تولیدات

تشویق و تنبیه، دو کلید طلایی تربیت

عبدالرحیم موگهی

اشاره: یکى از شیوه‌هاى تربیتى – تبلیغى، سود جستن از تشویق و تنبیه است.[۲] تشویق وسیله‌اى براى ایجاد شوق، انگیزه و رغبت‌ براى انجام کارهاى نیک و ایجاد عادت‌هاى پسندیده مى‌باشد و تنبیه، عاملى براى جلوگیرى از پیدایش خصلت‌هاى ناپسند یا انجام کارهاى زشت و ترک عادت‌هاى نکوهیده به شمار مى‌رود. بى‌گمان هر دو عامل تشویق و تنبیه در پیشرفت تربیتى انسان‌ها نقش مؤثرى دارند. به کارگیرى این دو شیوه در تمام مراحل زندگى انسان‌ها مفید و سازنده است، اما در دوران کودکى به کار بستن این شیوه اهمیت بیشترى دارد، زیرا کودکان از لحاظ رشد فکرى و معنوى در حالت ضعف به سر برده، در مقابل اعمال پسندیده نیاز به تشویق دارند تا آن‌ها را در خود تقویت نمایند. در مقابل، نیاز به تنبیه در جهت ترک خصلت‌هاى نکوهیده نیز امرى گریزناپذیر است.

از این رو با توجه به اهمیت این دو شیوه متضاد و کارساز، به هر کدام از این دو به گونه‌اى جداگانه مى‌پردازیم تا خواننده محترم، خود در فرایندى فعال با ترکیب دقیق این دو عامل تربیتى شیوه‌اى درخور در تربیت دینى کودکان برگزیند.

تشویق، عاملى سازنده

این انتظار که کودک یا نوجوان بدون تشویق به وظایف خود عمل نماید، انتظارى بجا و درست نیست. تشویق سبب مى‌شود کودک یا نوجوان انگیزه و شوق لازم را براى انجام کارهاى شایسته به دست آورده، از این رهگذر عادت به انجام کارهاى شایسته در وجود او نهادینه شود.

اگر کودک پس از انجام عملى شایسته تشویق، مورد تحسین قرار گیرد، شیرینى تشویق در خاطره او باقى خواهد ماند و انگیزه او را در تکرار آن عمل قوىتر خواهد ساخت.

روزى امام حسن مجتبى علیه السلام کودکى را دیدند که نان خشکى در دست داشت، لقمه‌اى از آن مى‌خورد و لقمه دیگر را به سگى که در آنجا بود مى‌داد. آن کودک فرزند یکى از بردگان بود. امام از او پرسید: پسر جان، چرا چنین مى‌کنى؟ کودک جواب داد: من از خداى خود شرم دارم که غذا بخورم و حیوانى گرسنه به من بنگرد و به او غذا ندهم. حضرت از روش و سخن زیباى او خرسند شدند و دستور دادند غذا و لباس فراوانى به او عطا کنند. سپس وى را از اربابش خریده آزاد نمودند.[۳]

تشویق، روح کودک را در جهت انجام کار تقویت نموده، احساس رضایتمندى و خشنودى را در او به وجود مى‌آورد. همین احساس در تکرار عمل به وى یارى مى‌رساند. به عنوان مثال وقتى در کلاس آموزش قرآن در صدد آموزش قرآن مى‌باشیم بهتر است‌به جاى اشکال از اعراب و تجوید و … بر نکات مثبت و پیشرفت‌هاى جزئى تکیه نماییم و در این میان برخى اشتباهات را به نرمى گوشزد نمائیم.

مطمئن باشید خود به خود انگیزه خواندن بهتر در کودک به وجود خواهد آمد. زیرا تذکرهاى مستقیم، متناسب با روحیه لطیف و تشویق‌پذیر کودک نیست.

تشویق عاملى کارا و مؤثر در تقویت رفتار انسانها و شکوفایى استعدادهاى نهفته ایشان است. این عامل سبب پیدایش نشاط و خودباورى در کودک و نوجوان شده، وى را از دلزدگى و ناامیدى دور مىسازد. مناسب است، به یک نمونه جالب و واقعى از اثر تشویق اشاره نمائیم:

«اولین بار که بنا شد به منبر بروم، نزد آقا شیخ على‌اکبر رشتى رفتم و گفتم: یک منبر براى من بنویس. او براى من یک منبر نوشت. من این منبر را حفظ کردم. تصمیم گرفتم اولین منبرم در مسجدى که پدرم شب‌ها در آن جا نماز جماعت اقامه مى‌کرد، باشد. آقا شیخ محمد شمیرانى که ده‌ها بار مرا دیده بود، وقتى مرا در بالاى منبر دید بهت‌زده به من خیره شد. دیگران نیز به نافله عشاء نپرداختند و همگى به من نگاه مى‌کردند. شروع به سخنرانى کردم و مطالبى را که حفظ کرده بودم مطرح نمودم.

خیلى خوب به خاطر دارم که ابتداى منبرى که آقاى عزمى (رشتى) برایم نوشته بود چند بیت‌شعر داشت، وقتى این چند بیت شعر را خواندم آقا شیخ محمد شمیرانى با صداى بلند گفت: آفرین! این کلمه در آن روزگار به من چنان قدرتى داد که هر وقت بشنوم یا در کتابى بخوانم که تشویق چه میزان مؤثر است، این آفرین او مثل آفتابى در ضمیر من مى‌درخشد.

شاید در آن موقع ۱۵ یا ۱۶ ساله بودم، بعضى‌ها همان شب به پدرم گفتند: اجازه بدهید جلسه‌اى هم در خانه بگیریم و ایشان این منبرى را که این جا رفته، در خانه بروند. به این ترتیب، اولین منبر خیلى مورد توجه قرار گرفت.

آن شب وقتى به منزل آمدیم، پدرم گفت: با این که اولین منبرت بود، خوب صحبت کردى و مطالب را بدون وحشت، نگرانى و اضطراب بیان کردى، من هم صادقانه گفتم: آن آفرین آقا شیخ محمد شمیرانى این اثر را در من گذاشت.»[۴]

انواع تشویق

تشویق صورت‌هاى گوناگونى دارد. نگاه محبت‌آمیز، سپاس گفتارى، نوازش عملى، تعریف در نزد دیگران، دادن هدیه و پاداش و … همگى از گونه‌هاى تشویق به شمار مى‌روند و مى‌توان با توجه به جایگاه‌ها و موقعیت‌ها، از آن‌ها بهره‌برداری کرد.

اما آنچه سزاوار توجه است آن است که رشد کودک مراحل مختلفى دارد. با توجه به این مطلب تشویق باید متناسب با وابستگى، گرایش و علاقه کودک ارائه شود. شاید مدادرنگى بتواند کودک ۷ ساله را خوشحال کند اما در تاثیرگذارى آن بر کودک ۱۱ ساله بایستى تامل نمود. بنابراین در تشویق، ملاحظه رغبتهاى کودکان و مراحل رشد ایشان بسیار ضرورى است.

قانون تشویق

تشویق نیز مانند هرچیز دیگر بایستى در چارچوب خاص خود به کار گرفته شود تا اثرات مطلوب بر جاى گذارد. از این رو توجه به نکات بعدى ضرورى مى‌نماید:

یکم. در تشویق زیادهروى نکنید

زیاده‌روى در تشویق موجب کاسته شدن از ارزش آن مى‌شود و از سویى توقع کودک را بالا مى‌برد، زیرا در وى این انتظار به وجود مى‌آید که براى هر کار کوچک و بزرگ باید مورد تشویق قرار گیرد. از دیگر زیان‌هاى زیاده‌روى در تشویق، کاهش حس مسؤولیت پذیرى در کودک است، زیرا تا تشویق در کار نباشد وى انگیزه لازم براى انجام کار را در خود احساس نمى‌کند به همین خاطر از وظایفى که بر عهده او گذاشته مى‌شود شانه خالى مى‌کند. بنابراین تشویق نباید به صورت یک جریان مداوم و پیوسته در آید. بلکه بایستى گاه به گاه و گام به گام در جهت رشد شخصیت کودک باشد.

دوم. غرورآفرین نباشد

در تشویق‌هاى گفتارى و کلامى نباید به گونه‌اى عمل نمود که کودک دچار خودبینى و خود برتربینى شود. به همین جهت مناسب است در نوع واژگانى که در تشویق‌هاى کلامى به کار مى‌رود دقت‌شود. زیرا پیدایش خود بزرگ بینى موجب واکنش‌هاى منفى در کودک شده، اثرهاى زیانبارى بر روح او وارد ساخته، موجب عقب افتادگى اخلاقى وى خواهد گشت.

سوم. علت تشویقها مشخص باشد

دلیل تشویق باید به گونه‌اى روشن و شفاف به کودک یا نوجوان، حتى بزرگسال گفته شود، تا او بداند در برابر چه کارى مورد تشویق قرار گرفته است. این مساله موجب مى‌شود وى در پى انجام دوباره آن کار برآید. از این رو بهتر است در هنگام تشویق به جاى به کار بردن پسر خوب، شاگرد ممتاز و … گفته شود: چون محمد در تمیز کردن مسجد کمک کرده است، چون حسین در کلاس به درس‌ها خوب گوش مى‌داد، چون على در نماز اول وقت‌شرکت مى‌کرد.

این رویه زیبا در سیره امام صادق علیه السلام به خوبى آشکار است. هشام بن حکم جوانى بود که در علوم عقلى و کلامى تبحر داشت. او از سنین کودکى درپى دانش و حقیقت جویى بود. روزى به هنگامى که هنوز در سنین نوجوانى به سر مى‌برد و تازه سبزه عارضش دمیده بود، در سرزمین منا خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عده‌اى از بزرگان و سالخوردگان شیعه نیز حضور داشتند، افرادى مانند: حمران بن اعین، قیس بن ماصر، ابوجعفر احول و دیگر بزرگان در محضر امام بودند. امام صادق علیه السلام براى تشویق هشام، وى را بر حاضران مقدم داشت و مقام او را بلند گردانید و او را در کنار خود نشاند. این امر بر بعضى از یاران حضرت گران آمد، حضرت به آنان فرمود: احترام و اکرام من نسبت ‌به این نوجوان، از آن جهت است که او به وسیله دانش خود، با تمام قوا ما را یارى مى‌کند.[۵]

بیان علت تشویق نه تنها موجب تقویت رفتار مورد نظر در کودک مى‌شود بلکه شبهه تبعیض را از ذهن دیگر کودکان مى‌زداید و راهکار جدیدى براى رسیدن به تشویق به آن‌ها مى‌آموزد.

چهارم. تشویق متناسب

تشویق باید با کار انجام شده تناسب داشته باشد. مثلا در مقابل کارى کوچک نباید جایزهاى بزرگ داد یا به عکس در مقابل کارى بزرگ و شایسته، تشویقى کوتاه و کم بها ارائه داد. در برخورد پیامبر با یک نوجوان، نمونه عینى این مساله را در مى‌یابیم. «نوجوانى که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود عطسه‌اى کرد و پس از آن طبق سیره و سنت مسلمین گفت: الحمدلله رب العالمین. در این هنگام پیامبر اکرم که شاهد این جریان بود به جوان فرمود: «بارک الله فیک‌» و او را با گفتار خویش تشویق نمود.[۶] در واقع پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در برابر گفتار نیک نوجوان، تشویقى مناسب را برگزیدند و با کلام خود، او را تحسین نمودند.

پنجم. تشویق داراى بار ارزشى باشد

همان گونه که پیشاپیش آمد، تشویق نباید حالت‌یکنواختى به خود بگیرد. از سوى دیگر تشویق راهى است ‌براى نشان دادن خوبى‌ها و جدا ساختن کودک از بدى‌ها. از این رو سزاوار است‌ براى آن که کودک با جنبه‌هاى معنوى و ارزشى عمل نیز آشنا شود از پاداش‌هاى معنوى نیز سخن به میان آورده شود، به عنوان مثال به او گفته شود اگر در طول تابستان به طور مرتب براى نماز صبح بیدار شوى یا هر روز اول صبح یک صفحه قرآن بخوانى، مطمئن باش خداوند از تو راضى خواهد شد و در کارهایت موفقیت‌ بیشترى به دست‌خواهى آورد، من نیز در صورت امکان برایت جایزه‌اى تهیه مى‌کنم.

ششم. وفا به وعدهها

مربیان دینى یا والدین باید به وعده‌هایى که به کودکان مى‌دهند پاى‌بند بوده، از وعده‌هاى دروغ و آنچه در توان آن‌ها نیست پرهیز نمایند. زیرا وعده‌هاى پوچ تنها به بى‌اعتمادى فرزندان دامن خواهد زد و بذر عدم اطمینان به دیگران و دروغگویى را در وجود آن‌ها خواهد پاشید. کلام نورانى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در تایید همین گفتار ارزیابى مى‌شود که فرمودند: «کودکان را دوست ‌بدارید و نسبت ‌به آن‌ها مهربان باشید و به وعده‌هایى که به آن‌ها داده‌اید وفا کنید.»[۷]

دورى از وعدههاى تهى از واقعیت و دروغ، جو امنى را در محیط تربیتى حکمفرما مىکند، فضایى آکنده از ایمان و اطمینان که مىتواند فرایند تربیت دینى را در جادهاى هموار هدایت نماید. و نور ایمان را بر دل‌هاى مربیان تربیتى و تربیت‌یافتگان بتاباند. شاید سخن امام على علیه السلام تاییدى بر این مطلب باشد که فرمودند: «لا یجد عبد طعم الایمان حتى یترک الکذب هزله وجده؛ بنده‌اى طعم ایمان را نمى‌چشد مگر این که دروغ را چه شوخى، چه جدى ترک کند.»[۸]

هفتم. تشویق فورى باشد

تشویق باید بلافاصله پس از انجام گرفتن رفتار پسندیده انجام شود، تا کودک ضمن درک رفتار پسندیده از لذت و شیرینى رفتار خوب نیز بهره‌مند شود. سیره امام مجتبى علیه السلام در این زمینه الگویى قابل اجرا و آموختنى است: «روزى امام مجتبى بر کودکانى مى‌گذشتند. آن‌ها در حال بازى بوده، قرص نانى را که داشتند مى‌خوردند. کودکان با مشاهده امام از وى دعوت کردند تا در خوردن نان همراهى‌شان کند. حضرت با مهربانى فرود آمدند و با آنان مشغول خوردن نان شدند. سپس همه را به خانه خود بردند و به آنان خوراک و لباس مرحمت کرده، فرمودند: «فضیلت و برترى ویژه این کودکان است. زیرا تمام دارایى خود را (که همان قرص نان بود) با من قسمت نمودند، ولى ما بیش از آنچه که به آنان خوراندیم، موجود داریم»[۹]

در این حادثه امام نه تنها بلافاصله به تشویق و واکنش مثبت (تقویت کننده مثبت) پرداختند بلکه گام را بالاتر نهاده با تشویق کلامى آنان را تحسین نموده‌اند.

هشتم. دستیابى به پاداش و تشویق ناممکن و سخت نباشد

پاداش باید به گونه‌اى باشد که کودک با بهبود بخشیدن به رفتارهاى خویش، بتواند به دفعات از آن برخوردار شود نه آن که شرایط رسیدن به پاداش براى او طاقت‌فرسا باشد، چرا که به یاس و ناامیدى کودک منجر خواهد گشت و ادامه راه را براى کودک دشوار و حتى ناممکن خواهد ساخت‌ به عنوان مثال پاداش پس از حفظ یک یا چند سوره کوچک در نظر گرفته شود نه آن که وابسته به حفظ سخت‌ترین جزء قرآن باشد.

البته از سوى دیگر پاداش نباید به صورتى ارائه شود که به راحتى قابل دستیابى باشد بلکه رعایت میانهروى در این میان بسیار لازم و ضرورى است.

نهم. تشویق نه تبعیض

در تشویق و پاداش‌دهى نباید بین کودکان تبعیض قائل شد. این کار اثر تشویق را از بین برده، مشکلات جدیدى را به وجود مى‌آورد. البته توجه به میزان فعالیت‌ها و رفتارهاى ارزشمند کودکان و اختصاص تشویق و پاداش متناسب به هر کدام با این بحث تعارضى ندارد. بلکه سخن آن‌جاست که در گروه‌هاى یکسان نبایستى تبعیض قائل شد.

اهمیت رفتارهاى عادلانه و بدور از نابرابرى تا آن جا است که پیامبر، یکى از اصحاب خود را به همین واسطه توبیخ نموده، او را به عدالت‌سفارش مى‌فرمایند. «نعمان بن بشیر مى‌گوید: روزى پدرم به من هدیه‌اى داد و به دیگر برادران و خواهرانم چیزى نداد. مادرم عمره بنت رواحه به پدرم گفت: من به این تبعیض راضى نمى‌شوم، مگر آن که رسول خدا صلى الله علیه و آله درستى عمل تو را گواهى کند. از این رو پدرم به محضر پیامبر شرفیاب شد و عرض کرد: اى رسول خدا، من به فرزندم هدیه‌اى داده‌ام و همسرم مرا واداشته که شما را بر درستى این کار گواه بگیرم. پیامبر پرسیدند: آیا به همه فرزندانت چنین هدیه‌اى داده‌اى. گفت: نه. حضرت فرمودند: پس از خدا بترسید و بین فرزندانتان به عدالت رفتار نمایید. من به کار ظالمانه گواهى نمى‌دهم.»[۱۰]

سخن آخر

با توجه به آن چه گفته شد، باید حساسیت‌ به کارگیرى شیوه تربیتى تشویق و تنبیه را دریافت، زیرا سهل‌انگارى و تندروى پرتگاهى مهیب در به کارگیرى تشویق و ترغیب محسوب مى‌شود. اما اگر مبلغان و مربیان دینى بتوانند از این روش گرانبها با رعایت و شناخت‌ حد و مرزهایش سود ببرند، بى‌گمان خواهند توانست‌ شعله‌هاى شوق و رغبت را در جان کودک بیفروزند و او را در مسیرى دلپذیر و با آسودگى خاطر رهنمون شوند و از پاداش‌هاى الهى بهره‌مند گردند.

تنبیه، شیوهاى ارزنده، عاملى بازدارنده

بى‌گمان در تربیت کودکان گریزى از تنبیه نیست و نمى‌توان آن را یکسره به کنار نهاد. از همین بابت تشویق و ترغیب را قائد (کسى که چهارپا را از جلو مى‌کشد) و تنبیه را سائق (کسى که از پشت‌حیوان را مى‌راند) نامیده‌اند. چرا که هر دو عامل براى حرکت تربیتى کودک لازم است، تا یکى انگیزه ایجاد کند و دیگرى از درمانده شدن و مقاومت جلوگیرى کند. اما باید به این نکته توجه نمود که بکارگیرى تنبیه در تربیت‌بسیار حساس و دشوار است و این امکان وجود دارد که بر اثر بى‌توجهى به چارچوب‌هاى آن نه تنها اثر تربیتى در پى نداشته باشد بلکه به عاملى مهار گسیخته در جهت پدیدآورى واکنش‌هاى منفى تبدیل شود. از این رو بایستى در به کار بردن آن بسیار دقت نمود. زیرا ممکن است ملامتى کوتاه – بدون توجه به قواعد تنبیه – موجب نفرت و افشاندن بذر کینه در دل‌هاى پاک کودکان شود. بر همین اساس مولاى تربیت‌یافتگان مى‌فرماید: «الافراط فى الملامه یشب نیران اللجاج؛[۱۱] زیاده‌روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله‌ور مى‌سازد.»

با توجه به آنچه گفته شد مى‌توان نتیجه گرفت، تنبیه، اجبار و وادارسازى، یک روش اساسى و اصلى در تربیت کودکان نیست و همان گونه که آمد داراى مرزهاى دقیق و ظریفى است که باید مورد توجه ویژه و حتمى قرار گیرد.

انواع تنبیه

تنبیه، همانند تشویق، از دامنه و طیفى گسترده برخوردار است. نگاه ناخشنود و خشم‌آلود، بى‌اعتنایى، قهر، توبیخ، سرزنش آشکار یا پنهان، محرومیت از گردش، تفریح و بازى، بى‌توجهى به خواست‌ها، خشونت و تندى، شدت عمل یا تنبیه بدنى و … همگى در زیر عنوان تنبیه جاى مى‌گیرند. اما همانطور که در تشویق نیز گفته شد، نکته اساسى در بکار بردن این شیوه تشخیص مراحل رشد کودک است، تا بتوان با توجه به آن تنبیه متناسب را انتخاب نمود.

تشویق یا تنبیه؟ کدامیک؟

تنبیه اگر چه عامل بازدارنده به شمار مى‌رود، ولى معمولا انگیزه‌هاى درونى و خواست‌هاى پنهانى کودک را تغییر نمى‌دهد، بلکه وى را مجبور به انجام رفتار مطلوب و ترک رفتار ناپسند مى‌نماید. از همین رو با برداشته شدن سایه تنبیه، رفتار ناپسند باز مى‌گردد. به همین جهت ‌بهتر است  ‌به جاى استفاده از تنبیه، از روش‌هاى تشویقى بهره جست، زیرا انگیزه‌هاى درونى را ایجاد نموده، تقویت مى‌نماید و به تغییر رفتار منجر مى‌شود. «در یک آزمایش، ۱۶۰ دانش‌آموز را که معلومات آن‌ها برابر و سن آن‌ها نیز یکسان بود به چهار گروه مساوى تقسیم کردند. هر یک از این گروه‌ها مى‌بایست ‌به ۳۰ پرسش در مدت ۱۵ دقیقه پاسخ دهد. هر روز پس از پایان کار، افراد گروه اول را جلوى دیگران آورده، آن‌ها را به جهت اشتباهاتشان بدون آن که خود افراد گروه از اشتباهات خود باخبر باشند سرزنش مى‌کردند. در مورد گروه دوم به عکس گروه اول عمل شد؛ به این ترتیب که افراد را به علت مسائل جدیدى که حل کرده‌اند تشویق مى‌کردند، بدون آن که اشتباهاتشان را تصحیح کرده، به آنان گوشزد کنند.

در مورد گروه سوم که شاهد این گونه تشویق‌ها و تنبیه‌ها بودند هیچ اقدامى صورت نپذیرفت. گروه چهارم در اطاق دیگرى به پاسخ‌گویى مى‌پرداختند و هیچ اطلاعى از این برنامه نداشتند. در آغاز کار متوسط نمره‌هاى هر چهار گروه مساوى بود و افراد هر گروه به طور متوسط ۱۲ پرسش از ۳۰ پرسش را جواب مى‌دادند. اما از روز سوم وضع تغییر کرد. به این ترتیب که متوسط نمره گروهى که افراد آن تشویق و تحسین مى‌شدند رو به افزایش نهاد و میانگین نمره گروهى که سرزنش مى‌شدند رو به کاهش گذاشت. دو گروه دیگر وضع ثابتى داشتند و در پیشرفت و عدم پیشرفت آن‌ها تغییر خاصى مشاهده نشد.»[۱۲]

بنابراین روش پسندیده و سودمند آن است که رفتارهاى ارزشمند کودک هرچند کوچک باشد مورد تشویق قرار گرفته، ستایش شود تا زمینه براى موفقیت‌هاى بعدى او فراهم آید.

تنبیه عاطفى

یکى از موثرترین روش‌هاى تنبیهى، تنبیه عاطفى است. بى‌اعتنایى به کودک و بى توجهى به درخواست‌هاى او و حذف عاطفى وى مى‌تواند یکى از شگردهاى مبلغان دینى و مربیان در برخورد با کودک، به شمار رود. اما باید توجه داشت که روح لطیف کودک توان و طاقت ‌بزرگسالان را ندارد و ممکن است ‌به انزوا و دورى وى بیانجامد. از این رو بهتر است تنبیه عاطفى طولانى نشود. در این زمینه روایت جالب و قابل توجهى وجود دارد. مردى به حضرت على علیه السلام از فرزند خویش شکایت آورد. حضرت فرمودند: «فرزندت را نزن ولى براى ادب کردنش از او قهر کن. ولى مواظب باش که قهرت طولانى نشود و زود با او آشتى کنى.»[۱۳]

تنبیههاى خطرآفرین

بعضى از گونه‌هاى تنبیه، هرگز نباید مورد استفاده قرار گیرد، مانند تحقیر، اهانت، استفاده از کلمات نیش‌دار و زهر آگین، کنایه زدن، مقایسه کردن و …

این گونه تنبیه‌ها موجب ورشکستگى روحى در کودک مى‌شود، شخصیت او را لگدمال مى‌نماید و تربیت او را دچار اختلال مى‌سازد. زیرا وى را به سوى لجاجت، گستاخى، لاابالى‌گرى و بى‌بند و بارى مى‌کشاند. بنابراین حفظ کرامت و احترام کودکان در تنبیه امرى بایسته و لازم به شمار مى‌آید. داستان واقعى زیر مى‌تواند درسى آموزنده براى مربیان و مبلغانى باشد که تربیت دینى را وجهه همت‌ خویش ساخته‌اند.

«دختر جوانى در ضمن خاطراتش مى‌نویسد: به یاد دارم که در دوران کودکى، یک روز میهمان داشتیم. در اثر لجبازى کتک جانانه‌اى پیش مهمان‌ها خوردم، از مهمان‌ها خجالت کشیدم و بنا کردم به جیغ کشیدن و فریاد زدن. مادرم مرتب مى‌گفت: خفه شو، عیب است که صداى دختر در بیاید، دختر ننگ است، مى‌آیم خفه‌ات مى‌کنم. او هیچ فکر نمى‌کرد که علت لجبازى و جیغ زدن من چیست. مى‌خواست ‌با این گونه حرف‌ها که مرا بیشتر ناراحت مى‌کرد، مرا ساکت نماید، ولى من بیشتر جیغ مى‌زدم.

در این موقع، مادرم به عقیده خودش بهترین تصمیم را گرفت. لباس عروسک‌هایم را که خودم دوخته بودم و از جان بیشتر دوست مى‌داشتم، آورد و پیش چشم من، آن‌ها را آتش زد. گویا تمام امید من قطع شد، به شعله آتش نگاه مى‌کردم و اشک مى‌ریختم. این حادثه وحشیانه، عقده‌اى براى من به وجود آورد که هنوز نتوانسته‌ام آن را فراموش کنم و مرا رنج مى‌دهد و گاهگاه به مادرم مى‌گویم.»[۱۴]

از این رو باید به خاطر داشت که هدف اصلى در تنبیه، خرد ساختن و از بین بردن شخصیت کودک نیست. بلکه تنبیه عاملى ارزشمند در جهت حذف عادتهاى ناپسند با توجه به روحیات حاکم بر کودک و ظرافتهاى تربیتى مربوط به او مىباشد.

تنبیه بدنى

تنبیه بدنى آخرین گام در تربیت ‌به شمار مى‌آید. تنبیه بدنى در بیشتر موارد مى‌تواند سبب از بین رفتن صمیمیت‌ها و رشد نفرت‌ها گشته، کودکان را نسبت ‌به زندگى و آموزش‌هاى دریافتى دلسرد نماید. کودک در تنبیه بدنى به موجودى شکست‌خورده و بدبین که قدرت روحى خود را از دست داده است تبدیل مى‌شود و زمینه براى بزهکارى و انواع انحراف‌ها در وى به وجود مى‌آید. توجه به این مساله در آموزش‌ها و تربیت دینى اهمیت دو چندانى پیدا مى‌کند.

مربیان، مبلغان و والدین بایستى از تنبیه بدنى – به عنوان شیوه‌اى خارج از محدوده – در موارد بسیار خاص و ویژه سود برند و اصل را بر عدم آن قرار دهند.

امیر مومنان على علیه السلام در مقایسه‌اى گرانبار بین تربیت انسان و حیوان چنین مى‌فرماید: «ان العاقل یتعظ بالادب و البهائم لا یتعظ الا بالضرب؛[۱۵] انسان عاقل به وسیله ادب تربیت و پندپذیر است و تنها چهارپایان [و حیوانات] هستند که جز با زدن اصلاح نمى‌شوند.» تنبیه بدنى نه تنها ممکن است ‌به تخریب شخصیت کودک بیانجامد بلکه اثرات ناگوار زیر از جمله آسیب‌هاى هولناک آن به شمار مى‌رود:

  1. تسلیم شدن در برابر زور برتر
  2. خرد شدن شخصیت و احساس عدم امنیت
  3. از بین رفتن نشاط و سرزندگى ویژه کودکانه
  4. پیدایش صفت‌هاى ناپسند مانند دروغ‌گویى و فرافکنى
  5. از دست دادن انگیزه.

سخن غزالى نیز در این زمینه آموزنده است که خطاب به معلمان و مربیان کودک مى‌گوید: «بر معلم کودکان است که آنان را به بیم و ترغیب تادیب نماید نه به ضرب و تعذیب.»[۱۶]

پی­نوشت­ها:

[۱]. نشریه مبلغان ش۱۸

[۲] . براى اطلاع بیشتر بنگرید به نظام تربیتى اسلام، حاجى ده آبادى و راهنماى پدران و مادران، محمدعلى سادات، ج ۲٫

[۳] . الگوهاى تربیت اجتماعى، محمدعلى کریمى‏نیا، ص ۳۲۹ به نقل از البدایه والنهایه، ج ۸، ص ۳۸٫

[۴] . مبلغان، ش ۹، ص ۱۰۷٫

[۵] . سفینه البحار، ج ۲، ص ۷۱۹ و الگوهاى تربیت اجتماعى، ص ۳۲۱٫

[۶] . نظام تربیتى اسلام، محمدعلى حاجى‏ده‏آبادى، ص ۱۷۰٫

[۷] . وسایل الشیعه، ج ۳، ص ۱۳۴٫

[۸] . کافى، ج ۲، ص ۳۴۰٫

[۹] . شرح نهج البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج ۱۱، ص ۱۹ و الگوهاى تربیت اجتماعى، ص ۱۶۴٫

[۱۰] . میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۷۰۷٫

[۱۱] . تحف العقول، ص ۸۴٫

[۱۲] . راهنماى پدران و مادران، محمد على سادات، ج ۲، ص ۹۸ به نقل از تعلیم و تربیت اسلامى، مراکز تربیت معلم، ص ۱۳۸، با اندکى تصرف.

[۱۳] . بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۱۴٫

[۱۴] . الگوهاى تربیت اجتماعى، ص ۲۲۴به نقل از آیین تربیت، ص ۱۵۹٫

[۱۵] . غرر الحکم، ص ۲۳۶؛ راهنماى پدران و مادران، ج ۲، ص ۱۰۵٫

[۱۶] . راهنماى پدران و مادران، ج ۲، ص ۱۰۷٫ نقل از آراء مربیان بزرگ مسلمان درباره تربیت کودکان، محمد عطاران، ص ۷۳٫

دکمه بازگشت به بالا