مقدمه
با نگاهی به تشکلها وسازمانها میتوان دریافت که برخی از تشکلها عمیقاً رویکردی ایدئولوژیک دارند و برخی نیز رنگ و بوی ایدئولوژیکی ندارند. چطور میتوان تشخیص داد کدام سازمان و تشکیلات، ایدئولوژیک و کدام غیر ایدئولوژیک است؟ از آنجا که هویت تشکیلات به نحو بسیار عمیقی با اهداف آن سازمان گره خورده است، یعنی این اهداف مورد نظر تشکیلات هستند که تا حد زیادی ماهیت و هویت ایدئولوژیک یا غیر ایدئولوژیک سازمان را رقم میزنند، در این نوشتار بر آنیم تا این تقسیمبندی را روشنتر نموده و نحوۀ اثرگذاری اهداف را در هویت سازمانها بیان نماییم.
مفهوم شناسی
در این بخش لازم است تا منظور خود را از سازمان یا تشکیلات ایدئولوژیک بیان نماییم. به همین جهت، ضروری است تا تعریفی از ایدئولوژی ارائه دهیم. ایدئولوژی در میان جامعهشناسان تعریفهای متعددی دارد که برخی بار منفی و برخی بار مثبت دارند و هر کدام طبق مبانی خود این مفهوم را تعریف کردهاند؛ اما از نظر لفظی، ایدئولوژی به لحاظ ساختار لغوی، واژهای مرکب از دو جزء «ایده» و «لوژی» است. ایده به معنی اندیشه، تصور، عقیده، نظر و آگاهی آمده است و لوژی -به صورت پسوند- معمولاً به معنی دانش و شناسایی به کار میرود و معرف علم است، مانند سوسیولوژی (جامعهشناسی)، سایکولوژی (روانشناسی) و… . بنابراین ایدئولوژی نیز از نظر ساختمان لغوی، مرادف با دانش و شناخت عقیده یا به طور خلاصه «عقیده شناسی» است.
در تعریف ماهوی، «ایدئولوژی را عبارت از مجموعۀ عقاید و باورهای یک فرد و یا دستورالعملها و احکام اجرایی مبتنی بر جهانبینی او میدانند».
تعاریف دیگری نیز از ایدئولوژی وجود دارد که عبارتند از:
– ایدئولوژی، یک مجموعه کمابیش منسجم و جامع از ایدهها است، که شرایط اجتماعی را توضیح میدهد، ارزیابی میکند، به مردم در تحلیل جایگاهشان در جامعه یاری میرساند و نهایتاً یک برنامه برای کنش سیاسی و اجتماعی فراهم میکند.
– «ایدئولوژی مجموعهای است از ایدهها، نظرات، اعتقادات و نگرشها: مانند جهانبینی یک طبقه یا گروه اجتماعی.»
با توجه به تعاریفی که ارائه شد، ما نیز تعریفی عام از مفهوم ایدئولوژی را در نظر میگیریم و همچنین اخلاقیات را ایدئولوژی فرض مینماییم.
انواع تشکلها در نسبت با ایدئولوژی
برخی از تشکلها و سازمانها، در قیاس با برخی دیگر، نسبت نزدیکتری با ایدئولوژی دارند. شاید در نظر اول برخی فکر کنند با یک دیدگاه صفر و یک میتوان گفت برخی تشکلها ایدئولوژیک هستند و برخی چنین نیستند؛ اما با تدقیق بیشتر و نظری عمیقتر درمییابیم که نسبت تشکلها و سازمانها با ایدئولوژی، دائر مدار نفی و اثبات نیست، بلکه بیشتر نسبتی طیفی است. به این بیان که برخی از تشکلها، رنگ ایدئولوژیکشان بیشتر و برخی کمتر است. به طور کلی اما نمیتوان نسبت میان سازمانها و ایدئولوژی را نفی کرد؛ زیرا یک نظام سازمانی، بدون وابستگی به یک نظام نظریات و ایدهها شکل نمیگیرد. شاید برخی اشکال کنند کسی که هیچ اطلاعی از نظریات و نظامهای معرفتی و ایدئولوژیکی ندارد، چگونه میتواند سازمانی مبتنی بر یک نظام ایدئولوژیک بنا نماید؟ در پاسخ باید گفت که درست است معمولاً افراد بدون علم به یک نظام ایدئولوژیک، تشکیلات را بنا نموده و عمل مینمایند، اما عدم علم به یک نظام معرفتی، به معنای خارج بودن از چارچوب آن نیست. درست است که افراد بدون علم عمل میکنند، ولی رفتارشان در چارچوب بسیاری از نظریات صورتبندیشده قرار دارد. به همین دلیل رفتارهای سازمانی هم، به صورت ناخودآگاه، به نوعی ایدئولوژیکی است.