یادداشت روزیادداشت روز تربیتی

پرورش بر مدار آفرینش

احد فلاح‌پور

مروری بر تفاوتهای تکوینی و شخصیتی‌ زنان از مردان

اشاره: در اتاق عمل یک نفر جراحی می‌کند و نفر دیگر می‌دوزد و بخیه می‌کند. پزشک جراح و پرستار که در عمل جراحی مشارکت می‌کنند، جفتشان یک کار را انجام می‌دهند؛ ولی هرکدام گوشه‌ای از کار را بر عهده دارند؛ آنها هم‌سو هستند؛ ولی ناهمسان. مهارت، ‌تخصص و وظیفه پزشکِ جراح و پرستارِ دستیار متفاوت است، ولی نتیجه این تفاوت موفقیت در عمل جراحی و سلامت بیمار است. در یک مجموعه انسانی، چه این مجموعه ریشه در تکوین داشته باشد – همچون اجتماع انسانی و خانواده – و چه یک مجموعه قراردادی صرف باشد – مانند تعدادی افراد ناهمسان و متفاوت در تخصص و وظیفه- لازم است تا هر کاری را به صورت هماهنگ و منظم انجام دهند. نوع روابط بین زن و مرد در نظام خانواده نیز این‌گونه است که آنها با اینکه ناهمسان هستند، باید هم سو باشند. درک ناهمسانی و ویژگی‌های متفاوت، ‌مقدمه حرکت هم‌سو است.

——————————————-

اساس تفاوت‌های تکوینی ـ شخصیتی زن و مرد

وقتی یک سازمان مانند نظام اجتماعی و یا نظام خانواده بخواهد اداره شود، باید کارها بین زنان و مردان تقسیم شود. حال اگر کارها بر اساس استعدادها، ویژگی‌های شخصیتی و توانمندی‌های خدادادی تقسیم شود، علاوه بر اینکه کار اجتماع و خانواده به خوبی جلو می‌رود، ‌هر کس هم در انجام وظایف خویش احساس آرامش می‌کند.

علامه طباطبایی۲ تفاوت اساسی زن و مرد را ذیل آیه ۳۴ سوره نساء۱ این‌گونه بیان می‌کنند: «قوه تعقل در مردان بیش از زنان است؛ همچنین در مردان آنچه مربوط به قوه تعقل است مانند سختی و طاقت بر اعمال سخت، ‌مدیریت، تدبیر و… بیشتر از زنان است؛ اما حیات زن یک حیات احساسی و عاطفی است که مبتنی بر لطافت و نرمی شکل می‌گیرد».۲

علامه طباطبایی۲ معتقد است مهم‌ترین تفاوت زن و مرد که مبنای تحقق و دوام حیات اجتماعی است، تفاوت در تعقل و احساس است؛ مبنای جامعه انسانی بر اساس تعقل و احساس شکل می‌گیرد؛ لذا مرد و زن کامل‌کننده یکدیگر و تضمین‌کننده حیات اجتماعی انسان هستند.۳

چنان‌که گفته شد مهم‌ترین و پایه‌ای‌ترین ویژگی دختر، عواطف و احساسات سرشار و کمتر بودن قوه تعقلش نسبت به مرد است و سایر ویژگی‌ها ریشه در این دو ویژگی دارد و از مصادیق آن است. تفاوت‌های جسمی و طبیعی دختر کاملاً در راستای این دو ویژگی است و مجموعه ویژگی‌هایش او را در تشکیل خانواده پرنشاط و موفق کمک می‌کند.

استاد مطهری۲ در مورد تفاوت‌های زن و مرد از جهت جسمی و روحی می‌گوید: «دستگاه عظیم خلقت برای اینکه به هدف خود برسد و نوع را حفظ کند، جهاز عظیم تولید نسل را به وجود آورده است. دائماً از کارخانه خود هم‌ جنس نر به وجود می‌آورد و هم ‌جنس ماده و از آنجا که بقا و دوام نسل به همکاری و تعاون دو جنس احتیاج دارد، مخصوصاً در نوع انسان، برای اینکه این دو را به کمک یکدیگر در این کار وا‌دارد، طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است. آنها را طالب همزیستی با یکدیگر قرار داده است و برای اینکه این طرح کاملاً عملی شود و جسم و جان آنها را بهتر به هم بپیوندد، تفاوت‌های عجیب جسمی و روحی در میان آنها قرار داده است و همین تفاوت‌هاست که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب می‌کند و عاشق و خواهان یکدیگر قرار می‌دهد.

اگر زن ‌دارای جسم و جان و خلق و خوی مردانه بود، محال بود که بتواند مرد را به خدمت خود وا‌دارد و مرد را شیفته وصال خود نماید و اگر مرد همان صفات جسمی و روانی زن را می‌داشت، ممکن نبود زن او را قهرمان زندگی خود حساب کند و عالی‌ترین هنر خود را تسخیر قلب او به حساب آورد».۴

حد و مرز تفاوت‌های زن و مرد

محدوده تفاوت‌های زن و مرد تا چه حد است؟ آیا تفاوت‌ها تنها در محدوده ویژگی‌های جسمی و فیزیولوژیک است یا آنکه پهنه وسیع‌تری را شامل می‌شود؟

برخی از فمینیست‌ها۵ و گروهی از جامعه‌شناسان بر این باورند که هیچ تفاوتی میان زن و مرد، به‌جز تفاوت‌های بیولوژیک (جسمی-‌هورمونی)، وجود ندارند و تفاوت‌های دیگر، از جمله اختلاف در روحیه‌ها، ذهنیت‌ها و رفتار‌ها، همگی ناشی از تأثیرات محیطی و فرهنگی است و هیچ ریشه تکوینی ندارد. در مقابل، بسیاری از روانشناسان بر تفاوت‌های ساختاری میان زن و مرد تأکید کرده‌اند؛ برای مثال جان گری نویسنده کتاب «مردان مریخی و زنان ونوسی» بر این اعتقاد است که اولین جرقه‌های اختلاف میان زن و مرد از آنجا برمی‌خیزد که هر یک طرف مقابل را موجودی چون خود دانسته، جویای تشابه در نقش‌ها باشد. در مقابل، آنچه رضایت طرفین را فراهم می‌آورد، آن است که هر یک دیگری را با اختلافات و تفاوت‌های موجود به رسمیت بشناسد.۶

آنچه از بررسی مجموع آیات و روایات به دست می‌آید، ‌آن است که زن و مرد، ‌نه‌تنها در بعد جسمی، بلکه در ابعاد گوناگون احساسی، ‌روحی، ذهنی، ‌و رفتاری به گونه‌ای از هم متمایزند.۷

دو نکته در راه شناخت بهتر تفاوت‌ها

نکته اول: آنگاه‌ که از تفاوت‌های طبیعی و تکوینی زن و مرد و ویژگی‌های اختصاصی هر یک از این دو جنس سخن می‌گوییم، به ویژگی‌هایی نظر داریم که غالب افراد از این دو جنس، چنین صفاتی را دارند. بنابراین وجود افراد نادر و استثنایی که این ویژگی‌ها را ندارد به طبیعی بودن ویژگی‌ها لطمه نمی‌زند؛ برای مثال ویژگی زن، قدرت باروری و حمایت غذایی از فرزند است و وجود زنان عقیم و فاقد شیر، دلیل بر زنانه نبودن این صفات نیست؛ همچنین اگر زنی به هر دلیلی اعم از ناهنجاری‌های ارثی، تربیتی و یا محیطی دارای روحیه خشونت، پرخاشگری و… که از خصوصیات مردان است، باشد، دلیل بر این نیست که جنس زنان دارای روحیه خشن هستند.

نکته دوم: قبول تفاوت‌های طبیعی و شخصیتی زن و مرد و اختصاص برخی از صفات به هر یک از آنها به این معنا نیست که تأثیر وضعیت اجتماعی و فرهنگی (تربیت اجتماعی)۸ در ایجاد یا پرورش برخی از صفات را انکار کنیم؛ یعنی ما معترفیم که علاوه بر تفاوت‌های تکوینی و ذاتی زن و مرد در جسمیت، ذهنیت، احساسات و رفتارها، تفاوت‌های دیگری به‌صورت عارضی که اصولاً خاستگاه اجتماعی دارد، ایجاد می‌شود؛ این نوع تفاوت‌ها اصالت ندارند، ولی در مناسبات زندگی مؤثر هستند.

ویژگی‌های جسمی و روحی دختران

  1. ویژگی دختر از لحاظ جسمی: دختر بدنی کوچک، کوتاه و ظریف و صدایی نازک و لطیف دارد. رشد بدنی دختر سریع ولی دوره رشدش کوتاه است. نیروی جسمی زن قوی نیست. مقاومت دختر در برابر بیماری‌ها و دردها زیاد است و ضربان قلبی بیشتری نسبت به پسر دارد. هرچند که مغز دختر کوچک‌تر از مغز پسر است، اما نسبت به بدنش، از مغز پسر بزرگ‌تر است. دختر از جهت جسمی الگوی زیبایی، ظرافت و لطافت است. اسلام هم به همین ویژگی دختر و زن تأکید می‌کند: «اَلمَرأَهُ رَیحانَهٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه».۹
  2. ویژگی دختر از لحاظ روحی و گرایش: دختر از همان اوایل کودکی سرشار از عواطف و مهر مادرانه است و رفتاری صلح‌جویانه‌ دارد. آرامش، محبت، و عشقی فوق عقلانی دارد. نسبت به پسر نیاز بیشتری به محبت دارد و در محبت‌کردن توانمند‌تر است. روایت بالا علاوه بر اینکه بر ظرافت جسمی دختر دلالت دارد، بر لطافت روحی و عاطفی بودن دختر و اینکه او سرشار از عاطفه و پذیرای احساسات محبت‌آمیز دیگران است نیز دلالت دارد. در روایتی از پیامبر اکرم ۶در مورد این ویژگی دختر آمده است: «نِعْمَ الْوَلَدُ الْبَنَاتُ مُلْطِفَاتٌ مُجَهِّزَاتٌ مُونِسَاتٌ مُبَارَکَاتٌ مُفَلِّیَات‏»؛۱۰ یعنی برترین فرزندان دختران‌اند، چراکه دختر معمولاً از خشونت پرهیز می‌کند و کمتر در جنگ و جدال شرکت می‌کند و زود متأثر و گریان می‌شود.

دختر به نوازش یا پرخاش، احترام یا بی‌حرمتی، به سرعت واکنش نشان می‌دهد؛ لذا مهار و مدیریت احساسات کمی برایش مشکل است. امام صادق۷ می‌فرمایند: «ابراهیم علیه السلام از خداوند درخواست کرد که دختری به او رزق دهد که آن دختر برایش گریه کند و بعد از مرگ او، زاری نماید».۱۱

دختر از زیور و زینت و آرایش و خودآرایی و خودنمایی لذت می‌برد؛ چون همه اینها وسیله‌ای برای جذب محبت دیگران است. او منبعِ محبت‌کردن و اسیرِ محبت‌دیدن است. دختر در بند محبت و احترام است که محبتش را اعلام می‌کند و از اینکه گزینش و انتخاب شود، لذت می‌برد. دختر می‌خواهد دل مرد را تصاحب کند و از راه دل بر او مسلط شود.

جنبه‌های زیبایی‌شناختی زن بسیار بیشتر از مرد است و این به دلیل عواطف سرشار و احساس نافذ زن است. علاقه به انواع هنرها همچون نقاشی، ادبیات و… ریشه در عواطف، احساسات و قوه خیال او دارد که کمتر نشانی از عقلانیت و محاسبه‌گری مردانه در آن دیده می‌شود. دختر نسبت به دین، معنویت و به‌خصوص اعمال عبادی و مسائل عرفانی آن، سریعا جذب می‌شود و به مبانی ثابت شرعی و مقررات اجتماعی بسیار پایبند است؛ البته این پایبندی ریشه در پذیرش عقلی و استدلالی ندارد، بلکه بیشتر تعبدی است؛ این به دلیل غلیان صفت احساس، عاطفه و حب در اوست. دختر در ساختارهای خشک اداری و سازمانی نقشی مؤثرتر از مرد دارد؛ زیرا زن، برخلاف مرد، به اصول و ارزش‌های ثابت و هر چیز تکراری‌ای انس دارد.

زن تابع و متکی به مرد سرشته شده است و بدین جهت طالب شجاعت، دلیری و حمایت غیرتمندانه و مدیریت مرد است. در روایت آمده است که هنگامی که خداوند حضرت حوا را آفرید، خطاب به آدم گفت: ای آدم، این حوا است آیا دوست داری همراه تو باشد، به طوری که مونس و هم‌صحبت تو و تابع امر و فرمان تو باشد.۱۲ از این روایت فهمیده می‌شود که زن تابع مرد و مرد پشتیبان زن آفریده شده است.

تحمل‌پذیری و قدرت روحی زن در برابر مشکلات و ناهنجاری‌ها بسیار بیشتر از مرد است؛ چراکه زن با عجین کردن مشکلات با احساس و عواطف، آنها را برای خویش سبک می‌کند؛ درواقع آنها را در آب احساس حل می‌کند. در روایتی امام صادق ۷می‌فرماید: «همانا خداوند برای زن به اندازه ده مرد، صبر قرار داده است؛ پس آنگاه که شهوت او به هیجان آید، شهوتش به اندازه ده مرد خواهد شد».۱۳

شهید مطهری۲ در مورد تفاوت‌های روحی زن و مرد می‌گوید: «در زن احساسات غلبه دارد و در مرد غلبه با تعقل است؛ مرد خشن‌تر و زن ظریف‌تر است؛ مرد بنده شهوت خود و زن در بند محبت مرد است؛ مرد خواهان تصاحب شخص زن و زن خواهان تسلط بر مرد از راه تسخیر قلب اوست؛ زن از مرد شجاعت و دلیری می‌خواهد و مرد از زن زیبایی و دلبری، زن برخلاف مرد پناه‌جوست نه جنگجو. در زن غریزه‌ی تحت حمایت واقع شدن وجود دارد؛ در زنان صفاتی مانند میل به خودآرایی و در مردان ویژگی‌هایی مثل غیرت برجستگی دارد».۱۴

زن مثل خورشید است که خداوند به او سه چیز داده: ۱٫ گرما؛ ۲٫ نور؛ ۳٫ جاذبه. این سه باید برای متعالی کردن و ملکوتی نمودن یک مرد و فرزندان خانواده خرج شود.

ویژگی‌های شناختی و ادراکی دختران

علامه مجلسی۲ در کتاب بحارالانوار روایتی را از امیرالمؤمنین۷نقل می‌کند که بر تفاوت زن و مرد از جهت قوه ادراکی و عقلی دلالت می‌کند؛ «عُقُولُ النِّسَآءِ فِی‌ جَمَالِهِنَّ، وَ جَمَالُ الرِّجَالِ فِی‌ عُقُولِهِم‌؛ عقل زنان در زیبایی ایشان است و زیبایی مردان در عقل ایشان است». ۱۵

علامه در توضیح این روایت ابتدا واژه «جمال» را به «نیکویی و زیبایی در صفات و اخلاقی و صورت جسمی» معنا می‌کند و سپس می‌گوید: شاید مراد از جمله «عقل زنان در زیبایی آنها است» این باشد که سزاوار نیست به دلیل اندک بودن عقل زنان، به عقل آنها توجه شود؛ بلکه سزاوار است به زیبایی و حسن آنها تکیه و توجه شود. از این روایت فهمیده می‌شود که اگرچه دست خلقت، زنان را به‌گونه‌ای سرشته است که از قوای شناختی و ادراکی بهره کمتری دارند، ولی زمینه التزام آ‌نها به قوانین الهی و تمسک‌شان به صفات زیبای اخلاقی بیشتر است. درواقع مردان به‌وسیله عقلانیت و شناخت می‌توانند بندگی خدا را انجام دهند و زنان به‌وسیله روح زیباخواهی و صفت نیکو‌بین خود، می‌توانند سر به آستان بندگی فرو آورند.

عقل عملی۱۶ دختر قوی‌تر از عقل نظری۱۷ او است. لذا از سیگار، سرقت، اختلاس، تخلفات مالی و اجتماعی، فحش و فریاد معمولاً متنفرند؛ اما چون دختر عواطفی عاشقانه و فوق‌عقلانی دارد و فوران مهر او حتی بر عروسک بی‌جان هم بی‌دریغ می‌بارد، پس او نمی‌تواند تابع عقل نظری و مشتاق اندیشیدن در اندیشه‌ها باشد. قوت زن در عقل عملی، نمی‌گذارد چیزی مانع انجام وظایف و ابراز عواطف زیبای زن شود و به همین دلیل زن به‌سادگی و به‌راحتی به همسر و فرزندان خدمت می‌کند و گاه خود را در دسترس افراد سودجو قرار می‌دهد.

دختر جزءنگر است و دید کلان ندارد؛ لذا تفکر عینی او از تفکر انتزاعی‌اش۱۸ بیشتر است. و بدین‌جهت کمتر تمایل دارند بر روی مفاهیم پیچیده و انتزاعی فلسفی و علوم عقلی فکر کند. تفکر زن بیشتر وهله‌ای و حال‌نگر است. او بیشتر در گذشته و حال به سر می‌برد و کمتر دارای آینده‌نگری و اندیشیدن در مورد مسائل مربوط به آینده است. لذا بیشتر نیازهای تربیتی حال فرزندش او را به خود مشغول می‌کند، تا نیازهای آینده او و توجهی به این مسأله ندارد که باید به‌گونه‌ای تربیت کند که فرزند در آینده دچار آسیب و چالش نشود.

دختر در تحلیل مسائل و پدیده‌های اجتماعی بیشتر بر روی خود پدیده تفکر می‌کند و کمتر به‌صورت جامع و مجموعه‌نگر در مورد علل و ریشه‌ها و آثار و ابعاد آن پدیده می‌اندیشد؛ تفکر او غالباً معلول‌نگر است نه علت یاب؛ ناقص است، نه کامل و چندبعدی. لذا دختر کمتر مایل است در رشته‌هایی همچون علوم سیاسی، علوم اجتماعی و… به تحصیل بپردازد.

زن حافظه شنیداری قوی و پایداری دارد و حس شنوایی او قوی‌تر از حس بینایی اوست؛ درحالی‌که در مرد حافظه دیداری قوی‌تر است. زن در یادگیری از طریق شنیدن، انگیزه، حوصله، صبر و دقت خیلی زیادی دارد. در روایت در مورد اینکه «چرا معادل گواهی دادن یک مرد در مسئله‌ای، باید دو زن در همان مسئله گواهی دهند تا قبول شود؟» آمده است: «علت این امر آن است که زن نمی‌تواند مانند مرد مسائل را در ذهن نگه دارد، لذا باید زن دیگری او را تأکید کند و متذکر آن امر شود».۱۹ با توجه به اینکه شهادت و گواهی شرعی باید در مورد امری باشد که شخص دیده است، پس از این روایت معلوم می‌شود که حافظه دیداری زن کمتر از حافظ دیداری مرد است. دختر کمتر می‌اندیشد و بیشتر از حافظه خود بهره می‌گیرد.

رغبت دختران و زنان به بازی‌های رایانه‌ای، تعمیرات فنی، کشف، اختراع، ابداع، که نیازمند به تفکر و اندیشیدن است، کمتر از پسران است. تشخیص زیبایی و منطق دختران از طریق عقل عملی، حدود شش سال زودتر از پسران فعال می‌شود و بدین جهت آنها زودتر به تکلیف می‌رسند. دوره اصلی تربیت برای دختران زودتر شروع می‌شد و زودتر از پسران پایان می‌یابد. آنها حدوداً قبل از بیست‌سالگی به اصلی‌ترین باورها و مواضع و مبانی رفتاری و شخصیت انسانی تقریباً ثابتی می‌رسند و تغییرات بعدی او معمولاً ناپایدار و سطحی است.

احتمالاً مبانی شناختی و شخصیتی زن تا حدود هجده‌سالگی تثبیت می‌شود و بعد از آن تغییر مهم و بنیادینی را در مواضع خود نمی‌پذیرد. در روایاتی که دوره‌های تربیتی فرزند را به سه دوره تقسیم می‌کنند: برخی از روایات سه دوره هفت‌ساله و برخی دو دوره شش‌ساله و یک دوره هفت‌ساله ترسیم می‌کنند؛ شاید مراد از دسته دوم دختران باشند، چراکه زمان تربیت آنها سریع‌تر طی می‌شود.

امیرالمؤمنین۷می‌فرماید: «احْمِلْ صَبِیَّکَ حَتَّى یَأْتِیَ عَلَیْهِ سِتُّ سِنِینَ ثُمَّ أَدِّبْهُ فِی الْکِتَابِ سِتَّ سِنِینَ ثُمَّ ضُمَّهُ إِلَیْکَ سَبْعَ سِنِینَ فَأَدِّبْهُ بِأَدَبِکَ فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلَحَ وَ إِلَّا فَخَلِّ عَنْه‏؛۲۰ فرزندت را برای شش سال آزاد بگذار؛ سپس شش سال او را تربیت قرآنی بیاموز؛ سپس او را هفت سال (مانند یک رفیق صمیمی) مصاحب و ملازم خود قرار ده. پس در صورتی که تربیت را پذیرفت، صالح باشد، وگرنه دست از او بکش و او را رها کن».

————————-

پی‌نوشت:

  1. الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ؛ مردان سرپرست زنان‌اند، به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده است.
  2. المیزان؛ ج۴، ص۳۶۵٫
  3. همان، ص۲۴۵٫
  4. نظام حقوق زن در اسلام؛ ‌صص ۲۱۰ ـ۲۱۱٫
  5. این گروه از فمینیست‌ها را اصطلاحاً فمینیست‌های رادیکال می‌گویند.
  6. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام؛ ‌صص ۶۳ ـ ۶۴٫
  7. به عنوان نمونه: نساء: ۳۴؛ زخرف: ۱۸؛ الکافی؛ ج۵، ص۳۳۷٫
  8. در دنیای پیچیده و مدرن امروز تربیت و فرهنگ از مرحله تأثیرات و تأثرات حوزه فرعی عبور کرده و نقش تأثرات و تأثیرات ابعاد اجتماعی زندگی انسان بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر شده است. در دنیای جدید ساختارهای اجتماعی، نهادهای فراخانواده و سازمان‌های اداره یک کشور متکفل اصلی مدیریت تربیت و فرهنگ هستند.
  9. بحار الانوار؛ ج۷۴، ص۲۱۵٫
  10. وسائل الشیعه؛ ج۲۱، ص۳۶۲٫
  11. همان؛ ص۳۱۶٫
  12. همان؛ ج۱، ص۱۳٫
  13. الکافی؛ ج۵، ص۳۳۸٫
  14. مجموعه آثار شهید مطهری؛ ج۱۹، ص۴۳۶٫
  15. بحار الانوار، ج۱، ص۷۶٫
  16. عقل عملی، عقلی است که باید‌ها و نبایدهای زندگی را برای انسان روشن می‌کند و انسان را به انجام و ترک آنها فرمان می‌دهد.
  17. عقل نظری، عقلی است که هست‌ها و نیست‌ها و واقعیات و وهمیات عالم را به انسان نشان می‌دهد؛ این عقل در واقع تحلیل واقعیات و تفکیک آنها را از غیرواقعیات به عهده دارد.
  18. تفکر انتزاعی مربوط به تفکر روی مفاهیم و قضایای ذهنی است.
  19. مناقب آل ابی‌طالب :؛ ج۴، ص۳۵۶٫
  20. وسائل الشیعه؛ ج۲۱، ص۴۷۶٫
دکمه بازگشت به بالا