بایسته های تشکّل (۱)
ما کجا، آنها کجا!
وضعیت کار تشکیلاتی ما خیلی تغییر کرده است؛ سعی فراوان میکنیم که کار جمعی و گروهی انجام دهیم و حتی با تلاش طاقتفرسا میتوانیم جمعی از نیروهای همفکر را همراه کنیم و تشکّلی راه میاندازیم؛ اما طولی نمیکشد که برخی از افراد جذب شده پا پس میکشند و از بین آنهایی هم که میمانند، برخی افراد نه تنها با جمع همراهی نمیکنند، بلکه در مقابل برنامهها مقاومت مینمایند و با مقاومت و مخالفت خود، جمع را با شکست مواجه میکنند.
وقتی کارنامهی تشکّلهای مردمی سیچهل سال اخیر تاریخ ایران را مطالعه میکنیم، میبینیم که وضع آنها خیلی بهتر از ما بوده است و حتی میتوان گفت خیلی متفاوت بودهاند؛ آنها چقدر فعّال و پویا بوده و توانسته بودند جمع زیادی از نوجوانان و جوانان را جذب کنند که هر یک از صمیم قلب در جهت اهداف و خواستههای گروهی و تشکیلاتی فعالیت میکردند. ولی امروز چه؟
امروزه کمتر میتوان از آن موج اقبال و شیدایی و تأثیرگذاری سراغی گرفت؛ در حالیکه همچنان به آن شکوه و اقتدار دیروز تشکّلهای مستقل ـ همچون جنبشهای دانشجویی، انجمنهای اسلامی، گروههای محلّی و حتی گروههای دوستی ـ نیازمندیم.
اکنون باید چه کنیم تا آن خاطرات خوش دوباره زنده شود؟
تشکّل، موجودی زنده
برای خیلیها روشن شده است که سازمانهای دولتی به تنهایی نمیتوانند همهی بخشهای یک جامعه را مدیریت و سازماندهی کنند، بلکه به تشکّلهای غیر دولتی مردمنهاد نیاز هست که از متن جامعه و مردم جوشیده و ریشه در فرهنگ و هویت بومی آن جامعه و ملت داشته باشند.
بدون تردید، سازمان و تشکّل و مدیریت، موضوعات بسیط و یا فیزیکی و یا مثل ماشین نیستند که سیستمی ثابت و واحد و قابل اندازهگیریهای شرکتهای استاندارد داشته باشند، تا برای همهی زمانها، فرهنگها و ملتها مشترک و یکنواخت باشند، بلکه آنها پدیدههایی کاملا انسانی و برآمده از وضع و قرارداد انسانها هستند و به مقدار زیادی به آرمانها، تحولات و پیچیدگیهای جامعه و افراد جامعه بستگی دارند.
به نظر میرسد که تشکّل و سازمان، سیستمهای زنده و قابل تغییر و تحوّل هستند و شبیه خانوادهاند و نه شبیه ماشین؛ از اینرو همفکر و همراه کردن افراد در یک حرکت جمعی، بهطوری که هر یک از آنها از صمیم قلب در جهت هدف ما و خواستههای گروه فعالیت کنند، کار سادهای نیست؛ چرا که مخاطب ما انسان پیچیدهای است که در جامعهی پیچیدهای تربیت شده و تنفس میکند که عوامل متعدد آشکار و ناآشکاری بهطور دینامیکی بر وی تأثیرگذارند.
بنابراین، تغییرات و تحولات سریعی که در روزگار ما، بیش از هر زمان دیگری، زندگی آدمی و مناسبات او را تغییر داده، در نحوهی مدیریتهای جمعی و اجتماعی و چگونگی نقشآفرینی افراد جامعه تأثیرات فراوانی گذاشته است. لذا بایسته است که در راستای تغییرات و تحولات زمانی و مکانی، الگوهای مدیریتی سازمانها، نهادها و تشکّلها بازخوانی شود.
اگرچه مشکلات زیادی بر سر راه است، اما با وجود مشکلات، تغییر در جهت تصحیح الگوی تشکّل برای بقا و پیشرفت ضروری است. به باور ما، بقا و پیشرفت تشکّلهای انقلابی و غیر دولتی در ایران راهی جز تعمیق دانستههای مسئولان، مدیران و اعضای تشکّل و اصلاح ذهنیت آنها به نحوهی مدیریت تشکیلاتی در زمانهای که در آن قرار گرفتهاند، ندارند. به عبارت دیگر، مجموعهای که بتواند تغییرات مناسب را کشف کند و فراگیرد و آن را پیاده سازد و در خود به وجود آورد، قابلیت آن را خواهد داشت که در دنیای متحول و پر رقابت امروزی موفق باشد.
ضرورت پژوهش در مورد تشکّل اسلامی
باور کنید کار تشکیلاتی، مدیریت تشکیلاتی، اخلاق تشکیلاتی، استراتژی تشکیلات و دهها موضوع دیگر؛ نیازمند کار مطالعاتی، پژوهشی، تحقیقی و آزمایشی است و بیگدار نمیتوان به آب زد؛ همچنان که اندیشمندان غربی سالیان سال بر روی نظریههای مدیریت، نظریههای سازمان دولتی و سازمان غیر دولتی فکر و پژوهش و آزمایش کردهاند، ما هم باید کمر همت را ببندیم و در باب نظریههای «تشکّل اسلامی» فکر و پژوهش و آزمایش کنیم، و پس از آن که تولید علم و نظریه کردیم آن را به مسئولان و مدیران تشکّلهای خودمان بهطور تخصصی آموزش دهیم.
همانگونه که رشتهی مدیریت در دانشگاههای ما چندین شاخهی تخصصی دارد و یک فرد باید سالهای سال تحصیل و مطالعه کند، تا توان مدیریت یک مدرسه، یک کارگاه و… را به عهده بگیرد؛ مدیریت تشکّلهای اسلامی نیز نیازمند به دهها واحد درسی و آموزشی است و روشن است که هر شخصی نمیتواند بر اساس احساساتش تشکّل اسلامی راه بیندازد، مدیریت نماید، نیرو تربیت کند و یک جریان سالم انقلابی و اسلامی در جامعه به راه اندازد.
به نظر میرسد مسألهی تربیت و آموزش در مدیریت تشکّل اسلامی، بهمراتب مشکلتر و پیچیدهتر از مدیریت سازمانی و غیر سازمانی است که در غرب تولید شده است؛ چرا که در دنیای غرب، آنچه بیشتر مورد توجه و اهمیت میباشد، ساختار و فرم مدیریت بر اساس اصولی چون «منفعت طلبی، فردگرایی، نتیجهگرایی و مشتریمداری» است. اما در نگرش اسلامی، علاوه بر توجه به جنبههای ساختاری مسأله، بیشتر توجه به محتوای متعالی مدیریت و ارزشهای اخلاقی و منش تربیتی آن است.
همین تفاوتها روشن میسازد که ایجاد و مدیریت یک تشکّل و سازمان با رویکرد اسلامی، دشوارتر و پیچیدهتر از یک تشکّل یا سازمان سکولار است. به عبارت دیگر، در جامعهی اسلامی و زیرمجموعه آن، وقتی بر اساس باورها و آموزههای دین مبین اسلام مدیریت شود و بر اساس اصول و معیارهای اسلامی، ساختارهای جامعه شکل گیرد، جامعه راه سعادت خود را در پیش خواهد گرفت.
سؤالی که مطرح میشود، این است که چه فردی میتواند مدیریتهای اجتماعی از جمله تشکّلهای اسلامی را عهدهدار شود؟
استاد شهید مرتضی مطهری; در این باره میگوید: «مدیریت اجتماعی یعنی … مجهز کردن نیروها، تحریک نیروها، آزاد کردن نیروها، و در عین حال کنترل نیروها و در مجرای صحیح انداختن آنها، سامان دادن، سازمان بخشیدن و حرارت بخشیدن به آنها؛ مدیریت صحیح از ضعیفترین ملتهای دنیا، قویترین ملتها را میسازد.»[۱]
ایشان در ادامه میفرماید: «مسائل رهبری با روان بشر سروکار دارد، جلب همکاری روانها و به حرکت در آوردن آنها بهسوی هدفی مقدس و عالی، مهارت و ظرافت فوقالعاده میخواهد؛ کار هر کس نیست.»[۲]
وی معتقد است: «مسألهی مدیریت که امروز میگویند، یکی از فروع مسألهی رشد است. پس چنین شخصی اگر لیاقت و شایستگی نگهداری اینجا و حداکثر بهرهبرداری از این امکانات و از این سرمایه را داشته باشد، این شخص رشد مدیرعاملی را دارد و اگر چنین لیاقت و شایستگی رشدی را ندارد نباید چنین مسئولیتی را به عهدهی او گذاشت.»[۳]
اسلام فراتر از روابط فردی
یکی از اصول پایه که هر فرد مسلمان باید آن را باور داشته باشد و باور به آن لوازمی را به همراه دارد، این است که اسلام تنها مجموعه احکامی نیست که فقط ارتباطات فردی انسان را در نظر گرفته باشد و در مسائل اجتماعی سکوت کند؛ بلکه اسلام برای احکام اجتماعی و روابط بین افراد در سطوح مختلف نیز احکامی دارد که محور رفتارها و فعالیتهای اجتماعی انسان است.
شناخت اسلام به عنوان یک منظومه و نظام فکری منسجم و حرکت هوشمندانه در پرتو اصول فردی و اجتماعی آن، مهمترین گام در زندگی مسلمانان است. این حرکت هوشمندانه، در پرتو یک الگو و برنامهی عملیاتی و راهبردی ممکن است و استنباط و تنظیم الگوها و برنامههای عملیاتی و راهبردی که میبایست با نیازها و مقتضیات زمان و مکان هماهنگ باشد، به تخصص و اجتهاد دینی نیازمند است. این اصل پایه و مهم، در حوزهی مدیریت و رهبری اجتماعی بهطور عام و ایجاد و مدیریت تشکّلهای اسلامی بهطور خاص جاری است.
استاد مطهری; در این باره معتقد است:
«اگر بخواهیم توجه اسلام را به اصول رهبری و مدیریت درک کنیم، دو راه باید طی کنیم :طریق اول مطالعهی بسیار عمیق سیرهی اولیای دین، مخصوصاً شخص رسول اکرم۶ و امیرالمؤمنین۷ است. اگر انسان روش آنها را مطالعه کند، متوجه میشود که چقدر بر اصول دقیق رهبری منطبق است. نتایج شگرفی که از رهبری خود در دنیا گرفتهاند، سابقه ندارد. این موفقیت به جهت آن بود که کلید رمز را در دست داشتند…
طریق دوم برای آشنایی با اصول رهبری اسلام، مراجعه به متون دستورهای اسلامی در این زمینه است؛ اعم از آنچه در قرآن خطاب به پیامبران عموماً در روبرو شدن با امتها، و رسول اکرم۶ خصوصاً نسبت به امت اسلامی آمده است، و همچنین دستورهایی که در باب نحوهی امر به معروف و نهی از منکر و دستورهایی که در نحوهی ارشاد جاهل و وعظ و اندرز غافل و آنچه در زمینه شرایط تبلیغ و مبلغ وارد شده که همهی آنها یک کتاب پرحجم میشود.»[۴]
نتیجه
بر این مبنا، مدیران و مربیان تشکّل اسلامی میبایست با محتوای اسلامی تشکّل که تبیین کنندهی اهداف، غایات و آرمانها و اصول رفتاری و عملیاتی تشکّل اسلامی است، عمیقاً آشنا بوده و به آنها باور داشته باشند و تغییرات زمانه را خوب بشناسند، تا بتوانند نو به نو ساختار و سازمان خود را ترمیم کنند و تحول ببخشند. روشن است که این مهم، جز با درک تغییر و تخصص و آموزش و تربیت نیروهای متخصص و کارآمد ممکن نیست.
پی نوشت:
[۱] . مقالهی مدیریت و رهبری در اسلام، در کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۳۷٫
[۲] . همان، ص۱۴۳٫
[۳] . مقالهی رشد اسلامی در اسلام، در کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۱۵۵٫
[۴] . مقالهی مدیریت و رهبری در اسلام، صص ۱۳۸ – ۱۴۳٫