رابطۀ مربی و شاگرد

جواد محدثی

مهارت گفت‌وگو با نوجوانان                                                                             

قدیم‌ها درِ صندوق، پاکت یا بسته را «مهر و موم» می‌کردند و کمی این طرف‌تر، «لاک و مهر»؛ به این صورت که مهر را بر موم یا لاک می‌زدند و نقش آن را بر پاکت و بسته، حک می‌کردند. از همین شیوه، ‌در مُهر کردن پای اسناد و نامه‌ها نیز استفاده می‌شد که امروزه به شکل مهر و استامپ درآمده است. در رابطۀ مربی و معلم با شاگرد نیز، خصوصیات اخلاقی، رفتاری، فکری و شخصیتی مربی، بر لوح دل متربیان و بر صفحۀ ذهن شاگردان، نظیر حک شدن نقش مهر بر کاغذ و پاکت، منتقل و منعکس می‌شود. پس در ارتباط با شاگردان، نکاتی باید مدنظر مربی باشد که کار تربیت، تعلیم و سازندگی، بهتر انجام گیرد. از جملۀ این نکات، موارد زیر است:

۱ ادب

از هدف‌های مهم و ارزشمند تربیت، تأدیب است؛ با ادب بار آوردن متربی. تجلی‌ راه‌های انتقال ادب به شاگرد، در مربی و والدین است. گرچه سعدی نقل کرده که «لقمان را گفتند: ادب از که آموختی، گفت: از بی ادبان…»، ولی لقمان باید باشد تا از زشتی‌های رفتار بی‌ادبان، درس بگیرد! اغلب چنین است که رفتار مؤدبانۀ یک مدیر، مربی، پدر و مادر، ‌به زیردست، شاگرد و فرزند منتقل می‌شود.

ادب، در سخن گفتن، نام بردن، پرسیدن، نگاه کردن، نشستن و برخاستن، درس دادن و… آشکار می‌شود. مربی اگر با ادب باشد، شاگرد هم مؤدب خواهد بود.

۲ محبت

گاهی کودکانی در دورۀ خردسالی، کمبود محبت دارند. در نتیجه عقده‌ای بار می‌آیند و حالت انتقام‌گیری از دیگران و جامعه پیدا می‌کنند. اما اگر فرزندان، از والدین، فامیل، معلم و مربی، محبت ببینند و طعم‌ آن را بچشند و سیراب شوند، هم آن مشکل اخلاقی و روانی پیش نمی‌آید و هم می‌آموزند که از این چشمه که نوشیده‌اند،‌ دیگران را نیز سیراب کنند و به آنها محبت نمایند.

درس معلم ار بود زمزمۀ محبتی

جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را

مربی باید رفتاری محبت‌آمیز داشته باشد و نشان دهد که شاگرد را دوست دارد. البته رفتارهای تصنعی و مهر ورزیدن‌های ریایی، لو می‌رود و از اثر می‌افتد.

۳ نرمش و تواضع

نظر کردن به درویشان، بزرگی کم نگرداند

سلیمان با همه حشمت، نظرها داشت با موران

برخورد متواضعانه و نرم مربی با شاگردان، آنان را هم نرم و فروتن بار می‌آورد و درس تواضع می‌آموزاند. البته اگر شرایط به نحوی بود که تواضع مربی، ‌شاگرد را جسور و بی‌ادب و قدرشناس می‌کرد، باید در این روش تجدیدنظر کرد تا زمینه‌ساز برخوردهای توهین‌آمیز از سوی او نشود.

اما به صورت کلی ‌رفتا فروتنانه، مشتی نرم و خاکی بودن مربی، در لوحِ جان و اندیشۀ شاگرد نقش می‌بندد و چه بسا سال‌ها بعد، وقتی می‌خواهد ویژگی‌های استادش را یاد کند، تواضع در رفتار را هم به عنوان یک ارزش اخلاقی باز‌گوید. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لَیِّنُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَ وَ لِمَنْ تَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ»(۱)؛ با کسی که به او یاد می‌دهید و با کسی که از او می‌آموزید، نرم باشید.

۴ سخاوت علمی

مربی اگر معلوماتی دارد و شیوۀ خاص و مؤثر را به کار می‌گیرد، یا در زمینه‌ای اطلاعات مفید و راهگشا دارد، یا به عنوان نظر مشورتی می‌تواند در رشد و بالندگی شاگردان مؤثر باشد، از انتقال معلومات و تجارب خود مضایقه نکند و بخل علمی نداشته باشد.

بعضی‌ها در این عرصه، سخاوت و دست و دل بازی لازم را ندارند. حضرت امیر(ع) در این مورد،‌ کلام زیبا و ارزشمندی دارد و می‌فرماید: «النَّارُ لَا یَنْقُصُهَا مَا أُخِذَ مِنْهَا، وَلَکِنْ یُخْمِدُهَا أَنْ لاتَجِدَ حَطَبًا. کَذَلِکَ الْعِلْمُ لَا یُفْنِیهِ الِاقْتِبَاسُ، وَلَکِنَّ فَقْدَ الْحَامِلِینَ لَهُ سَبَبُ عَدَمِهِ»(۲)؛ اگر از شعلۀ آتش، شعله بگیرند، از آتش اول کم نمی‌شود؛ ولی اگر آتش هیزم نیابد،‌ خاموش می‌شود. دانش هم همین طور است و اقتباس آن را فانی نمی‌کند؛ بلکه مسبب نابود شدن علم، آن است که حاملان علم و صاحبان دانش، بخل بورزند.

۵ پرهیز از عتاب

سرزنش و ملامت شاگرد، به خصوص در حضور جمع، نه تنها او را به راه نمی‌آورد و تربیت نمی‌کند، بلکه سبب عقده، لجاجت و سرسختی او می‌شود و حس انتقام را در او برمی‌انگیزد. اگر هم به خاطر ضعف یا تنبلی و کم‌کاری و اشتباه، نیاز به توبیخ و سرزنش باشد، باید به طور خصوصی، محرمانه و با صمیمیت باشد تا اثر بگذارد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «لا تُکثِرَنَّ العِتابَ؛ فَإِنَّهُ یُورِثُ الضَّغینَهَ و یَدعُو إِلَی البَغضَاء»(۳)؛ زیاد سرزنش و عتاب نکنید؛ چراکه کینه می‌آورد و به دشمنی می‌کشاند.

۶ تشویق

تشویق، بال و پر دادن به شاگرد، فرزند و متربی است و در او انگیزه می‌آفریند. در شرایط، کیفیت، اندازه و شیوۀ تشویق، بحث‌های فراوانی است که در کتب تربیتی و روان‌شناسی آمده است. در اینجا تنها اشاره می‌شود که مربی از این عنصر مؤثر استفاده کند و غفلت نداشته باشد.

هر کس را به خاطر هر صفت و هر کاری، تشویق کنیم؛ هم شوق آن در او بیشتر می‌شود و هم دیگران نیز به آن سمت کشیده می‌شوند. تشویق و جایزه به خاطر مهارت در تقلید صدای ماشین یا حیوانات، فرزندان را به همان سو می‌کشاند و تشویق و تحسین به خاطر درس خواندن، حفظ قرآن و یا کمک به دیگران، همین اعمال را تقویت و نهادینه می‌کند. مربی باید ببیند چه کسی را به خاطر چه رفتاری و با چه شیوه‌ای تشویق می‌کند. حداقلِ تشویق، نشان دادن تحسین لفظی و یا حتی تحسین با حرکات سر و چهره است، تا فرد بداند که کار او را پسندیده‌ایم.

حضرت علی فرمود: «لا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِیءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَه سَوَاء…»(۴)؛ نیکوکار و بدکار پیش تو یکسان نباشند، چرا که این شیوه سبب می‌شود نیکوکاران در نیکی خود، بی‌رغبت و انگیزه شوند و بدکاران در بدرفتاری خود، گستاخ‌تر گردند. با هر کدام، متناسب با عمل و رفتارشان برخورد کن!

۷ سنگ صبور

گاهی افراد، نیاز دارند که کسی پای حرف‌ها، درد دل‌ها، انتقادها و انتظاراتشان بنشیند و دو گوش برای شنیدن داشته باشد، تا آنان تخلیه شوند و آرام بگیرند. مربی اگر با شاگردان، صمیمی و خودمانی باشد، پدری کند، پای درد دل‌هایشان بنشیند، سنگ صبور آنان باشد، راهنمایی کند و دلسوزی نشان دهد، مشکلات شخصی و خانوادگی آنان را بفهمد و در حد توان، در رفع آنها بکوشد، بسیار در جذب و حصول اطمینان و اعتماد آنان مؤثر است. در سیرۀ پیامبر خدا است که بسیار صبور و متحمل بود، گوش شنوا داشت، حرف کسی را قطع نمی‌کرد و به خواست و سؤال افراد توجه داشت.

۸ احترام

احترام گذاشتن به مخاطب، غیر از داشتن ادب است -که پیش‌تر اشاره شد. اجتناب از تحقیر، توهین نکردن به شاگرد، خیت نکردن او در حضور دیگران و به کار نبردن الفاظ سبک و رکیک، نمونه‌هایی از احترام است. افزودن کلمۀ «آقای» به اول نامشان، خطاب جمع داشتن به آنان («شما»، به جای «تو»)، سلام کردن به آنان، برخاستن به احترام آنان، دست دادن و تحویل گرفتن نیز، از دیگر مصادیق احترام است. گاهی شاگردی سؤال می‌کند و مربی اصلاً جواب نمی‌دهد! یا او را به خاطر آن سؤال ساده و سطحی، مسخره می‌کند و می‌گوید: «این سؤال کردن داشت؟» یا «چطور شما جواب این سؤال را نمی‌دانید؟». امثال این تعبیرها و برخوردها، شخصیت و غرور متربی را خُرد می‌کند و دیگر جاذبه، نفوذ و محبوبیتی نخواهید داشت.

۹ ارزیابی

آیا همۀ آنچه را گفتید، شاگردتان فهمید؟ آیا ابهامی در مسئله ندارد؟ آیا فهمید که حالا چه باید بکند و وظیفه‌اش چیست؟ آیا حواسش به درس و کلاس بود؟ آیا در خارج از کلاس، امکان مطالعه، درس خواندن و کمک گرفتن از پدر، مادر، برادر بزرگ‌تر یا دیگرن برایش فراهم است؟

مربی باید این نکات را ارزیابی کند و بی‌خیال نباشد. یکی از راه‌های ارزیابی، سؤال از خود طرف مقابل است. گاهی ممکن است نقص، از بیان و تفهیم معلم و مربی باشد، نه از درک و فهم شاگرد. گاهی ممکن است سطح درک و هوش یک شاگرد، پایین‌تر از متوسط افراد کلاس و دوره باشد. گاهی عوامل خاص و مقطعی، سبب حواس پرتی و عدم تمرکز فکر او است. همۀ اینها را مربی باید ارزیابی کند و به احتمالات و صور مختلف قضیه، فکر کند و راه حل بیابد.

سطح تدریس اگر متناسب با شاگردان نباشد، یا موضوع، سنگین‌تر از کشش ذهنی آنان باشد، یا بیان معلم و مربی سنگین باشد، در عدم ارتباط علمی و آموزشی مؤثر است و باید در حل آن کوشید.

۱۰ عدالت

برخورد مربی با شاگردان نباید تبعیض‌آمیز باشد. البته تمایل قلبی و محبت درونی شما به شاگردان، ممکن است یکسان نباشد، یا با بعضی آشنایی قبلی و بیرون از محیط آموزشی داشته باشید؛ ولی نباید رفتار تبعیض‌آمیز احساس شود.

اگر به سؤال کسی با دقت و عنایت گوش دهید و به دیگری نه،‌ اگر کسی را با احترام صدا کنید و دیگری از این احترام محروم باشد، اگر کسی به خاطر خطایش مورد تنبه قرار گیرد و از خطای دیگری چشم‌پوشی شود، بی‌عدالتی آموزشی شکل گرفته و تأثیر بسیار منفی بر متربیان می‌گذارد.

در خانه و خانواده، منشا بسیاری از حسادت‌های کودکانه، توجه بیشتر به یک فرزند و بی‌توجهی به دیگری است. این رفتار، در کلاس هم ممکن است پیش بیاید. در سیرۀ نبوی می‌خوانیم که آن حضرت در جلسات، به همه یکسان نگاه می‌کرد؛ حتی نگاهش را میان همۀ حاضران تقسیم می‌کرد تا کسی نپندارد که دیگری پیش پیامبر محبوب‌تر از او است.(۵) داشتن انصاف در برخورد با متربیان نیز ریشه در همین عدالت دارد.

۱۱ امید دادن

اگر شاگردی ضعیف بود، یا نمی‌دانست برای چه درس می‌خواند، یا امیدی به آیندۀ شغلی نداشت، یا خودکم‌بین و بدون اعتماد به نفس و خجالتی بود، مربی می‌تواند به او امید و روحیه بدهد. اگر شاگرد ضعیف را با ضعیف‌تر از او مقایسه کنید -نه با شاگرد اول کلاس-‌ امید پیدا می‌کند. اگر توانمندی‌های او را برای خودش تشریح کنید، اعتماد به نفس پیدا می‌کند. اگر نقش و تأثیر درس خواندن‌های فعلی را در آیندۀ زندگی و شغلی‌اش خوب بیان کنید، انگیزه پیدا می‌کند. اگر با مطرح کردن بیشتر او، سؤال و جواب در جمع و برخورد تشویق‌آمیز، به او شخصیت دهید، کم‌رویی‌اش هم به تدریج از بین می‌رود یا کم می‌شود.

مربی نباید همیشه ضعف‌ها، عیوب و عقب‌ماندگی‌های شاگردان را مطرح کند و تقلین کند که شما به درد نمی‌خورید! شما به جایی نمی‌رسید، شما در امتحان قبول نمی‌شوید، شما درک نمی‌کنید! امید دادن و روحیه بخشیدن، یک هنر است. بکوشید که شما آن مربی هنرمند باشید.

۱۲ پرهیز از خودستایی

گرچه هر کس دوست دارد امتیازات، قابلیت‌ها، سوابق درخشان و خدمات خود را به دیگران بگوید و از این راه جذابیت و محبوبیت پیدا کند، ولی شما سعی کنید چنین نباشید. اگر مربی پیوسته خود را به رخ بچه‌ها بکشد و برایشان قیافه بگیرد، اگر دائم «منم منم» بگوید و از توانمندی‌ها و مزایای خود بگوید، به جای آنکه در دل‌ها جایی پیدا کند، از چشم‌ها می‌افتد. مردم از کسی که همواره از خود تعریف کند، خوششان نمی‌آید، به خصوص اگر این خودستایی، اغراق‌آمیز، بلوف و خالی‌بندی باشد.

در تعریف و ستایش از دیگری نیز نباید مبالغه کنید، که متهم به تملق و چاپلوسی می‌شوید. هم‌چنین نباید وانمود کنید که از تعریف کردن دیگران، خوشتان می‌آید. حضرت علی(ع) در یکی از سخنرانی‌هایش -وقتی کسی به تعریف از او پرداخت- فرمود: «از بدترین حالات مسئولان آن است که گمان رود از تمجید و تعریف خوششان می‌آید. خوش ندارم که در خیال شما این بگذرد که من مدح و ثنا را دوست دارم. اگر چنین باشم، از انجام وظایفم قصور خواهم داشت. با من مثل جباران سخن نگویید و ریاکارانه رفتار نکنید.»(۶)

پس نه بیش از حد از دیگران تعریف کنید و نه به خودستایی بپردازید. البته گاهی گفتن خاطرات و نکات مثبت از زندگی خود، می‌تواند آثار سازنده و تربیتی بر مخاطب داشته باشد؛ ولی در همان حال هم باید مواظب بود که به خودستایی کشیده نشود. هر چند واقعی باشد؛ مگر هر راست را باید گفت؟ حضرت امیر(ع) فرمود: «اَقْبَحُ الصِّدقِ ثَناءُ الرَجُلِ عَلى نَفْسِهِ»(۷)؛ زشت‌ترین حرف راست، آن است که کسی از خودش تعریف کند.

پی‌نوشت‌ها:

(۱) بحارالأنوار، ج۲، ص۶۲٫

(۲) غررالحکم، ح۳۵۲۰٫

(۳) همان، ح۱۰۴۱۲٫

(۴) نهج البلاغه، نامۀ۵۳٫

(۵) شیخ طبرسی: «مکارم الاخلاق»، ص۱۴٫

(۶) نهج البلاغه، خطبۀ۲۱۶٫

(۷) غررالحکم، ح۲۹۴۲٫

دکمه بازگشت به بالا