افلاکی خاک‌نشین

 

پدرش می‌خواست تنها پسر خود را به تحصیل گمارد؛ ولی محمدحسین که شوق تحصیل داشت با توسل به حضرت موسی‌ بن‌جعفر(علیه السلام) رضایت پدر را جلب کرد. خود می‌گوید: «آن روز پس از نماز جماعتی که در صحن مطهر کاظمین برپا می‌شد در حالی که زانوی غم در بغل گرفته بودم، با فاصله اندکی پدرم را که مشغول صحبت با یکی از تجار بغداد بود می‌پاییدم. چشم به گنبد زیبای امام کاظم(علیه السلام) دوختم، از دلم گذشت که ای باب الحوائج تو عبد صالح خدا هستی. چه می‌شد اگر از خدا می‌خواستی که پدرم برای تحصیل من راضی شود؟ در همین اندیشه‌ها بودم که پدرم صدایم زد و گفت که اگر هنوز هم آرزو داری به حوزه بروی از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمی‌شوم».

محمدحسین غروی اصفهانی که بعدها به محقق اصفهانی معروف شد در سن ۳۳ سالگی و پس از رحلت مرحوم آخوند خراسانی کرسی درس خود را دایر کرد. روح فلسفی در تمام آثار وی به چشم می‌خورد. دقت نظر و وسعت دیدی که علامه غروی اصفهانی از رهگذر تعلیم و تربیت فلسفی یافته بود، نه تنها او را در تأملات و تألیفات حِکمی برجسته می‌کرد، بلکه در اصول و فقه و حتی عرفان و ادب و اخلاق نیز متمایز می‌ساخت.

اهل مراقبه، سلوک و محاسبه بود. پیوسته در حال تفکر به سر می‌برد و به ندرت سخن می‌گفت. آیت الله بهجت(ره) می‌فرمود: «اگر کسی او را در حال تحقیق و مطالعه می‌دید، می‌اندیشید جز این کاری ندارد و اگر او را در حال عبادت می‌دید، گمان می‌برد که جز عبادت و سجده کار دیگری ندارد. روزهای پنج‌شنبه مجلس روضه می‌گرفت و مقید بود که خودش پای سماور بنشیند و همه کفش‌ها را جفت کند».

تواضع و فروتنی ملکه وجود او بود. زمانی که از وی در مورد شدت تواضع ایشان سؤال پرسیده می‌شد پاسخ می‌داد: تواضع کار بزرگان است من وضیع هستم. از وی دیوان اشعاری به یادگار مانده است که تخلص وی در آنها «مفتقر»‌ است. این دیوان شامل مدح اهل‌بیت(علیهم السلام)، قصاید، قطعات و غزلیاتی در عشق و عرفان است. از یکی از شاگردان محقق اصفهانی نقل است که آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی، فانی در حضرت صدیقه(سلام الله علیها) بود.

منبع: برگرفته از افلاکیان خاک نشین؛ ص ۷۱٫

دکمه بازگشت به بالا