جای شهید و جلاد عوض نمیشود، اگر…

مهدی رزاقی طالقانی

نگاهی به موج نو ســینما و تلویزیون در تبیین حوادث دهه شصت                          

مقدمه
انقلاب اسلامی ایران واکنشی به سرمایه داری و سایر مکاتب مادی و غیرمادی به شمار نمیرفت؛ بلکه خود یک کنش، یعنی یک جریان حرکتساز محسوب میشد. علیرغم اینکه رسانهای در سطح جهانی نداشت، خود رسانۀ خود بود و ندای کنشگر خود را به جهانیان رساند. انقلاب اسلامی در ادامه حرکت خود ناچار به مبارزه فرهنگی و رسانه ای در چند جبهه بود؛ اول در جبهه خارجی و واکنش های مختلف به جریان انقلاب اسلامی و دوم در جبهه داخلی و در برابر جریانات تمامیت خواه یا انحرافی.
برای صدور فرهنگ انقلاب که هدف آن تغییر خویشتن ملتها در عین تالش صلح طلبانه و آزادی خواهانه بود، میتوان ِ گفت که ما درمجموع نتوانستیم از فرصت پرده سینما بهره کافی را برده و تصویری حقیقی از انقلاب  ارائه دهیم و موجی در برابر هجمه های رسانهای غرب ایجاد کنیم تا پرده نقرهای نقش واکنشی و درحقیقت مدافع انقلاب  را ایفا کند.

در جبهه داخلی تالشهایی صورت گرفت، هرچند این تالشها در بیش از سه دهه گذشته کافی و وافی نبوده است. آنچه صورت پذیرفت و حاال بهصورت خاطره در ذهن ما جا گرفته، گامهایی است که در حوزه تبیین دفاع مقدس برداشته شده و ً اصوال واکنشهایی به این رویداد بود. این در حالی است که از همان برهه ابتدایی جنگ، ما در داخل کشور نیز با بعثیهای وطنی در حال مبارزه بودیم، ولی از این جنگ داخلی و منافقانه در سینمای ایران تا چندی پیش اثری نبود.
کمبودهای تولید محصول فرهنگی درباره منافقین در دهههای گذشته، کار را بهجایی رسانید که نیروهای معاند انقلاب اسلامی با تحریف وقایع به دنبال آن بودند که به تعبیر مقام ّ معظم رهبری، جای شهید و جالد را تغییر دهند.
این تغییر وضعیت جایگاهها نشان از ضعف در مهندسی فرهنگی جامعه است که در برابر کنشهای گوناگون نیروهای مخالف نتوانسته از ابزارهای در اختیار خود بهخوبی استفاده کند.

چرا سینما سنگر است؟
امروزه سینما نهتنها یک کاالی فرهنگی که یک خوراک فرهنگی در جوامع مختلف به شمار میرود. این نقش در جامعه ایران به دالیلی چند اهمیت بیشتری نیز یافته است.
الف( سرانه مطالعه کتاب در ایران بهشدت کاهش پیدا کرده، اما فیلمی با موضوع نبرد با مجاهدین خلق، یعنی »ماجرای نیمروز« علیرغم تمامی سمپاشیها، ۴٬۳۲۳٬۱۵۴٬۰۰۰ تومان فروش داشته است. این آمارها نشان میدهد ضریب نفوذ سینما نسبت به سایر قالبهای فرهنگی بهشدت فزونی یافته است.
ب( کاهش کیفیت محصوالت رسانه ملی منجر به اقبال بخشی از مردم به ماهواره، سینما و سینمای خانگی شده است. در شبکههای ماهوارهای رقبا بسیار قدرتمند هستند و حضور، بسیار دشوار و امکانات بسیار ناچیز است. اما در سینما با توجه به این اقبال تماشاگران میتوان سرمایهگذاری خوب و دریافت مناسبی داشت.
ج( نگاه احساسی ایرانیها به مقوله فرهنگ و واژههایی چون وطن و شهادت، برای سینما با توجه به در اختیار داشتن عواملی چون موسیقی، نسبت به سایر قالبهای فرهنگی مزیت ایجاد میکند.

نبرد تشکیلاتی
در هر صورت نبرد مجاهدین خلق و جمهوری اسالمی را چه در گذشته و چه در حال باید »نبرد تشکیلاتی « نامید؛ چراکه اعضای سازمان مجاهدین به علت ریشههایی که در حزب توده داشتند، اصول کار تشکیلاتی را بهخوبی میدانستند و نبرد با آنها بسیار سخت بود. سختی کار موجب ایجاد سازمانی تشکیلاتی در جبهه انقلاب  گشت. امروز نیز جریانی به نمایندگی از این گروهک به ً صورت کامال هماهنگ در حال قلب تاریخ و وجیه جلوه دادن اقدامات آنها در کشور است.
گروهک مجاهدین که پس از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ موفق به عضوگیری بسیاری در میان جوانان تحصیلکرده دبیرستانی و دانشگاهی شده بود، در چند برهه با نظام انقلابی  دچار مشکل شد. نخستین مشکل، رفراندوم قانون اساسی و مسائل پیرامون آن بود. اصطکاک بعدی را رد صالحیت مسعود رجوی ایجاد کرد که درنهایت در گام سوم و پس از تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و عزل ابوالحسن بنیصدر، هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسالمی ایران عنوان کرد و دست به اسلحه برد. رهبری این حرکت را مسعود رجوی که به همراه بنیصدر از ایران خارج شد و موسی خیابانی بر عهده داشتند.
حضور شخص دوم سازمان یعنی موسی خیابانی در ایران آغازگر سلسله حوادث تلخی بود که در تاریخ این مرزوبوم به جنگ داخلی خانمان سوزی تبدیل شد و بازهم خواهد شد که صف بندی های آن محتاج تحلیل و ارائه در قالبهای مختلف ازجمله سینماست.
شهادت آیت الله بهشتی و رجایی و باهنر و مردم کوچه و بازار نمونه هایی از سوژههایی است که میتواند دستمایه تولید فیلمهای بسیاری باشد؛ خاصه آنکه آگاهسازی و بازسازی چگونگی رخداد آنها برای جامعهای که مایل به تکرار چنین وقایعی نیست، ضروری به نظر میرسد.

ماجرای نیمروز
ازجمله آنچه از برخورد جامعه ایران پس از انقلاب  با گروهک مجاهدین خلق به دست اهالی سینما در سالهای اخیر به تصویر درآمده، مبارزه جانانه انقلابی  ون برای دستگیری موسی خیابانی است که توسط محمدحسین مهدوی و در قالب فیلمی به نام »ماجرای نیمروز« به نمایش درآمده است. فیلم به ترورهای سال ۱۳۶۰ به دست گروه سازمان مجاهدین خلق ایران میپردازد که پس از برکناری ابوالحسن بنیصدر از ریاستجمهوری توسط مجلس شدت میگیرد. از سوی دیگر، سازمان اطلاعات کشور و اطلاعات سپاه با همکاری هم درصدد دستگیری اعضای گروه مجاهدین خلق میباشند.
ازجمله آنچه از برخورد جامعه ایران پس از انقلاب  با گروهک مجاهدین خلق به دست اهالی سینما در سالهای اخیر به تصویر درآمده، مبارزه جانانه انقلابی  ون برای دستگیری موسی خیابانی است که توسط محمدحسین مهدوی و در قالب فیلمی به نام »ماجرای نیمروز« به نمایش درآمده است. فیلم به ترورهای سال ۱۳۶۰ به دست گروه سازمان مجاهدین خلق ایران میپردازد که پس از برکناری ابوالحسن بنیصدر از ریاست جمهوری توسط مجلس شدت میگیرد. از سوی دیگر، سازمان اطلاعات کشور و اطلاعات سپاه با همکاری هم درصدد دستگیری اعضای گروه مجاهدین خلق میباشند.
»ماجرای نیمروز« سه سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین فیلم از نگاه ملی و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. همچنین بهزاد جعفری طادی برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس شد. اما آنچه میتوان در مبحث ارائه و تحلیل نمونه دوگانه تشکیلات در این فیلم بیان داشت، دایره وسیعی از بنیانها و مسیرها و راه ً های تحقق اهداف در دو تشکل کاملا متضاد است.
سازمان مجاهدین خلق از گروههای مبارز پیش از انقلاب  به شمار میرفت که نوع مبارزات آنها به دلیل شمایل سامانمند آن در مبارزات، یک معضل همیشگی برای رژیم پهلوی به شمار میرفت.

تشکیلات در معرض سقوط
۱ -آنچه اولین آسیب را به این سازمان وارد ساخت و موجب انحراف آن شد، اعتیاد سران تشکیلات و البته اعضای جوان آن به مبارزه و بهطور خاص مبارزه مسلحانه بود. آنچه در یک تشکیلات در برهههای مختلف و مقتضیات گوناگون بسیار اهمیت دارد، حفظ اصالت گروه در کنار انعطاف از اهداف ثانویه است. اولویتهای اهداف یک تشکل در بازه های زمانی تغییر مییابد تا در جریان زمان امکان حیات یابد. در غیر این صورت تأکید به یک هدف در مقتضیات زمانی متفاوت به دگماتیزم و فرسایش منجر میشود.
۲ -نقص در شناخت اولویتها و انعطاف در تغییر مسیر بر اساس واقعیات، بر عهده رهبران تشکیلات است. آنچه برای مجاهدین خلق در مسیر سقوط رخ داد، عدم تشخیص درست مسیر و وضعیت توسط رهبران آن بود که به بدنه این تشکیلات هم منتقل شده بود و اجازه دیدن واضحات را به اعضا نمیداد.
در دیالوگ میان حامد جوان انقلابی   و دختر جوان عضو سازمان که برای نفوذ در تشکیلات ترتیب یافته، وقتی او از فریده میپرسد که »تو فکر میکردی تو تشییع جنازه بهشتی اونهمه آدم جمع بشه؟« فریده که تحت تأثیر رهبران مجاهدین قادر به تشخیص حتی توده مردم نیست، میگوید »مگ چند نفر بودن؟ یه جور عکس میندازن زیاد به نظر برسه« و اینچنین است که عدم تشخیص مسیر و مقتضیات و واقعیات، مجاهدین را به سمت سقوط به قعر تاریخ به پیش برد.
۳ -فعالیت تشکیلاتی  به معنای تعطیلی تعقل فردی و استحاله فرد از صفات انسانی و احساسات رایج نیست. رهبران یک تشکل باید برای فردیت انسان احترام قائل بوده و وجود اعضا را هرچند در چهارچوب آرمانهای تشکل، قربانی خود ننمایند متأسفانه این نگرش در سازمان مجاهدین خلق منجر به کشته شدن هزاران عضو استحاله شده آن شد. نمونه چنین فرایندی در فیلم ماجرای نیمروز برای یکی از توابین که طاهره نام دارد و با مأموران حفاظت اطالعات همکاری میکند، رخ میدهد؛ آنگاه که خواهرش که عضو سازمان مجاهدین است، به بهانه دیدار با او به درون بازداشتگاه میآید و با بستن کمربند انتحاری، خود و خواهر خویش را بنا به دستور تشکیلاتی  در پیش چشم مادر به کشتن میدهد.

نتیجه
فیلم ماجرای نیمروز بستر مناسبی برای آگاهسازی جامعه از رخداد حقایقی تلخ در دهه شصت پیش روی مخاطب خود میگشاید تا فرصت قلب تاریخ برای بدخواهان جامعه فراهم نشود و از دیگر سو الگوی چگونگی شکلگیری و فعالیت تشکیلات دینی در ابتدای انقلاب  را برای عالقه مندان به فعالیتهای تشکیلاتی  ترسیم میسازد؛ تشکیلاتی  که مدافع جامعه ایمانی و ایرانی در مقابل مخوفترین و خونخوارترین اندیشه انحرافی التقاطی بود.

دکمه بازگشت به بالا