خودْمربّیگری
در کار تربیتی، مربّی باید به خودش هم برسد و از «تربیت خویش» غافل نگردد و بلندگویی را که به سوی دیگران میگیرد، گاهی هم به سوی خود بگیرد و مخاطب حرفها و رهنمودهایش را هم، گاهی خودش قرار دهد و آنچه را از شاگردان انتظار دارد، در وجود خویش هم بجوید و خود را هم در کنار تربیت افراد دیگر، ارتقا دهد و به آنچه هست، قانع نباشد و درجا نزند.
در این عرصه، که از آن به «خودمربّیگری» یاد میکنیم، نکاتی قابل توجه و عمل است که به صورت گذرا به آنها اشاره میشود.
- خودشناسی
پایۀ نخست تربیت، معرفت است؛ چه در خود، چه در دیگری. ناموفق بودن اغلب تربیتها، برای آن است که مربّی، «انسان» را -که مورد تربیت او است- آن طور که شایسته است، نمیشناسد و از زیر و بم روح او و ابعاد پیچیدۀ شخصیت و ساختار درونی و روحی و رفتار او، اطلاع کامل و دقیق ندارد. از این رو، «خودشناسی» برای یک مربّی لازم است. در سخنان امیرمؤمنان(ع) آمده است: «مَن جَهِل نَفسَهُ کانَ بغیرِ نَفسِهِ اَجهل»۱؛ هر کس خود را بشناسد، به غیر خودش جاهلتر است.
و در کلام دیگری فرموده است: «در شگفتم از کسی که دنبال گمشدهاش میگردد، در حالی که خودش را گم کرده و در پی یافتن خود نیست».۲
ارزش وجودی، کرامت نفس، استعدادهای موجود، افقهای برتر، میزان رشد و تعالی، توانمندیهای تأثیرگذاری، وضعیت اخلاقی و عملکرد خویش و… از جمله نکات و محورهایی است که در این خودشناسی، باید مورد توجّه قرار گیرد.
- خودسازی
اگر مربی در پی ساختن دیگران است، نباید از خودسازی و تربیت و تهذیب نفس غافل باشد. اصلاً کسی که خودساخت نیست، چگونه میتواند دیگران را بسازد؟ و مگر حرفها و رهنمودها و تربیتهای افراد غیر مهذّب، تأثیری دارد؟
کَل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی
تازه اگر هم مربی بتواند تأثیرهای مثبتی بر متربّیان بگذارد، اگر خودش تربیت نشده باشد، زیانکار است و مثل نجات غریقی است که خودش غرق شود. سعدی گوید: «روندۀ بی معرفت، مرغ بی پر است و عالِم بی عمل، درختِ بی بر، و زاهدِ بی علم، خانۀ بی در».۳
در کلامی از حضرت عیسی مسیح نقل شده است: «اگر در خانهای تاریک، چراغی را بر پشت بام آن بگذارند که نور بیفشاند و درون خانه تاریک باشد، به چه درد میخورد؟ کسانی هم که فروغ دانش تنها بر زبانشان است و درونشان از آن نور تهی و تاریک است، همین گونه است؛ بشتابید و درون خانههایتان را روشن کنید».۴
پس چراغی را که مربّی میخواهد در دل متربّیان بیفروزد، بهتر است اول در دل خود روشن کند: «چراغی را که به خانه رواست، به مسجد حرام است». و آن که میخواهد انسانسازی کند، از خودسازی غافل نشود.
- ترسیم چشمانداز
حرکت تربیتی در خودسازی، مثل هر حرکت دیگری، نیاز به تعیین مبدأ، مقصد، طول راه، وسیلۀ حرکت و زمان و مدت سیر و سلوک دارد. مربی باید برای خویش «چشم انداز» ترسیم کند و برای تحلیل و ارزیابی وضعیت اخلاقی و عملی و تربیتی خویش، به این نکته توجه کند که: قبلاً کجا و در چه مرتبهای بوده و الآن در چه وضعی است؟ هدفش چه بوده و اکنون به چند درصد از اهدافش رسیده است؟ خط سیر حرکت سازندگیاش (چه در خودسازی و چه در دیگرسازی) کدام است و میخواهد به کجا برسد؟
اگر این چشمانداز وجود داشته باشد و هدف و مقصد روشن باشد، «برنامهریزی» برای رسیدن به آن چشمانداز هم آسانتر و عملیتر و ارزیابی نحوۀ عمل و میزان موفقیت هم، قابل محاسبهتر خواهد بود. پس نباید امروز را به فردا و امسال را به سال دیگر متصل ساخت و بی برنامه و هدف کار کرد و به صورتِ «باری به هر جهت» عمل نمود. این روش، مانع رشد انسان است.
شاید بتوان برنامۀ «محاسبه» را که در توصیههای اخلاقی ائمّه و اساتید اخلاق بر آن تأکید بسیار شده است، در راستای همین چشمانداز و هدف و مقصد گنجاند و فرصتی برای آن اختصاص داد. گاهی در بحبوحۀ عمل و گرماگرم کار تعلیمی و تربیتی، این هدفهای متعالی از یاد میرود و یا دچار انحراف میشود و عوامل خارجی بر چرخش هدف به غیر آن سویی که از آغاز موردنظر بود، تأثیر میگذارد. مثل کسی که به قصد رفتن به جایی از خانه خارج میشود، ولی در مسیر، آن قدر صحنهها، تجمّعها، دعواها، مغازهها و جلوههای مختلف او را سرگرم تماشا و درنگ و توقّف میکند که یک وقت میبینید اصل هدف را از یاد برده و مشغول به حواشی شده است.
پس مربی، نباید هدف مقدّس نخستین را در امر تعلیم و تربیت و ورود به این میدان دشوار و حسّاس از یاد ببرد و پیوسته باید آن را به یاد خود آورد.
- هدر ندادن فرصت و سرمایه
سرمایۀ اصلی یک مربی، یک. وقت و عمر است، دو. قدرت و توانمندی مربّیگری، سه. استعدادهای نهفته در وجودش و چهار. فرصتهایی که برای ارتقای روحی و علمی و عملی پیش میآید. این سرمایهها، هر کدام میتواند سودآوریهای مهمی در زندگی و کار مربی داشته باشد و غفلت از آنها، مساوی با خسران و زیان است. این کلام حضرت امیر (ع) بسیار مشهور است که: «اِضاعه الفُرصهِ غصّه»۵؛ تباه ساختن فرصت، مایۀ اندوه است.
مربی اگر میتوانسته از وقت خود بهترین استفاده را بکند، ولی فرصت سوزی کرده، یا میتوانسته در مدرسه، دانشآموزان بهتری تربیت کند، ولی سهلانگاری نموده، یا میتوانسته به مدارج علمی بالاتری دست یابد، ولی تنبلی کرده، یا میتوانسته به رشد اخلاقی و معنوی بالاتری دست یابد، ولی درجا زده است، همه نوعی «اضافه فرصت» است و هدر دادن سرمایه.
برای هر کسی، دورهای از نشاط و انرژی و انگیزه و زمینۀ کار فراهم است که همیشگی نیست. دوران بیحالی، ضعف قوای جسمی، بیانگیزه شدن، از دست رفتن زمینۀ کار و فعالیت هم در پیش است. باید هم اکنون که بستر موجود است و زمینه فراهم، بهره گیرد و رخنهها و منفذهایی را که موجب هدر رفتن فرصتهای زمانی و توانمندیهای کاری میشود، ببندد.
امیرمؤمنان(ع) میفرماید: «ای بندگانِ خدا! هم اکنون عمل کنید، که زبانها باز و گویاست، و بدنها سالم و اعضا و جوارح، نرم و قابل انعطاف، و زمینه و فرصت باز، و مجال گسترده و مهیّا است…».۶
هرچند توصیۀ حضرت، موعظهای برای بهرهگیری از مدت جوانی برای آخرت و پس از مرگ است، ولی این رهنمود و هشدار، برای بهرهگیری از هر فرصتی میتواند راهنمای عمل قرار گیرد.
«تا داور، «سوت پایان» را نزده، شاید بتوان آخرین گل را زد و با «امتیاز» از میدان رقابت زندگی بیرون رفت. بازندۀ واقعی کسی است که «زندگی» را ببازد».۷
- شناخت ارزش و نقش خود
کسی گفته است: وقتی انسان میتواند با نورافشانی خود، سالنی بزرگ را روشن سازد، حیف است که در یک اتاق کوچک بماند و این فضا را روشن کند.
راستی، وسعت و دامنۀ تأثیرگذاری یک مربی تا کجا و چه اندازه است؟ قداست و اعتبار امر مربّیگری در چیست؟ ظرفیت شخص تا چه میزان است و آیا از همۀ توان و پتانسیل خود استفاده میکند، یا بخش عظیمی از آن تعطیل و بلااستفاده است، یا این جریان زلال که میتواند دشتهایی را برویاند و حرم سازد، هرز میرود؟
«میتوانی سرزمینها بارور سازی،
حیف از این باران استعداد و گنج ذوق
از گذرگاه حیات و زندگانی میتوانی چشمه باشی،
یا که ابری برف و باران زا،
یا زمینی مستعدّ و خوب و گل پرور…»
امام علی(ع) فرمود: «العالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ»۸؛ دانا کسی است که قدر و جایگاه خود را بشناسد. از جملۀ این جایگاه شناسی و آشنایی به نقش خویش، توجه به «الگو بودن» است؛ مربّی، چه بخواهد چه نخواهد، چه بداند چه نداند، برای افراد دیگر «الگو» است و حرفها، عملها، مواضع، اخلاق و رفتارش سرمشق قرار میگیرد. از این رو باید بکوشد با حرفها و عملهایش بدآموزی و تأثیر منفی بر دیگران نگذارد و با استفاده از نقش الگویی خود، به طور غیرمستقیم و با «زبان عمل» با مخاطبان و مرتبطین حرف بزند و دعوتگر به سوی خوبیها و فضیلتها باشد.
امیرمؤمنان(ع) در حکمت معروفِ «مَنْ نَصَب نفسه للناسِ اِماماً …» میفرماید: «هر کس خود را در جایگاه پیشوایی و الگویی برای مردم قرار دهد، پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد، به تأدیب و تعلیم خودش بپردازد و تأدیب و تربیتش، پیش از آن که به زبان و گفتار باشد، با سیره و رفتارش باشد.»۹
این حکمت، به وضوح نقش مهم و اثرگذار چهرههای الگو و سرمشق را نشان میدهد. مگر نه اینکه معلّمان و مربّیان در مقیاس محدود و به تناسب حوزۀ نفوذ و تأثیر و مسئولیت خویش، نوعی «پیشوا» و هادی و رهبرند؟ پس باید با شناخت این نقش و جایگاه، کنترل و نظارت بر عملکرد و رفتار خود داشته باشند. آنچه علمای اخلاق، در کنار بحث از محاسبه، برنامۀ «مراقبه» را میآورند، اشاره به این «خویشتن بافی» و عنایت به این جایگاه میتواند باشد.
- نقد خویشتن
نقد، مقدمۀ کمال است. استقبال از نقد، گشودن دریچۀ رشد و تکامل به روی خود است. نقد گریزان، همیشه در باتلاقِ کاستیها و عیوب خویش میمانند. علاوه بر «نقدپذیری» که بسیار سازنده است و روحیهای ارزشمند به شمار میرود، نقّادی از خویش هم از عوامل سازنده است. در بحث «محاسبه» که اشاره شد، هر شخص باید خود را زیر ذرّهبین نقد قرار دهد، نیّتها و انگیزههایش را ارزیابی و نقّادی کند، کاستیهای رفتاری و ضعفهای خصلتی خود را بشناسد و در رفع آنها بکوشد و در این زمینه، برخوردی شدید و سختگیرانه با خود داشته باشد.
پیامبر خدا(ص) فرمود: «لا یکونُ العبدُ مؤمناً حتّی یُحاسِبَ نَفْسَهُ اَشَدَّ مِن مُحاسَبَهِ الشّریکِ شَریکَهُ و السّیدُ عَبْدَهُ»۱۰؛ بنده، هرگز مؤمن نخواهد بود، مگر آنکه از خودش حساب بکشد، شدیدتر از محاسبۀ شریک نسبت به شریکش و مولا نسبت به غلامش. این سختگیری در محاسبۀ نفس، سبب میشود انسان عیوب خود را نادیده نگیرد و نقاط ضعف خویش را ناچیز به حساب نیاورد.
مربّی باید بنگرد که: آیا نسبت به متربّیان دلسوزی پدرانه دارد؟ آیا خودش اهل عمل به گفتههایش است؟ رو به رشد است، یا در حال نقصان و عقب گرد؟ از همۀ توان و ظرفیت خویش استفاده میکند؟ کم کاری و دزدیدن از وقت ندارد؟ رفتارش با شاگردان، عادلانه و بر اساس انصاف و دور از حبّ و بغض است؟ آیا میکوشد خود را بی عیب و کامل نشان دهد و راه هر انتقادی را از خودش ببندد؟ آیا با بالاتر از خود با ادب و با پایینتر از خویش با مهربانی رفتار میکند؟ آیا اهل امر به معروف و نهی از منکر و احساس مسئولیت است؟ و خیلی نکات دیگر که میتواند در «محاسبۀ نفس»، آنها را پیگیری کند و به خویش امتیاز دهد و برنامهای برای ارتقای بیشتر و کاستن از عیوب و ضعفها بریزد.
از حضرت علی(ع) پرسیدند: روش محاسبۀ نفس چیست؟ امام فرمود: وقتی صبح را به شام رساند، به خود رجوع کند و از خویش بپرسد: آیا این روزی که سپری شد و دیگر برنمیگردد و خدا از تو دربارۀ آن سؤال خواهد کرد، چگونه و در چه راهی صرف کردی؟ اعمالت در این روز چه بود؟ آیا خدا را حمد و سپاس گفتی؟ آیا حق برادر مؤمنی را ادا کردی؟ آیا از رنج و مشکلات یک مؤمن کاستی؟ آیا در نبود برادر دینیات، به خانواده و فرزندانش رسیدگی کردی؟ آیا اگر مؤمنی از دنیا رفت، به بازماندگانش رسیدگی کردی؟ آیا با آبرویی که داشتی، جلوی غیبت از یک برادر مؤمن را گرفتی؟ آیا به برادر دینیات کمک کردی؟… اگر دیدی کارهای پسندیده از تو سر زده است، خدا را بر این توفیق، سپاس بگویی و اگر دیدی خلاف و معصیت از تو سر زده است و کوتاهی داشتهای، استغفار کنی وتصمیم بگیری که دیگر آن گناهان را انجام ندهی.۱۱
هدف از ذکر این حدیث، آن است که بدانیم در محاسبه و نقد خویش، نباید کلّی گویی کرد؛ بلکه باید موارد ریز و مصداقی را در نظر گرفت و در آن موارد از خود نقّادی کرد و اشکالات را برطرف ساخت.
- تجهیز خویشتن
مربی با جوانان و سؤالات و اشکالات و انتقادات آنان روبهرو است. از این رو باید خود را در زمینههای مختلف، مجهّز و آمادۀ پاسخگویی سازد. این ضرورت، میطلبد که سطح علمی و تجارب خویش را بالا ببرد، آگاهیهای اجتماعی و سیاسی خویش را افزایش دهد، در مسایل اجتماعی و سیاسی به روز باشد، با روحیّات و ویژگیهای نسل جوان امروز و دغدغهها و گرایشهایش آشنا باشد، با آنچه در فضای مجازی میگذرد، بیگانه نباشد، مشکلات اخلاقی و اجتماعی و بحرانهای فکری و روحی را که جوانان با آن درگیرند بشناسد، اهل مطالعه باشد، کارشناسان اجتماعی، مذهبی، تربیتی را بشناسد، مراکز پاسخگویی به شبهات و سؤالات دینی را بداند.
تجهیز خویش به این آگاهیها و اطلاع کافی و به روز داشتن، سبب میشود که بهتر بتواند دانشآموزان را توجیه کند و به سؤالاتشان پاسخ دهد و در موارد مختلف، با معرفی کردن کتابهای خوب و سایتهای مناسب و مرتبط و مراکز و مؤسسات خاص آنان را راهنمایی کند.
به هرحال، یک مربی آنچه را که به صورتِ «ایدهآل» در متربّیان انتظار دارد، باید خودش در حدّ بالایی دارای آن صفات و فضایل و داشتهها باشد. آن که به تربیت دیگران میاندیشد، از تربیت خود نباید غافل باشد و این، یعنی همان «خودْمربّیگری».
پینوشتها:
(۱) غررالحکم: ح ۸۶۲۴٫
(۲) همان، ح۶۲۶۶٫
(۳) گلستان سعدی، باب هشتم.
(۴) تحف العقول:۳۸۲؛ الحیاه:ج۲/۳۱۸٫
(۵) نهج البلاغه: حکمت۱۱۸٫
(۶) همان، خطبۀ۱۹۶٫
(۷) جوانههای قلم، از نگارنده، ص۳۵٫
(۸) نهج البلاغه: خطبۀ۱۰۳٫
(۹) همان، حکمت۷۳٫
(۱۰) بحارالأنوار: ج۶۷/۷۲٫
(۱۱) همان، ص۷۰٫