رابطۀ رشد الهی و تشکل اسلامی
اشاره:
ما از کجا میتوانیم بفهمیم که تشکلی، اسلامی هست یا نه؟ این پرسشی است که بارها و بارها ذهن خودمان و مخاطبان ما را به خود مشغول کرده است. ما همواره ادعا میکنیم که تشکل اسلامی هستیم و میخواهیم این مسأله را به دیگران نیز بقبولانیم، ولی وقتی که میخواهیم این مدعا را توضیح دهیم، درمانده میشویم؛ چرا که ملاک اسلامی بودن یک تشکل را نمیدانیم و یا نمیتوانیم به دیگران انتقال دهیم.
هدف سازنده؛ هویت تشکل
شاید بتوان ادعا کرد که هویت هر موجود زنده و فعال در هدف و غایت اوست؛ یعنی اگر اهداف و غایات یک موجود زنده بررسی شود، بتوان به هویت و ارزش وجودی آن پی برد، زیرا اهداف هم نتیجه و نشانگرِ صریح نوع جهانبینی خاصی است که کنشگر زنده بدان معتقد و دلبسته است و هم ملاک و معیار انتخاب صراط و برنامهای است که او را بدان هدف میرساند. از اینرو، اگر هدف بهدرستی شناخته شود، میتوان جهانبینی و صراط را نیز شناخت و به هر اندازه که اهداف و ایدهآلهای فرد یا جامعهای، وسعت و صلاحیت و عظمت بیشتری داشته باشد، به همان اندازه هویتش واجد صلاحیت و وسعت بیشتری است.
حال اگر بتوان تشکل را یک موجود فعال و زنده در نظام اجتماعی دانست که به تبع افراد آن، از هویت و شخصیت خاصی برخوردار است، باید گفت که هویت تشکلها نیز به اهداف و غایاتی است که در تشکل مطرح و پیگیری میشود؛ چرا که آنچه افراد مستقل را در کنار هم مینشاند و از مجموعۀ آنان واحدی به نام جامعه را بهوجود میآورد – که از هویت و سرنوشت واحدی برخوردار میشوند – آگاهی، اهداف و آرمانهای مشترک است که ارزشها و سنتهای فرهنگی را خلق میکنند.[۱]
«رشد»؛ هدف تشکل اسلامی
برای فهم هویت و هدف تشکل اسلامی، باید در میان واژگان و مفاهیم به کار رفته در متون اسلامی غور کرد و ارتباطی میان واژگان کلیدی مرتبط با مقولۀ تشکل برقرار ساخت. این شیوۀ فهم، ابزاری است که از طریق آن میتوان پدیدههای چند وجهی و پیچیده را درک کرد؛ چرا که تشکل از موضوعات پیچیده و تو در تویی است که در قالب الفاظ زبانی نمیتوان همۀ وجوه آن را به صورت کامل بیان نمود، اما میتوان در میان مفاهیم و الفاظ متفاوت که هر یک به نوعی مرتبط با مقولۀ تشکل است، نظم منطقی و ارتباط کلامی برقرار کرد، تا از نظرگاههای مختلف به این پدیدۀ واحد و وجوه مختلف آن نگریسته شود.
قرآن کریم در آیات متعددی به مقولۀ اجتماع و تشکل توجه داشته است که در اینجا مجال بیان همۀ آنها نیست. در میان همۀ آیات و واژگان مرتبطی که در قرآن کریم و روایات معصومین: وجود دارد، فقهای اسلام توجه ویژهای به واژه و مفهوم «رشد» نشان دادهاند و در ابواب مختلفی که ارتباط با مسائل اجتماعی اسلام و مسئولیت اجتماعی انسان دارد، بدان عنایت داشتهاند. برای مثال، در اسلام، ملاک واگذاری اموال به فردی که حتی به سن بلوغ جسمی رسیده، رشد است: «وَ لاتُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمْ … فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ؛[۲] اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید … اگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید» یعنی رشد، شرط برای نفوذ تصرف است.
علامه طباطبایی مینویسد که از این آیه «معلوم مى شود که اسلام مسألۀ بلوغ را در همه جا به یک معنا نگرفته است. در امر عبادات و امثال حدود و دیات، بلوغ را عبارت دانسته است از: رسیدن به سن شرعى یعنى سن ازدواج و بس، اما نسبت به تصرفات مالى و اقرار و امثال آن، شرط دیگرى را هم اضافه کرده و آن رسیدن به حد رشد است. … پس رشد، شرطى است که عقل، اشتراط آن را در اینگونه امور واجب و لازم مى داند.»[۳]
همین شرط در ازدواج و برخی دیگر از مسئولیتهای اجتماعی نیز مطرح است.
کلمۀ رشد که بارها در قرآن کریم به کار رفته است، در مجموع دو کاربرد و معنا دارد:
- رشد به معنای آگاهی و هدایت در مقابل غیّ و گمراهی؛[۴]
- رشد به معنای توانمندی مدیریت صرف اموال و سرمایه در مقابل مفهوم سفاهت و کمعقلی، نه بیعقلی و جنون.[۵]
به عبارت دیگر، رشد غیر از عقل است؛ یعنی ممکن است فردی عقل داشته باشد و مجنون به حساب نیاید، اما رشید نیز نباشد؛ از اینرو نمیتواند از سرمایهای که در اختیارش گذاشتهاند، بهخوبی بهره ببرد. ای بسا افرادی که به سن بلوغ قانونی رسیدهاند و بالغ قانونی هستند، اما رشد ندارند؛ یعنی نمیتوانند ثروت را نگهداری و از آن بهرهبرداری کنند.[۶]
از آنجا که سرمایه فقط به اموال مادی اختصاص ندارد و زندگی انسان سراسر سرمایه است – عمر و حیات سرمایه است؛ اعضا و جوارح و نیروهای بدنی و روحی سرمایه است؛ تاریخ و فرهنگ، زبان، کتاب، صنعت، تمدن و… سرمایه است – میبایست رشد را یک اصل اساسی در تمام شئون اجتماع در نظر گرفت.
استاد مطهری با توجه به این نوع از نگرش به زندگی انسان، رشد را شایستگی و لیاقت برای نگهداری و بهرهبرداری از سرمایهها و امکانات مادی و یا معنوی موجود که به او سپرده شده باشد، میداند[۷] و میگوید: «شاید بهترین تعریف رشد، عبارت است از: شناخت سرمایهها، درک سود و زیان و قدرت بهرهبرداری از سرمایهها و امکانات و جلب سود و دفع زیان».[۸] از اینرو، رشد مستلزم «آگاهی» – به معنی هدف و ارزش و نتایج کار و تشخیص انتخاب – از یک طرف و «قدرت اراده» از طرف دیگر است.[۹]
رشد، فقط محدود به حوزۀ فردی نیست، بلکه هر موجود زنده و فعال که دارای هویت و شخصیت است و سرمایههای طبیعی، فرهنگی، انسانی و امثال آن را دارد، باید دارای آن لیاقت و شایستگی باشد. بر این اساس، صدر و ساقۀ «تشکل اسلامی» به مفهوم «رشد اسلامی» گره خورده است.
تشکیل تشکل؛ نشانۀ رشد
آن هنگام افرادی گرد هم میآیند تا تشکلی را تشکیل دهند، که به سطحی از رشد اجتماعی رسیده و فهمیده باشند که دستیابی به برخی از اهداف و آرمانها در جامعۀ پیچیده، از توان یک نفر خارج است و ضرورت دارد که با همفکری و همگرایی با سایر افراد، در مسیر هدفی مشترک برنامهریزی و اقدام کرد. بدون شک، همدردی و همفکری و همکاری، نشانۀ رشد و پویایی یک جامعه است و تشکلهای اجتماعی از جمله مظاهر این رشد و پویایی است.
از اینرو، امام خمینی خطاب به جوانان و ملت میفرمودند:
«همه وارد بشوید در کار و اعانت کنید … کنار ننشینید. قهر نکنید و رشد خودتان را نشان بدهید به دنیا که شما رشید هستید، و شما مىتوانید که یک مملکتى را با هم اداره بکنید.»[۱۰]
مدیریت تشکل؛ مستلزم رشد
مدیریت تشکل با روان بشر سر و کار دارد. ادارۀ روحها، جلب همکاری روانها و بسیج نیروها و به حرکت در آوردن آنها بهسوی هدفی مقدس و عالی است که مهارت و ظرافت فوقالعاده میخواهد و کار هر کس نیست. از اینرو رهبری و مدیریت تشکلها و سازمانها، خود مستلزم نوعی از رشد است، زیرا مدیریت عبارت است از: بسیج کردن نیروی انسانها و بهرهبرداری صحیح از نیروهای انسانی.[۱۱]
بنابراین، مسألۀ مدیریت، یکی از فروع مسألۀ رشد است؛ یعنی اگر شخصی لیاقت و شایستگی نگهداری و حداکثر بهرهبرداری از امکانات و سرمایهها را داشته باشد، توان مدیریت را دارد و اگر چنین لیاقت و شایستگی رشدی را ندارد، نباید چنین مسئولیتی را بر عهدۀ او گذاشت.[۱۲]
در قرآن کریم آمده است: «وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ؛[۱۳] ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم؛ و از (شایستگی) او آگاه بودیم.»
- اهداف تشکل مبتنی بر رشد است
یکی از تفاوتهای انسان و حیوان در مسألۀ رشد است. رشد حیوان، رشد غریزی و طبیعی است و بهطور غریزی نسبت به سرمایههایی که خداوند برای زندگیاش قرار داده، آگاه است و بهرهبرداری میکند. اما رشد انسان، رشد اختیاری و اکتسابی است و با تلاش و کوشش به دست میآید. انسان باید انواع رشدها را برای خودش کسب کند و روشن است که دستیابی به همۀ رشدها به تنهایی ممکن و میسر نیست، بلکه به همفکری و همکاری انسانها نیاز دارد. همین اکتسابی بودن است که وظیفه و تکلیف را دشوار مینماید و نیاز انسان در تحصیل رشد به رهبری، مدیریت و تشکل را دوچندان میکند. از اینرو، تشکل اسلامی یکی از بهترین بسترها و زمینهها برای ایجاد رشد فردی و رشد اجتماعی است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛[۱۴] ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید.»
چنان که روشن است، تشکل فقط یک ابزار و زمینه و بستر برای اهداف و آرمانهای انسانی و اجتماعی است و اگر اثبات شود که رشد فردی و اجتماعی یکی از آرمانهای بزرگ اسلامی است، باید آرمان و هدف تشکل اسلامی نیز رشد افراد و رشد جامعۀ اسلامی باشد، تا افراد و جامعه به سطحی برسند که درک سود و زیان و قدرت بهرهبرداری از سرمایهها و امکانات و جلب سود و دفع زیان را پیدا کنند. «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى؛[۱۵] بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید.»
از اینرو استاد مطهری مینویسد:
«ما باید بدانیم که دو راه بیشتر در پیش نداریم: یا باید رشید باشیم و خودمان زمام کار خود را در دست بگیریم و یا دیگران خواهند آمد و متولی ما و قیم ما و بلکه مالک ما خواهند شد. … ما باید رشید باشیم و مدیریت داشته باشیم و رهبری کنیم و یا باید غیر رشید باشیم و ما را اداره و رهبری بکنند.»[۱۶]
برنامه های تشکل در صراط رشد
همانگونه که تشکل در بخش هدف باید زمینهساز رشد فردی و اجتماعی باشد، در مقام برنامهریزی و اجرا نیز باید در مسیر و صراط رشد باشد؛ چنانکه خداوند در قرآن کریم مسیر حق را «سبیل رشد» خوانده است.[۱۷] سبیل رشد، تنها راهی است که میتواند انسان را به صلاح و رستگاری برساند: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛[۱۸] این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید! و از راههای پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید، که شما را از طریق حق، دور میسازد! این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش میکند، شاید پرهیزگاری پیشه کنید!»
سخن پایانی
خلاصه، اگر تشکلی توانست خود را با مقولۀ رشد اسلامی پیوند دهد، آن تشکل اسلامی است و اما اگر نتوانست، نمیتواند ادعای اسلامیت کند. مناسب است در پایان، نقش مؤلفۀ رشد را در انقلاب اسلامی ایران از زبان امام راحل بنگریم که فرمود:
«آنچه موجب امید و آرامش است، طلیعۀ بیدارى ملت و رشد سیاسى طبقات مختلف است. از رشد ملت است که نقشههاى شوم اجانب که به دست شاه باید اجرا شود، مواجه با مخالفت ملت مىشود؛ رشد ملت است که حزب ساختگى شاه را با آن همه رعد و برق و عربده رسوا کرد و شاه را گرفتار آشفتگى و هیجان کرد؛ رشد ملت است که با همۀ ارعاب و تهدید در انتخابات مفتضح شرکت نکرد، مگر مشتى جیرهخواران و بستگان به دستگاه؛ رشد سیاسى دانشجویان قدیم و جدید است که به تبلیغات چند صد سالۀ اجانب و نقشههاى تفرقهانداز استعمار پشت پا زده و در صف واحد در مقابل رژیم، مردانه ایستاده و از حقوق ملت مظلوم دفاع مىکنند.»[۱۹]
پینوشت:
.[۱] مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، ص۳۳۱٫
[۲] . نساء، ۶ – ۷٫
[۳] . المیزان ، ج۴، ص۱۷۹٫
[۴] . بقره: ۲۵۶؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۵۴٫
[۶] . رشد اسلامی، در: امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۵۴٫
.[۷] ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، ج۳، ص۳۱۴٫
.[۸] یادداشتهای شهید مطهری، ج۴، ص۴۶۸٫
.[۱۰] صحیفۀ امام، ج۱۲، ص ۱۲۸٫
[۱۱] . مجموعه آثار شهید مطهری، ج۳، ص۳۱۴٫
[۱۳] . انبیاء، ۵۱٫
[۱۴] . آل عمران، ۱۰۰٫
[۱۵] . سبأ، ۴۶٫
.[۱۶] یادداشتها شهید مطهری، ج۴، ص۴۸۱٫
[۱۷] . اعراف، ۱۴۶٫
[۱۸] . انعام،۱۵۳٫
[۱۹] . صحیفۀ امام، ج۳، ص ۱۱۴٫