سیره امام صادق (علیه السلام) در پرورش افراد
بررسی ابعاد تربیتی امام صادق (علیه السلام) همواره یکی از مهمترین راهبردهای نظام مهندسی فکری شیعه است. سبک مهندسی فکری و فرهنگی امام ششم شیعیان، ثمراتی ارزنده و برجسته برای اسلام، خاصه شیعیان در پی داشت. بسیاری از مفاهیم شیعی در سازمان اندیشه حضرت و دستگاه فکری ایشان نضج یافت و دامنه فعالیت علمی شیعیان را که تا پیش از آن، در انزوای مطلق بودند، با گسترشی وصفناپذیر مواجه ساخت.
یکی از مهمترین برکات ایام امامت امام جعفر صادق (علیه السلام) را میتوان افزایش گستره شیعیان و خروج نسبی آنان از انزوای مطلقی دانست که بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدود دویست سال، این مکتب را به مظلومیت کشیده بود. در این نوشتار به ادامه بحث گذشته درباره مهمترین ارکان تربیتی امام صادق (علیه السلام) خواهیم پرداخت.
تشویق جامعه به تفکر
معرفت و رشد فکری جامعه برای رسیدن به کمال، هدفی است که تمام انبیا و اوصیا بدان اهتمام داشتند. امام صادق(علیه السلام) در سیره رفتاری و عملی خود جایگاه ویژهای برای اندیشه و تفکر قائل بود. در منزلت ابوذر غفاری امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «کان اکثر عباده ابی ذرٍّ التّفکّر و الاعتبار؛۱ بیشترین عبادت ابوذر، اندیشه و عبرتاندوزی بود».
آن حضرت میفرماید: «لاخیر فی من لایتفقّه من اصحابنا. انّ الرّجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فی باب ضلالتهم و هو لایعلم؛۲ از دوستان ما کسی که در دین خود اندیشه و تفقه نکند، ارزش ندارد. اگر یکی از دوستان ما در دین خود تفقه نکند و به مسائل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج میشود، هرگاه به آنها نیاز پیدا کرد، آنان او را در خط انحراف و گمراهی قرار میدهند، در حالی که خودش نمیداند».
کادرسازی امام صادق (علیه السلام) از میان جوانان
جوان و نوجوان قلبی پاک و روحی حساس و عاطفی دارد. ارزش دادن به شخصیت جوان بهترین شیوه ارتباط با اوست. شیوه رفتاری امام صادق (علیه السلام) با جوانان و دستورالعملهای آن حضرت برای جوانان و نحوه برخورد با آنان، بهترین راهکار برای حل مشکلات و معضلات این قشر است. آن حضرت به سرعت پذیرش سجایای اخلاقی در نوجوانان و جوانان توجه نموده، اینچنین میفرماید: «علیک بالاحداث فانّهم اسرع الی کلّ خیرٍ؛۳ بر تو باد تربیت نوجوان، زیرا آنان زودتر از دیگران خوبیها را میپذیرند». پیگیری این نگاه دقیق در میان مدیران و مربیان تربیتی با تأکید بر کرامت انسانی نوجوان و جوانان، آنگونه که در سیره امام صادق (علیه السلام) مشاهده شد، آثار و برکات بسیاری به همراه خواهد داشت. باید پذیرفت ارزش گذاشتن به نوجوان و جوان، زمینه پذیرش مبانی اعتقادی را صدچندان خواهد کرد. دوران نوجوانی و حتی پیش از آن، بهترین زمان برای تربیت و پایهگذاری زندگی سالم و سعادتمند است. در قرنها پیش که هیچیک از امکانات پژوهشی امروز وجود نداشت، از سوی پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رفتارها و گفتارهایی در برخورد با کودکان و نوجوانان مشاهده شده است که محققان امروزی در ژرفای آن درماندهاند؛ به طوری که رهیافتهای جدید علم روانشناسی بر همه آنها مهر تأیید زده است.
مطالعه سیره ارزشمند امام صادق (علیه السلام) نشان میدهد که آن حضرت همچون پدران بزرگوارش توجه خاصی به تربیت فرزندان داشت؛ لذا به منظور تحقق چنین امری راهبردهایی را در سیره عملی خویش ارائه میدهد. یکی از راهبردهایی را که آن بزرگوار در زمینه یادگیری مورد تأکید قرار میدهد، تقویت مبانی اعتقادی فرزند است. ایشان در این زمینه میفرماید: «هنگامی که کودک به سهسالگی رسید، لااله الّا اللّه را به او بیاموزید و او را رها کنید. وقتی هفت ماه دیگر گذشت، محمد رسول اللّه را به او آموزش دهید. سپس او را رها کنید تا چهارساله شود. آنگاه صلوات فرستادن را به او بیاموزید. در پنجسالگی به او سمت راست و چپ را یاد دهید و قبله را به او نشان دهید و بگویید سجده کند. آنگاه او را تا ششسالگی به حال خود رها کنید و فقط پیش روی او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش تمام شود. وقتی هفتسالگی را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به وی بگویید که نماز بخواند. وقتی نهساله شد، وضو گرفتن و نماز خواندن آموخته است».۴
تکریم شاگردان و ارزش نهادن به توانایی آنها
پشتوانه سلامت روان بشر، احترام و تکریم شخصیت است که باعث رشد شخصیت میشود. خداوند متعال در قرآن کریم بنیآدم را تکریم نموده و بیان میدارد که هیچ موجودی را برتر از او نیافریده است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً؛۵ ما فرزندان آدمی را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا بر مرکبهای راهوار سوار کردیم و از انواع غذاهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات برتری بخشیدیم». از آیه مزبور چنین استنباط میشود که خداوند بر نوع بشر منت نهاده و به او دو چیز بخشیده است: یکی کرامت و بزرگواری و دیگری برتری بر سایر مخلوقات.
سیره عملی امام صادق (علیه السلام) گویای توجه و احترام به شخصیت مردم، بهخصوص شاگردان مکتبش بود. در زمان آن حضرت هر کس بر او وارد میشد، مورد تکریم قرار میگرفت که این خود یکی از عوامل بسیار مؤثر در گرایش مردم به دین و مکتب جعفری بود.
تاریخ زندگی برخی یاران و شاگردان امام صادق (علیه السلام) و تعبیرات بسیار زیبایی که آن حضرت در حضور یا غیاب آنها میفرمود، بهخوبی نشانگر آن است که امام تا چه حد آنان را مورد تشویق و احترام قرار میداد. در میان یاران امام صادق (علیه السلام) شاگردان جوانی حضور داشتند. یکی از این جوانان هشام بن الحکم بود که به گفته شیخ مفید (ره)، آنچنان نزد امام مقام و منزلت داشت که گاهی برخی را به شگفتی وامیداشت. وی مینویسد: «روزی هشام بن الحکم در منا بر آن حضرت وارد شد، در حالی که تازهجوانی بیش نبود و در آن مجلس بزرگان شیعه، همانند: یونس بن یعقوب، حمران بن اعین و ابوحمزه احول حضور داشتند. با آنکه از تمامی حاضران کوچکتر بود، امام صادق (علیه السلام) او را بر همگان مقدّم داشت. همینکه امام دریافت که احترام به هشام بر حضّار گران آمده است، فرمود: این جوان با قلب، زبان و دستش یاریکننده ماست».۶
امام ششم شیعیان با ارزیابی قابلیتها و توانمندیهای شاگردان خود، برخی از آنها را برای پاسخ به سؤالات و گفتگوهای علمی پرورش داده بود. اصل «اعتماد به نسل جوان» در سیره و رفتار عملی حضرت قابل مشاهده است. برای مثال در مباحث کلامی و اعتقادی، بهویژه مسائل امامت، افراد ممتاز و برگزیدهای همچون: هشام بن سالم، هشام بن حکم و حمران بن اعین را تربیت کرده بود و به موقع از آنها استفاده میکرد. هشام بن حکم میگوید: مردی از شام وارد شد و به امام صادق(علیه السلام) گفت: می خواهم چند سؤال بکنم. حضرت پرسید: درباره چه میخواهی بپرسی؟ گفت: از قرآن. امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده. مرد گفت: میخواهم با خودتان بحث کنم. امام فرمود: اگر بر او غلبه کردی، بر من پیروز شدهای. مرد شامی آن قدر سؤال کرد و پاسخ شنید که خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایی است. هرچه پرسیدم، جواب داد. آنگاه حمران به اشاره امام سؤالی کرد که او جوابی نداشت. مرد این بار تقاضای پرسش درباره نحو کرد. امام او را به ابان بن تغلب حواله داد و در فقه به زراره بن اعین و در کلام به مؤمن الطّاق و در توحید به هشام به سالم و در امامت به من معرفی کرد، و او در تمام موارد مغلوب شد. امام چنان خندید که دندانش ظاهر شد. مرد شامی گفت: گویا میخواستی به من بفهمانی که در میان شیعیان چنین مردمی داری؟ امام فرمود: همینطور است. آن مرد به جرگه شیعیان پیوست.۷
پینوشت
- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۳۱٫
- کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵٫
- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۸، ص۹۳٫
- شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۳٫
- اسراء: ۷۰٫
- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج۲، ص۷۱۹٫
- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۲۱۷٫