زیاده روی ممنوع!

مجيدفياضي

آنچه در پی می‌آید، گزیده‌ای از مطالب تفسیر ارزشمند «منشور جاوید» اثر حضرت آیت‌الله سبحانی می‌باشد که با عنوان اسراف و میانه‌روی در قرآن (در جلد سیزدهم) به آن پرداخته‌اند. مطالب ذیل علاوه بر اختصار نسبت به متن اصلی برای تنوع و جذابیت بیشتر، حاوی عنوانبندی و در برخی موارد جابجایی مطالب نسبت به متن اصلی می‌باشد.

به هر حال این نوشتار از لحاظ محتوایی شامل آیات، برخی روایات، کلام دانشمندان و برخی آمارها و مصادیق روز است که در کنار یکدیگر مجموعه مفید و در حد خود، جامعی را به خواننده ارائه می‌دهد.

گرسنگی به خاطر پرخوری!

به این موارد توجه کنید:

£ مجموع پروتئین حاصل از فرآورده‌های گوشتی و لبنیات و تخم‌مرغ در دنیا بیش از ۰۰/۷۳۶/۱۰ تن در روز است، در صورتی که پروتئین مورد نیاز جمعیت کنونی بیش از ۰۰۰/۴۳۹/۱۰ تن نیست. بنابراین، تولید کنونی حدود ۳۰۰ هزار تن در روز بیش از میزان احتیاج است. با این حال می‌شنویم، دو سوم مردم دنیا گرسنه‌اند و میلیون‌ها نفر از گرسنگی مرده و میلیون‌ها نفر در آستانه مرگند! می‌پرسید چرا؟ پاسخ این سوال روشن است:

تا زمانی که در یک کشور، مقدار پروتئین حیوانی مورد مصرف یک فرد ۸۳ گرم و در کشور دیگر ۵ گرم در روز می‌باشد، دو سوم جمعیت جهان از گرسنگی رنج خواهند برد؛ این در حالی است که یک سوم دیگر به علت مصرف زیاد پروتئین و غذاهای نامناسب، به بیمارهای مختلف دچار می‌گردند.[۱]

£ هر کودکی که در یکی از کشورهای پیشرفته زاده می‌شود، چند برابر کودکان هندی و فیلیپینی غذا مصرف می‌کنند! «جان مایر» کارشناس تغذیه دانشگاه «هاروارد» خاطر نشان می‌سازد که: همان اندازه مواد غذایی که ۲۱۵ میلیون نفر آمریکایی تغذیه می‌کنند، برای تغذیه یک میلیارد و نیم چینی در میزان متوسط غذایی پرهیزکارانه چینی کافی است.[۲]

£ در میان هر سه خانواده فرانسوی یک خانواده، سگ نگه می‌دارد. خوراکی‌های ویژه‌ای که به طور کلی برای این حیوانات اهلی تهیه شده است، در سال ۱۹۶۱ افزون بر ۱۲ میلیون قوطی بود؛ در حالی که این رقم در سال ۱۹۷۰ به ۲۷ میلیون قوطی رسیده است.

نظر خدا!

روی هم رفته این حیوانات ۱۲ میلیون تن خوراک مصرف می‌کنند. و این، میزانی است که برای تغذیه ۱۲ میلیون کودک آسیایی کافی است. این غذاها دارای پروتئین فراوانی هستند، به ویژه آن چه برای گربه‌ها تهیه می‌شود.[۳]

میانه‌روی در غذا و خوراک، لباس و پوشاک،‌تفریح و ورزش، علاقه و مهر به افراد، خدمت به جامعه و مردم، مجاهدت‌های روحی و نفسانی، کوشش‌های علمی و فکری، به طور خلاصه در همه حالات زندگی فردی و اجتماعی، مورد ستایش و تشویق اسلام بوده و هر نوع انحراف از خط میانه ـ هر چند از نظر کمیت کوچک باشد ـ سرانگشت نکوهش قرآن و اسلام به سوی آن است.

قرآن در تبیین این نوع انحراف‌ها، از واژه «اسراف» و «تبذیر» کمک می‌گیرند و تنها واژه «سرف» به صورت مفرد و جمع، ۱۵ بار در قرآن آمده است.

در آیه دیگری می‌فرماید: « إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»: «او اسراف‌گران را دوست نمی‌دارد»[۴] و این نکوهش به اندازه‌ای تکان دهنده‌ است که نکوهش فرعون، به خاطر این است که او نیز از مسرفان و متجاوزان از راه میانه بوده است. قرآن می‌فرماید: (…وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ»: «فرعون فرد برتری طلب است و او از مسرفان می‌باشد».[۵]

بنابراین، هیچ کدام از الفاظ «تجمل‌پرستی»، «هرزه خوری»؛ «شکم‌بارگی» و «ول خرجی» نمی‌تواند در تفهیم این معنی وسیع، جانشین واژه «اسراف» گردد.

گاهی قرآن برای نکوهش از «اسراف» از کلمه «تبذیر» که به معنی «بخشش مال به صورت بیهوده است» استفاده می‌کند و می‌فرماید:

«وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیراً * إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورا: اسراف مکن، اسراف گران برادران شیطان‌ها هستند، شیطان نیز (به خاطر خودخواهی خارج از حد) به پروردگار خود کفر ورزید».[۶]

چه نکوهشی بالاتر از این که اسراف‌گران، برادران شیاطین معرفی شده‌اند. و علت کفر شیطان، به خاطر تجاوز از حد او بوده است که نوعی اسراف به شمار می‌رود.

در آیه‌های ۳۱ و ۳۲ سوره اعراف عنایت قرآن به جزئیات موضوع به خوبی به چشم می‌خورد؛ در حالیکه در آیه ۳۱ دستور می‌دهد که فرزندان آدم از گونه‌های زینت‌های حلال در تمام احوال، به ویژه هنگام اجتماع در معبد برای عبادت استفاده کنند. در آیه ۳۲ با سخنانی تندتر به پاسخ آنها که فکر کنند «تحریم زینت و پرهیز از غذاها و روزی‌های پاک، نشانه زهد و پارسایی و مایه قرب به خدا است» می‌پردازد.[۷]

ولی همین توجه به اصل موضوع، قرآن را از توجه به جزئیات باز نداشته است، پس در آیه ۳۱ فوراً به مسئله اسراف توجه می‌کند و اینکه مبادا طبع فزونی خواه انسان، از این دستور الهی سوء استفاده کند و راه میانه را به تجمل‌پرستی، و اسراف و تبذیر بدهد. و می‌فرماید: (وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ): «بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید خداوند اسراف‌گران را دوست نمی‌دارد».[۸]

درست است که موضوع سخن در جمله (وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاَ تُسْرِفُوا) همان خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها است؛ ولی چون موضوع بحث در دو آیه، اعم از این دو می‌باشد، به قرینه این که هر دو آیه، بهره‌برداری از «زینت‌های الهی» مورد بحث قرار گرفته است نه خصوص خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها.

می‌توان گفت که این جمله به طور «مثل» وارد شده است و هدف از آن، طرح قانون اعتدال در کلیه شئون زندگی و یا دست کم میانه‌روی در بهره‌برداری از مواهب طبیعی است.

از طرف دیگر، قرآن قوم لوط را اسراف‌گر معرفی می‌کند؛ زیرا از نعمت‌های الهی به صورت‌های غیر طبیعی استفاده می‌کردند،‌ و می‌فرمایند:

(إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَهً مِن  دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ): «شما به جای زنان با مردان آمیزش می‌کنید، شما گروه تجاوزگر هستید».[۹]

«راغب» که فرهنگی برای قرآن نوشته است، درباره اسراف سخنی دارد که از اهمیت خاصی برخوردار است. وی می‌گوید: هر کاری که از نظر کمیت و یا کیفیت، از اندازه خود تجاوز کند، آن اسراف است. و هر چیزی که در راه غیر اطاعت خدا مصرف گردد هر چند کم باشد، اسراف خواهد بود.[۱۰]

خداوند در آیات دیگر به همه اسراف‌گران که اگر از کردارهای زشت خود پشیمان گردند، و به شرایط توبه عمل نمایند، درهای توبه و آمرزش به روی آنان باز است:

(قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ): «بگو به بندگان من که درباره خویش زیاده‌روی کرده‌اند، از رحمت خدا نومید نشوید، خداوند تمام گناهان را می‌بخشد؛ اوست رحیم و آمرزنده»[۱۱]

و در آیه دیگر کلیه اسراف‌گران را راهنمایی می‌کند که به گاه پوزش‌خواهی، چنین بگویند:

«… رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا»: «پروردگارا! گناهان و زیاده‌روی‌های ما را در زندگی خویش، ببخش».[۱۲]

نه کم! نه زیاد!

انفاق و بخشیدن نیروهای اضافی، مخصوص موجود زنده نیست، بلکه اصلی است که در همه جهان آفرینش حکمفرما است. مثلاً آفتاب پیوسته نورافشانی کرد و هر روز ۴۵۰ هزار میلیون تن از جرم و مواد آن به نور و حرارت تبدیل می‌شود، چه انفاقی بالاتر از این؟

بنابراین، «انفاق» یک قانون طبیعی و ناموس تکوینی است که در نهاد هر موجودی گذارده شده است. در حقیقت از جانب خدای بزرگ، به زمین الهام شده است که مواد غذایی و قندی خود را به گل‌ها رسانیده، و در راه پرورش آنها انفاق کند، و به گل‌ها الهام شده است که شیره خود را به زنبور عسل برسانند، به زنبور عسل هم وحی شده است که شیره‌هایی را که از گل‌ها و درختان گرد آورده است، در اختیار انسان بگذارد. تو گویی همه فعل و انفعال‌ها، و همه انفاق‌ها، برای زندگی انسان در روی زمین صورت گرفته است!

اکنون که روشن گردید که انفاق نیروهای اضافی، یک سنت همگانی، و قانون طبیعی است، انسان که خود جزئی از این طبیعت و جهان آفرینش می‌باشد، نمی‌تواند از این قانون مستثنی گردد. او نیز باید از روش طبیعت پیروی نموده و در این راه گام بردارد.

امام هشتم حضرت رضا (ع) می‌فرماید:

«السخی قریب من الله، قریب من الجنه، قریب من الناس، البخیل بعید من الله، بعید من الجنه، بعید من الناس».[۱۳]

«افراد سخاوتمند به خدا و بهشت و مردم، نزدیکند، و افراد بخیل و ممسک از خدا و بهشت، و از مردم دورند».

کوتاه سخن اینکه انفاق در حد امکان و به صورت میانه‌روی، از اصول عالی اسلام است که در آیه مورد بحث و در آیات دیگر، به آن اشاره شده است. چنان که می‌فرماید:

« وَلاَ  تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً».[۱۴]

«دست خود را به گردنت مبند و آن را هم به تمام معنی باز مکن، مبادا به صورت ملامت شده و حسرت خورده بر جای خود بنشینی».

افرادی که دست خود را به گردن ببندند، قدرت انفاق خواهند داشت، کسانی که همه دست خود را بگشایند چیزی برای آنان باقی نمی‌ماند، در این صورت مورد ملامت دیگران واقع شده به اموالی که به دیگران بخشیده‌اند کمال نیاز را پیدا خواهند کرد و ناچار با حسرت به آن خواهند نگریست.

یک مثال

امام صادق (ع) هر سه موضوع (امساک، اسراف و اعتدال) را به شیوه خاصی مجسم نموده است. امام در حالی آیه پیشین را تلاوت می‌کرد که در برابر یکی از یارانش قرار گرفته بود، در این موقع خم شد و مشتی از ریگ‌های زمین را برداشت و مشت خود را محکم گرفت؛ به طوری که دانه‌ای از آن به زمین نریخت و فرمود: «هذَا الاِقتِتارُ الَّذی ذَکَرَ اللهُ فی کِتابِهِ»: «این همان (خساست و) تقتیری است که خداوند در قرآن خود بیان کرده است»، سپس مشت دیگر برداشت و دست خود را باز کرده همه را به زمین ریخت و فرمود: «هذا الاسراف»: «این همان اسراف است» سپس مشت دیگری برداشت و قسمتی را ریخت و قسمتی را در دست نگاه داشت و فرمود: «و هذَا القوام»: «این همان میانه‌روی است که روش عادلانه است که خداوند از آن به لفظ «قواماً» یاد کرده است.»[۱۵]

زیاده روی ممنوع!

نه تنها میانه‌روی در انفاق، اساس زندگی است، بلکه تعالیم اسلام بر اساس میانه‌روی استوار می‌باشد و از هر نوع افراط و تفریط جلوگیری کرده است، اینک نمونه‌هایی از این گونه دستورها را یادآور می‌شویم:

  1. « وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ».[۱۶]

«در راه رفتن میانه‌رو باش، از صدای خود بکاه، بدترین صداها، صدای خران است».

  1. دوستی علی (ع) مایه نجات انسان و موجب تکامل روحی و معنوی است، تا آنجا که پیامبر گرامی (ع) فرمود:

«عنوانُ صَحیفهِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلیَّ بنِ اَبی‌طالب»[۱۷]

«سر لوحه پرونده فرد با ایمان، دوستی علی‌بن ابی‌طالب است».

ولی مع‌الوصف پیامبر گرامی فرمود:

«یا عَلیُّ هَلَکَ فیکَ اثنْانِ مُحُّبِ غالٍ وَ مُبْغِضٌ قالٍ».

«دو نفر در راه تو هلاک شدند، کسی که در محبت و علاقه به تو افراط ورزد و غلو کند، و آن کس که تو را دشمن بدارد».

سقراط نیز می‌گوید: هر فضیلتی حدّ وسطی است میانه دو رذیله اخلاقی، مثلاً «شجاعت» از صفات برجسته انسانی است که میان دو رذیله اخلاقی به نام «جبن و ترس، تهور و بی‌باکی» قرار گرفته است همانطور که «کرم» حدّ وسطی است میان «تبذیر و اسراف»، و «تقتیر و امساک» و همچنین است سایر صفات برجسته انسان.

چقدر خوبی کنیم؟!

انفاق یکی از کارهای نیک است که اسلام به آن دستور داده است؛ ولی اگر از حد میانه بیرون رود، و باعث تنگی زندگی انسان گردد، چه بسا پی‌آمد خوبی نداشته باشد؛ از این جهت قرآن دستور می‌دهد که در این کار نیز گام از حد اعتدال بیرون ننهیم:

«وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوَاماً»: «آنان که وقتی انفاق می‌کنند، اسراف نمی‌ورزند و سخت‌گیری نیز نمی‌کنند، بلکه میان این دو راهی را بر می‌گزینند».[۱۸]

امیرالمؤمنان (ع) در این مورد می‌فرماید:

«بخشنده باش؛ ولی اسراف‌گر مباش، میانه‌رو و اندازه‌گیر باش، سخت‌گیر مباش».[۱۹]

برخی احادیث به جای اسراف، به اندازه‌گیری در زندگی دعوت کرده‌اند و امام علی (ع) فرمود: «آن کس مزه ایمان را می‌چشد که در او سه صفت موجود باشد:

آگاهی از حقیقت دین، استقامت در گرفتاری‌ها و اندازه‌گیری‌ در معیشت».[۲۰]

امیرالمؤمنان می‌فرماید: «آن کس که دخل و خرج خود را اندازه‌گیری نکند، فقیر می‌گردد».[۲۱]

تناقض!

آیات یاد شده گواهی می‌دهد که قانون عمومی در مسئله انفاق همان میانه‌روی در انفاق و رعایت اقتصاد و اعتدال می‌باشد.

در این مورد سوالی مطرح است که و آن این است که: در برخی از آیات از ایثار هر چند مایه تنگدستی گردد ستایش شده است؛ زیرا:

«وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»: «دیگران را بر خویشتن هر چند نیازمند باشند، مقدم می‌دارند کسانی که از حرص نفس محفوظ بمانند رستگار خواهند بود».[۲۲]

در این آیه، از بخشش حتی در صورت نیاز به آن، ستوده شده است و این ستایش به ظاهر خلاف دعوت به اعتدال و میانه‌روی است که در آیات دیگر روی آن تکیه شده بود.

همچنین در زندگی امیرمؤمنان و خاندان رسالت می‌خوانیم که سه شب افطاری خود را به فقیر و یتیم و اسیر دادند. و خود با آب افطار کردند، سپس در مورد آنان این آیه نازل گردید:

«وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً  وَیَتِیماً وَأَسِیراً»: «غذا را با این که دوست دارند به مستمند و یتیم و اسیر می‌دهند».[۲۳]

رفتار خاندان رسالت را که بهترین الگوی ایثار هستند، چگونه می‌توان با دعوت‌ به میانه‌روی در انفاق سازگار ساخت؟

پاسخ

شکی نیست که هر یک از این دو اصل: میانه‌روی در انفاق و ایثار در عین احتیاج، از اعمال بسیار مفید است. و از سجایای انسانی و فضایل اخلاقی پرده برمی‌دارد، ولی با وجود این، میانه‌روی در انفاق یک اصل همگانی است که همه مردم به آن دعوت شده‌اند و مصالح عمومی نیز ایجاب می‌کند که نوع مردم در انفاق و بخشش از این اصل بهره بگیرند؛ ولی اصل ایثار در حال نیازمندی، یک اصل خصوصی است که تنها گروهی فداکار و از خود گذشته، می‌توانند به آن عمل کنند.

از آن جا که اصل ایثار در عین نیاز، از فداکاری و خودگذشتگی بیشتری سرچشمه می‌گیرد، و بیشتر مردم چنین تربیت و روحیه‌ای ندارند، این اصل در گروه خاصی تبلور می‌یابد که علی‌وار زندگی می‌نمایند؛ در حالی که اصل میانه‌روی در انفاق مربوط به تمام طبقات است که اشخاص می‌توانند با حفظ مصالح خود، به مصالح جامعه نیز بپردازند.

این تنها «اعتدال» و «ایثار» نیست که یکی اصل عمومی و دیگری جنبه خصوصی دارد؛ بلکه در اصول اخلاقی و اجتماعی هم نمونه‌هایی از این قبیل موجود است.

مردی از امیرالمؤمنان پرسید: عدالت شریف‌تر و بالاتر است یا جود و بخشندگی.

امام فرمود: عدالت امور را در مجرای طبیعی خود قرار می‌دهد، اما جود امور را از مجرای طبیعی خود خارج می‌سازد.

یعنی: عدالت این است که به هر کسی به اندازه استحقاق طبیعی وی پرداخت شود، و مقدار لیاقت و استعداد و کار و کوشش او در نظر گرفته شود ولی در جود و بخشش، این ملاک مورد نظر نیست. شخص بخشنده، مال خود را بدون در نظر گفتن استحقاق طبیعی، به دیگری می‌بخشد و این کار در عین تقدیر و ستایش، کاری است برخلاف جریان طبیعی، و جنبه استثنایی دارد. لذا امیرالمؤمنان در ذیل سخن خود فرمود:

«العدل سائسٌ عامٌّ و الجودُ عارضٌ خاصٌ».[۲۴]

عدالت قانونی است همگانی و اداره کننده‌ای است کلی، که همه اجتماع را در برمی‌گیرد و بزرگ راهی است که همه می‌تواند از آن بروند، حال آن که جود و بخشش یک حالت استثنایی و غیر کلی است.

سوال

«وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ»[۲۵]

در راه رفتن میانه رو باش و از صدای خود بکاه (آرامتر صحبت کن)

ممکن است سوال شود که چرا لقمان روی یک کار جزئی به نام راه رفتن تکیه می‌کند و به پسر دستور می‌دهد که در راه رفتن میانه‌رو باش نه تنها لقمان! بلکه خود قرآن مجید در سوره فرقان روی این موضوع تکیه کرده و می‌فرماید:

«وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً».[۲۶]

«بندگان خدا کسانی هستند که به تواضع راه می‌روند».

پاسخ

صفات و روحیات بد و نیک انسان غالباً از خلال کارهای جزئی وی آشکار می‌شود چه بسا نحوه سیگار کشیدن شخصی، کیفیت امضای فردی نمایانگر روحیات او می‌باشد از این جهت قرآن مجید می‌خواهد با روحیات زشت یا بروز نخستین جوانه آن مبارزه کند و هرگز نباید نسبت به این نوع کارهایی جزئی با دیده بی‌اعتنایی بنگریم زیرا چه بسا کار جزئی و کوچک، نشان دهنده کانونی از فساد در درون می‌باشد که به این شکل جوانه می‌زند.

جوش‌های مختصر و یا دمل‌های کوچکی که در اطراف بدن نمایان می‌گردند هر چند جزئی و کوچکند اما همین‌ها از نظر یک پزشک نشان دهنده چرک‌های عظیم درونی است که در میان خون لانه گزیده‌اند و خود را از این طریق نشان می‌دهند.

 

آیات مرتبط با موضوع

  1. «…. رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا …» (آل‌عمران / ۱۴۷)

«پروردگارا! گناهان و زیاده‌روی‌های ما را در زندگی خویش، ببخش».

  1. «کُلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» (انعام / ۱۴۱)

«از آن میوه به هنگامی که به ثمر می‌نشیند، بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد».

  1. «یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَیُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» (اعراف / ۳۱)

«ای فرزندان آدم به هنگام رفتن به مسجد زینت خود را با خود بردارید (با بهترین وضع از نظافت و لباس به مسجد بروید) و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید او (خدا) مسرفان را دوست نمی‌دارد».

  1. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا خَالِصَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ کَذلِکَ  نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» (اعراف / ۳۲)

«بگو چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان خود آفرید، و روزهای پاکیزه را حرام کرده است؛ بگو این زینت در این جهان از آن کسانی است که ایمان آورده‌اند (هر چند در این جهان دیگران نیز با آنان مشارکت دارند) ولی در روز رستاخیز مخصوص مؤمنان خواهد بود آیات خود را برای کسانی که آگاهند شرح می‌دهیم».

  1. «إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَهً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ» (اعراف / ۸۱)

«شما به جای زنان با مردان آمیزش می­کنید؛ همانا شما گروهی تجاوز کار هستید»

  1. «….. وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ» (یونس / ۸۳)

«فرعون فرد برتری طلب است و او از مسرفان می‌باشد».

  1. «… وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیراً * إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورا» (اسراء ـ ۲۶ ـ ۲۷)

«اسراف مکن،‌ اسراف‌گران برادران شیطان‌ها هستند، شیطان نیز (به خاطر خودخواهی خارج از حد)، به پروردگار خود کفر ورزید».

  1. «وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُورا» (اسراء / ۲۹)

«هرگز دست خود را در احسان به گردن محکم بسته مدار و بسیار باز و گشاده‌مدار که هر کدام کنی به نکوهش و حسرت خواهی نشست».

  1. « وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً فَلا یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنصُوراً» (اسراء / ۳۳)

«هر کس بی‌گناه کشته شود، ما به ولی او قدرت دادیم که قصاص کند (دیه بگیرد و یا عفو کند) ولی در قتل اسراف نورزد؛ زیرا ولی او نصرت یافته است».

  1. «وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ …» (طه / ۱۲۷)

«این چنین اسراف‌گران را کیفر می‌دهیم، کسانی که به آیات پروردگار خود مؤمن نباشند».

  1. «وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوَاماً» (فرقان / ۶۷)

«آنان که وقتی انفاق می‌کنند، اسراف نمی‌ورزند و سخت‌گیر نیز نمی‌کنند، بلکه میان این دو راهی را بر می‌گزینند».

  1. «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (زمر / ۵۳)

«بگو به بندگان من که درباره خویش زیاده روی‌ کرده‌اند،‌ از رحمت خدا نومید نشوید، خداوند تمام گناهان را می‌بخشد، اوست رحیم و آمرزنده».

  1. «وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلاَ یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر / ۹)

«آنان که پیش از مهاجران (انصار) در مدینه مسکن گزیده‌اند و به شرف ایمان آراسته‌اند و کسانی را که به سوی آنان مهاجرت می‌کنند دوست دارند، هرگز از چیزی که به مهاجران داده شده است، رنج نمی‌برند و آنها را بر خویشتن هر چند نیازمند باشند، مقدم می‌دارند و هرکس از بخل نفس خود مصوب شد او از رستگاران است».

  1. « وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً» (انسان / ۸)

«غذا را با این که دوست دارند به مستمند و یتیم و اسیر می‌دهند».

 

[۱] . کیهان شماره ۹۵۵۴٫

[۲] . دشمنان بشر، ص ۱۱۳٫

[۳] . مجله مکتب اسلام، شماره ۸، ص ۱۵٫

[۴] . اعراف / ۳۱٫

[۵] . یونس / ۸۳٫

[۶] . اسراء / ۲۶ ـ ۲۷٫

[۷] . در آیه دوم می‌گوید: (خذوا زینتکم) در آیه سوم می‌فرماید: (قل من حرم زینه الله).

[۸] . اعراف / ۳۱٫

[۹] . اعراف / ۸۱٫

[۱۰] . مفردات راغب، ص ۲۳۰٫

[۱۱] . زمر/ ۵۳ .

[۱۲] . آل عمران / ۱۴۷٫

[۱۳] . سفینه البحار، ج۲٫

[۱۴] . اسراء / ۲۹٫

[۱۵] . تفسیر برهان: ۳ / ۱۷۳٫

[۱۶] . لقمان / ۱۹٫

[۱۷] . حلیه الأولیاء: ۱ / ۸۶٫

[۱۸] . فرقان / ۶۷٫

[۱۹] . کن سمحا و لا تکن مبذراً و کن مقدراً و لا تکن مقتراً (نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره ۳۲).

[۲۰] . لا یذوق المرأ حقیقه الإیمان حتی یکون فیه ثلاث خصال: الفقه فی الدین، و الصبر فی المصائب و حسن التقدیر فی المعاش. (بحارالأنوار، ج۱۵، ص ۱۹۹).

[۲۱] . ترک التقدیر فی المعیشه یورث الفقر.

[۲۲] . حشر / ۹٫

[۲۳] . انسان / ۸٫

[۲۴] . العدل أفضل أم الجود؟ فقال: العدل یضع الأشیاء مواضعها و الجود یخرجها من جهتها العدل… کلمات قصار، شماره ۴۳۷٫

[۲۵] . لقمان / ۱۹٫

[۲۶] . فرقان / ۶۳٫

دکمه بازگشت به بالا