چگونه یک مربی بد باشیم۲
از وقتی که شمارۀ ۱۲ نشریه منتشر شد، مدام تلفن دفتر نشریه زنگ میخورد. طفلک سردبیر از بس که جواب این تلفنها را داد، نزدیک بود دیوانه بشود! حالا چرا این همه زنگ؟ خب معلوم است دیگر! با راهکارهای طلاییای که ما به مربیان داده بودیم، همه تماس میگرفتند و میخواستند یک مربی کاملاً «بد» باشند. طبق آماری که تا الآن به دفتر نشریه رسیده، حدود ۱۶۲ مربی با عمل به راهکارهای ما توانستهاند تا حدّ زیادی یک مربی بد باشند و بچهها کمی از دستشان فرار کنند.
همین مورد آخری که با نشریه تماس گرفت، میگفت: «به دانشآموز گروهش چنان بیمحلی کرده است که طرف شب کابوس میبیند یک درخت شده است و هیچ کس به او توجّه نمیکند.» البته مواردی هم بود که مربیان اظهار میکردند دانشآموز نه تنها دفع نشده، که چنان جذب مربی و کانون شده است که باید به زور به خانه بفرستیاش. ما در این موارد هیچ مسئولیتی را قبول نمیکنیم؛ چون دستورالعملهای ما مجرب است و اشکال اینجا یا از مربی بوده که ضعیف عمل کرده، یا از دانشآموز که خیلی پوست کلفت بوده است.
امّا برای موفقیت بیشتر، راهکارهای دیگری هست که باید بدانید، تا بتوانید یک مربی صد درصد بد باشید. اوّل از همه باید بدانید که دانشآموز و نوجوان برای چه آمده است پیش شما؛ یا در واقع بدانید که اصلاً شما چرا مربّی شدهاید؟! خیلی از مربیّانِ خوب، فکر میکنند اگر قرار باشد برای دانشآموزی برنامه داشته باشند، باید مطالب مفید و به درد بخور و کاربردی و مناسب سنش به او ارائه دهند! در حالی که این خلاف اصول نشریه است! شما میتوانید با رعایت دستورالعملهای زیر مطالب به درد نخور و غیرکاربردی را به دانشآموز القاء کنید:
دستور اوّل
الف) تا میتوانید از کلمات قلمبه سلمبه استفاده کنید. نتیجهاش این است که یا نسلی تربیت میشود که از مربی و کانون و اردو و کلاس و… بیزار میشود و هیچ چیز هم نمیفهمد، یا نسلی تربیت میشود که با شنیدن چهارتا کلمۀ سنگین -که نه مربی معنایش را میداند و نه دانشآموز- یک عده آدم از خودراضی میشوند که فکر میکنند خیلی چیز حالیشان است! در صورتی که نسل دوم را تربیت کنید، نه تنها شما یک مربی بد هستید، که یک مربی افتضاح و فاجعه میشوید و آن وقت ما متأسفیم برایتان! شما دیگر شورش را درآوردهاید!
ب) باید تعدادی کلمه که آخرشان «ایسم» دارد را حفظ کنید و مدام در صحبتهایتان استفاده کنید. مثلاً امپریالیسم، تروریسم، منگلیسم و… . آخرین باری که یک مربّی از این دستورالعمل استفاده کرد، دانشآموزانش دچار توهّم شدند و خود را خَلَف هگل و کانت میدانستند. دیگر از این بدتر هم مگر میشود؟! موفقیت را تا بینهایت از ما بخواهید.
ج) گفتن کلمات ادبیِ فارسی و کلماتی که نشان از غیرت آریایی شما دارد، در خیلی از موارد جواب داده است. کلماتی که حتّی در لغتنامۀ دهخدا هم به زور پیدا میشود. در این قسمت تا میتوانید علیه لغات عربی که در فارسی رواج دارد، صحبت کنید.
دستور دوّم
چیزی که شما اصلاً نباید به آن دقّت کنید، تناسب دانش با سن دانشآموز است. یعنی اصلاً به این فکر نکنید که برای دانشآموز سن ۱۲ تا ۱۵ سال، باید مفاهیم سادۀ دینی را گفت؛ بلکه تا میتوانید مفاهیمی از قبیل «جسمانی بودن برزخ» یا مفهوم «واجب الوجوب» یا احکام شرعی رهن، سرقفلی، حج و… را برای دانشآموزان بیان کنید. با راهکار مذکور، دانشآموز نه تنها هیچ چیزی –مطلقاً هیچ چیزی!- از صحبتهای شما نمیفهمد، بلکه کاری کردهاید با او تا دیگر تا آخر عمر از مفاهیم و احکام اسلامی حالش به هم بخورد و شما به هدف زیبایتان برسید.
در یکی از گزارشات موفقی که به دست ما رسیده است، یک مربّی، دانشآموزانش را به اردو در یک غسالخانه میبرد تا روش غسل میّت را از نزدیک یاد بگیرند. وضعیت آن دانشآموزان الآن خیلی وخیم گزارش شده و ما از تشریح وضعیتش معذوریم.