سهم خودمان از خیمه

محمدعلی حاج علی اکبری در جمع مربیان خیمه‌های معرفت

اشاره

خیمه را که شروع کردیم تازه اول مشکلاتمان بود عدم آشنایی با ویژگی های مخاطب، ترس و واهمه از جذاب نبودن مسائل مطروحه در خیمه و قس على هذا یکی از مشکلات خیمه ما این بود که نمی توانستیم خودمان را به جای دانش آموز خیمه قرار دهیم و از جانب او بیاندیشیم و توقعات او را از خودمان نمی دانستیم. بالاخره نتیجه این بود که مشکل از خودمان است و به قول معروف از ماست که بر ماست.

مربی خیمه ای که خود ساخته نیست چگونه می تواند به هدفش نزدیک شود. مربی که می خواهد مدیریت کند اگرخود از توان مدیریتی بالایی برخوردار نباشد چگونه می تواند به دانش آموزش یاد بدهد؟! تصمیم بر آن شد که خیمه را تعطیل کنیم و خودمان را بسازیم اما بعداز تأملی حرفمان را پس گرفتیم.

اگر اینگونه باشد که امر تعلیم و تربیت در در جامعه متوقف می شود. تا خودسازی کامل راه درازی در پیش است که به این زودی وقوعش دور از واقعیت بود. چه باید کرد؟

به بن بست رسیدیم، تا اینکه بزرگی فرمود: لازم نیست همه راه را طی کرده باشی تا دیگران را راهنمایی کنی لازم است که چند قدم جلوتر از او باشی لازم است مقداری از مسیر را جلوتر رفته باشی و همزمان که خود را می س ازی به دیگرسازی نیز مشغول شوی، که اگر این نباشد خودسازی هم متوقف می شود. لازم شد خیمه ای بر پا کنیم برای خودمان فارغ از دانش آموزان و در آن خیمه خودمان یاد بگیریم تا بتوانیم ی اد بدهیم خودمان مدیر شویم تا بتوانیم مدیر تربیت کنیم، برسیم تا بتوانیم برسانیم و این لازمه خیمه داری بود چرا که

ذات نا یافته از هستی بخش

کی تواند که بود هستی بخش

این شد که خیمه مربیان شکل گرفت چه خوب است که در شهرستان یا استان خود خیمه ای بر پا کنیم برای مربیان خیمه با یک مربی مجرب و کارآمد تا هم خودمان ساخته شویم و هم با مشکلات و آسیب های خیمه داری آشنا شویم و هم نگاه دانش آموزیمان تقویت شود.

صدای پر زدن ملائک. در آن شب خجسته گوش عالم را می نواخت و عطر حضور مهربانترین مادر، صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) در شام میلادش همه جا را فرا گرفته بود.

و آنگاه در جمع صمیمانه و مربیان خیمه های معرفت میهمانی عزیز حاضر شد، معلمی آگاه و دلسوز که قاصد معرفت است و راهنمای دل.

و او اینگونه کلام آغاز کرد: خیلی خوشوقتم از دیدار برادران و خواهران گرامی، مربیان عزیز خیمه های مدیریت ایام بسیار خوبی دور هم جمع شدیم. شاید برای یک چنین برنامه ای، بهترین مناسبت است. میلاد حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها). بنده در این فرصت فقط نکاتی را به عنوان یادآوری خدمتتان عرض می کنم انشاء الله خداوند دلهای ما را به نور معرفت آشنا کند.

یک قدم جلوتر: فصل اول:

مطلب اول مربوط می شود به مربی. به نظر می آید که همه ما نیاز داریم به یک سلوک معرفتی و هر چیزی هم می تواند بهانه ای باشد برای اینکه قدمهای بلندتری را در منازل معرفتی برداریم. چه بسا یکی از آن بهانه های خیلی خوب، همین خیمه های معرفت باشد و عنوان مربی خیمه.

از این فرصت مناسب باید خوب استفاده کنیم هر کدام از ما باید یادمان باشد که نیاز ما به نور معرفت و درخشش لطف الهی، هرروز بیشتر از قبل است و هر کسی در هر کجایی که هست باید حتما یک قدم جلوتر برود و هر روز ، بلکه هر ساعت و یا در مراحل بالاتر باید هر نفس، یک قدم جلوتر رفت.

برای این سلوک معنوی، بهانه ها چیزهای بسیار مقدسی هستند. و ای کاش این بهانه ها زیاد شوند. در بین این همه عوامل بازدارنده، در بین این حجاب‌ها و دل مشغولیهای متنوع که خیلی هایش هم غیر ضروری است؛

اگر دستی از عالم عیب بیاید و ما را به سمت مقصد عالی بکشاند، خیلی مغتنم است و باید قدر آن را دانست، شما نیامده اید که چیزی به کسی یاد بدهید. اگر کسی این فکر مبنای اولش برای ورود به خیمه های معرفت باشد، دچار یک زاویه انحرافی است که ممکن است بعدها مهار آن بسیار مشکل باشد.

شما آمده اید که یاد بگیرید و چیزی گیر خودتان بیاید. و چقدر خوب است که در این جمعها، یعنی در خیمه های معرفت و در کنار جونان با صفایی که واقعا واسطه های فیض هستند چیزی به ما برسد.

خواهش می کنم دیدگاهتان را تصحیح کنید. ما به دنبال آموختنیم و انشاء الله همیشه باید طلبه باشیم و چه بسا انسان به برکت حضور دلهای پاک و نورانی این نوجوانان عزیز به نکته ها و لطایفی برسد که در شرایط عادی و بدون این واسطه های فیض که آیینه وار انوار الهی را منعکس می کنند، به این آسانیها دست پیدا کند.

بنده خودم سالیان سال است که تجربه این مقابله های معنوی را دارد. با قرار گرفتن در برابر این دلهای پاک و این جلوه های صدق و صفا فهمیدم که اگر چیزی به ما رسانده اند به برکت همین دلهای نورانی بوده. بنابراین نیاز کسی یا عنوان مربی خیمه معرفت به خیمه معرفت و به تعبیر بهتر به معرفت، بسیار بیشتر است از نیاز دانش آموزان عضو خیمه معرفت.

{در بین این همه عوامل بازدارنده، در بین حجابها و دل مشغولی هایش متنوع که خیلی هایش هم غیر ضروری استاگر دستی از عالم غیب بیاید و مار به سمت مقصد عالی بکشاند، خیلی مغتن است}

پارازیت ممنوع!
مطلب دوم
اینکه ما در این مقام، امانتدار هستیم. و در مقام امانت داری انسان نمی تواند سلیقه ای عمل کند. نمی تواند خیلی ذوقی عمل کند. شما باید یک امانتی را برسانید، و اتفاقا به اهلش. و چه کسی بهتر از این دلهای نورانی و آماده که پذیرش بالایی دارند؟

ما باید این امانت را به اهلش برسانیم و در مورد این آموزه های معرفتی، اهل همین جوانهایی هستند که با آنها مواجه می شوید اما اول ما باید این شرایط را برای امانت داری در خودمان ایجاد کنیم. یعنی اول باید امین باشیم. خداوند متعال به زبان پیامبران گرامی گذاشته که بگویند ما ناصحیم و امین، یعنی دخل و تصرفی در پیام نمی کنیم. حالا نکته اینجاست که چطور می توانید امین باشید.

یکی از جوانب آن، فهم صحیح و روشن است. اینکه انسان خودش خوب فهمیده باشد که بتواند این امانت را که همان معرفت است منتقل کند. برای فهم روشن، آن هم در مورد معارف الهی، شما نیاز دارید به طهارت باطنی چرا که این امور از جنس نور است. نه از جنس کلام و الفاظ. بنابراین اگر کسی توفیق پیدا کرد که مربی باشد، باید تلاشش برای تطهیر باطنی بیشتر از دیگران باشد. چون اگر دل که حرم خداست پاک نباشد، نمی تواند محمل معارف الهی گردد.

روایت است که از خانمی پیش پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تعریف کردند که از سر شب تا سحر مشغول عبادت و راز و نیاز است، اما زود رنج است و عصبانی، حضرت فرمودند: هیچ خیری در این زن نیست و او اهل آتش است.

پس ما به تطهیر محتاجیم و به عنوان یک مربی باید آن را در دستور کارمان قرار دهیم. و هرگاه در مقام انتقال مفاهیم الهی قرار گرفتیم با خودمان بگوییم که ما امین هستیم و به قول معروف نباید پارازیت داشته باشیم بلکه باید شفاف و پاکیزه پیام را برسانیم. و برای آنکه از کدورت‌ها فاصله بگیریم باید دائما استغفار کنیم و زبانمان مترنم به تسبیح حضرت حق باشد.

شبکه ای از جنس نور

مطلب سوم مادر انتقال پیام باید حال تفویض داشته باشیم. یعنی یادمان باشد که مطالب باید از مقامات غیبی به ذهن پاک و قلب با صفای مخاطب منتقل شود. اما به هر حال ما همیشه نگران هستیم که عایق باشیم و جلوی رسیدن پیام را بگیریم چاره چیست؟ تفویض، امیدواریم خدا توفیقش را عنایت کند. آن وقت اثر کارما غیر قابل محاسبه افزایش پیدا می کند.

قبل از شروع کار باید قلبتان را به قلب عالم امکان وصل کنید تا بتوانید مظهر نام الهادی باشید، آنگاه خودشان پارازیتها را می گیرند. همینکه به منبع فیض متصل شدید، اتصال به قلب مخاطب هم صورت می گیرد. اما اگر در این شبکه نورانی قرار نگیری کار تو، آب در هاون کوبیدن است. البته برای اتصال، یک لحظه توسل هم کافیست. خودشان فرمودند که در عصر غیبت باید به آنها متوسل شویم. تا بوسیله دست با کرامتشان ضعف ما جبران شود. ما باید به حال خود بیچاره مان فکری کنیم. وقتی مقابل این جوان های پاک قرار می گیریم تازه می فهمیم که چقدر بیچاره ایم. در واقع به یک نوع خودشناسی می رسیم. برادرها و خواهرها کمی خودتان را جمع و جور کنید ((فقد نود یکم بالرحیل))

معجون جوانی

فصل دوم در مورد مخاطب عزیز ماست. شناخت احوال مخاطب، وضعیت مخاطب، عوامل درونی و بیرونی که او را

احاطه کرده؛ برای یک انتقال صحیح لازم است. البته هر چقدر هم در این زمینه تلاش کنیم باز کافی نیست. اگرچه کارهای خوبی هم درباره شناخت این دوره سنی، یعنی پیچیده ترین قطعه عمر هر کسی که دوران دبیرستان است انجام شده، اما مخصوصا در جامعه شناسی مخاطب باید کاملا به روز عمل کرد. کار خیلی پیچیده است.

یک دوستی می گفت: در دوران دبیرستان یک نکته ای به صورت شبهه برای ما طرح شد. البته آن معلم قصد داشت به آن پاسخ دهد ولی از پس جواب بر نیامد و من اگر چه بعدها تلاش زیادی برای رسیدن به پاسخ آن شبهه کردم، اما هنوز بعد از بیست سال هر وقت در شرایط خاص قرار می گیرم از همان نقطه ضربه می خورم این سن واقعا حساس است. از طرفی یک جور پاکی و صداقت با خود همراه دارد و از سویی پریشانی و حیرت به هر حال باید برای شناخت این دوران کاملا به روز باشیم. زیرا آنچه که مثلا در دوران ما نیاز بود برای جوان امروزی نیاز نیست و باید چیز دیگر جایگزین آن گردد مثلا یک زمانی مشکل اصلی سر مباحث توحیدی و اثبات وجود خدا بود که از سوی مارکسیست‌ها دچار شبهه می شد؛ اما یادم هست حدود ده سال پیش وقتی در این رابطه با مقام معظم رهبری صحبت می کردیم ایشان فرمودند الان چیزی که برای قشر جوان سوال است بحث های نبوت و امامت است، پس اول باید مشکل جوان امروز را بفهمیم بعد اقدام کنیم.

نکته آخر اینکه ما باید یک منظومه روشن از آنچه نیازهای خودمان و مخاطبمان است آماده کنیم. البته به صورت یک شبکه به هم پیوسطه. اگر چه سالهاست در همین جمع خودمان به این مسئله پرداخته ایم اما به نتایج مطلوب نرسیده ایم. بنده معتقدم کسی که می خواهد وارد این میدان شود در درجه اول باید یک منظومه فکری برای خود تهیه کرده باشد تا به ابعاد مسئله اشراف پیدا کند و از موضع بالا به قضایا نگاه کند.

مثلا من قبول ندارم کسی مربی خیمه معرفت بشود بدون آنکه یک دور ((مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی)) اثر زیبای شهید مطهری را همراه با مباحثه و کار گروهی نخوانده باشد. الحمدلله ایشان در کنار هر مبحث منبعی را هم معرفی کرده اند که بسیار مفید است. البته این کافی نیست اما برای رسیدن به آن اشراف، مناسب است.

اما یک منظومه فکری مکمل هم معرفی می کنم. کاری را حدود سال ۷۳ دوستان عزیزی انجام دادند برای تعریف یک منشور تربیتی برای جوانان در این مجموعه چهارده عرصه را به عنوان عرصه های اصلی تربیتی مطرح کرده اند و زیر مجموعه هر کدام نیز اصولی را استخراج کرده اند. که جمعا ۹۸ اصل شده است.

نکته اینجاست که در آن زمان مقام معظم رهبری هم این منشور را تایید کردند. برای شروع می توانید روی تعدادی از این اصل‌ها کار کنید. سپس انشاء الله کم کم به همه ابعاد تربیتی نسل جوان بپردازید. این وظیفه اصلی شماست.

{این سن واقعا حساس است. از طرفی یک جور پاکی و صداقت با خود همراه دارد و از سویی پریشانی و حیرت به هر حال باید برای شناخت این دوران کاملا به روز باشیم. }

دکمه بازگشت به بالا