مقدمه
درنوشتار پیشین بیان کردیم که تشکلها چه مدعی ایدئولوژیک بودن باشند، یا نباشند و یا اصلاً مدعی باشند یک تشکیلات غیرایدئولوژیک هستند، به طور قطع رنگ و بوی ایدئولوژیک دارند؛ اما این رنگ و بو و نسبت با ایدئولوژی، در برخی تشکلها بیشتر و در برخی کمتر است. در این نوشتار میکوشیم تا با اشاره به نسبت میان باور و عمل، یا به عبارت دیگر عمل و عقیده، ارتباط میان یک تشکیلات و ایدئولوژی را پر رنگتر نشان دهیم.
نسبت میان باور و عمل
نقش باورها در رفتار انسانها، بسیار کلیدی است. به صورت عادی انسانها براساس آنچه عقیده دارند، عمل میکنند. رفتارهای عادی بشر را در نظر بگیرید؛ رفتارهایی چون راه رفتن، غذا خوردن و یا نوشیدن آب. آیا در این نوع رفتارها نیز، باورها دخیل هستند؟ پاسخ این است که بله! رفتارهای سادهای چون راه رفتن نیز، با پشتوانهای از باورها پشتیبانی میشوند، که اگر آن باورهای مستحکم نباشند، انسان به صورت عادی قادر به انجام عمل نیست. به عنوان مثال، باور به اینکه «زمین آن قدر استحکام دارد که بتوانم بر رویش پا بگذارم»، از جمله گزارههای باوری است که عملی مثل راه رفتن را پشتیبانی میکند. اگر باور فوق جای خود را به این باور دهد که «زمین آن قدر سست است که به محض پا گذاشتن بر روی آن، در زمین فرو میروم»، یقیناً ما را از انجام عمل راه رفتن باز خواهد داشت. برای اینکه این مسئله بیشتر جا بیفتد، میتوان به اختلال در باور (توهم) کسانی که مواد مخدر روانگردان مصرف میکنند، اشاره نمود. برخی از این افراد، در اثر توهم ایجاد شده، خود را دارای قوۀ پرواز مییابند و ممکن است بخواهند پرواز کنند!
دیگر اعمال و رفتارها، چه ساده باشند و چه پیچیده، از این قاعده مستثنی نیست و هر رفتاری، چه فردی باشد و چه اجتماعی، مجموعهای از باورهای پنهان و آشکار را در پس خود نمایندگی میکند. رفتارهای تشکیلاتی و سازمانی انسان نیز، جدای از این رفتارها نیست.
تفاوت طیفی تشکیلات ایدئولوژیک
با توجه به مطالبی که بیان شد، تقریباً هیچ سازمان یا تشکیلاتی نمیتواند ادعا داشته باشد که اساساً با ایدهها و باورها، هیچ نسبتی ندارد. همان طور که پیشتر اشاره شد، نسبت میان تشکلها و ایدئولوژیها، نسبت صفر و یکی نیست که برخی از سازمانها ایدئولوژیک باشند و برخی به هیچ عنوان ارتباطی با ایدئولوژی نداشته باشند؛ بلکه نسبت میان سازمانها و ایدئولوژی، نسبت تشکیکی یا طیفی است.
با توجه به مطلب فوق، چه چیز باعث میشود که تشکلها و سازمانها در نسبتشان با ایدئولوژی، به گونهای باشند که برخی رنگ ایدئولوژیک بیشتر و برخی رنگ و بوی ایدئولوژیک کمتری داشته باشند؟
باورهای آگاهانه و غیرآگاهانه
به صورت عادی ما انسانها در نوع رفتارهای روزانۀ خود، نیازمند به تفکر وتأمل نیستیم؛ یعنی آن رفتارها را قدری انجام دادهایم که هیچ توجهی به باورهایی که پشتیبان آن رفتار هستند، نداریم. ما نیازی نداریم برای راه رفتن، فکر کنیم و برای آب نوشیدن، تأمل کنیم تا باورهای پشتیبان آنها را دوباره اثبات نماییم. برخی باورها اما در سطح آگاه ذهن ما هستند و ما همواره درگیر آنها هستیم، برای آنها تلاش آگاهانه داریم و به این علت که برای ما بسیار مهم و حیاتی هستند، برای ترویج آنها تلاش مینماییم. بسیاری از باورهای ایدئولوژیک، از جنس باورهای آگاهانه هستند و همین، سرمنشا تفاوت میان انواع سازمانها با رنگ ایدئولوژیک بیشتر و رنگ ایدئولوژیک کمتر است.
مأموریت و اهداف ایدئولوژیک
آنچه که سازمانها را به سمت ایدئولوژی غلیظتر میکشاند، همین مأموریتهای سازمانی و اهداف آن است. مأموریت در واقع، فلسفۀ وجودی و مقاصد سازمان است. مأموریت مهمترین دلیل موجودیت هر سازمانی است که چارچوبی تعیین کننده در چگونگی تحققپذیری اهداف استراتژیک آن دارد.
اگر سازمانی دارای مأموریت آشکار ایدئولوژیک باشد، در واقع در جایگاه غلیظترین و پر رنگترین طیف تشکل ایدئولوژیک، قرار خواهد گرفت و اگر سازمانی دارای مأموریتی غیرایدئولوژیک باشد، سطح ایدئولوژیک آن سطحی نازل خواهد بود و در طرف کمرنگ طیف قرار خواهد داشت.