بحارالانوار ۲/۲۲ طبع جدید، بنقل از عوالى اللئالى . متاجر: شیخ انصارى ، ط ۱۳۷۵ ه‍ق ، ص ۱۵۴٫

۲۴۴- « ان للعالم ثلث علامات : العلم ، و الحلم ، و الصمت . و للمتکلف ثلاث علامات : ینازع من فوقه بالمعصیه ، و یظلم من دونه بالغلبه ، و یظاهر الظلمه » (منیه المرید ص ۶۲٫ الکافى ۱/۴۵).

۲۴۵-  حدیث مرفوع ، عبارت از حدیثى است که از وسط سلسله یا آخر آن ، یک تن ، یا بیشتر افتاده باشد؛ ولکن تصریح به رفع نموده باشند، مثلا: « (عن الکلینى عن على بن ابراهیم عن ابیه رفعه عن الصادق (علیه السلام ) قال …) » (رک : علم الحدیث : مدیرشانه چى ص ۱۵۳).

۲۴۶- منیه المرید، ص ۶۲٫ الکافى ۱/۴۵٫

۲۴۷- « طلبنا العلم لغیرالله ، فابى ان یکون الا الله . » (تذکره السامع ، ص ۴۷).

۲۴۸- در طى حدیثى دیگر آمده است که از انس روایت شده : « طلب العلم فریضه على کل مسلم ، و واضع العلم عند غیراهله کمقلد الخنازیر، الجوهر و اللؤ لؤ و الذهب » (رک : سنن ابن ماجه ، مقدمه ، ص ۱۷، حدیث ۲۲۴، به نقل از المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوى ۲/۸۶٫ کنزالعمال ۱۰/۱۳۱).

۲۴۹- « لاتحدثوا الجهال بالحکمه فتظلموها، و لاتمنعوها اهلها فتظلموهم » (منیه المرید. الکافى ۱/۵۱).

۲۵۰- « ان الله لم یاءخذ على الجهال عهدا بطلب العلماء حتى اخذ على العلماء عهدا ببذل العلم للجهال ؛ لان العلم کان قبل الجهل » (منیه المرید، ص ۶۳٫ الکافى ۱/۵۱٫ و نیز کنزالعمال ۱۰/۳۰۱، با اختلاف اندکى در تعبیر و کلمات ).

۲۵۱-  تفسیر سوره واقعه ، از نگارنده ص ۵۵٫

۲۵۲-  چهره و گونه خویش را براى مردم ، دژم مکن (سوره لقمان ، آیه ۱۸) بنگرید به : الکافى ۱/۵۱٫

۲۵۳-  « زکوه العلم ان تعلمه عبادالله » (منیه المرید، ص ۶۳٫ الکافى ۱/۵۱).

دکمه بازگشت به بالا