در ۱۳ خرداد چه گذشت

مصاحبه

 آیت‌الله محمد مومن از فقهایی است که کمتر کسی در شان فقهی و توان اجتهادی اعتدال و انصاف ایشان، تردید به خود راه می‌دهد. از این رو سراغ ایشان رفتیم تا به عنوان عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان و از فقهای شورای نگهبان، روند انتخاب رهبر معظم انقلاب در جلسه فوق العاده خبرگان را تشریح کنند و از توانایی فقهی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سخن بگویند.

لطفاً در مورد چگونگی تشکیل اجلاسیه فوق‌العاده خبرگان توضیحاتی را که ضروری می‌دانید، بفرمایید؟

این پرسش به نیمه خرداد سال ۱۳۶۸ مربوط می‌شود با توجه به این که من هم عضو خبرگان رهبری بودم، بجاست مقدماتی را که به تشکیل جلسات و انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر انقلاب منتهی شد، بازگو کنم. حضرت امام راحل رحمت‌الله تعالی علیه، عده‌ای از خودشان تعیین فرموده بودند تا چندین جهت را در مورد قانون اساسی بازنگری کنند. در این باره اشخاصی که باید بازنگری را انجام می‌دادند و نیز اصولی که باید مورد بازنگری قرار می‌گرفت، حضرت امام خود تعیین فرموده بودند.

جمعی که شاید تعداد آنها به ۳۰ نفر هم نمی‌رسید و شامل فقهای شورای نگهبان، اعضای هیئت رئیسه مجلس خبرگان (خبرگان اول ۱۳۶۹ ـ ۱۳۶۱) و برخی از نمایندگان خبره و دانشمند مجلس می‌شد، در خرداد سال ۱۳۶۸ جلسات بازنگری قانون اساسی را تشکیل دادند.

در همان دوره، رهبر معظم انقلاب، رئیس جمهور بودند و از این رو جلسات در مقر ریاست جمهوری و به ریاست و یا نایب رئیسی ایشان برگزار می‌شد بنابراین، براساس موادی که باید مورد بازنگری قرار می‌گرفت، کمیته‌هایی نیز تشکیل شد. محل تشکیل این کمیته‌ها هم در محل سابق مجلس شورای اسلامی بود.

مثلاً اصولی که مربوط به تعیین مقام رهبری بود، مثل اصل ۴ یا ماده ۵، ۱۰۷، ۱۰۹ و ۱۱۰ در کمیته مربوط به تعیین رهبر ـ که من نیز عضو آن بودم ـ مورد بررسی قرار می‌گرفت و پس از یادداشت نظر کمیسیون توسط مخبر آن، کلیه موارد طرح شده در جلسه عمومی با حضور همه اعضای منصوب از طرف امام بررسی و پس از اظهار نظر اعضا رای گیری انجام می‌شد.

بازنگری قانون اساسی به این ترتیب پیش می‌رفت تا عصر روز ۱۳ خرداد که طبق روال برنامه قرار بود برای بررسی اصل تعیین مقام رهبری در کمیسیون جمع شویم. من بعد از ظهر که به کمیسیون آمدم جناب آقای هاشمی رفسنجانی را دیدم و ایشان به من گفتند از دفتر حضرت امام مرا فرا خوانده‌اند و باید به آنجا بروم. هنوز آقای خامنه‌ای تشریف نیاورده‌ بودند. از این رو آقای هاشمی تأکید کردند اگر آقای خامنه‌ای تشریف آوردند به ایشان بگویید که من به این دلیل به دفتر حضرت امام رفتم که حدس زده‌ایم حال حضرت امام نباید چندان مساعد باشد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که تشریف آوردند، همه ما تصمیم گرفتم که با هم به دفتر ایشان برویم زیرا من هم یکی از اعضای مجلس خبرگان رهبری بودم.

هنوز اذان مغرب نشده بود که ما در منزل حضرت امام اجتماع کردیم. ایشان در اتاقی رو به قبله بستری و زیر دستگاه تنفس مصنوعی بودند. حضرات آیات، مشکینی (ره)، مهدوی کنی، ربانی املشی (ره) و نیز آقای خامنه‌ای و برخی اعضای مجلس خبرگان رهبری در اتاق بودند.

آقایان از من که منشی اعضای هیأت رئیسه خبرگان بودم، خواستند تا با استفاده از تلفن دفتر حضرت امام با کلیه اعضای خبرگان در سراسر کشور تماس گرفته و آنها را به یک جلسه فوق‌العاده در مجلس شورای اسلامی برای ساعت هشت صبح فردا، دعوت کنم و در عین حال قرار نبود خبری درباره حال حضرت امام داده شود. این تماس‌ها با توجه به این که تلفن تمامی اعضای را داشتیم تا دقایقی پس از اذان مغرب به طول انجامید و ما پس از ادای نماز، غمگین و ناراحت در بیت امام (ره) نشسته بودیم که حاج احمدآقا (ره) خبر فوت امام را دادند.

اجتماع بزرگی از مردم جماران، همسایه‌ها و افراد متفرقه اطراف دفتر حضرت امام گرد آمده بودند تا از وضع امام (ره) مطلع شوند اما آقایانی که در بیت امام جمع بودند، تمایلی به اعلان خبر فوت امام خصوصاً در ساعات پایانی روز نداشتند. از این رو از اجتماع مردمی تقاضا شد، در مساجد و تکایا به قرائت دعای توسل بپردازند. به این ترتیب از ازدحام و سر و صدای اطراف بیت حضرت امام کاسته شد.

پس از آن در این باره که آیا اعلان خبر فوت حضرت امام در همین ساعات اولیه ضروری است یا نه، بین حضرات آیات عظام بحث شد.

یادم هست، حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یک فرد دریا دل، محکم متقن، کار آزموده و مشکل دیده در آن جمع، همه را رهبری می‌کرد. در عین حال از این که شاید با اعلان خبر فوت حضرت امام ممکن است خطری برای مملکت پیش آید، بسیار ناراحت بود.

به خود اجازه دادم و در این شرایط به آقایان گفتم: شما از چه می‌ترسید؟ من مطمئن هستم مردم ایران عاشق مقام ولایت و رهبری هستند و فردا با شنیدن این خبر، یکپارچه خروش و شور خواهند شد و هر کس حرفی خلاف بزند، همین جوان‌ها پاسخ آنها را خواهند داد.

به هر حال تصمیم گرفته شد روز ۱۴ خرداد ساعت ۷ صبح رادیو خبر فوت امام را اعلان کند.

بنابراین قرار شد، صبح فردا جلسه خبرگان در مجلس شورای اسلامی برگزار شود. برای این جلسه، اعضای هیات دولت و وزرا، عده‌ای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عده‌ای از بزرگان کشور اعم از روحانی و غیر روحانی دعوت شده بودند، به طوری که تمام صندلی‌های مجلس پر بود و عده‌ای نیز در جایگاه خبرنگاران جمع شدند. مجلس عجیبی بود. همه دچار تألم خاطر بودند و گریه می‌کردند. قرار بود وصیت نامه‌ حضرت امام (ره) خوانده شود. وصیت نامه را کسی ندیده بود، هر چند حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رئیس جمهوری یا حضرت آیت‌الله هاشمی به عنوان رئیس مجلس یا جانشین فرمانده کل قوا یا آیت‌الله مشکینی (ره) به عنوان عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان یا آیت‌الله مهدونی کنی ممکن بود از آن مطلع بودند اما کسی از ما از متن وصیت‌نامه خبر نداشت. نسخه اصل آن به آستان قدس در مشهد فرستاده شده بود و نسخه‌ای نیز در تهران بود. احتمالاً رونوشتی از همان نسخه‌ای را که ویژه مجلس شورای اسلامی بود آوردند.

انتهای همین وصیت‌نامه، همان طور که مردم عزیز مطلع هستند، نوشته شده بود این وصیت نامه را احمد پسرم بخواند و اگر ایشان نبود یا نتوانست، رئیس جمهوری و اگر این هم ممکن نشد یکی از فقهای شورای نگهبان بخواند. مرحوم حاج احمدآقا به دلیل گرفتاری و تالماتشان قبلاً هم پیغام داده بودند که برای قرائت وصیت‌نامه، بهتر است بند دوم اجرا شود، یعنی از سوی رئیس جمهور یا یکی از اعضای فقهای شورای نگهبان قرائت شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که رئیس جمهور وقت بود، قرار شد وصیت‌نامه را بخواند. ایشان از روی نسخه زیراکس شده نسخه اصلی ـ که دستخط مبارک حضرت امام (ره) بود ـ مشغول خواندن شدند.

متن وصیت‌نامه با عبارات عارفانه، عشق و عارفان و عنایت به خدا و پیامبر و جهات دینی و معنوی بود. به طوری که توجه به دنیا از نویسنده آن کاملاً سلب شده بود. همچنین در قسمت اول آن راجع به اهمیت و ارزش انقلاب اسلامی ما مطالبی نوشته بودند، نه فقط انقلاب، بلکه در این باره که مذهب ما چه ویژگی‌های خاصی دارد و کمالاتی که انسان‌های معتقد به این مذهب باید داشته باشند.

امام رضوان الله تعالی در مقدمه وصیتنامه آورده بودند که: حضرت امیر علیهم السلام با آن کمالات از ماست، امام صادق علیهم السلام از ماست،‌ مهدی صاحب‌الزمان (عج) که عدل و داد را بر جهان حاکم خواهند فرمود، از ماست. ثقلین که عترت رسول الله (ص) و قرآن است و در واقع اساس اسلام است با آن اهمیت و ارزشی که برای مذهب شیعه دارد، از ماست.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأثر فراوان شروع به خواندن کردند. جلسه خیلی عجیبی بود، حضرت آقا هم خودشان گریه می‌کردند و هم تمام مجلس هم با ایشان همصدا شدند.

متن وصیتنامه علی القاعده برای اولین بارخوانده می‌شد. برای این که لابد همه مطالب را ایشان قبلاً نخوانده بودند، آن هم با خطوطی که تایپی نبود؛ بلکه با دستخط مبارک حضرت امام (ره) نوشته شده بود. گر چه خط ایشان بسیار شیرین و خوب و پاکیزه بود، ولی بالاخره با آن مطالب عالیکه حضرت امام (ره) نوشته بودند و کسی که قبلاً آن را نخوانده بود، کاملاً حق دارد که بعضاً در خواندن متن دچار مشکل شود. خلاصه این جلسه پر از شور و غوغا و اظهار علاقه به حضرت امام (ره) بود، آن هم با حالت ناراحتی که همه حاضران در جلسه و خواننده وصیتنامه داشت، خواندن آن چند ساعتی طول کشید.

آنجا اعلام شد که این جلسه عمومی است و تقاضا شد بعدازظهر جلسه رسمی خبرگان تشکیل شود. پس از نماز و ناهار، جلسه بعدازظهر شروع شد. آن موقع هنوز تغییری در قانون اساسی به وجود نیامده بود. یکی از مباحثی که قرار بود تغییری در آن صورت گیرد، مسأله رهبری بود. در اصل ۱۰۷ قانون اساسی «شورای رهبری» ذکر شده بود.

مایلید کمی به عقب برگردیم؟ ظاهراً در برخی منابع آمده است که به رغم نظر صریح امام (ره) درباره عزل آقای منتظری در جلسه‌ای فوق‌العاده در خصوص رسمیت بخشیدن به استعفای ایشان تصمیم‌گیری شده بود.

خیر، اصلاً این طور نبود. اصل ۱۰۷ قبل از بازنگری به این صورت بود که : «هرگاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همان گونه که درخصوص امام خمینی (ره) چنین شده است، این رهبر ولایت امر و همه مسئولیت‌های ناشی از آن را به عهده خواهد داشت. در غیر این صورت، خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند، بررسی و مشورت می‌کنند. هر گاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند، او را به عنوان رهبر به مردم معرفی می‌کنند، و گرنه ۳ یا ۵ مرجع واجد شرایط رهبری را به عنوان اعضای شورا تعیین و به مردم معرفی می‌کنند.»

این اصل ۱۰۷ بود که هنوز بازنگری نشده بود و از اصل قانون اساسی نیفتاده بود. چون زمانی یک اصل از اصل قانون اساسی می‌افتد که مردم به آن اصلی که تجدیدنظر و تصمیم جدیدی در آن باره اتخاذ شده، رای مساعد بدهند ـ جلسه عصر با توجه به این موضوع که حضرت امام (ره) از دنیا رفته است و برای رهبر آینده چه تصمیمی باید اتخاذ کرد، برقرار شد.

مطلبی که طرح شد، با این محور که باید رهبری انتخاب شود؛ اما بحث بر سر این موضوع بود که آیا یک نفر باشد یا شورا؟ همان طور که طبق اصل قانون اساسی و نظر حضرت امام (ره) اگر یک نفر دارای ویژگی مرجعیت و رهبری بود، مجلس خبرگان یک نفر را انتخاب می‌کند، اگر نه شورایی متشکل از سه نفر یا بیشتر باید عهده‌دار رهبری شوند.

بحث ابتدا از اینجا آغاز شد که آیا ما یک نفر را انتخاب بکنیم یا شورا تشکیل دهیم. کمی بحث شد؛ اما بالاخره اعضای شورای خبرگان، رای بر این دادند که یک نفر را انتخاب کنند، اما قرار بر این شد که در این مرحله اسم هیچ کس خاصی از اعضا یا مراجع آورده نشود. این که شما فرمودید آیا آنجا بحث استعفای حضرت آیت‌الله منتظری از رهبری مطرح شد و ما این استعفا را پذیرفتیم، من می‌گویم که اصلا این طور نبود. اصل قضیه این بود که حضرت آیت‌الله منتظری در آن موقعیت در مساله رهبری سمت قانونی نداشت.

در جلسات گذشته که درباره انتخاب قائم مقام رهبری صحبت می‌شد، من متذکر شدم که انتخاب مقام رهبری جزو حقوق و اختیارات خبرگان است. اگر رهبری را مردم خود برگزیدند، مثل حضرت امام رضوان الله تعالی که منتخب مردم بود، این رهبر ولایت امر را به عهده خواهد داشت، اگر نه خبرگان باید خود، رهبر را انتخاب کند. پس از نظر قانون انتخاب رهبر جزو حقوق و اختیارات مجلس خبرگان است؛ اما این که خبرگان حق داشته باشند، کسی را به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب کنند، این اصلا جزو حقوق و اختیارات خبرگان نیست. این حرف هم براساس استدلال قانون اساسی بود و کاملاً به یاد دارم که این شبهه را آقایان بزرگان هم پذیرفتند. این اشکال را من مطرح کردم که خبرگان حق تعیین قائم مقام را ندارند و شما کارتان با توجه به وظایفی که هست، غیر قانونی است.

آقایان محترم، دانشمند و بسیار فهیم پاسخ مرا این گونه دادند که ما خودمان می‌دانیم که غیر قانونی است؛ اما برای اینکه زمینه سازی کرده باشیم تا در زمانی اضطراری، کسی برای معرفی در دسترس باشد، روی آقای منتظری بحث می‌کنیم.

لذا در جلسه‌ای که بحث قائم مقامی آیت‌الله منتظری مطرح بود، مساله کاملا منعکس است پس با بحث در جلسه خبرگان و تعیین جانشینی برای حضرت امام به لحاظ قانونی، هیچ حقی برای ایشان حاصل نشده بود که در پی آن، ما در جلسه دیگری بحث استعفای ایشان را مطرح کنیم.

ایشان با تمام کمالاتی که داشتند، اما از نظر قانونی، فقط زمانی رسماً جانین مقام ولایت می‌توانستند باشند که مجلس خبرگان رهبری پس از فوت رهبر انقلاب، ایشان را انتخاب کرده باشد. پس اساساً بحث بر سر استعفا نبود. بحث این بود که آیا ما یک شخص واحد را برای رهبری انتخاب کنیم یا شورا داشته باشیم. تصمیم قاطع خبرگان، تعیین یک نفر به عنوان رهبر بود.

اصلاً مصداقی هم مشخص نکردید؟

تا اینجا نه. اما در همین جلسه پس از این که قرار شد یک نفر را به عنوان رهبر معرفی کنیم، اسم بعضی از مراجع در قم که هم اکنون از دنیا رفته‌اند، مطرح شد، تا این که یکدفعه عده‌ای نام آقای خامنه‌ای را مطرح کردند. من تعبیر آیت‌الله را به کار نمی‌برم، تا تعبیر آن روز را در مورد ایشان عنوان کنم.

این حرف که زده شد و نام ایشان آمد، آن طوری که به خاطر دارم، اول کسی که استیحاش کرد، خود آقای خامنه‌ای بود. ایشان ردیف‌های عقب مجلس به گمانم ردیف ۷ یا ۸ نشیته بودند، تا این پیشنهاد را شنیدند، پا شدند و با تمام استیحاش تشریف آوردند جلو و تعابیری به کار بردند مبنی بر این که من نمی‌توانم این کار را بکنم و از پذیرش این پیشنهاد امتناع کردند.

بزرگان جلسه نپذیرفتند. آقای آذری (ره) که نزدیک‌تر به هیأت رئیسه خبرگان نشسته بودند، در دفاع از این پیشنهاد بلندشدند و گفتند: نه خیر، قطعاً این کار از شما برمی‌آید و باید این پیشنهاد را قبولکنید. آقای خامنه‌ای در رد این پیشنهاد سؤال کردند که آقای آذری، اگر من به عنوان رهبر انتخاب شوم. آیا شما حاضرید تمام حرف‌ها و دستورات مرا گوش کنید؟ ایشان گفت: بله، من به عنوان وظیفه شرعی، بر خود واجب می‌دانم که هر چه شما دستور دهید، عمل کنم.

بنابراین با مباحث مطرح شده جلوی استیحاش آقای خامنه‌ای با این تدبیر گرفته شد، بعد از آن راجع به این که آقای خامنه‌ای اهلیتی برای رهبری دارد یا نه، صحبت شد.

آیا موافق یا مخالفانی بودند که مثلاً بیایند و اظهار نظر کنند؟

نه، به صورت جدی نه، در این میان مطلبی از سوی آقای هاشمی رفسنجانی که عضو هیأت رئیسه بود، گفته شد مبنی بر این که: «حضرت امام خود نیز در این باره که آقای خامنه‌ای صلاحیت رهبری دارند، مطلبی فرموده‌اند. در آنجا حضرت آیت‌الله موسوی اردبیلی هم حضور داشتند و افزودند که ایشان هم از رضایت حضرت امام خبر دارند.

یعنی نام آقای موسوی اردبیلی را به عنوان شاهد گرفتند؟

بله، گویا یک وقتی آقای خامنه‌ای در دوره ریاست جمهوری به یک کشور خارجی تشریف برده بودند که تصاویر آن از تلویزیون هم پخش شد و بعد از پخش تصاویر، حاج احمد آقا به حضرت امام می‌گویند که: ایشان (آیت‌الله خامنه‌ای) صلاحیت برای ریاست جمهوری دارند و حضرت امام هم در پاسخ می‌فرمایند، برای رهبریت هم صلاحیت دارند.

این حرف را ظاهراً آقای موسوی اردبیلی هم تأیید کردند و پس از آن در بین اعضای خبرگان پیچید که به نقل از حضرت امام، آقای خامنه‌ای حتی برای رهبری نیز مورد تأیید حضرت امام هستند. به هر حال در جلسه خبرگان رای گیری زیاد طول نکشید. در قانون خبرگان که مربوط به ماده ۱۳ است، آمده است که مصوبات مجلس خبرگان با موافقت نصب بعلاوه یک حاضران معتبر است. آن طور که به یاد دارم، تعداد اعضای خبرگان انتخاب شده در سراسر کشور در آن تاریخ ۸۴ نفر بود.

از نظر قانونی، اعتبار اجلاس‌های خبرگان زمانی رسمیت دارد که دو سوم اعضای خبرگان حاضر باشند. پس جلسه خبرگان با ۵۶ نفر رسمیت داشت، اما موافقت نصب بعلاوه یک حاضران برای تصویب ماده‌ای ضرورت داشت. پس از جلسه با ۵۶ نفر رسمیت می‌یافت، اگر با ۲۹ رأی ماده‌ای را تأییدمی‌کردند، در این صورت معتبر بود. مگر در مورد تأیید رهبر که با موافقت دو سوم حاضر معتبر بود. البته ماده ۱۳ خود اصلاحیه است. و گر نه ابتدای متن آن این طور بود که «مگر در مورد تعیین رهبر یا اعضای شورای رهبری» چون در آن شرایط، قانون اساسی هنوز همان قانون سابق بود که برای انتخاب رهبر می‌شد یک نفر یا اعضای شورای رهبری را تعیین کرد. در این مورد موافقت دو سوم حاضران اصیل بود.

به هر حال در جلسه خبرگان برای تعیین مقام رهبری رای گیری شد. رأی گیری به صورت قیام و قعود نبود، بلکه رأی مخفی بود و باید در گلدان‌ها ریخته می‌شد. رأی را که شمردند به نظرم چهار پنجم حاضران و شاید بیشتر از آن به ایشان رای دادند، تعداد بسیار معدود رای منفی بود که آن هم احتمالاً به دلیل سؤالات مطرح شده درباره مرجعیت رهبری بود.

و گر نه بیشتر از دو سوم کل اعضای مجلس خبرگان رای به رهبریت آقای خامنه‌ای دادند. به این ترتیب طبق قانون، رهبریت ایشان محرز شد. این انتخاب در کوتاه‌ترین زمان و در شرایطی که هنوز ۲۴ ساعت از فوت حضرت امام نگذشته بود، صورت گرفت و در روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ این کار انجام شد.

از آنجا که هنوز کار بازنگری قانون اساسی ـ که از طرف حضرت امام به عنوان رهبر نظام اسلامی به تکلیف شده بود ـ به اتمام نرسیده بود، ما مجددا برای بازنگری قانون اساسی دور هم جمع شدیم و علی‌القاعده آن را باید تقدیم رهبر معظم انقلاب حضرت آقای خامنه‌ای می‌کردیم. ایشان همزمان علاوه بر رهبری نظام، رئیس جمهور، عضو مجلس خبرگان و نیز عضو بازنگری هم بودند. با اتمام کار بازنگری، رأی گیری به عمل آمد که مردم با رأی قاطع به قانون بازنگری شده رای مثبت دادند و این در تیر یا مرداد ماه همان سال بود. پس از اتمام کار، تابستان همان سال در مشهد بودم که با من تماس گرفتند و اطلاع دادند و گفتند مجلس خبرگان مجدداً جلسه دارد.

گویا جلسه به این دلیل برقرار شده بود که شبهه‌ای درباره رهبریت و مرجعیت برای انتخاب مقام رهبری ایجاد نشود. پس از این که پرس و جو کردیم، متوجه شدیم چون آن زمان مرجعیت و شورای رهبری در قانونی اساسی دیده شده بود، به خصوص مرجعیت، حالا می‌خواستند برای تعیین رهبر نظام با توجه به این که خصوصیت مرجع بودن هم از قانون برداشته شده بود، بار دیگر رأی گیری به عمل آید که کسی شبهه نکند که مرجعیت برای رهبر نظام شدن، در زمان رای گیری جزء شرایط انتخاب بود و مقام رهبری آقای خامنه‌ای در آن موقع هنوز مرجعیت نداشته است.

برای این که رای گیری دچار شبهه نباشد تا بعدها نتیجه‌گیری کنند که این رای مجلس خبرگان ارزش ندارد، از این حیث تصمیم گرفته شده بود که دوباره مجلس خبرگان تشکیل شود. عمدتاً به این دلیل که قانون اساسی فعلی که با رای مردم تأیید شده و رفع شبهه‌ای  که ممکن بود ایجاد شود، قرار شد دوباره نسبت به رهبری مقام معظم رهبری رای گیری احتیاطی بشود و این کار شد. این رای گیری به قول ما بیشتر برای رفع و رجوع شبهات احتمالی بود، حالا تعداد آراء دقیقاً یادم نیست، اما می‌دانم که بیشتر از دو سوم حاضران و با تعداد بسیار بیشتر احراز شد.

الحمدلله تعالی، ایشان به عنوان رهبر نظام تعیین شدند. در طول زمان و اعمال رهبری که ایشان نسبت به هدایت نظام داشتند، واقعاً خوشحالیم که انتخاب خبرگان رهبری را به عنوان یک انتخاب شایسته و بجا محرز کرد و البته خداوند تبارک و تعالی نیز کمک می‌کند.

من درباره خودم در ارتباط با مقام رهبری عرض می‌کنم علاوه بر این که ایشان رهبر نظام هستند و من نیز عضوی از شورای نگهبان بودم و از این لحاظ با ایشان ارتباط و آشنایی دارم، ولی ارتباط با حضرت آقا اختصاص به بعد از انقلاب ندارد. ما قبلا هم جلسات متعددی داشتیم، بویژه جلسه‌ای ۱۵ یا ۲۰ نفره داشتیم که جلسات آن به طور متناوب در تهران، قم و مشهد برگزار می‌شد و بالاخره آقای خامنه‌ای یکی از طلاب قم و فضلای مشهد و تبعیدی هم بودند. یعنی ما از شخصیت ایشان به دلیل آشنایی پیشین بی‌اطلاع نبودیم. من خودم را عرض می‌کنم که بینی و بین‌الله پس از این که آقای خامنه‌ای به عنوان رهبر معظم انقلاب انتخاب شد، آن جهات معنوی و توجه به خدا و ائمه یافتم. و به حمدلله تعالی، همین توجه به خدا و کار را برای خدا انجام دادن و فکر این نظام اسلامی را آن طور که باید و شاید با کمالات اداره کنند، پس از رهبری ایشان استمرار پیدا کرد. امیدوارم خداوند ایشان را در سلامتی کامل حفظ کند تا نظام را آن طوری که باید اداره کنند. معنویت و توجه به خدا را به من در حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مقایسه با قبل بیشتر یافتم. ایشان را نسبت به قبل با معنویت‌تر و با صفاتر یافتم. امیدوارم همچنان ولایت و رهبری‌شان استمرار یابد تا این نظام به دست ولی عصر حضرت مهدی عج‌الله تعالی فرجه الشریف داده شود.

پس از انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ظاهراً اعضای شورای نگهبان جلسات فقهی هم با آقا داشتند درست است؟ در این جلسات شما هم به عنوان یک عضو حضور داشتید. با توجه به نشست‌های فقهی‌ای که با رهبر معظم انقلاب داشتید توانمندی علمی ایشان را چگونه دیدید؟

پس از این که حضرت آقا به عنوان رهبر انقلاب از طرف مجلس خبرگان رهبری معرفی شدند، ما قبلاً به عنوان این که عضو شورای نگهبان بودیم، جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام را به امر امام داشتیم.

من به آقا عرض کردم که ما مناسب می‌دانیم شما جلساتی برای دروس فقهی با حضور عده‌ای از فضلای قم دایر کنید، تا مراتب علمی شما از سوی شاگردان و دیگر افرادی که در درس شما شرکت می‌کنند، منعکس و علمیت شما با تدریس خارج‌تان و تدریس درباره مسائل علمی ـ فقهی برای همه محرز شود و عده‌ای نگویند که آقای خامنه‌ای صلاحیت نداشتند. چون آن زمان با ایام فوت امام (ره) تقارن داشت ایشان فرمودند که من گرفتار هستم و اصلا نمی‌توانم ما اصرار کردیم  پس از استقرار کامل و گذشت زمانی مناسب این کار صورت گیرد و ایشان قبول کردند. لذا بعد از ۲ ماه که از فوت حضرت امام گذشت، قرار شد جلساتی با تعدادی از فضلا دایر شود. ایشان با درایتی که دارند، فرمودند همه فقهای منصوب حضرت امام باشند. این جلسات با حضور من و دیگر فقهای شورای نگهبان برگزار شد. بنابراین قرار شد مسائل فقهی را بحث کنیم، به این ترتیب که یک مساله مورد احتیاج نظام طرح شود و یکی از اعضاء مسوولیت بررسی آن را از قرآن و روایات عهده بگیرد. جزوه‌ای تهیه و تکثیر شود تا همه بخوانیم و سپس مباحثه کنیم. پس ملاحظه می‌کنید که این جلسات، سلسله نشست‌های فقهی بود و نباید از آن به عنوان شورای استفتاء تعبیر شود.

حضرت آقای خامنه‌ای چطور، ایشان نیز مطالبی مکتوب کردند؟

دومین موضوعی که مورد بحث قرار گرفت، به گمانم موضوع زکات بود که توسط خودشان به صورت جزوه مکتوب ارائه شد.

آیا نوشته‌های جلسه همه موجود است؟

بله، من دفتر بزرگی دارم که در آنجا همه مطالب با دستخط حضرات موجود است. دستخط آقاست و رساله‌هایی نیز از حضرات آیات خزعلی، محمدی گیلانی، مهدوی کنی، امامی کاشانی، یزدی و… موجود است. من و آقای سیدمحمود شاهرودی از کسانی بودیم که بیشتر از همه می‌نوشتیم.

ما جزوات و مقالات زیادی نوشتیم. طبعاً مطالب را همه ملاحظه می‌کردند، خصوصاً حضرت آقا که با دقت زیادی ملاحظه و بررسی می‌کرد. قبلاً عرض کردم که من با آقای خامنه‌ای ارتباط داشتم، اما چون در مسائل فقهی، علمی و اسلامی نبود، در پی برگزاری این جلسات دریافتم که ایشان از نظر علمی ـ اجتهادی بسیار توانمند هستند.

مجدداً از شما تشکر می‌کنیم. مطالب بسیار ارزشمند و مفیدی را برایمان بازگو کردید.

 

دکمه بازگشت به بالا