آن روزهای پر تشویش

یاسر صابری (پژوهشگر حوزه جامعه شناسی سیاسی)

بررسی چرایی صدور حکم ایجاد بسیج مستضعفین                                                   

پنجم آذر ۱۳۵۸ فرمان تشکیل بسیج مستضعفین، از سوی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، امام خمینی صادر شد. این فرمان مهم در شرایطی صادر شد که حدود ۹ ماه از پیروزی انقلاب گذشته بود و هنوز بویی از وقوع جنگ تحمیلی به مشام نمی‌رسید. عوامل و بسترهای مؤثر بر صدور این فرمان را می‌بایست از دو منظر نگریست: یک. تفکر ایجاد چنین تشکیلاتی حائز اهمیت است که ریشه‌های آن را باید در اندیشۀ امام خمینی به عنوان بنیان‌گذار آن جست. دو. شرایط و زمینه‌های سیاسی و اجتماعی در آن دورۀ تاریخی که لزوم برپایی چنین تشکیلاتی را گوشزد می‌کرد.

تفکر امام خمینی در همۀ امور، در برگیرندۀ دو مؤلفۀ مهم «اسلامیت» و «جمهوریت» بود. در منظر  ایشان، فقدان هر یک از این موارد به جامعۀ نوپای اسلامیِ برآمده از انقلاب مردمی و اسلامی ایران، خدشه وارد می‌کرد. فکر ایجاد تشکیلات بسیج نیز بر این دو بنیان استوار بود. رهبر کبیر انقلاب اسلامی دربارۀ بنیان اسلامی آن فرمودند: «قضیۀ بسیج، همان مسئله‌ای است که در صدر اسلام بوده است. وقتی جنگ می‌شد، طوایف مختلف می‌آمدند و به جنگ می‌رفتند و این مسئله جدیدی نیست و در اسلام سابقه داشته است و چون مقصد ما اسلام است، باید هر جوانی، یک نیرو باشد برای دفاع از اسلام و همۀ مردم و هر کس در هر شغلی که هست، مهیا باشد برای جلوگیری از کفر و الحاد و هجوم بیگانگان.»(۱)

در زمان صدور فرمان بسیج، حدود ۹ ماه از انقلاب اسلامی گذشته بود و نهادهای انقلابی مهمی همچون کمیته‌های انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران شکل گرفته و انقلابیون بسیاری را در خود جای داده بودند. از سوی دیگر ارتش، ژاندارمری و شهربانی نیز ساماندهی شده بودند و تا حد زیادی در خدمت اهداف انقلاب اسلامی و حراست از کشور قرار گرفته بودند. با این وجود، امام خمینی نیاز به برپایی تشکیلاتی مردمی را حس می‌کنند که می‌بایست در عین اینکه کسی را به استخدام خود در‌ نمی‌آورد، عدۀ زیادی از مردم و به خصوص جوانان را با خود همراه سازد و آنان را در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی، آمادۀ دفاع از کشور و انقلاب سازد. بنابراین با وجود نهادهای مهم و پر توان دولتی، امام خمینی حضور و مشارکت مردمی را قابل ‌اتکاء، اعتماد و کارآمدت شخیص می‌دهند و می‌فرمایند: «اگر بر کشوری ندای دل‌نشین تفکر بسیجی طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهان‌خواران از آن دور خواهد گردید و إلا هر لحظه باید منتظر حادثه باشیم.»

امام خمینی بسیج توده‌های مستضعف را نه تنها در ایران و برای دفاع از کیان کشور، بلکه در سراسر جهان و برای مقابله با استکبار ضروری دانسته و تأکید می‌نمودند: «امید است با تحصیل اخلاص در همۀ امور؛ چه تعلیم، تعلم، تقویت فرهنگ اسلامی، آموزش کافی فنون مختلف نظامی و چه در راه بسیج توده‏های مظلوم و مستضعف جهان بر ضد استکبار جهانخوار تا قطع طمع آنان، نه تنها از کشورهای اسلامی، که از همۀ ممالک تحت ستم جهان و چه در راه تقویت هر چه بیشتر بسیج برای حراست از اسلام بزرگ و ایران عزیز و با صبر و شکیبایی در این مقاصد بزرگ، این خدمت گران‌قدر را رنگ الهی داده و از عبادات بزرگ قرار دهند.»(۲)

در اندیشۀ امام خمینی، این نوع مشارکت، واجد ویژگی بارز خلوص، ایثار، شهادت‌طلبی و عشق به ذات مقدس حق است. چنان‌که ایشان در آذرماه سال ۱۳۶۷ می‌فرمایند: «در حوادث گوناگون پس از پیروزی انقلاب، خصوصاً جنگ، بودند نهادها و گروه‌های فراوانی که با ایثار و خلوص و فداکاری و شهادت‌طلبی، کشور و انقلاب را بیمه کردند. ولی حقیقتاً اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم، چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود؟!»(۳)

حال باید دید این فکر و ایده در چه بستر تاریخی‌ای بروز و ظهور یافت و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و امنیتی کشور در سال ۱۳۵۸ چگونه بوده است. اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در اثر خودخواهی و تفرقه‌انگیزی برخی گروه‌های داخلی و تحریک و برنامه‌ریزی دشمنان انقلاب، تهدیداتی علیه استقلال و یکپارچگی کشور و استمرار اهداف انقلاب شکل گرفت. اول اسفند ۱۳۵۷، گروه‌های ضد انقلاب به پادگان نظامی مهاباد حمله کردند و غائلۀ کردستان کلید خورد. چهاردهم اسفند ماه نیز گروه‌های چپ و نیروهای انقلاب در بندر ترکمن درگیر شدند و غائلۀ ترکمن‌صحرا شکل گرفت. در همین دوران، مواضع رادیکال و  تند برخی افراد مانند مسعود رجوی علیه روند انقلاب آغاز شد. پروژۀ خود مختاری در آذربایجان و خوزستان نیز توسط گروه‌هایی به نام خلق دنبال می‌شد.(۴) استان کردستان به دلیل فعالیت بیشتر و گسترده‌تر احزاب ضد انقلاب، وضعیت خطرناک‌تر و بحرانی‌تری را نسبت به سایر مناطق داشت. تا حدی که حتی در سنندج، دولت خودخوانده‌ای به رهبری «شیخ عزالدین حسینی» و «قاسملو» تشکیل شده بود. بیست و سوم مرداد ۱۳۵۸ نیز شهر پاوه در محاصرۀ نیروهای حزب دموکرات قرار گرفت و این غائله نیز هزینه‌های سنگینی را در ابعاد مختلف، بر دوش کشور نهاد. تجاوزات گاه به گاه ارتش بعثی را نیز باید بدین نا آرامی‌ها افزود. طی شش ماه نخست سال ۱۳۵۸، دولت عراق ۲۵ بار به صورت زمینی، هوایی و دریایی به مرزهای جمهوری اسلامی ایران تجاوز کرد و این روند تا شروع جنگ تحمیلی ادامه داشت و درمجموع ۶۳۶ بار تکرار شد.(۵)

از مجموعه عوامل یاد شده که بگذریم، تسخیر سفارت آمریکا در تاریخ سیزده آبان ۱۳۵۸ و کشف اسنادی مبنی بر برنامه‌ریزی آمریکا برای از پای انداختن جمهوری اسلامی و حرکت انقلابی مردم ایران، به باور بسیاری از صاحب نظران، مهم‌ترین عامل صدور فرمان تشکیل بسیج مستضعفین بود. گرچه از نظر امام خمینی، فکر حمله نظامی آمریکا به ایران، خیالی باطل بود، چنان‌که پس از تسخیر سفارت فرمودند: «جوان‌ها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی [کند]، مگر امریکا می‌تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر امریکا می‌تواند مقابل همۀ دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط می‌کند دخالت نظامی بکند… نمی‌شود مقابل ملت بایستد کسی و چه بکند، هیچ ابداً… آنها همیشه دخالت‌هایشان، دخالت‌های شیطنتی است؛ توطئه است.»(۶) در عین حال امام، آمریکا را دشمن شمارۀ یک ایران می‌دانستند که مدام در حال دشمنی و توطئه علیه مردم ایران و مستضعفان جهان است و می‌بایست در برابر این دشمن، آماده و مجهز بود.(۷) اصل بازدارندگی، نه در برابر آمریکا بلکه هر کشور دیگری و حتی دشمنان داخلی امنیت و استقلال کشور، حکم می‌کرد که چنین تشکلی شکل بگیرد.

امام خمینی در تاریخ پنجم آبان ۱۳۵۸ در جمع گروهی از پاسداران با تأکید بر دشمنی آمریکا با ایران و لزوم هوشیاری در برابر این دشمن و تجهیز نظامی مردم، تأکید کردند: «یک مملکتی که بیست میلیون جوان دارد، [باید] بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون [نفر] ارتش داشته باشد. همچو مملکتی آسیب بردار نیست.» این سخنان مبنای تدوین قانون تشکیل سازمان بسیج ملی در شورای انقلاب شد و ارتشی مردمی را با نام «بسیج» آماده کرد که توانست انقلاب و کشور را در حوادث بعدی محافظت نماید.(۸)

 

 

پی‌نوشت‌ها:

(۱) صحیفه نور، ج۱۹، ص۱۴۰٫

(۲) صحیفه امام، ج‏۱۹، ص۱۰۵٫

(۳) همان، ج۲۱، ص۱۹۴٫

(۴) روزشمار تاریخ معاصر ایران، جمهوری اسلامی ایران، جلد اول (۲۲ بهمن تا ۲۹ اسفند ۱۳۵۷)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی ایران، ۱۳۹۲؛ و روزشمار جمهوری اسلامی ایران، جلد اوّل (۲۲/۱۱/۱۳۵۷ – ۳۱/۰۴/۱۳۵۸)،  به کوشش دکتر منصور طبیعی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۰، شماره ص ؟.

(۵) منصوری لاریجانی، اسماعیل: «پیشینه و چگونگی آغاز تجاوز»، پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، شماره ص ؟.

(۶) صحیفه امام، ج‌۱۰، ص۵۱۵.

(۷) همان، ص۳۷۳ و ج۱۵، ص۳۰۵ و ج۲۱، ص۱۷۹٫

(۸) هاشمی رفسنجانی، اکبر: «انقلاب و پیروزی»، کارنامه و خاطرات سال‌های ۵۷ و ۵۸، به اهتمام عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۸۳، ص۴۰۲٫

دکمه بازگشت به بالا