خودمان را فراموش نکنیم

روز اولی که مرد را در کارگاه چوب‌بری استخدام کردند، به او گفتند که کم کاری را نمی‌پذیرند و در صورت اهمال در کار، عذر او خواسته می‌شود. مرد خوشحال از این‌ که شغلی پیدا کرده بود، اره را از سرکارگر گرفت و راهی جنگل شد و تمام روز را به سختی کار کرد. روزهای بعد هم همین طور ادامه یافت و مرد با تمام نیرویش کار می‌کرد، اما به تدریج سرکارگر متوجه شد چوب‌هایی که مرد می‌آورد، روز به روز کم‌تر می‌شود. چند بار موضوع را به مرد تذکر داد، اما او می‌گفت که با تمام توان کار می‌کند. این روند ادامه یافت، تا این که سرکارگر ناراضی، عذر مرد را خواست و او را اخراج کرد. مرد که در تمام این مدت، نهایت تلاشش را کرده  بود، به حکم اعتراض کرد و کار کم کم بین او و سرکارگر بالا گرفت، تا این که مدیر کارگاه متوجه سر و صدا شد و به سمت آنان رفته، جویای علت مشاجره‌ی آنان گردید. مدیر دنیا دیده و با تجربه‌‌ی کارگاه، وقتی داستان را شنید، مرد را به کناری کشید و از او پرسید که بعد از روزی که اره را از مسؤولش تحویل گرفته، چند بار آن را تیز کرده است؟

تا این‌جای داستان را داشته باشید، تا بعداً بقیه‌ی ماجرا را برایتان تعریف کنم.

بسیاری از ما وقتی مسؤولیتی به عهده می‌گیریم، تمام سعی و تلاشمان را می کنیم که آن را به بهترین نحو انجام دهیم و خدای نکرده در انجام آن قصوری نداشته باشیم. این ماجرا وقتی روشن‌تر می‌گردد که مسؤولیت راهنمایی و تربیت جمعی به گردن ما گذاشته می‌شود؛ کاری مثل مربی خیمه‌های معرفت بودن. آن وقت است که ما تمام تلاشمان را می‌کنیم که خیمه‌ای پر بار داشته باشیم و بهترین سود را به همراهانمان برسانیم. این تلاش و توجه – که لازم و درخور احترام است)(- گاهی آن چنان ما را مشغول می‌کند که خودمان را فراموش می‌کنیم! یادمان می‌رود که رسالت ما مانند رسالت کسی نیست که وظیفه دارد جرعه ی آبی به لبان تشنه‌ی محتاجی برساند و یا لقمه ی نانی برای دهان گرسنه‌ای مهیا نماید، که ننوشیدن آب و نخوردن نان و بخشیدنش به دیگری، کاری شایسته و نامش ایثار باشد؛ بلکه کار ما مانند زمینی است که تا خودش سیراب نباشد و مورد رسیدگی قرار نگیرد، نمی‌تواند محلی برای رشد گل‌ها و درختان تناور باشد.

قرآن کریم نیز به کسانی که در چنین جایگاهی قرار دارند، هشدار می‌دهد و آنان را به توجه به «خود» فرا می‌خواند: «اَمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»‏؛ آیا مردم را به نیکى فرمان مى‏دهید و خود را از یاد مى‏برید.»(۱)

گرچه روى سخن در آیه‌ی فوق به بنى‌اسرائیل است، ولى مسلماً مفهوم آن گسترده است و دیگران را نیز شامل مى‏شود. اصولا یک برنامه‌ی اساسى، مخصوصاً براى علما و مبلغان و داعیان راه حق، این است که بیش از سخن، مردم را با عمل خود تبلیغ کنند؛ همان گونه که در حدیث معروف از امام صادق (ع) مى‏خوانیم: «کونوا دعاهِ  الناس باعمالکم و لاتکونوا دعاه بالسنتکم»‏؛ مردم را با عمل خود به نیکی‌ها دعوت کنید، نه با زبان خود.»(۲)

تاثیر عمیق «دعوت عملى» از این‌جا سرچشمه مى‏گیرد که هر گاه شنونده بداند گوینده از دل سخن مى‏گوید و به گفته‌ی خویش صد در صد ایمان دارد، گوش جان خود را به روى سخنانش مى‏گشاید و سخن که از دل برخیزد، بر دل مى‏نشیند، و در جان اثر مى‏گذارد؛ و بهترین نشانه‌ی ایمان گوینده به سخنش این است که خود قبل از دیگران عمل کند؛ همان گونه که حضرت على(ع) مى‏فرمایند:

«ایّها النّاس انّى و اللَّه ما احثکم على طاعه الا و اسبقکم الیها، و لا انّها کم عن معصیه الا و اتناهى قبلکم عنها»؛ اى مردم! به خدا سوگند شما را به هیچ طاعتى تشویق نمى‏کنم، مگر قبلا خودم آن را انجام مى‏دهم و از هیچ کار خلافى باز نمى‏دارم، مگر این که پیش از شما از آن دورى جسته‏ام.»(۳)

در حدیثى از امام صادق (ع) مى‏خوانیم:

«من اشدّ النّاس عذاباً یوم القیامه من وصف عدلاً و عمل بغیره»‏؛ از کسانى که در روز قیامت عذابشان از همه شدیدتر است، کسى است که سخن حقى بگوید و خود به غیر آن عمل کند.(۴)

همچنین امیرالمومنین(ع) در یکی از کلماتشان در نهج البلاغه، به جایگاه مهم دعوت کنندگان دیگران به سوی صلاح و خیر اشاره کرده، می‌فرمایند:

«هر کس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد.»(۵)

از همه‌ی آنچه گذشت، روشن می‌گردد که برای راهنمایی دیگران، ابتدا باید خود راه را بشناسیم و برای گرفتن دست دیگران، خود باید دست به تکیه‌گاهی قابل اطمینان داشته باشیم. حضرت امیر(ع) در سخنی دیگر، کسانی را که به فکر پند دادن به دیگرانند، اما خود از پندگیری غفلت می‌ورزند، چنین مورد مذمت قرار داده‌اند:

«از آن دسته مباش که در پند دادن مى‌کوشند و خود پند نمى‌پذیرند؛ پر مى‌گویند و کـم عـمل مى‌کنند؛ براى آنچه فانى مى‌شود، سخت مى‌کوشند و در آنچه ماندگار است، سهل انگارند؛ سود را زیان مى‌بینند و زیان را سود مى‌شمارند.»(۶)

این عدم توجه به خود، در آیات دیگری از قرآن نیز مورد مذمت قرار گرفته است؛ از جمله در آیات ۲ و ۳ سوره‌ی صف، خداوند کسانی را که به جای عمل به خوبی‌ها، تنها آن را برای دیگران بازگو می‌کنند و از توجه دادن خود به آن‌ها غفلت می‌ورزند، از عاقبت پیش رو بیم داده است:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما

لا تَفْعَلُون‏* کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما

لا تَفْعَلُون‏؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چرا مى‏گویید آنچه نمى‏کنید؟ * نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنى بگویید که عمل نمى‏کنید!»

آری! غفلت از خود در طی کردن مسیر معرفت و هدایت، نه تنها موجب خسران و زیانی جبران‌ناپذیر است و ما را در آنچه پیش رو داریم، ناموفق خواهد ساخت، بلکه خشم خداوند را نیز برای ما به دنبال دارد. پیامبر اکرم(ص) در حدیثی می‌فرمایند:

«خداوند به عیسى بن مریم وحى فرمود که با حکمت من خودت را اندرز ده؛ اگر از آن سود بردى، آن گاه مردم را نیز اندرز ده، و گرنه از من شرم کن.»

وقتی مدیر کارگاه از او پرسید که چند بار اره‌ی خود را تیز کرده است؟ مرد با تعجب به او نگاه کرد. وی آن قدر مشغول کار بود که فرصتی برای این کار نداشت. اما تیغه‌های اره کم کم در اثر کار زیاد کند شده بود و اگر چه تلاش مرد نسبت به گذشته کم‌تر نشده بود، اما نتیجه‌ی کار روز به روز دچار افت می‌شد. مرد در نهایت به سر کار خود برگشت، اما این نکته را برای ما به یادگار گذاشت که توجه به خود و ابزار کار ـ که برای ما نه اره‌ی چوب‌بری، که مطالعه و تحصیل علم و اخلاق است ـ هرگز نباید فراموش شود.

پی نوشت:

  1. بقره، ۴۴٫
  2. سفینه، ماده‌ی «عمل».
  3. نهج البلاغه، خطبه‌ی ۱۷۵٫
  4. تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۷۵؛ تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۱۴٫
  5. تفسیر نور، ج۱، ص۱۰۳٫
  6. ترجمه‌ی میزان الحکمه، ج۱۴٫

دکمه بازگشت به بالا