ضرورت گفتار و رفتار نیک برای یک مربی
قرآن کریم در سورۀ انبیا، آیۀ سوم میفرماید: «وجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی». اینکه آب محور اصلی زندگی است، حکایت از نیکی آب دارد. شاید به همین دلیل قدیمیها ضرب المثل «آب روشنائی است» را بر زبان داشتند؛ چون آب محور اصلی حیات است. اهمیت نیکی در گفتار و رفتار برای یک مربی، به اندازۀ اهمیت آب در زندگی است. زیرا رابطۀ مربی و متربی، رابطۀ تشنه و آب است که اگر مربی خود بهرهمند از آب نیکگفتاری و نیکرفتاری نباشد، متربی خود را از تشنگی بدرفتاری و بدگفتاری، هلاک خواهد کرد.
انبیای الهی و ائمۀ معصومین(ع)، مصداقی روشن و واضح از نیکی در رفتار و گفتار هستند. اساس این مسئله در نوع معرفت و ایمان و عمل صالح آن انوار مقدس است. زیرا جوشش و زندگی هر چیزی، به واسطۀ روح و جان اوست. زندگی روح هم وابسته به علم و نیکی است. این بدان معناست که مربی باید خود اهل معرفت و عمل باشد.
اینکه قرآن کریم دانشمندان را تنها کسانی میداند که در برابر عظمت الهی خشیت و ترس دارند، حکایت از همین نکته دارد که آب حیات روح انسان، آگاهی و معرفت به حقایق هستی و نیکی در گفتار و رفتار است. نادانی و جهل، همان قدر کشندۀ زندگی است که سستی و بیتوجهی به نیکی در گفتار و رفتار. اساساً تفاوت دانش در ادبیات قرآن کریم با دیگر مفاهیم علمی، در تربیتی بودن آن است. علوم دیگر، به خصوص دانشهای ابزاری، در واقع ارتباط مستقیمی با رفتار و کردار ندارند. گرچه در نهایت به خدمت زندگی بشر درمیآیند.
قرآن کریم در سورۀ مبارکۀ جن، آیه شانزدهم میفرماید: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّریقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً». مفسرین دربارۀ «ماء غدق» یا همان آب فراوان، نظرات مختلفی دارند که ذکر آن از حوصلۀ این متن خارج است؛ اما فیالجمله دستاورد استقامت بر راه نیکی، موجب نزول آب فراوان است که باعث زندگی پر برکت است. این استقامت، در واقع هم از آنِ متربی است و هم مربوط به مربی، که باید بر تزلزل، سستی، نادانی و ضعفهای مختلف تربیتی، صبوری و استقامت بورزد. در روایتی عجیب از رسول خدا(ص) دربارۀ سوره هود آمده است: سورۀ هود مرا پیر کرد! منظور آن حضرت، استقامت ورزیدن خود و همراهان بر راه حق بوده است.
یکی از خصوصیت مشترک نیک در همۀ انبیا و اولیای بزرگ الهی، صبوری بر ضعف و جهل امت خویش است. در این میان خصوصیت نبی مکرم اسلام منحصر به فرد است. دربارۀ هیچ یک از انبیا مسئله «خُلُق عظیم» مطرح نبوده و نیست، به جز حضرت ایشان(ص). این اخلاق والا، در همۀ مراتب آن، در سیرۀ تک تک معصومین(ع) قابل ملاحظه است. از جمله موارد این سیرۀ نیک، آیات آخر سورۀ توبه است. خداوند متعال آن حضرت را مهربان و رئوف نسبت به مؤمنین میداند.
یکی دیگر از نیکرفتاریهای آن حضرت، این بوده است که پیش از هر امری، خود عامل به آن امر بوده است. مربی این نیکرفتاری را باید در وجود خود نهادینه سازد که تخطی از آن، برای خودش گران و آزار دهنده باشد، نه آنکه در برابر خطای خود اهل نرمی باشد، اما در برابر اشتباه متربی سختگیر و ملالآور.
نکتۀ دیگری که در سیرۀ رفتاری و گفتاری پیامبر و اهلبیت(ع) کاملاً عیان است، خوشخوئی و نرمخوئی است. مربی باید بداند تنها دانش فراوان تربیتی، راه گشا نیست؛ بلکه نرمخوئی -که یکی از محورهای اصلی مسئلۀ تربیت است- زمینۀ ارتباط، پذیرش و تحکیم شخصیت متربی است. البته تکمیل این نکته مهم است که مربی باید بداند نرم خوئی نعمتی از جانب خداست.
چنین اخلاقی، آن حضرت را اسوهای نیک کرده است. لذا هر مربی، به اندازۀ ظرفیت خود باید در نسبت با متربی خود، چنان باشد که آن حضرت با امت خود بوده است.
نکتۀ پایانی اینکه دو کلمۀ «بِرّ» و «حُسن»، معادل نیکی در فارسی هستند. کلمۀ «حسن» در مشتقات مختلف خود، به تعداد ۱۹۴ بار در قرآن کریم تکرار شده است. در واقع جایگاه اهل احسان و یا همان نیکرفتارانِ نیکگفتار، چنانکه نزد مردم مطلوب و عزیز است، نزد خدای متعال هم مقبول و بزرگ است. به قدری نیکی و احسان در نگاه قرآن کریم ارزشمند است که آن را راهی برای خدمت به والدین و صاحبان حق میداند. حضرت عیسی(ع) سفارش خدا دربارۀ مادر مهربان خود را بِرّ و نیکی بیان میکند، که همگی نشان از ارزش والای مسئلۀ نیکی در گفتار و رفتار است.