ضرورت تشکل‌های اسلامی

پژوهشگر و نویسنده : سعید امان‌گاه

اشاره:

تشکل یا تشکیلات یکی از اجزای بسیار مهم و تأثیرگذار جامعه محسوب می‌شود که ماهیتی کاملاً اجتماعی دارد. این امر عضو اجتماعی یکی از مهمترین نقش‌ها را در رسیدن جوامع به اهدافی خاص در نقاط مختلف جهان و در اعصار مختلف ایفا نموده شاید بسیاری از انقلاب‌ها و تغییر ساختارها در جهان خود را تا بخش زیاد و قابل توجهی مدیون این شکل از مکانیزم و نظم اجتماعی بدانند. انواع مکاتب مختلف و تفکرات متفاوت از جمله، لیبرالیسم، کمونیسم، نازیسیم و… خود را سوار بر مرکب تیزروی تشکل و یا تشکیلات بر جوامع تحمیل کرده‌اند.

لذا نقش تشکل‌ها در رسیدن مکاتب و تفکرات به اهداف مورد نظر خود نقش بسیار قابل توجهی است از این رو به جاست قبل از آن که به بحث در مورد خود تشکل و ویژگی‌های آن پرداخته شود، ضرورت وجود آن اثبات گردد. در این نوشته سعی بر آن است که هر چند مختصر اما با نگاهی استدلالی، قرآنی به اهمیت وجود این ساختار مهم اجتماعی پی ببریم.

چند پرسش اساسی

همان‌طور که گفته شد تشکل یا تشکیلات، ماهیتی اجتماعی دارد. پس برای اثبات ضرورت آن ابتدا باید به سوالاتی مهم در این خصوص پاسخ‌هایی در خور داده شود؛ از جمله این سوالات: تعریف «جامعه» چیست؟ آیا انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است؟ رابطه انسان و جامعه چیست و چگونه است؟ نگاه اسلام به اجتماع چگونه است؟ و…

قبل از ورود به بحث، لازم است که مهندسی بحث برای رسیدن به نتیجه مورد نگارش قرار گیرد:

۱ ـ تعریف جامعه از نگاه متفکرین علوم اجتماعی و اسلامی

۲ ـ نوع رابطه انسان و اجتماع و نگاه قرآن در این زمینه

۳ ـ نظر اسلام و نگاه آن به جامعه

۴ ـ علت اهتمام اسلام به جامعه گرایی

۵ ـ ضرورت ایجاد ابر تشکیلات اسلامی یا حکومت اسلامی

۶ ـ ضرورت ایجاد ریز تشکل‌های اسلامی ـ اجتماعی در درون حکومت اسلامی

تذکر: مطالب فوق از ابتدا تا انتها دارای مسیری به هم پیوسته و استدلالی استقرایی می‌باشد.

۱ ـ‌ تعریف جامعه:

واژه جامعه، مفهوم بسیار وسیعی دارد. بدین جهت تعاریف مختلفی از آن توسط جامعه‌شناسان به عمل آمده که به برخی از آنها می‌پردازیم.

مارسل موس: «جامعه عبارت است از اجتماع گروه‌های کوچک و بزرگ و نسل‌های متعدد که معمولاً در سرزمین معینی زندگی می‌کنند و اهدافی خاص را دنبال می‌کنند».

هنری کیدینگی: «جامعه، دسته‌ای از مردمند که برای نیل به اهداف عام المنفعه در حال تعاونند».

دورکیم: «جامعه عبارت است از افرادی که گرد هم جمع آمده‌اند و مناسبات و روابطی در میان آنان به وجود آمده است. این روابط به وسیله مقررات، مؤسسات یا نهادهای اجتماعی مستحکم شده همچنین برای اجرای این مناسبات و حفظ روابط، مکافات با ضمانت اجرایی وجود دارد».

ویلفرد و پارتو: «جامعه، جمعی از ذرات انسانی است که در یک رابطه متقابل و پیچیده قرار دارند. صورت واقعی این هیئت اجتماعی متنوع و متعدد است و عوامل گوناگون موجب تشکیل آن می‌شود».

در این مقوله، استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، بخش جامعه و تاریخ، نظر بسیار مبسوط و کاملی را ارائه می‌دهند. ایشان در جواب این سوال که جامعه چیست گفته‌اند: «مجموعه‌ای از افراد انسانی که با نظامات و سنن و آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده‌اند و زندگی دسته جمعی دارند جامعه را تشکیل می‌دهند. زندگی دسته جمعی این نیست که گروهی از انسان‌ها در کنار یکدیگر و در یک منطقه زیست کنند و از یک آب و هوا و یک نوع مواد غذایی استفاده ‌نمایند. همچنان که آهوان یک گله نیز با هم می‌چرند، اما نه درخت و نه آهوان هیچ کدام زندگی اجتماعی ندارند و جامعه تشکیل نمی‌دهند. زندگی اجتمای به معنی این است که این زندگی، ماهیتی اجتماعی دارد. از طرفی نیازها، بهره‌ها و برخورداری‌ها، کارها و فعالیت‌ها ماهیت اجتماعی دارد و جز با تقسیم کارها و تقسیم بهره‌ها و تقسیم رفع نیازمندی‌ها در داخل یک سلسله سنن و نظامات میسر نیست. از طرف دیگر نوعی از اندیشه‌ها، ایده‌ها خلق خوی‌ها بر عموم حکومت می‌کند که به آنها وحدت و یکانگی می‌بخشد و به تعبیر دیگر، جامعه عبارت است از مجموعه‌ای از انسان‌ها که با یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیده‌ها و ایده‌ها و آرمان‌ها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطه‌ورند».

دراین تعریف، استاد مطهری (ره) ریشه‌های پیوند افراد را در چند بخش از جمله نیازها و رفع آنها و آرمان‌ها معرفی و مورد تحلیل قرار داده و نتیجه می‌گیرد که همین عوامل و ریشه‌ها پدیده‌ای به وجود آورده که ماهیتی خاص و جدا از افراد در عین ارتباط با آنهاست. استاد این پدیده را چنان یکدست و افراد درون آن را چنان پیوسته به هم می‌داند که در ادامه می‌گوید:

«نیازهای مشترک اجتماعی و روابط اجتماعی و ویژه زندگی انسانی، انسان‌ها را آن‌چنان به یکدیگر پیوند می‌زند و زندگی را آن‌چنان وحدت می‌بخشد که افراد را در حکم مسافرانی قرار می‌دهد که در یک اتومبیل و یا یک هواپیما و یا یک کشتی سوارند و به سوی مقصدی در حرکتند و همه با هم به منزل می‌رسند یا همه با هم از رفتن باز می‌مانند و همه با هم دچار خطر می‌گردند و سرنوشت یگانه‌ای پیدا می‌کنند».

پس جامعه، پدیده‌ای است که از پیوند و رابطه بین مشترکات، نیازها، آرمان‌ها و… که در میان انسان‌ها وجود دارد شکل می‌گیرد و مانند یک شبکه به هم پیوسته عمل کرده به طوری که هر گره از شبکه به مانند یک فرد از اجتماع است و یک رابطه بهم پیوسته و متقابل بین فرد و جامعه تشکیل می‌گردد. بنابراین سعادت و شقاوت فرد و جامعه در نگاه اسلام و متفکرین اسلامی به هم گره خورده همان طور که در جایی رسول گرامی اسلام(ص) فرموده‌اند:

گروهی از مردم در یک کشتی سوار شدند و کشتی سینه دریا را می‌شکافت و می‌رفت، هر یک از مسافران در جایگاه مخصوص خود نشسته بود. یکی از مسافران به عذر این که این جا که نشسته‌ام جایگاه خودم است با وسیله‌ای که در اختیار داشت به سوراخ کردن همان نقطه پرداخت، اگر سایر مسافران همان جا دست او را گرفته بودند و مانع می‌شدند، غرق نمی‌شدند، آن فرد نیز غرق نمی‌شد».

۲ ـ رابطه فرد و جامعه

مسئله بعدی که مطرح است این است که آیا انسان ذاتاً یک موجود اجتماعی است یا این که بر اثر عوامل خاصی رو به زندگی اجتماعی نهاده است. به عبارت بهتر آیا انسان موجودی می‌باشد که به تنهایی می‌تواند از پس نیازهای خویش برآمده و در کنج خلوت، سعادت را پیدا کند یا باید برای رسیدن به این هدف یعنی کمال و سعادت با دیگر هم نوعان خویش ارتباط برقرار نموده و یک اجتماع را به وجود آورد؟

در این باره، علامه طباطبایی (ره) در کتاب گرانقدر خویش «تفسیرالمیزان» فرموده‌اند:

«انسان در میان تمامی جانداران موجودی است که باید اجتماعی زندگی کند و این مطلب احتیاج به بحث زیادی ندارد؛ چرا که فطرت تمامی افراد چنین است یعنی فطرت تمامی انسان‌ها این معنا را درک می‌کند و تا آن جا هم که تاریخ نشان داده، هر جا بشر بوده، اجتماعی زندگی می‌کرده و آثار باستانی هم این مطلب را اثبات می‌کند».

در این مطلب، علامه زندگی اجتماعی را در انسان فطری می‌دانسته و این مطلب را آن قدر بدیهی می‌داند که لزومی برای اثبات آن نمی‌بیند و تاریخ را هم گواه بر این مدعا قلمداد می‌کند. اما قرآن نیز به سوال ذکر شده پاسخ می‌دهد. در قرآن آیات متعددی آورده شده که تفسیر آن را به خود خواننده می‌سپاریم و فقط به ذکر آن می‌پردازیم:

در سوره مبارکه حجرات آیه ۱۳ اشاره به زندگی اجتماعی در قالب‌ ملت‌ها و قبائل می‌کند و می‌فرماید:

«یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» ای مردم شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را ملت‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را باز شناسید. همانا گرامی‌ترین شما نزد خداوند متقی‌ترین شماست.

در سوره فرقان آیه ۵۴ اشاره به روابط نسبی و سببی که خود مایه پیوند اجتماعی است می‌کند می‌فرماید:

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً  فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً»؛ اوست که از آب بشری آفریده و آن بشر را به صورت نسب‌ها (رابطه‌های نسبی) و خویشاوندی دامادی (رابطه سببی) قرار داد.

در سوره مبارکه زخرف آیه ۳۲ اشاره به تفاوت‌های بین انسان‌ها و استعدادهای آنها و نیاز آنها به یکدیگر می‌کند و می‌فرماید:

«أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاه الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ما مایه معیشت و زندگی و ایمان آنها را در زندگی دنیا تقسیم کردیم و برخی را بر برخی از نظر امکانات و استعدادها به درجاتی برتری دادیم تا به این وسیله و به صورت متقابل برخی برخی دیگر را مسخر خود قرار دهند. همانا رحمت پروردگارت از آن چه اینها گرد می‌آورند بهتر است.

آیات دیگری نیز خداوند در این زمینه در قرآن بیان فرموده، بنابراین از نظر قرآن، انسان موجودی است که ذاتاً اجتماعی می‌باشد و برای رسیدن به سعادت باید در اجتماع قرار گیرد. در واقع انسان دارای زمینه‌های متفاوتی برای رشد و کمال می‌باشد که در نگاه اسلامی باید با تربیت متعادل بین استعدادهای خویش به هدف خلقت که رسیدن به جایگاه انسان کامل است دست پیدا کند. با تأمل در گستره هر یک از این استعدادها در می‌یابیم که هر کدام از زمینه‌ها برای رشد خود احتیاج به اهتمام و تخصصی خاص دارند که انسان را به تنهایی یارای تربیت همه آنها نیست. لذا در این حرکت رو به رشد می‌توان در تعامل با جامعه و استفاده از علم و تجربه افراد مختلف، تربیت هماهنگ استعدادها را تسهیل نمود. به عنوان نمونه نیاز فرد در علوم مختلف به استاد و… که این خود اثبات ویژگی ذاتی انسان در نیاز به اجتماع است.

۳ ـ نظر اسلام و نگاه آن به جامعه

به صراحت و به وضوخ از دستورات اسلام و از برایند آیات و روایات می‌توان دریافت که اسلام اهتمام ویژه‌ای به اجتماع و جامعه دارد. همان طور که گفته شد انسان برای نیل به کمال و رشد بخش قابل توجهی از استعدادهای خود، نیاز به ارتباط با افراد و ایجاد اجتماع دارد. لذا دین مبین اسلام به مسئله جامعه و سلامت آن و نوع ارتباطات در آن توجه ویژه نشان داده است. متفکر بزرگ حضرت علامه طباطبائی(ره) در کتاب تفسیرالمیزان فرموده‌اند:

«هیچ شکی نیست در این که اسلام تنها دینی است که بنیان خود را بر اجتماع نهاده و در هیچ شأنی از شئون بشری مسئله اجتماع را مهمل نگذاشته و تو خواننده عزیز اگر بخواهی بیش از پیش نسبت به این معنا آگاه شوی می‌توانی از این راه وارد شوی که نخست اعمال انسان را دسته‌بندی کنی و بفهمی که دامنه اعمال انسان چقدر وسیع است و اعتراف کنی که چگونه فکر آدمی از شمردن آنها عاجز است و از سوی دیگر در این معنا بیاندیشی که چگونه شریعت اسلام آنها را شمرده و به همه آنها احاطه یافته و چگونه احکام خود را به طور شگفت‌آوری بر آن اعمال، بسط و گسترش داده. آنگاه در این بیاندیش که چگونه همه این احکام را در قالب‌های اجتماعی ریخته. آنگاه خواهی دید که اسلام روح اجتماع را به نهایت درجه امکان در کالبد احکامش دمیده است.»

در مقایسه اسلام با ادیان و مکاتب دیگر و تقدم آن در اهتمام به جامعه نیز ایشان فرموده‌اند: «امت‌های قدیم چه متمدن و چه غیر متمدن به حکم اضطرار، جامعه تشکیل داده بودند و به اهمیت اجتماع آن طوری که لازم بوده پی‌برده بودند. البته در نوشتارهایی که از حکمای خود به ارث برده‌اند از قبیل نوشته‌های سقراط، افلاطون و ارسطو… بحث‌های اجتماعی یافت می‌شود ولیکن در حد تئوری بوده و هرگز به مرحله عمل نرسیده بودند. پس درست است که بگوئیم اولین ندایی که از بشر برخاست و برای اولین بار به طور جدی بشر را دعوت نمود تا به امر اجتماع اهتمام ویژه بورزد و آن را به عنوان موضوع مستقل و قابل بحث به حساب آورد ندایی بود که اسلام و پیامبر (ص) آن را سردادند و مردم را دعوت کردند به این که آیاتی را که از ناحیه پروردگار به منظور سعادت زندگی اجتماعی و پاکی آن نازل شده بود را پیروی کنند».

حال به آیاتی چند در این زمینه که خداوند در قرآن اهتمام ویژه‌ خویش را به امر اجتماع بیان می‌دارد می‌پردازیم و آنها را بازگو می‌نمائیم.

سوره آل عمران آیه ۱۰۳

و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده شوید…

سوره آل عمران آیه ۱۰۵

و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند……

سوره انعام ۱۵۹

کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و به دسته‌های گوناگون تقسیم شدند تو هیچ گونه رابطه‌ای با آنان نداری….

و آیات فراوان دیگر که در این زمینه نازل شده‌اند.

۴ ـ علت اهتمام اسلام به جامعه‌گرایی

در این جا این سوال پیش می‌آید که علت اهتمام اسلام به جامعه‌گرایی چیست؟ این نکته، بسیار مهم است که رابطه بین افراد و ایجاد یک پدیده‌ای به نام جامعه، مناسباتی را به وجود می‌آورد که از آن می‌توان به عنوان «آثار اجتماع» نام برد. این آثار با آثار فردی متفاوت است و قدرت بسیار ویژه‌ای را به وجود می‌آورد. داستان معروف پیرمرد و پسران در این زمینه خواندنی است. او پسران خود را جمع می‌کند و به دست هر یک، یک شاخه از درخت می‌دهد و به آنها می‌گوید که آن شاخه را بشکنند. هر یک شاخه خویش را به راحتی خرد می‌کند. سپس پیرمرد به هر یک چند شاخه‌ می‌دهد و دوباره امر به شکستن آن شاخه‌ها می‌کند. این بار پسران از پس شکستن شاخه‌ها بر نمی‌آیند و او از این راه یکی از فایده‌های اتحاد را به آنها می‌فهماند. این تنها یکی از آثار اتحاد اجتماعی می‌باشد. علامه در جایی دیگر به این آثار اشاره می‌کند و می‌فرماید:

«این معنا در سراپای عالم صنع به چشم می‌خورد که نخست، اجزای ابتدایی خلق می‌کند که آن اجزا هر یک برای خود آثار و خواص خود را دارد و سپس چند جزء از آن جزء را با هم ترکیب نموده و با همه تفاوت‌ها و جوانی‌هایی که در آنهاست هماهنگ و هم آغوششان می‌سازد و از آن هم آغوش شده فوائدی نو اضافه بر فوائدی که در تک تک اجزا بود به دست می‌آورد. مثلاً انسان که یکی از موجودات عالم است اجزایی و اجزاش ابعاضی دارد و اعضایش قوایی دارد که برای هر یک از آنها فوائدی مادی و روحی جداگانه است که اگر همه دست به دست هم دهند قوی و عظیم می‌شوند.

همان طور که تک تک آنها وزن کمتری و روی هم رفته وزن بیشتری دارند. آثار و فوائد تک تک و مجموعشان نیز همین اختلاف را دارد. وقتی دست به دست هم می‌دهند در سایر فوائد قوی‌تر می‌شوند و اگر هماهنگی نداشته باشند هر یک تنها کار خودش را می‌کند. گوش می‌شنود، چشم می‌بیند، ذائقه می‌چشد و… ولی روی هم آنها از هر وحدتی که در ترکیب پیدا می‌کنند تحت فرمان و سیطره یک حاکم در می‌آیند و قدرت بسیاری بیشتر پدید می‌آید».

۵ ـ ضرورت تشکیل بزرگترین تشکل اسلامی یا حکومت اسلامی

نکات ژرفی که علامه در این عبارات مطرح می‌کند، دلیل اهتمام اسلام بر جامعه و جامعه‌گرایی را به خوبی مشخص می‌نماید. با تمام این نکات یاد شده در مورد جامعه و لزوم جامعه‌گرایی و نکته آخری که در عبارات علامه، تحت عنوان هماهنگی و فرمان‌پذیری از یک مرکز جهت پیشبرد اهداف مطرح می‌شود، لزوم شکل‌گیری بزرگترین تشکل اسلامی یا ابر تشکل اسلامی که همان حکومت اسلامی می‌باشد به خوبی مشخص می‌گردد.

در این جا باید به تعریفی از تشکل اسلامی دست یابیم. نخست تعریفی عام از تشکل نموده و با ویژگی‌هایی که در آیات و روایات در مورد تشکل اسلامی آمده به یک تعریف خاص می‌رسیم. تعریف عام از تشکل: تشکیلات عبارت است از نظام اجتماعی خاصی که براساس آن عده‌ای از افراد هم عقیده به منظور رسیدن به یک سلسله هدف‌های نسبتاً مشخص یا یکدیگر همکاری می‌کنند. بدین ترتیب که تصمیماتی را اتخاذ می‌کنند یا به مرحله اجرا و عمل در می‌آورند.

این تعریف در مورد هر گونه تشکلی با هر عقیده‌ای قابل تعمیم است؛ اما باید به تعریفی خاص در مورد تشکل اسلامی رسید. در آیات و روایات زیادی به امور ذیل اشاره گردیده:

الف: لزوم التزام به عقاید درست و حق مدارانه و پرهیز از عقاید نادرست

ب: لزوم التزام به نظم و پرهیز از بی‌نظمی

ج: لزوم التزام به برنامه و پرهیز از بی‌برنامگی

د: لزوم التزام به ولایت در ابعاد و مراحل گوناگون

هـ: لزوم التزام به قانون و پرهیز از بی‌قانونی

تمام این موارد با اضافه شدن به اصل جامعه‌گرایی، پدیده‌ای را به وجود می‌آورند به نام تشکل اسلامی. در واقع مبانی فکری صحیح و عقاید درست بودن وجود اجتماع گرایی با برنامه و نظم و ولایت‌پذیری و قانون گرایی و در یک کلام سازماندهی درست از اثربخشی لازم برخوردار نمی‌باشد.

پس یک تشکل اسلامی عبارت است از: اجتماعی که با عقاید حق مدارانه با تکیه بر ایمان، نظم، برنامه ولایت و قانون مداری برای رسیدن به کمال و یا هدفی در مسیر کمال، تصمیماتی را اتخاذ و یا به مرحله اجرا در می‌آورد.

با این تعریف و با توجه به نکات ذکر شده در باب اهتمام اسلام به اجتماع، پر واضح است که اسلام نسبت به ضرورت ایجاد بزرگترین تشکل اسلامی یعنی حکومت اسلامی، جهت رسیدن افراد به اهداف عالی انسانی تأکید فراوان دارد. در این زمینه حضرت آیت‌الله جوادی آملی در کتاب ولایت فقیه چنین فرموده‌اند:

«اسلام را نباید در برابر مکاتب فکری محض قرار داد؛ زیرا مکتب‌های فکری صرف، تنها در حریم فکر و اندیشه برنامه دارند و بس، اگر بخشی از اسلام مربوط به معارف و اعتقادات و جهان‌بینی است و بخش دیگری از آن مربوط به امور اخلاقی و تهذیب نفس می‌باشد در کنار این دو بخش سومی هم وجود دارد که به شرح وظایف و دستورات عملی پرداخته است. اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقررات و قوانین اجتماعی و جامع دارد این نشان می‌دهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است».

۶ ـ ضرورت ایجاد ریز تشکل‌های اسلامی ـ اجتماعی در درون حکومت

در یک نگاه کلان، تشکل یا حکومت اسلامی یک سیستم اجتماعی بسیار بزرگ متشکل از اجزای فراوان جهت رسیدن به اهداف بلند معنوی و الهی و البته تا حدودی مادی می‌باشد. حال با در نظر گرفتن این مطب به خودی خود ضرورت وجود اجزای کوچکتر و یا به عبارتی بهتر ریز تشکل‌های کوچکتر با اهدافی خاص‌تر و محدودتر در درون این سیستم بزرگ یعنی حکومت اسلامی نمایان می‌شود. به عنوان نمونه خودرویی را در نظر بگیرید که هدفش رسیدن از یک مبدأ به مقصدی خاص است این خودرو در نگاه اول یک کل به هم پیوسته است؛ اما با نگاهی دقیق‌تر متشکل شده از اجزای گوناگون است که هر کدام وظیفه خاصی را بر عهده دارند؛ اما همه این وظایف و مسئولیت ها در نهایت منجر به حرکت خودرو در یک جهت خاص می‌شود. در نظر بگیرید که مثلاً سیستم برق خودرو از کار بیفتد. بدیهی است که این نقص در کل حرکت خودرو تأثیر می‌گذارد. تشکل‌های کوچکتر در درون ساختار حکومت اسلامی مانند همین اجزای درون خودرو می‌باشند که هر یک باید وظیفه‌ای خاص را در جهت هدف اصلی حرکت حکومت اسلامی به انجام برسانند. تشکل‌های آموزشی و پرورشی، تشکل‌های فرهنگی، تشکل‌های علمی و تشکل‌های رفاهی و تشکل‌های ورزشی، تشکل‌های صنعتی و… البته لزوم هماهنگی بین این ریز تشکل‌ها یک امر واجب می‌باشد که خود بحثی جدا و با دقت کافی را می‌طلبد.

جمع‌بندی در چهار گام:

گام اول: در ابتدای این بحث به تعریف جامعه و رابطه فرد با جامعه پرداخته شد و ثابت گردید که انسان موجودی است ذاتاً اجتماعی و برای رسیدن به کمال، محتاج ارتباط با جامعه می‌باشد.

گام دوم: در این مرحله به اهتمام اسلام نسبت به جامعه و جامعه‌گرایی پرداخته شد و این نتیجه به دست آمد که جامعه، دارای آثار و قدرت‌هایی می‌باشد که در فرد نیست و این آثار در رسیدن افراد به اهداف متعالی الهی، بسیار مهم و تعیین کننده می‌باشند.

گام سوم: در این مرحله به چگونگی نگاه اسلام نسبت به سازماندهی جامعه پرداخته شد و حاصل بحث این شد که بهترین شکل سازماندهی جامعه، سازماندهی تشکیلاتی و یا به عبارت بهتر ایجاد ابر تشکیلات اسلامی یا حکومت اسلامی می‌باشد. البته با فاکتورهای خاص تشکیلاتی که تا حدودی به آن پرداخته شد.

گام چهارم: در آخر ثابت گردید که برای نیل به اهداف حکومت اسلامی، بهترین راه، ایجاد ریز تشکل‌های درون سیستمی می‌باشد.

گر چه در این مقاله فرصت و مجال واکاوی ضرورت ایجاد «تشکل‌های فرهنگی» و تفاوت‌های تشکل‌های اسلامی و اومانیستی به دست نیامد؛ اما امید آن است که خوانندگان عزیز به این مقدار بسنده نکرده و در این مبحث مهم به مطالعه، بحث و تفکر بیشتر بپردازند و در این راستا عمل به تئوری‌ها را پیشه راه خود گردانند.

دکمه بازگشت به بالا