نگاهی به آثار تربیتی و اخلاقی سینمای دفاع مقدس
با تأکید بر چهار اثر نخست ابراهیم حاتمیکیا
در الگوهای فیلمنامه نویسی مرسوم است که در ابتدا، دنیایی بنا نهاده میشود که شرایطی عادی دارد، سپس با یک اتفاق و نقطۀ عطف، آن دنیای عادی دچار آشفتگی میشود و اینجاست که داستان شکل میگیرد و کار قهرمان برای سامان دادن به اوضاع، آغاز میشود.
با این مثال میتوان گفت زندگی مردم ایران بعد از انقلاب، در یک شرایط عادی به سر میبُرد که ناگهان با جنگ تحمیلی، نقطۀ عطفی در این سامان ایجاد شد و مردم این سرزمین -به مثابه قهرمان- سعی در به سامان رساندن اوضاع داشتند. از این رو سینمای دفاع مقدس، به عنوان یکی از مؤلفههای زائیده شده از بستر این نقطۀ عطف، مهمترین ژانر سینمای ملی ما محسوب میشود. گونهای که مانند یک قطعۀ موسیقی اصیل، خود به تنهایی دارای گوشههای فراوان است. یکی از این زوایای پیدای دفاع مقدس، وجه تربیتی و اخلاقی آن است؛ گوشهای که به جرأت میتوان گفت نخ تسبیح و یا روح این کالبد است. به تعبیری، جهاد در نگاه اسلام، چیزی جدا از خودسازی معنوی نیست.
از ابتدای جنگ تحمیلی تا کنون، صدها اثر سینمایی و تلویزیونی با موضوع دفاع مقدس ساخته شده است. در میان این آثار تنها چند اثر انگشتشمار هستند که صرفاً جنبۀ سلحشوری داشته و برای ایجاد فضایی اکشن تولید شدهاند -که این آثار نیز خالی از مفاهیم انسانی و تربیتی نبودند؛ اما عمدۀ آثار سینمای دفاع مقدس، از مفاهیم عرفانی، اخلاقی و تربیتی بهرهمند هستند و یا بر پایۀ همین اصول بنا نهاده شدهاند. آثاری مانند: انسان و اسلحه (مجتبی راعی)، پرواز در شب (رسول ملاقلیپور)، هور در آتش (عزیزالله حمیدنژاد)، سجادۀ آتش (احمد مرادپور)، دوئل (احمدرضا درویش)، لیلی با من است (کمال تبریزی)، اخراجیهای ۱ (مسعود دهنمکی) و… . با این وجود، برای انسجام بحث و همچنین آشنایی با یک خط سیر مشخص، این متن به آثار ابراهیم حاتمیکیا، با تکیه بر فیلمهای ابتدایی او و با رویکرد اخلاقی و تربیتی، مورد بحث قرار میگیرد. فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا از کارهای کوتاه ابتدایی، مانند تربت و طوق سرخ، تا آخرین آنها، همگی دارای مؤلفههای اخلاقی و تربیتی هستند. لذا جهت آشنایی خوانندگان محترم و ترغیب ایشان جهت دیدن دوبارۀ این فیلمها با رویکردی خاص، توضیحاتی مختصر ارائه میشود.
هویت (۱۳۶۵)
اولین فیلم بلند سینمایی ابراهیم حاتمیکیا دربارۀ فردی عادی به نام ناصر است که ربطی به جنگ و جهاد ندارد و در اثر سانحهای جادهای، به همراه مجروحان جنگی به بیمارستان منتقل میشود. ناصر که در جاده با کودکی تصادف کرده و از محل جرم گریخته، در بیمارستان به اشتباه به عنوان یک رزمندۀ جانباز مورد پذیرایی قرار میگیرد. فضای معنوی حاکم، باعث ایجاد تحولاتی در ناصر میشود. این فیلم با وجود اینکه فضایی کاملاً شهری دارد و مستقیماً جبهه را نشان نمیدهد، اما تأثیرات ایثار بر روح جامعه و بر افراد را به نمایش میگذارد. «هویت» بیانگر هویت جامعۀ ایرانی متأثر از فضای دفاع مقدس است. هویتی که بخشی از هویت ملی و نگاه انسانی جامعه را تعریف میکند.
دیدهبان (۱۳۶۷)
ابراهیم حاتمیکیا در گام بعدی، افق دید خود را گسترش داده و پا در مسیر عرفان میگذارد. دیدهبان دومین اثر سینمایی حاتمیکیا ، یکی از جدیترین فیلمها در حوزۀ اندیشه، معنا گرایی، اخلاق و عرفان در سینمای ایران شمرده میشود که در گونۀ جنگی ساخته شده است.
«عارفی» قهرمان فیلم، در مسیر رسیدن به هدف ظاهری خود، سرزمینهایی از شهود و شناخت را درمینوردد و به مقصودی فراتر دست مییابد. عارفی که دیدهبانِ مأمور به خط مقدم است، در ابتدای مسیر مرکب خود را از دست میدهد. سپس مجروحین یک تانک منهدم شده، او را نسبت به خطرات ادامۀ مسیر هشدار میدهند. او با علم به این دشواریها، گام در مسیر مینهد. به قدر توانش توشه برمیگیرد و به راه میافتد. یقین زیر گامهای او موج میزند، تا جایی که غرور به سراغش میآید. در همین لحظه است که با انفجارهای پیاپی خمپارهها، متوجه ناتوانی و ضعف خود میشود و به خاک میافتد. تماشای یک خمپارۀ عمل نکرده بیخ گوشش، او را متوجه میسازد که مسبب الاسباب، دیگری است. این بار با یقینی الاهی گام میزند؛ گامهایی استوار که گویی ملائک از آن تبرک میجویند. عاقبت عارفی با قلبی سرشار از اطمینان، وارد عمیقترین نقطۀ مرداب میشود؛ جایی که راه برگشت در آن نیست و تکلیف در ماندن، ساختن و از خود گذشتن است. از اینجا به بعد، هر نما و سخن از فیلم، بار معنایی متفاوتتری مییابد و هر لحظه از آن، نکتهای تربیتی را به بیننده منتقل میسازد. لحظاتی ناب که جز با دیدن فیلم حق مطلب ادا نمیشود. جبههای که حاتمیکیا به تصویر کشیده، جایی است که برای فائق آمدن بر دشمن، تنها دقت در گرا دادنِ صحیح، کارساز نیست؛ بلکه فائق آمدن بر خشم و زیر پا گذاردن نفس، متمم ماجراست و«مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللّهَ رَمَی» (انفال(۸):۱۷) افق اصلی است. اینکه کارزار نبرد، تنها مرکبی است برای عبور و هدف تنها پیروز شدن نیست؛ هدف ادای تکلیف و رضای پروردگار است.
مهاجر (۱۳۶۸)
اثر بعدی حاتمیکیا، معانی مستتر در دیدهبان را کامل میکند. در «مهاجر»، شوق پرواز عرفانی در پوستۀ پرواز پهباد، به کمک فیلمساز مؤلف میآید و او را در بیان آرمانهایش یاری میدهد. مفاهیمی چون اخلاص، رهایی از نفس خاکی، مدارا با مردم، صبر، از جان گذشتگی و… بار دیگر و به نحوی عالیتر، در این فیلم روایت میشود.
مرتضی آوینی در مورد این فیلم مینویسد: «نمیخواهم نقد فیلم بنویسم، که دربارۀ مهاجر، زبان نقد نوشتههای استاندارد، بریده است و اصلاً اینجا جایی نیست که با نگاه استاندارد در نقدنویسی سینمایی، بتوان به سراغ آن آمد. جایی برای بحث فلسفی هم وجود ندارد؛ که مخاطب این فیلم، فلاسفه و روشنفکرها نیستند، مردم هستند و اگر ما بخواهیم «سزارین فلسفی» کنیم و مطلبی را با فشار فلسفه از درون فیلم بیرون بکشیم، به فیلم مهاجر ظلم کردهایم. […] حاتمیکیا با روح اشیا سر و کار دارد، نه با جسم آنها و این مستلزم نحوی «رازدانی» و «رازداری» است -که اصلاً مردم این روزگارِ سیطرۀ تکنیک و سلطنتِ ابزار، سالهاست که با آن غریبهاند- و بگذارید راستش را بگویم: سینما نیز چه دشوار، قالبِ معرفتی چنین عارفانه واقع میشود؛ اما شده است. حاتمیکیا توانسته است که بر تکنیک پیچیدۀ سینما غلبه کند، حجابهای تصنع و تکلف و صورتگرایی و انتلکتوئلیسم را بدرد، از سطح عبور کند و به عمق برسد و با سینما همان حرفی را بزند که «حزب الله» میگوید. رو دربایستی را کنار گذاشتهام؛ زدن این حرفها شجاعتی میخواهد که با عقل و عقل اندیشی و حتی ژورنالیسم جور در نمیآید! چراکه حزب الله حتی در میان دوستان خویش غریب است، چه برسد به دشمنان. اگرچه در عین گمنامی و مظلومیت، باز هم من به یقین رسیدهام که خداوند لوح و قلم تاریخ را بدینان سپرده است.»
مرتضی آوینی با نگاه جدی به شخصیت فیلمساز، اثر او را نقد که نه، نقب میکند! این شیوۀ او در بیان فیلم، فرصتی دست میدهد که به این نکته دست یابیم که آثار تربیتی جهاد و دفاع مقدس، تا چه حد میتواند مؤثر باشد که این چنین در آثار یک فیلمساز برخواسته از جنگ، ظهور نماید؛ نکتۀ مهمی که شهید آوینی بر آن تأکید دارد و در تأیید آن میگوید: «ظهور حاتمیکیا در سینمای انقلاب، واقعهای است نظیر انقلاب. هر کس سینما را بشناسد و آدم مغرضی هم نباشد، قدر حاتمیکیا را به مثابه یک فیلمساز درخواهد یافت؛ اما حاتمیکیا فقط در این حد توقف ندارد. او در عرصۀ سینما مظهر انسانهایی است که با انقلاب اسلامی ایران در تاریخ ظهور کردهاند و آنان را باید «طلایهداران عصر معنویت» خواند. او یک «بسیجی» است.»
وصل نیکان (۱۳۷۰)
حاتمیکیا در فیلم بعدی خود به نام «وصل نیکان»، بار دیگر از جبهه نبرد به شهر باز میگردد و بار دیگر تأثیر و تأثرات جنگ را در روح جامعه پیگیری میکند. وصل نیکان حکایت تعدادی بسیجی متخصص است که در برهۀ بمباران تهران، به خنثی سازی بمبهای عمل نکرده میپردازند. «امیر» یکی از این افراد است که با فضای خسته از جنگ جامعه، در ستیز است و مایل است همگان مانند او آرمانگرا باشند. امیر در این سوز و گداز فردی، در شرایطی که صدام خبر از بزرگترین حملۀ موشکی در تهران را اعلام کرده است، سیری معنوی را سپری میکند و بر خشم و غضب و فردیت خود غلبه میکند. بار دیگر به این مهم میرسد که هر کس تکلیف و وظیفهای دارد و تکلیف او چیزی است که باید در آن خالصانه بکوشد. هرچند این فیلم موفقیتهای دو اثر قبلی را در پی ندارد، اما نگاه جدی آن به تربیت نفس، فیلم را در دایرۀ مهمی قرار میدهد که به راحتی نمیتوان از آن چشم پوشید. این فیلم آخرین اثر حاتمیکیا در عصر دفاع مقدس است و بعد از آن و با پایان جنگ تحمیلی، آثار حاتمیکیا نیز رنگ و بویی دیگر میگیرد و همزمان و گاهی جلوتر از زمان خویش حرکت میکند. با این همه نقش اخلاق، تربیت و عرفان را در آثار بعدی او مانند از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، آژانس شیشهای و… نمی توان نادیده گرفت.
بیشک ابراهیم حاتمیکیا، شعار جهاد را به خوبی دریافته و آن را در آثار ابتدایی خود، فریاد کرده است؛ پیامی که در سیرۀ شهدا و کلام سرداران شهید نیز موجود است.
منابع:
آیت الله مکارم شیرازی، ناصر: «تفسیر نمونه»، ج۱۶٫
روحانی، محمدرضا: «ابراهیم حاتمیکیا، فیلمساز مؤلف».
ماهنامۀ سوره، وابسته به حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی.