امکانِ غیرانسانی

مهدی رزاقی طالقانی

نقد و بررسی فیلم امکان مینا به کارگردانی کمال تبریزی                                                                  

نگاهی به موج نو سینما و تلویزیون در تبیین حوادث دهه شصت(۳)

مقدمه

فیلم امکان مینا، ساختۀ کمال تبریز به همراه فیلم سیانور، نخستین فیلم‌های موج نوی سینمای ایران در پرداختن به موضوع گروهک مجاهدین خلق در دهه شصت شمسی هستند.

 در فیلم امکان مینا، همچون سایر فیلم‌های این موج نو، پرداختن به موضوع ترفندهای تشکیلاتی این گروهک محورِ اصلی فیلم است. ترفندهایی که روی نقطۀ تلاش برای اضمحلال انسانیت در سازمان مخوف مجاهدین، متمرکز شده است؛ جایی که در آن، انسان و جان او در مقابل هدف ناچیز انگاشته می‌شود.

تاریخ‌خوانی

مجاهدین خلق در طول مبارزاتِ منجر به پیروزی انقلاب اسلامی هزینه بسیاری پرداخت کردند؛ اما به دلایلی چند، در تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانستند برای خود سهمی در قدرت دست و پا کنند.

این سازمان که در ابتدا به نام «سازمان آزادی‌بخش ایران» فعالیت خود را در پهنه مبارزاتی آغاز کرده بود، در سال‌های بعد، به تغییر نام خود به «سازمان مجاهدین خلق» دست زد؛ ولی در ادامه نتوانست از قالب مبارزاتی خود خارج شود و در انجماد تشکیلاتی بر مبنای مبارزه باقی ماند و نتوانست به ساختاری بوروکراتیک دست یابد. بر این اساس از پهنه قدرت مبتنی بر آراء مردم در نظام جمهوری اسلامی حذف شد.

آنها، در اشتباهی استراتژیک در ابتدای پیروزی انقلاب، ناکامی‌های خود در همراهی خلقی که نام آن را همواره فریاد می‌زدند، به پای روحانیت و حتی مردم عادی کوچه و خیابان می‌نوشتند و با خونریزی دست به انتقامی سخت زدند. درحقیقت این سهم‌خواهی آنها برای کسب قدرت بود که با دموکراسی و حق انتخابِ مردم منافات داشت. چند هزار کشته در میان مردم و نخبگانِ انقلابی که هنوز برای هزینه‌هایی این‌چنین، جوان بود، بهای نشناختن شرایط پس از انقلاب در سازمان مجاهدین خلق بود.

مجاهدین در حالی دم از حمایت از خلق می‌زدند که در انتخابات‌های آزاد ابتدای انقلاب به طور کل نتوانستند مورد توجه مردم قرار گیرند. همین امر منجر به کینه آنها از مردم کوچه و بازار و مسئولان انتخابی و انتصابی شد. از آن هنگام بود که توهم مبارزه برای مردمی خیالی، آنها را به سیاهچاله‌های جنایت و خیانت کشاند. سران سازمان از ایران خارج شدند و کادرِ آموزش‌دیده و شست‌وشوی مغزی شده، در کشوری که درگیر جنگ با دشمن خارجی بود، به نفاق و برادرکشی دست زد.

فیلم‌خوانی

 فیلم امکان مینا در چنین شرایط تاریخی دست به روایت یک داستان تلخ می‌زند. فیلم که در دهه شصت و دوران انقلاب اتفاق می‌افتد، ماجرای زن و شوهری را در روزهای موشک‌باران تهران روایت می‌کند. شوهر به نام مهران با بازی میلاد کی‌مرام، خبرنگار یک روزنامه است و به کارش متعهد. زن به نام مینا با بازی مینا ساداتی، جاسوس سازمان مجاهدین خلق است. مینا خبرها و اطلاعات محرمانه شوهرش را به سازمان مجاهدین می‌رساند.

فیلمساز از یک سو زندگی مشترکی را روایت می‌کند که در دهه شصت شکل می‌گیرد، و از سوی دیگر جامعه را از حیث روانی و سیاسی مدنظر قرار می‌دهد؛ جامعه‌ای که درگیر دفاع است. این مسئله بدون شعارزدگی با تصاویر کوتاه و موجز از پدافند هوایی و موشک‌باران و صحبت‌های مردم درون تاکسی نشان داده می‌شود. فیلم به این مقدار بسنده می‌کند و از موضوع اصلی خود که حرکت هدفمند گروه‌های تروریستی است، غافل نمی‌شود و فعالیت این گروه‌ها و مراقبت مأموران امنیتی را به‌درستی روایت می‌کند. فیلمساز اتفاقات آن دوره را به‌درستی به تصویر می‌کشد و در عین حال به وجه انسانی و عاشقانه اثر هم توجه درست دارد؛ زیرا هسته اصلی قصه، عاشقانه این زن و مرد جوان است. فیلم به‌خوبی روایت این عشق و دلدادگی، شک و خیانت را به مخاطب ارائه می‌دهد.

مینا ساداتی در این فیلم، سرگشتگی یک زن را در نظام سازمانی یک تشکیلات انحرافی و مخوف نشان می‌دهد؛ جایی که برای او یک انتخاب وجود دارد و آن تعهد به انسانیت و مادری و همسری است یا اهداف و آرمان‌هایی که حتی کوچک‌ترین اطلاعی از آنها ندارد، اما ملزم به در نظر گرفتن آنهاست. مینا در این فیم امکانی برای قدرت‌طلبی خونین تشکیلاتی است؛ امکانی که با جاسوسی و خیانت به همسر معنا می‌یابد و فقط یک راه برای گریز از آن وجود دارد: سیانور و خودکشی.

تحلیل تشکیلاتی

  1. تشکیلات دینی در جامع اسلامی همواره بر پایه آیه شریفه «و اعتصموا بحبل الله جمیعا» منادی وحدت است و از تفرقه می‌پرهیزد که تحقق هر هدف تشکیلاتی، هرچند مقدس با ابزار تفرقه جایز نیست و موجبات خلوص در حرکت را فراهم نمی‌آورد. تشکل دینی در هدفگذاری خود در جامعه اسلامی به دنبال هم‌افزایی در تمام سطوح است و این روال در تمام سطوح دنبال می‌شود. نمونه آن در حضور زنان در پشتیبانیِ مردان در دفاع از وطن در جنگ تحمیلی است؛ جایی که میان مرد رزمنده و همسر او در تحقق یک هدف و یک ارتباط صادقانه معنایی و حمایتی وجود دارد. اما مجاهدین خلق که مدعی تشکیلاتی اسلامی و منادی مبارزه دینی بودند و آفت جامعه دینی محسوب می‌شدند، در دستیابی به اهداف خرد و کلان خود همواره از عامل تفرقه و نفاق بهره می‌بردند. ایجاد وظیفه جاسوسی در مقدس‌ترین نهاد اجتماعی، یعنی خانواده، در فیلم امکان مینا نمونه‌ای از این رویکرد است. مینا همواره در حال خیانت القایی سازمان در زندگی مشترک خود است و خانواده را تا مرز نابودی پیش می‌برد. در سطح کلان هم رویکرد نفاق‌آلود سازمان مجاهدین خلق درنهایت منجر به نامگذاری سازمان منافقین بر روی آنها شد.
  2. در تشکیلات دینی سطوح مختلفی از حیث اطلاعاتی تأثیرگذار هستند؛ ولی هیچ فردی بدون پذیرشِ تبیینی آرمان‌های تشکل در فرایند حرکت تشکیلاتی قرار نمی‌گیرد. درحقیقت اهداف تشکل اسلامی واضح و بر اساس اصول دینی و انسانی بنا نهاده می‌شود و هیچ‌کس در آن پیاده‌نظام محسوب نمی‌شود؛ هرچند ممکن است بر اساس سطح اندیشه و عمل در سطوح مختلف به یاری تشکیلات مشغول باشد. سازمان مجاهدین اما در سایه‌ای از ابهام، کادر تشکیلاتی خود را با آرمان‌هایی تبیین‌نشده به کار می‌گرفت و همین میوه نارس ذهنی را به ذهن فرد چنان القا می‌کرد که او در ایمانی برخاسته از تک‌بُعدی‌نگری و کینه از کسانی که اهداف غیرهمسو را برگزیده‌اند، به انتحار تمام دارایی خود دست می‌زد. دیالوگ مهران با مینا پس از برملا شدن خیانت او این اصل را در فیلم امکان مینا روایت می‌کند:

مهران: برای چی با اونها بودی؟

مینا: برای آرمان‌هاشون.

مهران: کدوم آرمان؟ همون که بهت یاد دادن شوهرتو بکشی بی‌هیچ دلیلی و حتی نپرسی چرا؟ یا اینکه بچه‌ات رو سقط کنی آرمانه؟

آرمان درحقیقت در سازمان مجاهدین تعقل تشکیلاتی و شناخت نبوده و نیست، بلکه تعصبی است که در جهل ریشه دارد و این سازمان اعضای خود را با آن برای هر جنایتی بارور می‌کرد.

دکمه بازگشت به بالا