توحید -به عنوان پایهایترین مفهوم در میان مفاهیم اسلامی- همواره از جایگاهی رفیع در میان تعالیم انبیا برخوردار بوده است و آنان تلاش کردهاند تا قبل از هر اقدام تربیتی، مفهوم توحید را در ذهن و دل تودههای مردم بارور کنند. مفهوم توحید در تعالیم اسلامی، مفهومی ذهنی نیست که پذیرش یا عدم پذیرش آن تأثیری در حیات فردی و اجتماعی نداشته باشد. به تعبیر امام خمینی(ره): «انقلاب اسلامى بر مبناى اصل توحید استوار است که محتواى این اصل در همۀ شئون جامعه سایه مىافکند».۱
بنابراین، توحید، مفهومی است که تأثیر خود را در رفتار فردی و اجتماعی مردم آشکار میکند. از اینرو، جریانات مقابل انبیا نیز از همان ابتدا در مقابل آن سنگر گرفتند. چه اینکه به خوبی میدانستند باور به توحید، تنها یک اعتقاد و باور روحی نیست، بلکه پذیرش آن همۀ روابط انسانی را دستخوش تغییر میکند. شعار و نماد حرکت پیامبر اکرم(ص) در سالهای ابتدایی بعثت، چیزی بیش از «قولوا لا إله إلا الله» نبود و هنوز سایر مفاهیم اساسی دین -مانند تعالیم اقتصادی، اجتماعی و حتی عبادات- به طور کامل تشریع نشده بود. با این حال، جریانات مقابل با وقوف به لوازم پذیرش توحید و یگانگی خداوند، از پذیرش آن سر باز میزدند.
توحید در اندیشۀ امام
مفهوم توحید، محوریترین بخش اندیشۀ امام خمینی -به عنوان عالمی جامع با اندیشهای نظاممند- را تشکیل داده و این مفهوم است که به سایر مفاهیم جهت میدهد. ایشان به خوبی میدانست که آن معناییکه سایر مفاهیم و تعالیم را در جای خود قرار میدهد، همان مفهوم توحید است. بدون توحید، مفاهیم مقدسی چون عدالت، اخلاق، عبادت و… نه تنها کارکرد اصلی خود را از دست میدهد، بلکه ممکن است به ضد خود تبدیل شود. از اینرو به هر میزان که نسبت به این مفهوم اهتمام شود، سایر عرصههای فکری و عملی نیز سامان خواهد پذیرفت. از اینرو تأثیرات و نتایج باور به توحید در همۀ زمینهها قابل ردیابی است. امام(ره) با آگاهی و اشراف بر این موضوع، خود به روشنگری پیرامون آن در حوزههای گوناگون پرداخته است.
توحید و روابط بینالملل در اندیشۀ امام
یکی از مسائل بحث بر انگیز پیرامون موضوع توحید، بحث از حدود روابط امت اسلامی با جامعۀ بینالملل است. اصل مناقشه آن است که از آنجا که با پذیرش توحید مردم به دودستۀ موحد و غیر موحد تقسیم شده و طبق شریعت اسلامی برای هر یک احکام جداگانهای وضع میشود، روابط انسانی و بینالمللی نیز دستخوش تغییر میگردد. این تغییرات میان موحدان و غیر موحدان فاصله میاندازد و چه بسا موجب جدال و ستیز شود. در نتیجه این سؤال مطرح میشود که آیا پذیرش توحید مستلزم قطع رابطه یا هجوم به غیر موحدان است؟
اگرچه برخی برداشتهای سطحی و غیر عقلانی از توحید چنین نگاهی را مطرح کرده و در عمل نیز پایبندی خود را با تشکیل گروهای سلفی چون داعش و… نشان دادهاند، اما اندیشۀ توحیدی در نگاه امام به علت اتکا به عقل و سیرۀ انبیا و اولیا، در جایگاهی منطقی و معقول نشسته است.
در اندیشۀ امام، اگرچه پذیرش توحید ملاکهای فردی و اجتماعی را جابهجا کرده و همه چیز را حول محور ایمان و عدم ایمان به خدا بازسازی میکند، اما این نگاه الزاماً منجر به نگاه تهاجمی و ستیزه جویانه نمیشود.
گاهی ممکن است کیان اسلام مورد تعرض قرار بگیرد؛ در چنین مواردی بدیهی است که -چه توحید را بپذیریم و چه نپذیریم- به حکم عقل باید در مقابل مهاجم ایستاد و از سرزمین دفاع کرد. اصولاً فرض دفاع در مقابل مهاجم از محل بحث بیرون است. امام خمینی(ره) در اینباره میفرمایند: «ما با کشورها مخالفتی نداریم. ما با دولتهایی که ظالم هستند، چه به ما ظلم کرده باشند و چه به برادران مسلمان ما ظلم کرده باشند و بکنند، با آنها دشمن هستیم».۲
اصولاً فرض بحث در جایی است که روابط معقول و منطقی مبتنی بر احترام متقابل بین طرفین وجود دارد و خطری کیان اسلام را تهدید نمیکند. بر اساس اندیشۀ امام، آنگاه که روابط سالم و عقلایی بین موحدان و غیر موحدان برقرار است و تعرضی متوجه جهان اسلام نیست، پذیرش توحید –چنانکه آیات قرآن کریم نیز به صراحت به همین مطلب اشاره میکند۳– به معنی قطع رابطه با جهان غیر توحیدی و یا تهاجم ابتدایی به آن نیست. امام خمینی(ره) در این رابطه میفرماید:
«ملت و دولت جمهورى اسلامى ایران، تسلیم احکام مقدس قرآن و اسلاماند و به حکم قرآن مجید خود را برادر ایمانى تمام ملتهاى اسلامى و کشورهاى مختلف از حیث فرهنگ و جغرافیا مىدانند و صلحجویى و زندگانى مسالمتآمیز را با تمام دولتها و ملتها طالب مىباشند و تا دولتى به حریم کشور آنان تجاوز نکند و متعهد به احکام اسلام باشد، آن را برادر خود مىدانند».۴
اتکا به نصرت الهی، نتیجۀ باور به توحید
نکتۀ مهم در اندیشۀ امام، آن است که بر خلاف فهم برخی جریانهای منحرف، پذیرش توحید و نفی کفر و شرک به معنی لزوم ستیز و از بین بردن غیر مؤمنان –آن هم در شرایط زندگی مسالمتآمیز- نیست. بلکه آنچه شاخص و متمایز کنندۀ اندیشۀ توحیدی امام از سایر فِرَق و اندیشهها است، باور به نیرو و ارادۀ الهی در تحقق امور است. به عبارت دیگر، در نگاه امام، باور به نیرو و ارادۀ الهی و نصرت او و اتکا به نیرو و توان داخلی، یکی از لوازم اصلی پذیرش توحید است.
«…کار خودتان را تعقیب کنید؛ دلسرد نشوید. …هیچ نداشتیم و …همه چیز داشتند. ما به اینها غلبه کردیم. …مأیوس نشوید. اتکا به خدا بکنید و اتکا به ایمان بکنید؛ وحدت کلمه پیدا بکنید».۵
در طول تاریخ، مسلمانان در باور به نصرت الهی و نیروی درونی خود، دچار خوف و رجا بودهاند. آنگاه که با اتکا به نصرت الهی خود را باور کرده و استقامت کردهاند، پیروز شدهاند و آنگاه که از اتکا به خدا غافل و در راه پیشرفت دچار سستی شدند و به دیگران تکیه کردند، به وابستگی و ضعف دچار شدند.
در نگاه امام، لازمۀ توحید، قطع رابطه با دنیا –چنانکه برخی امروزه اندیشۀ امام را اینطور میفهمند و تبلیغ میکنند- نیست؛ بلکه ثمرۀ اصلی پذیرش توحید، باور خویشتن و کنار گذاشتن ضعف و وادادگی در سایۀ اتکال به خداوند متعال است.
ایستادن روی پای خود، صاحب اراده بودن و استقلال رأی، نکات مهمی هستند که هر ملتی در راه پیشرفت باید آنها را در خود بارور کند.
«امیدوارم که مغزها را به کار بیندازند و آن خوفهایى که ایجاد کرده بودند در کشور ما، آن را هم کنار بگذارید و با شجاعت وارد بشوید و کار خودتان را انجام بدهید. همانطورى که با شجاعت ابرقدرتها را خارج کردید، با شجاعت در فرهنگ خودتان کار بکنید و در کارهاى خودتان، خودتان عمل بکنید و اتکاى خودتان را هر روز به خارج کم بکنید، و یک وقتى برسد که هیچ اتکا به خارج، ما نداشته باشیم».۶
زمانی که ملتی روی پای خود ایستاد، روابط وسیع با دیگران نیز برای او مفید خواهد بود. اما اگر روحیۀ زبونی، سستی و راحتطلبی در میان ملتی رواج پیدا کند، اتکا به بیرون و گسترش بی حساب و روابط بینالمللی، بر سستی و وابستگی او خواهد افزود. «و وصیت من به ملتهاى کشورهاى اسلامى است که انتظار نداشته باشید که از خارج کسى به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است، کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتى که آزادى و استقلال را تحقق میبخشد، قیام کنید».۷
توجه به اندیشۀ امام میتواند ما را در تشخیص راه صحیح زندگی امروز یاری کند. بر این اساس، ردیابی اندیشۀ توحیدی امام(ره) در سایر حوزههای فکری و عملی، امری مهم و ضروری است.
پینوشتها:
(۱) امام خمینی، سید روحالله: «صحیفۀ نور»، ج۵، ص۱۸۱٫
(۲) همان، ج۵، ص۳۴۶٫
(۳) ممتحنه(۶۰): ۸ و ۹٫
(۴) امام خمینی، پیشین، ج۱۶، ص۴۷٫
(۵) همان، ج۶، ص۳۴۹٫
(۶) همان، ج۱۶، ص۸۴٫
(۷) وصیتنامۀ سیاسی و الهی امام خمینی(ره)، ص۵۶٫