تربیت حماسی

مرتضی اسدی

آثار تربیتی دفاع مقدس بر فرد، خانواده و جامعه                                                                     

انسان برای پیشرفت در جنبه‌ها و شئون گوناگون حیات خویش، نیازمند ارتباط با دیگران است. این برقراری ارتباط، شامل اثرپذیری و اثرگذاری است و آثار تربیتی فراوانی را در پی دارد. آثار تربیتی حاصل از ارتباط با دیگران، در سه جایگاه فردی، خانوادگی و اجتماعی تبلور دارد.

دفاع مقدس و شهدای والامقام، ساختار تربیتیِ ویژه‌ای را پدید آوردند که در بعد مادی و معنوی، برای فرد، خانواده و جامعۀ ما گره‌گشا و سعادت‌آفرین است. اگر به سیره و وصیت شهدا نگاه کنیم، می‌بینیم که خودسازی و عبودیت، اخلاص، وجدان‌کاری، خدمت به دیگران، از خودگذشتگی، مهرورزی و محبت، خوش خلقی، ساده‌زیستی و قناعت، تلاش و همت مضاعف و… در وجودشان موج می‌زند. هر کدام از این‌ ویژگی‌ها به تنهایی می‌تواند موجب سعادت‌مندی هر جامعۀ انسانی شود. در همایش‌ها و یادواره‌هایی که برای شهدا برپا می‌شود، بیان یک خاطره از باورها و رفتارهای شهدا و رزمندگان، دل‌های بسیاری را می‌لرزاند و شوق سرشاری را نصیب روح انسان‌ها می‌کند. این نشان می‌دهد که ارتباط با شهید و آگاهی نسبت به سیرۀ آنان، چه تأثیری در جان‌ها می‌گذارد.

خیل مشتاقان زیارت مناطق عملیاتی در قالب کاروان‌های راهیان نور، تیراژ بالای کتب مربوط به دفاع مقدس و خاطره‌های شهدا، استقبال پرشمار از فیلم‌های دفاع مقدس، گواه دیگری بر این تأثیرگذاری است و نشان‌دهندۀ این است که انسان‌ها، گمشدۀ خود را نزد فرهنگ مجاهدان در راه خدا و سیرۀ شهیدان یافته‌اند.

فردی که خود را در این الگو قرار می‌دهد و با شیوۀ زندگی شهدا ارتباط برقرار می‌کند، در قدم اول به اصلاح یا کمال خود پرداخته است. این فرد در قدم بعدی، همۀ آموزه‌های خود از آن الگوی شیرین را به خانوادۀ خود هدیه می‌کند و موجب شکوفایی آنان می‌شود. در قدم سوم هم، جامعه‌ای که این فرد در آن زندگی می‌کند و ارتباط‌های مختلفی دارد، متأثر خواهد شد.

توجه شما را به نمونه‌هایی از تأثیر تربیتی سیرۀ شهدا بر فرد، خانواده و جامعه، جلب می‌کنم: هر وقت منزل پدر می‌رفت، دستش را می‌بوسید. تا پدر و مادر غذا را شروع نمی‌کردند، دست به غذا نمی‌زد. شبی مهمان منزل پدر ایشان بودیم؛ پدرشان هنوز نیامده بود. مهدى هم که خیلى خسته بود، رفت و بیرون نشست. پرسیدم: چرا بیرون نشسته‌ای؟ مهدی جواب داد: «می‌ترسم بیایم داخل، خوابم ببرد و پدرم از راه برسد. آن وقت جواب این بی‌احترامی را چطور بدهم؟ چطور جبران کنم؟» خستگی از چهره‌اش می‌بارید؛ ولی صبر کرد تا پدرش بیاید بعد بخوابد.»(۱) جوانی پس از شنیدن این خاطره، غرور کاذب خود را در برابر پدر، کنار گذاشت و هر بار که پدر خود را می‌بیند، دست او را می‌بوسد و این رفتار، باعث بهبود رفتار عاطفی بین پدر و این جوان شده است. این جوان معتقد است پس از این کار، در امور اقتصادی او نیز گشایش‌هایی حاصل شده است. آیا نصیحت کردن می‌توانست چنین تأثیری در روابط خانوادگی این جوان بگذارد؟

این تأثیرپذیری و برقرای ارتباط با شهدا، برای همۀ فطرت‌های خداجو ممکن است و پیش آمده است. یک بانوی ژاپنی که تازه شیعه شده بود، برای اولین بار به مناطق جنگی دفاع مقدس آمده بود. بی‌توقع و بی‌تکلف روی خاک طلائیه، فکه و شلمچه‌ می‌نشست و روایت جهاد رزمندگان و شهیدان را با تمام وجود، گوش می‌داد و فکر می‌کرد. از او خواهش کردم که از آنچه دربارۀ‌ شهیدان دیده و شنیده و اندیشیده است، بنویسد.

نوشت: «به نام خدا. قبل از اینکه به این سفر بیایم، شهید برایم وجودی بود با جایگاهی بیش از حد بالا و دور که به سختی می‌توانستم دستم را به او برسانم؛ اما الآن چیزی که احساس می‌کنم این است که: آنها زنده‌دل و همراه هستند که در عین جایگاه بلند و شأن رفیعشان، کنار ما زندگی می‌کنند و تمام احساسات خود را با ما قسمت کرده و با سبک زندگی‌شان، با ما صحبت می‌کنند.»(۲) نکتۀ مهمی که این بانوی تازه مسلمان از شهدای اسلام و دفاع مقدس به آن اشاره کردند، این بود که راه ارتباط با شهدا، الگوبرداری از سبک زندگی آنان است.

امروز جوانان بسیاری هستند که با مطالعۀ فرهنگ ایثار و شهادت، دچار تحول معنوی شده و پس از اصلاح خود، یک خانوادۀ منطبق با شاخصه‌های الگوی محبوب خود تشکیل داده‌اند و فرزندان خود را نیز طبق آن الگو تربیت می‌کنند.

در بعد اجتماعی نیز، شهدا و رزمندگان پیام‌های ماندگاری را به یادگار گذاشته‌اند. خانوادۀ طلبۀ شهید «عباسعلی ابوترابی» نقل می‌کنند که در دوران طلبگی، هر وقت از قم عازم نجف‌آباد می‌شد، به جای سوغات برای اقوام و خویشان خود، کتاب می‌خرید و می‌گفت: «جهل، مقدمۀ انحراف اخلاقی است.» این نگرشی است که امروز هم در جامعۀ ما مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد و کتاب همچنان مظلوم است. از این رو بی‌راه نیست که گاهی شاهد مشکلات اخلاقی در جامعه خود هستیم. از سوی دیگر امیدوارانه شاهدیم که طلایه‌داران و مروجان فرهنگ کتاب‌خوانی در جامعه، جوانانی هستند که از سیرۀ شهدا پیروی و الگوبرداری می‌کنند.

این خاطره‌ها بارها و بارها در زندگی‌های مختلف، سبب اصلاح فردی، خانوادگی و اجتماعی شده است. سرمنشأ اصلی این تحولات هم، تأسی و توسل شهدای بزرگوار به ساحت مقدس اهل‌بیت(ع) و خاندان مطهر پیامبر اعظم(ص) است. سیره و فرهنگ دست‌آویختگان به شاخه‌های طوبی که امروز، واسطۀ ما و اهل‌بیت(ع) هستند و خود بر سر خوان نعمت و رحمت الهی، ارتزاق می‌کنند، نجات‌دهندۀ‌ هر فرد،  گرمابخش هر خانواده و احیاگر هر جامعه‌ای خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

(۱) راوی: همسر شهید «عبدالمهدی مغفوری».

(۱) راوی: نگارنده.

در یک جامعۀ ایمانی که آیین الهی حکمرانی می‌کند، پذیرش و ایمان قلبی به برخی نادیدنی‌ها، از جمله ویژگی‌های پارسایان و دین‌مداران است: «اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»(۱)؛ آنان که به غیب ایمان دارند… از این رو بخش مهمی از نیازمندی انسان در زمینۀ برقراری ارتباط در هر سه جایگاه یادشده (فردی، خانوادگی، اجتماعی)، با شناخت و معرفت نسبت به غیب و نهانِ روحانی، تکمیل و برطرف می‌شود.

یکی از موارد «غیب» که خداوند در قرآن کریم به آن پرداخته است، موضوع حیات و مرگ انسان است. در این بین، نوع مرگ برخی از انسان‌ها به شکل ویژه و شگفت‌آوری بیان شده است که تمایز آشکاری با مرگ عادی دارد؛ آنها کسانی هستند که در رزمگاه و میدان جهاد در راه خدا کشته می‌شوند. این عده نه تنها «مُرده» خوانده نمی‌شوند؛ بلکه زنده، صاحب حیات و زندگی خاصی نیز هستند: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»(۲)؛ و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند، مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. شناخت این بخش از غیب، اثر روحانی مطلوبی در زندگی انسان می‌گذارد. برقراری ارتباط با شهدا، یعنی آشنایی با اندیشه، باورها و اعمال آنان که منجر به سعادت‌مندی ایشان شده است.

دفاع مقدس و  هشت سال جهاد فی سبیل الله، شکوه معنوی خاصی به دوران ما داده است. رزمندگان و سلحشوران جبهۀ حق که جان و مال خود را  در راه خدا بذل کردند، الگوی ایمانیِ بی‌نظیری را در مدینه فاضله جبهه‌ها بنا کردند. الگویی که بسیاری را شیفتۀ خود کرده‌ است و شیرین‌ترین راه وصال به معبود یکتا را، به بندگان نشان داده است.

(۱) بقره، آیه ۳٫

(۲) آل‏عمران‏، آیه ۱۶۹٫

دکمه بازگشت به بالا