«در طول تاریخ ملتی را نمیتوان یافت که مانند مسلمانان، در دیگران تأثیرگذار بوده باشد؛ زیرا ملتهایی که به نحوی با مسلمانان ارتباط پیدا کردند، تمدن آنان را پذیرفتند.» ۱ این جملهای است که گوستاو لوبون، مورخ و خاورشناس بلندپایۀ فرانسوی، در کتاب تمدن اسلام و عرب خود نوشته است. سخن از تمدنی است که در همان آغاز راه خود، توانست قلۀ تمدن بشری شود و از لحاظ علم و انواع دانش و پیشرفتهای مدنی و اقتصادی، حرف اول را در جهان بزند. تمدن بزرگی که بعد از مدتی اما با فراموش شدن اهداف و انگیزهها، قدرت و قوت خود را از دست داد. انقلاب اسلامی نیز به دنبال وقوع دوبارۀ تمدن فراگیر اسلامی بوده و تحقق آن را آرمان خود میداند.
وجه تمایز تمدن اسلامی از دیگر تمدنها، هدف و غایت آن است؛ چراکه این اهداف است که دو تمدن را در مقابل یکدیگر قرار میدهد و نزاع و مقابلۀ آن دو را به دنبال میآورد. از آنجا که همۀ انبیا و اولیا آمدهاند تا انسان را به سعادت و صراط مستقیم سوق دهند که وقتی وارد آن شد، بدون هیچگونه مانعی بتواند تمام استعدادهایش را بُروز دهد، میتوان موضوع این تمدن و عمده غایت و هدفش را نیز انسان دانست؛ انسان با تمام جوانبش، نه فقط روح یا جسم او. بر خلاف برخی از تمدنها که فقط بر یکی از ساحتهای وجود آدمی تأکید میشود. موضوع تمدن، انسان است؛ نه «من» که گروهی از آن به «فرد» تعبیر میکنند. زیرا بعضی از تمدنها بر فرد تکیه میکنند و بعضی دیگر بر جامعه.
موضوع این تمدن، انسان با جمیع روابط اوست؛ رابطۀ او با خدا و با انسانهای دیگر و با نظام هستی. انسانی که موضوع این تمدن است، مخلوق خداوند است و آفریده شده تا جانشین خدا بر روی زمین باشد و البته هر آنچه بر روی زمین وجود دارد برای او آفریده شده است. این انسانمحوری، دیگر با نگاه اومانیسمی برابر نبوده؛ بلکه به معنای کرامت انسانی و تعالی همه جانبۀ انسان میباشد. تعالی انسان که خود شامل تعالیِ علمی، فکری، روحی و اخلاقی، اجتماعی و سیاسی و تعالیِ اقتصادی شده و در نتیجه، جامعهْ تعالی پیدا کرده و سعادت عمومی را به ارمغان خواهد آورد. انسان استعداد دارد تا آخرین نقطۀ تعالی حیاتِ مخلوقاتْ بالا برود؛ چیزی که دیگر موجودات از آن بیبهرهاند. تمدن اسلامی به دنبال فراهم کردن زمینۀ این استعدادها و به فعلیت رساندن آنها است.
در تمدن اسلامی، تعالی انسان فقط به جنبۀ معنوی آن منحصر نمیشود و عرصههای مادی را نیز دربرمیگیرد؛ همانگونه که مقام معظم رهبری در تبیین تمدن اسلامی و هدف آن فرمودهاند: «تمدن اسلامی یعنی آن فضایی که انسان در آن از لحاظ معنوی و مادی، میتواند رشد کند و به غایات مطلوبی -که خدای متعال او را برای آن غایات خلق کرده است- برسد؛ زندگی خوبی داشته باشد، زندگی عزتمندی داشته باشد، انسان عزیز، انسان دارای قدرت، دارای اراده، دارای ابتکار، سازندگیِ جهان طبیعت؛ تمدّن اسلامی یعنی این».۲ احیای عزت و کرامت انسانِ مسلمان، در کنار برخورداری از دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی، میتواند نویدبخش ایجاد تمدنی نمونه باشد. تأکید مقام معظم رهبری بر عنصر پیشرفت همه جانبه به عنوان ماهیت واقعی تمدن اسلامی نیز، در واقع به معنای تأکید بر عنصر حرکت و تعالی در همۀ عرصهها و همۀ جنبههای زندگی مادی و معنوی است.
رهاورد رشد و تعالی انسان، فراگیر شدن روح خداپرستی و توحید -که هدف مشترک همۀ انبیای الهی بوده است- خواهد بود. در نتیجۀ نهادینه شدن باور و اعتقاد به خدا، تمامی اعمال انسان اعم از امور خانوادگی و انسانی و ذهنی و اعمال خیر، کارهای اقتصادی و سیاسی و…، خدایی شده و او در تمام آنها خدا را میبیند. هنگامی که با همنوع خود ارتباط دارد یا به کار دیگری مشغول است، خدا را ملاقات و در راه او جهاد میکند و میگوید: «من چیزی را ندیدهام مگر آنکه پیش و پس از آن و همراه با آن خدا را دیده باشم».۳ جامعهای که درون این تمدن باشد و به این هدف نائل شده باشد، کمتر با مشکلات گوناگون روبهرو خواهد شد.
به طور کلی میتوان اهداف تمدن اسلامی را به سه مرتبۀ مقدمی، میانی و متعالی تقسیم کرد. اهداف مقدمی، شامل نظم و امنیت، رفاه و آبادانی و معیشت مردم میشود. اهداف میانی، عدالت، نپذیرفتن ظلم و مقابله با استکبار را دربرمیگیرد و اهداف متعالی، شامل قرب الهی، رسیدن به کمال و فراگیر شدن توحید و خداپرستی میشود.
تجربۀ تاریخی مسلمانان، گواه این است که وقتی دین توجه خود را به جامعه معطوف کند و جامعه، خود را پایبند عمل به تعالیم اسلامی بداند، الزاماً به سوی یک جامعۀ برخوردار از تمدن حرکت خواهد کرد. از این رو برای تحقق تمدن اسلامی و دستیابی به اهداف آن، باید سعی در اجرا کردن احکام اسلامی، ترویج آموزههای دین و تقویت ایمان مردم داشت. باید برای تشکیل جامعه و امت اسلامی تلاش کرد و با اتکا به خدا، به سمت تحقق این تمدن بزرگ حرکت کرد. علاوه بر این، باید به شدت از تقلید دوری کرد؛ تقلید از کسانی که سعی دارند روشهای زندگی و سبک و سلوک زندگی خود را به ملتها تحمیل کنند. امروز تنها مظهر این زورگویی و تحمیل، تمدن غرب است؛ تمدنی مادیگرا که با تمام اهداف و انگیزههایش، با تمدن اسلامی و اهداف آن در تضاد کامل است. تمدنی که نظریهپردازان و مؤسسان آن، با صدای بلند مخالفت خود را با دین و حاکمیت خدا اعلام کردهاند. آنها میخواهند انسان تبدیل به ماشین شده تا منبع انرژی مادی شود و برای سرمایهداران تولید سرمایه کند. برای تحقق این امر نیز، بسیاری از حکومتها و مردم جهان را با لالایی تمدن و فرهنگ خود، به خوابی عمیق فروبردهاند. تمدن غرب، امروز بر سر وجود هدف خود -که وجود اومانیسم است- مبارزه میکند. این تمدن اما تمدنی نیست که توان پاسخگویی به تمام خواستهها و برآوردن تمام نیازهای انسانها را داشته باشد و از آنجا که رنگی از انسانیت و آزادگی در اهداف و برنامههایش نیست، به زودی مغلوب خواهد شد و افول خواهد کرد. این تمدن اسلام است که توان ساختن دنیای شایستۀ انسان و به سعادت و کمال رساندن او را دارا خواهد بود؛ همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودهاند: «دنیایی که با تعلیمات ارزشمند پیامبران الهی و با آیات نورانی خدای متعال، برای بشر آراسته و منور شده است، دنیای شایستۀ انسان است. دنیایی که در آن، هم آبادی و رفاه و پیشرفت علمی و پیشرفت صنعتی هست و هم اقتدار سیاسی و تعالی معنوی وجود دارد. دنیایی که در آن، انسانها کنار یکدیگر احساس آرامش و امنیت و اطمینان میکنند و انسانیت در آن شکوفاست؛ چیزی که در دنیای ساختۀ تمدن مادی وجود ندارد. چون در دنیای مادیگری، انسانها مثل گرگها باید از هم بترسند. ملت ایران مصمّم است که چنین دنیایی را هم از جنبۀ مادی و هم از جنبۀ معنوی، برای خود به وجود آورد و بسازد».۴
پینوشتها:
(۱) لوبون، گوستاو: «تمدن اسلام و عرب»، ص۷۰۱٫
(۲) مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار با رییس و اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۱۴/۰۶/۱۳۹۲٫
(۳) مرآه العقول:۳۹۱٫
(۴) مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار نیروهای حاضر در مانور طریقالقدس، ۰۳/۰۲/۱۳۷۶٫