آداب‌تعامل‌مربی‌باشاگردان(۲)

دکتر سید محمد باقر حجتی

قسمت دوم

  1. طرح مسایل دقیق و پرسش کردن از شاگردان و آزمایش هوش

معلم باید نتایج سودمند مسایل دقیق و نکات پیچیده و ناآشنا را براى یاران و شاگردان خود مطرح سازد، و از آن‌ها درخواست پاسخ نماید؛ و با طرح این فواید و نتایج مسایل و نکات مذکور، قدرت درک آن‌ها را بیازماید، تا در ضمن آن، فضل و معلومات افراد و شاگردان برجسته نیز نمودار گردد.

طرح مسایل دقیق، این فایده را دارد که از رهگذر آن، شاگردان با این مسایل سر و کار پیدا کرده، به دقت و باریک اندیشى درباره‌ی آن‌ها خو می‌گیرند.

معلم نباید نسبت به شاگردى که در فهم نتایج مسایل دقیق، دچار اشتباه و لغزش می‌‌شود، سختگیرى کند و او را مورد سرزنش قرار دهد؛ مگر در مواردی که – از دیدگاه معلم ـ مصلحت شاگرد، این توبیخ و سختگیرى را اقتضا کند.

از ابن عمر روایت شده است که پیامبر اکرم(ص) براى آزمایش هوش اصحاب و یاران خود، به آن‌ها فرمودند: بعضى از درختان طورى است که دچار برگ‌ریزى نمی‌شود؛ و چنان درختى نمودار شخصیت یک مسلمان است. سپس به یاران فرمودند: به من بگویید این چه درختى است؟ ذهن یاران رسول خدا(ص) متوجه درخت‌هاى بیابانى شد، لذا از آن‌ها نام بردند، ولى به خاطر من رسید که درخت مورد نظر، باید درخت خرما باشد؛ البته از بازگو کردن تفطن ذهنى خود، احساس حیا و شرم می‌نمودم. اصحاب و یاران پیغمبر اکرم(ص) عرض کردند: بفرمایید این درخت چیست؟ فرمودند: درخت خرما است. پدر ابن‌عمر به فرزندش گفت: اگر پاسخ پیغمبر(ص) را زودتر بازگو می‌کردى، در نظر من از چنین و چنان بهتر بود.

چنان که در این حدیث ملاحظه می‌کنید، پیغمبر اکرم(ص) در برابر عجز اصحاب در پاسخ به سؤال، هیچ گونه عکس‌العمل سرزنش‌آمیزى از خود نشان ندادند؛ بلکه با گشاده‌رویى، خود به پاسخ اقدام فرمودند و ضمناً هوش آن‌ها را نیز آزمایش کردند.

همچنین معلم، اگر از توضیح و گزارش درس خود فارغ شد، طرح مسایل مربوط به همان درس و تکرار مشکلات آن، هیچ‌ گونه ضررى ندارد؛ چون از این طریق می‌تواند نیروى درک و میزان حفظ و ضبط شاگردان را درباره‌ی توضیحات خود، آزمایش کند. اگر ملاحظه کرد که شاگردى توضیحات او را درست درک کرده است و غالباً به پرسش‌هاى او، پاسخ‌هاى صحیحى می‌دهد، باید از او قدردانى نماید؛ و اگر ملاحظه کرد که شاگردى دیگر، مطلب را کاملا درک نکرده است، با آمیزه‌ی لطف، به تکرار توضیحات خویش بپردازد.

شایسته است که مربی و معلم، دانش‌آموزان را موظف سازد که درس را به صورت دسته‌جمعى برگزار کنند؛ زیرا انعقاد مجلس درس به صورت جمعى، متضمن فواید و نتایج مطلوبى است، که درس‌هاى انفرادى فاقد آن است. همچنین باید به آن‌ها دستور دهد که پس از تمام شدن درس، توضیحات او را میان خود تکرار کنند، تا بدین‌ وسیله گزارش‌ها و بیان او در اذهان آنان راسخ و پایدار بماند.

  1. احترام به شخصیت شاگرد و اعتراف به اهمیت افکار او

مربی باید در بحث و گفتگو و مذاکره با شاگردانش، منصف باشد. اگر از شاگردى، گفتارى مفید و سودمند شنید، به اهمیت و ارزش و سودمند بودن آن اعتراف نماید؛ اگر چه آن شاگرد، فردى کم سن و سال باشد؛ زیرا انصاف و اعتراف به اهمیت افکار صحیح دیگران، از برکات علم و دانش به شمار می‌آید.

یکى از پیشینیان گفته است: «برکت و فزونى علم، و آیین و راه و رسم دانش، انصاف و عدالت است. اگر کسى منصف نباشد و در طریق تعلیم و تعلم، راه انصاف را در پیش نگیرد، نه می‌تواند مطلبى را بفهماند و نه می‌تواند مطلبى را بفهمد.»

 بنابراین، معلم باید در بحث و گفتگو و ایراد سخنان خویش، همبستگى خود را با انصاف حفظ کند و به پرسش بجای شاگرد – هر چند که کم سن و سال باشد – منصفانه گوش دهد، و از شنیدن سؤال او اظهار تکبر و استنکاف ننماید؛ زیرا ممکن است با مضایقه از شنیدن سؤال او، شاگردش از فایده و بهره‌ی سودمند مربوط به سؤال، محروم شود.

معلم نباید به هیچ یک از شاگردان – به علت کثرت تحصیل و پیشرفت فزاینده و چشمگیر و یا به دلیل مزیت استعداد آنان – رشک و حسد ورزد؛ چون رشک بردن بر دیگران، حرام و ممنوع است، تا چه رسد به رشک و حسد بردن بر شاگردانى که به منزله‌ی فرزندان معلم می‌باشند؛ شاگردانى که از ناحیه‌ی فضل و برترى آن‌ها، فراوان‌ترین حظ به معلمشان می‌رسد؛ چون معلم و مربى، تربیت کننده‌ی شاگرد است و خداوند متعال به دلیل این ‌که این معلم، شاگردان را تعلیم می‌دهد – تا به عنوان فارغ التحصیلان، در جامعه خدمت کنند – پاداش عظیمی ‌براى او در نظر گرفته است، و در دنیا نیز از دعاى مداوم و ستایش این شاگردان و جامعه برخوردار می‌گردد.

  1. رعایت مساوات در التفات و محبت به شاگردان

معلم نباید در اظهار محبت و توجه و التفات به شاگردان – در صورتى که از لحاظ سن و فضیلت و دیندارى، تقریبا با هم برابر هستند – تبعیض و تفاوتى قایل شود؛ زیرا اظهار تبعیض و عدم رعایت مساوات در محبت و توجه به آن‌ها – با وجود تساوى آن‌ها ـ سبب ناراحتی آنان از یکدیگر می‌گردد.

اما اگر بعضى از شاگردان از لحاظ طرز تحصیل و سعى و کوشش و حسن ادب و نزاکت، بر دیگران مزیت داشته باشند؛ چنانچه معلم آنان را از لحاظ محبت و تفقد بر دیگران ترجیح دهد، و ضمناً یادآور شود که علت احترام زیاد و تقدیر ویژه‌ی او، به علت همین مزایا و موجبات است، این اظهار تبعیض و تفاوت میان شاگردان مانعى ندارد و می‌تواند توجه و التفات ویژه‌ای را درباره‌ی آن‌ها مبذول دارد؛ زیرا تقدیر و احترام به شاگردان کوشا و با نزاکت، عامل مؤثرى در ایجاد تحرک و شادابى آن‌ها و انگیزه‌ی مفیدى است که آنان و نیز سایر شاگردان را وادار می‌کند تا در کسب این صفات مطلوب و امتیازآفرین، سعى و کوشش نمایند.

  1. رعایت امتیاز استعداد و تفاوت‌هاى هوش شاگردان

وقتى معلم احساس کرد که شاگردى، راه و روشى را در تحصیل خود در پیش گرفته است که فوق توانایى و حال و استعداد، و بالاتر از شرایط و مقتضیات شخصى او است، و به همین علت، بیم و وحشتى در معلم پدید آید که ممکن است شاگرد نسبت به درس و تحصیل، دچار دلزدگى گردد، باید او را به مداراى با خویشتن سفارش کند، و سخن پیامبر گرامی ‌اسلام(ص) را براى او بازگو نماید که فرمودند: «آن که به علت افراط در بار کشیدن و راندن مرکوبش، از قافله و کاروان فرو می‌ماند و از آن جدا می‌گردد، نه مسافتى را طى می‌کند و نه پشت و کمرى توانمند را براى خود و مرکوب خویش نگاه می‌دارد.»

معلم باید امثال این گونه گفتارهاى سنجیده و پندآموز را به گوش او برساند، تا وى را وادارد که درنگ و مدارا و میانه‌روى و اعتدال در سعى و کوشش را نصب العین خویش قرار دهد.

اگر معلم احساس کرد که شاگرد با کوشش‌هاى فرساینده‌ی خویش، دچار ملال خاطر و خستگى روحى گشته، و یا مقدمه و زمینه‌ی چنین حالاتى در او نمایان شده است، باید به او دستور استراحت دهد، و امر کند که از اشتغالات علمی‌خود بکاهد، و از آموختن علم و یا خواندن کتابى که قدرت درک آن را ندارد، و یا سن او در خور آن‌ نیست، و یا هوش و استعداد او در فهم آن علم و یا آن کتاب، نارسا است، جلوگیرى کند.

  1. عدم تقبیح علومی‌که معلم در آن تخصص ندارد

اگر معلم، فقط عهده‌دار تدریس و یا متخصص در علوم و فنون خاصى باشد، نباید سایر علوم و دانش‌هایى را که آن‌ها را تدریس نمی‌کند، از نظر دانشجو تقبیح و تحقیر کرده، آن‌ها را زشت و بی‌ارزش جلوه دهد. چنان که این نوع تحقیر و خرده‌گیرى، غالباً از ناحیه‌ی معلمان بی‌سواد و کم فضل به چشم می‌خورد؛ زیرا انسان نسبت به چیزى  که درباره‌ی آن بینش و آگاهى ندارد و از آن در بی‌خبرى به سر می‌برد، احساس نفرت و عداوت می‌نماید.

طبق فرمایش امیرالمؤمنین على(ع) ـ در نهج‌البلاغه ـ : «الناس اعداء ما جهلوا»؛ مردم، دشمن نادانسته‌های خویش هستند.

  1. ارشاد شاگردان به معلمان شایسته

یکى از وظایف بسیار مهم و اساسى معلم نسبت به شاگردان، این است که اگر شاگرد و یا شاگردانى که نزد او درس می‌خوانند، نزد استاد دیگرى نیز سرگرم تحصیل گردند، رنجیده خاطر و آزرده نشود؛ چرا که او باید در این زمینه، فقط مصالح شاگردان را در نظر گیرد؛ و منافع و مصالح شاگردان را به هیچ وجه قربانى اغراض شخصى و حفظ حیثیت خویش نکند.

اکثر معلمان کم ظرفیت، به دلیل اشتغال شاگردان آن‌ها نزد معلم دیگر، دچار تأثر و رنجیدگى خاطر می‌شوند. در این زمینه باید گفت که این تنگ نظرى، یکى از مصیبت‌ها و آسیب‌هاى دردناکى است که گریبانگیر معلمان نابخرد می‌گردد؛ معلمانى که در مسیر ادای وظیفه‌ی تعلیم، فاقد هدف الهى هستند.

بنابراین، وظیفه‌ی استاد این است که با شرح و بسط کافى، جامعه را به حال و مقام علمی‌او آگاه ساخته و مقدار معلومات و مایه‌های علمی ‌و پایه‌های تقوا و پارسایى و عدالت و امثال این گونه مزایا را که در او سراغ دارد، به مردم اعلام کند؛ مزایایى که نظر شاگردان علاقه‌مند به تحصیل را به سوى او جلب می‌نماید؛ و در نتیجه با احساس علاقه و اشتیاق، به او روى می‌آورند.

این نوع معرفى، یعنى شناساندن افراد کارآمد به جامعه، عامل بسیار مهم و مؤثرى براى سازمان یافتن علم و دانش، و زمینه‌ای پرارزش براى صلاح حال جامعه و معلمان و شاگردان است.

شاگردى که می‌خواهد منصب تعلیم و تربیت دیگران را به عهده گیرد، باید از پشتوانه‌ی تأیید استادى خوشنام برخوردار باشد، و باید شخصیت علمی‌ و لیاقت اخلاقى و کارایى او در مقام تعلیم و تربیت دیگران، به وسیله استاد وى تأیید گردد.

استاد و معلم هوشمند، موارد دقیق و جزئى این گونه انحراف‌ها و بیماری‌ها و طرز درمان آن‌ها را درست می‌شناسد؛ مواردى که نمی‌توان آن‌ها را تحت یک قاعده و ضابطه‌ی کلى، یکجا ارایه داد. ولى معلم باهوش، همه‌ی این موارد و طرق درمان آن‌ها را با مهارت بازیافته، به تدارک آن‌ها اقدام می‌کند. چون براى هر مورد و مقامى، سخن و مقالى شایسته و گفتارى درخور است؛ و براى هر نوع بیمارى، دارو و راه درمان مؤثرى وجود دارد که معلم زیرک و باهوش، آن را کاملا می‌شناسند.

دکمه بازگشت به بالا