اعتماد به نفس

حجت الاسلام ابراهیم اخوی (روان‌شناس)

خودباوری و راهکاری ارتقای آن                                                                                              

یکی از پرسش‌های جدی دورۀ نوجوانی، که در کارهای تربیتی با آن روبرو می‌شوید، سؤال دربارۀ اعتماد به نفس است؛ گاهی از ما می‌خواهند که میزان خودباوری آنها را بسنجیم، زمانی شکایت دارند که اعتماد به نفس ندارند و گاهی هم از ما روش‌های افزایش خودباوری را پرس و جو می‌کنند. برای آمادگی جهت پاسخ دادن به چنین درخواستی، در سه محور مطالبی را مرور می‌کنیم: محور نخست، به بررسی معنای خودباوری و زوایای دید مرتبط با آن، اختصاص می‌یابد. در محور دوم به دلایل کاهش خودباوری پرداخته و در محور سوم، راهکارهای ارتقای اعتماد به نفس ارائه می‌شود.

محور اول: معنای خودباوری

  1. نگاه توحیدی

پیش از هر اقدامی، لازم است اعتماد به نفس را درست ترجمه کنیم تا منافاتی با اعتماد به خدا نداشته باشد. برخی خودباوری را مغایر اعتماد به خداوند دانسته‌اند و از آن به بدی یاد می‌کنند، در حالی‌که خودباوری به معنای شناختن، پذیرفتن و به کارگیری توانایی‌هایی است که از سوی خداوند، به ما ارزانی شده است. با این نگاه، نه تنها هیچ نوع خودخواهی در میان نخواهد بود، بلکه فعال سازی همسو با وظایفی که از ما انتظار می‌رود، سبب برون رفت از خودمحوری است.

  1. معرفی آری؛ تعریف خیر!

عده‌ای از نوجوانان، گمان می‌کنند با بیان کردن توانمندی‌های خود به دیگران، دچار خودستایی شده و حق چنین کاری ندارند؛ در حالی‌که خودباوری با خودستایی متفاوت است. ما از نگاه اخلاق، مجاز به خودستایی نیستیم و آن را عاملی برای پس‌رفت می‌دانیم؛ ولی قصۀ خودباوری به نوعی دیگر است. ما مجاز به معرفی خود هستیم؛ ولی اجازۀ تعریف از خود را نداریم. زیرا ممکن است سبب غرور و جاماندن ما از قافله پیشرفت گردد. در روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) آمده است: «الإعجابُ یَمنَعُ الإزدِیادَ»(۱)؛ خودپسندی از پیشرفت و افزودن کمال به خود، باز می‌دارد.  آنچه ما به دنبال آن هستیم، معرفی دستاوردهایی است که در سایۀ لطف خداوند و تلاش خود به آن رسیده‌ایم. با این معرفی به دیگران، اعلام می‌داریم که در چه زمینه‌ای می‌توانند روی ما حساب باز کنند. در سورۀ یوسف، زمانی که حضرت می‌خواهند خود را به عزیز مصر معرفی کنند، از او می‌خواهند که ایشان را برای خزانه‌داری در نظر بگیرند؛ زیرا وی هم حسابداری را به خوبی می‌داند و هم پاک‌دست است؛ «قالَ اجْعَلْنی‏ عَلی‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ.»(۲) این دو واژه‌ای که در معرفی حضرت یوسف(ع) ازخودشان آمده است، دلیلی بر این ادعا است.

  1. به دست آوردنی

برخی از متربیان، گمان دارند که اعتماد به نفس ارثی است و پدر و مادر هر کس که اعتماد به نفس بالایی داشته باشد، به صورت ژنتیک به خود او هم سرایت می‌کند. این گمان نادرست است. خودباوری، ارثی نیست و اگر در پدر و مادرهای ما چنین خصوصیتی کمرنگ بوده، معنایش این نیست که حتماً ما هم دچار آن خواهیم شد. ما در هر شرایطی می‌توانیم اعتماد به نفس را در خودمان تقویت کنیم. تنها ارتباط اعتماد به نفس با خصوصیات والدین و اطرافیان نزدیک این است که با الگوبرداری از آنان، مدل جدیدی در ما ایجاد می‌شود. همچنین والدین دارای اعتماد به نفس کافی با بهره‌گیری از روش‌های تربیتی درست، شرایط روحی و شخصیتی بهتری برای فرزندان خود، فراهم می‌کنند و سطح اعتماد به نفس و استقلال آنها را افزایش می‌دهند. روان‌شناسان می‌گویند: اگر در دوران کودکی به خاطر بازی ضعیف به عنوان نفر آخر یارکشی می‌شدید، می‌توانید از این پس با افزایش توان خود، به عنوان اولین نفر یارکشی شوید.

  1. تدریجی بودن

شکل‌گیری هر یک از خصوصیات فردی، در طول زمان امکان‌پذیر است. زمان زیاد و دلایل گوناگونی سبب کاهش خودباوری در افراد می‌گردد. به همان نسبت، مدت زمان طولانی لازم است تا خودباوری بیشتری جایگزین گردد. شرکت در یک کارگاه آموزشی یا مطالعۀ یک کتاب، فقط ممکن است اطلاعات اولیه و نقشۀ راه برای رسیدن ما به خودباوری بالا را فراهم کند؛ ولی برای افزایش واقعی آن، نیازمند فرصت کافی برای جایگزینی تجربه‌های موفق به جای مشکلات قدیمی هستیم تا باور تازه در وجود ما جوانه زند.

  1. ۵. درجه‌بندی شدن

گاهی نوجوان با این جمله شروع می‌کند: «من اعتماد به نفس ندارم». این جمله صحیح نیست؛ چون هم گفتن این جمله نیازمند اعتماد به نفس است و هم خودباوری ما در برخی از زمینه‌هایی که در آن تجربه‌های موفقی داریم بالا و در برخی دیگر پایین است. به عنوان مثال، ممکن است در امتحانات هر ترم موفقیت خوبی به دست آورده باشیم و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشیم؛ ولی در ارتباط گرفتن با دیگران چنین نباشیم. هر یک از ما در موقعیت‌ها و کارهای گوناگون، توان متفاوتی از خودباوری را ارائه می‌نماییم. همه از سرمایۀ اولیۀ خودباوری برخوردارند. برخی از آن، آگاهی دارند و می‌توانند آن را به کار گیرند؛ ولی عده‌ای هم نه می‌دانند و نه می‌توانند آن را شکوفا سازند. از این رو، یکی از وظایف مربیان تربیتی، سوق دادن متربیان به سمت داشته‌های اولیه‌ای است که خداوند در وجود آنها به ودیعت نهاده است.

  1. ۶. نشانه‌های خودباوری پایین و بالا

کسانی که از اعتماد به نفس پایین برخوردارند، می‌توانند با این نشانه‌ها خود را بشناسند و در صدد حل مشکلات خود برآیند: از شخصیت واقعی خود گریزانند. خودستا و گزافهگو هستند. نقاط ضعف خود را می‌پوشانند. خجالتی و کم رو هستند. به پنهان کاری راغبند. همیشه خود را با دیگران مقایسه می‌کنند. دچار وسوسه و اضطرابند. انتقاد پذیر نیستند. عصبی هستند. اصرار بر برتری خود دارند. انزوا طلبند. در سختی‌ها استقامت ندارند. مسخره کردن دیگران را دوست دارند. شوخی می‌کنند ولی تحمل شوخی دیگران را ندارند. از نظم و برنامه گریزانند. پرتوقع‌اند. احساس حقارت می‌کنند. عیوب دیگران را آشکار می‌کنند. دیگران را سرزنش می‌کنند. خود را بی‌ارزش نشان می‌دهند. شروع کارها را به تعویق می‌اندازند. در تصمیم‌گیری مشکل دارند. بر امور بی‌ارزش تأکید دارند. نیاز خود برای کمک گرفتن از دیگران را مخفی می‌کنند. سعی در جلب رضایت دیگران دارند و محتاج تأیید آنها هستند. به خطر کردن و ماجراجویی علاقه‌ای ندارند. از نظر عاطفی بی‌قرارند.

در مقابل، آنان که خودباوری در خور تحسینی دارند، ویژگی‌های این چنینی دارند: خود را دوست دارند و برای دیگران ارزش قائلند. در سخن گفتن متین و آرامند. در جمع حرف می‌زنند و از حق  خود دفاع می‌کنند. چهرۀ بشّاش، مطمئن و امیدواری دارند.؛ وظیفۀ خود را به خوبی انجام می‌دهند. بیشتر از خود توقع دارند تا دیگران. به لیاقت و مهارت خود نسبتا مطمئنند. از شکست و محرومیت دیگران شادکام نیستند. برای کار و زندگی خود برنامه دارند. عجول نیستند. منظم و دقیقند. از شکستها پند می‌گیرند. در برابر مشکلات و رویدادهای سخت زندگی صبور ،آرام و متین می نمایند. به خدا و مقدرات الهی خوشبین هستند. خود را پرقدرت می‌دانند. بر عقاید و پندارهای پوچ پیروز می‌شوند. همیشه محبوب دیگرانند. با ثبات و با اراده‌اند، که قدرت انتقال افکار خود به دیگران را دارند. از آگاهی معنوی برخودارند. افرادی روشنفکر و با ادراک و پذیرای ارزش‌ها، ایده‌ها و عقاید جدیدند. افرادی برجسته و موفق محسوب می‌شوند. سرنوشت خود را خود رقم می‌زنند. همۀ کارهایشان حساب شده است.

محور دوم: دلایل کاهش خودباوری

دلایل متعددی در طول زندگی، سبب کاهش خودباوری در افراد می‌شوند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. سبک‌ تربیتی ناصحیح

سبک‌های تربیتی بر اساس دو محور حمایت و توقع والدین از فرزندان، تنظیم می‌شود. والدینی که در این دو محور تعادل برقرار نکرده باشند، احتمال پرورش فرزندانی حقیر و با خودباوری ضعیف در آنها وجود دارد. در سبک تربیتی نادرست، از اهرم‌هایی مانند مقایسه، تبعیض، زورگویی به فرزندان، تنبیه، کنترل شدید، وابسته نگاه داشتن فرزندان به جای مستقل‌پروری آنها، مجادله، حمایت افراطی از فرزندان و مانند آن دیده می‌شود که کودک را از دسترسی به کشف واقعی خویش، دور ساخته و دچار مشکل می‌کند.

  1. شکست‌ و محدودیت‌

کسانی که تجربۀ شکست در زمینه‌های مختلف زندگی داشته‌اند، از جهت میزان خودباوری در سطح پایین‌تری قرار دارند. این افراد به دلیل ناکامی‌های پی در پی و محدودیت‌هایی که سد راه آنها بوده است، نتوانسته‌اند به خودِ واقعی‌شان نزدیک شده و به اندازۀ کافی تجربه‌اندوزی نمایند. شکست‌ زیاد، سبب می‌شود فرد گمان کند به اندازه کافی توانمند نیست و به همین دلیل در تصمیم‌های بعدی خود، قبل از هر چیزی ناکامی را در ذهن خود تداعی می‌کند و مانع پذیرش موقعیت‌های جدید از موفقیت است.

  1. بیماری‌ و محرومیت‌

وجود بیماری خاص و مزمن در فرد، سهم مهمی در کاهش خودباوری او خواهد داشت. به ویژه اگر این بیماری، قابل مشاهده برای دیگران باشد. مشکلاتی مانند لکنت زبان، نقص‌های جسمی و مشکلاتی که در ظاهر افراد پدید می‌آید، در این گروه از دلایل قرار می‌گیرند. محرومیت‌های شدید مالی، فرهنگی، اعتبار ناکافی خانوادگی و نیز دسترسی نداشتن به شرایط عمومی موفقیت نیز، در کاهش خودباوری نقش دارد.

  1. تصور نادرست از خود

مهم‌ترین دلیل کاهش خودباوری را باید در تصور نادرست از خود، تعریف کرد. افرادی که به دلایل گوناگون مانند قضاوت‌های نابجای والدین و اطرافیان، ناتوانی در کنترل رفتارهای ناپسند و مانند آن، دچار منفی‌نگری نسبت به خود شده‌اند، در معرض کاهش خودباوری هستند. این تصور ناصحیح که روان‌شناسان از آن به عنوان «خودپندارۀ منفی» یاد می‌کنند، باعث می‌شود فرد خود را شخصی ضعیف، ناتوان، محکوم به شکست، بد و ناکارآمد تصور کند و از قافلۀ پیشرفت باز ماند.

  1. سبک زندگی نامناسب

نداشتن خواب کافی، زندگی همراه با استرس فراوان، نداشتن رژیم تغذیۀ سالم، کنار گذاشتن ورزش و تحرک در زندگی، سردرگمی در استفاده از فناوری روز، ارتباط‌های بیهوده و غیرقابل کنترل، داشتن روحیۀ مهر طلبی و تمنای محبت از دیگران، بی‌اعتنایی به اشتغال یا نداشتن شغل مناسب، نداشتن تفریحات سالم و روی‌آوری به تفریحات زیان‌آور مثل اعتیاد به بازی‌های رایانه‌ای، همگی مثال‌هایی از سبک زندگی نامناسب هستند که به مرور از توان فرد، کاسته و او را فردی ناموفق معرفی می‌کنند.

  1. برتر انگاشتن دیگران

یکی از دلایل ناکافی بودن خودباوری، برتر انگاشتن دیگران است؛ تا جایی که فرد خود را فراموش کرده و تمام توجه خود را به توانایی دیگران معطوف می‌دارد. افرادی که موفق‌تر از ما هستند، تا وقتی که در حد یک الگو و محرک برای پیشرفت باشند، سازنده‌اند؛ ولی زمانی که تبدیل به یک الهۀ بی‌عیب و نقص شده و در ما «آه حسرت» را بلند می‌کنند، دیگر آن کارآیی را ندارند.

  1. بدبینی نسبت به زندگی

نگرش منفی نسبت به زندگی، تحصیل، محبت، تلاش برای موفقیت، بیهوده‌انگاری همۀ برنامه‌ها به دلیل نگاه منفی نسبت به نتیجه، سبب می‌شود که فرد از خودباوری کافی برخوردار نشده و انرژی روانی خود را در مسیر ناکامی هزینه نماید. تلقین‌های منفی و بزرگ‌نمایی از مشکلات فردی و اجتماعی، به این آسیب دامن زده و شکل‌گیری زمینۀ موفقیت را دچار مشکل می‌کند.

محور سوم: راهکارهای ارتقای خودباوری

  1. تکیه‌گاه معنوی

تا زمانی که ما برای خود و تنها اهداف شخصی‌مان قدم برمی‌داریم، تحول خاصی رخ نمی‌دهد؛ ولی آنگاه که با نیتی سرشار و عزمی فراتر از مصلحت‌های فردی، به میدان موفقیت قدم می‌نهیم، سرعت بیشتری به دست می‌آوریم و احتمال رسیدن به نتیجه در ما چند برابر می‌شود. با سوق دادن نوجوان فضیلت‌خواه به سوی خداوند و قدرت بی‌انتهای او، می‌توان تکیه‌گاهی محکم برای تلاش‌های نوجوان خلق کرد و او را به پیوندی عمیق میان معنویت و موفقیت نزدیک نمود. نوجوانی که در همه حال خداوند را همراه خود می‌بیند، باوری استوار نسبت به توانایی‌های خود پیدا کرده و از طی مسیر خسته نخواهد شد.

  1. تصور تازه

برداشت‌های ما از خودمان، یا بدون واسطه است و یا همراه وساطت دیگران. به تعبیر قرآن «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی‏ نَفْسِهِ بَصیرَهٌ»(۳)؛ بلکه انسان خود به وضع خویش آگاه است. زمانی که ما درک درستی از توانمندی‌های خود داشته باشیم و برای آن ابتدا خداوند را شاکر گردیم و سپس درصدد شکر عملی نعمت، یعنی شکوفاسازی و به کارگیری آن برآییم، شرایط بهتری را برای خود رقم می‌زنیم. در این میان، وجود مزاحمی به نام برچسب‌ها که از سوی دیگران روی ما حک می‌شود، موجب انحراف از واقعیت شده و در بسیاری از موارد، شناخت ما را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. تصور کنید نوجوانی که از هوش کافی برخوردار است، به دلیل اظهار نظر اطرافیان ممکن است هیچ‌گاه توانایی خود را باور نکند. از این رو پیشنهاد می‌شود، با ارزیابی صحیح و به روز و چیدن موفقیت‌ها در کنار برچسب‌ها، به نوجوان کمک کنید تا باور تازه‌ای از خود داشته باشد و از چنگال منفی‌نگری نسبت به خود، رها شود.

  1. تجربه‌های نو

به همان اندازه که شکست‌های کوچک و بزرگ در زندگی نوجوان،‌ زمینه‌ساز خودباوری ضعیف می‌شوند، فراهم ساختن زمینۀ مسئولیت‌پذیری جهت رسیدن به موفقیت‌های کوچک نیز، گام مهمی در ارتقای خودباوری است. بر این اساس توصیه می‌شود نوجوان را در معرض تجربه‌های مثبت تازه‌ای قرار دهید تا با توانمندی واقعی خود، بهتر آشنا شده و راه را برای شکوفایی استعدادهای اسیر در تجربه‌های تلخ گذشته، بازگشاید.

  1. مثبت‌اندیشی

توجه به جنبه‌های مثبت در کنار رویدادها و معنادهی به شکست‌ها، بخشی از برنامۀ ارتقای خودباوری نوجوان است. تا زمانی که نوجوان به پیروی از دیگران، کلی‌گویی‌های منفی را تکرار می‌کند، انگیزۀ کافی برای رسیدن به قله‌های موفقیت را نخواهد داشت؛ زیرا او بر این گمان است که تلاش‌های کنونی‌اش، بی‌فایده بوده و کامیابی از آنِ کسانی خواهد بود که شرایط خانوادگی بهتر، اعتبار اجتماعی بالاتر، ثروت و قدرت را داشته باشند. در این میان می‌توان با مثال زدن از افرادی که گردنه‌های دشوار رسیدن به قله را با موفقیت پشت سر گذاشته‌اند، در کنار آموختن نحوۀ درست اندیشیدن، می‌تواند فضای فکری و احساسی تازه‌ای را برای نوجوان رقم زند.

  1. الگوهای متعادل

از آنجایی که افراد با میزان خودباوری پایین، به شدت نسبت به انسان‌های موفق دچار خطا بوده و آنها را از هر نظر بهترین می‌دانند، داشتن دوستان و اسوه‌هایی که توانسته‌اند مسیر موفقیت را گام به گام و مبتنی بر تلاش و برنامه طی کنند، در جان نوجوان حرکتی نو ایجاد می‌کند. مطالعۀ سرنوشت انسان‌های موفق در عصر کنونی مانند ورزشکاران، کارآفرینان، هنرمندان، شخصیت‌های علمی و دینی و همۀ آنهایی که با یافتن و پذیرفتن توانایی‌های اهدایی از سوی خداوند، به شکوفایی آن همت گماردند، بخشی از این برنامه است.

  1. تعدیل انتظارات

بخشی از فروپاشی اعتماد به نفس در نوجوان، مرهون انتظارات بالا و بیرون از توان اوست که معمولاً از والدین کامل‌نگر یا مسئولان آموزشی آرمان‌خواه، سر می‌زند و موجی از ناامیدی را در ساحت روانی نوجوان می‌آفریند. بر این اساس، سفارش می‌شود تا همراهان نوجوان از انتظارات زیاد و نگاه همراه با توقع فراتر از توان، دست برداشته و آنچه مقدور نوجوان است را بپذیرند تا باور اولیه برای برداشتن گام‌های بعدی، ایجاد شود.

  1. داشتن حق اشتباه

ترس از اشتباه، از دلایلی است که نوجوان را از انجام کارهای مهم و پذیرش مسئولیت، باز می‌دارد و توان واقعی او را در هاله‌ای از ابهام حبس می‌کند. زمانی که نوجوان بپذیرد همۀ آدم‌های موفق، درصدی از اشتباه در انجام کار را طبیعی دانسته و آن را لازمۀ رسیدن به شرایط ایده‌آل می‌دانند، و آنگاه که همراهان نوجوان در گفتار و رفتار خود چنین فرصتی را در اختیار نوجوان می‌گذارند، این ترس فرو ریخته و زمینۀ رشد خودباوری فراهم می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

(۱) نهج البلاغه، حکمت شمارۀ ۱۶۷٫

(۲) یوسف(۱۲): ۵۵٫

(۳) قیامت(۷۵): ۱۴٫

دکمه بازگشت به بالا