گفتاری در باب تأثیرگذاری علم و عمل در مباحث تربیتی
رهبر فرزانه انقلاب در دیدار سال گذشته با طلاب، نکتهای را از آیۀ شریفۀ ۶۸ سورۀ نحل مطرح کردند که به نظر میرسد، حکایت همین ضربالمثل حکیمانه است:
«یکوقتی در سال اوّل انقلاب -چند ماه بعد از پیروزی انقلاب- که سالگرد مرحوم آقا مصطفی، فرزند بزرگوار امام عزیزمان بود و در قم مجلس ترحیم گرفته بودند، از من خواستند که بروم آنجا صحبت کنم؛ رفتم آنجا، امام هم داخل مسجد اعظم حضور داشتند. بنده یک صحبتی آنجا کردم و این آیۀ شریفه را مطرح کردم: «وَ اَوحی رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشونَ * ثُمَّ کُلی مِن کُلِ الثَّمَرت فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّکَ»(۱)؛ خطاب به امام گفتم این زنبورهای عسل، همان طلبهها بودند که نشستند این شهد را -حرف شما را- مکیدند، بعد منتشر شدند در اطراف کشور و در جاهای مختلف و این شهد را به کام مردم ریختند؛ آنجایی هم که لازم بود نیش زدند؛ نیش هم زدند! طلبهها این کار را کردند، حوزۀ قم این کار را کرد. اگر حوزۀ قم نبود، اگر امام بزرگوار مثلاً در جایی مثل تهران یا یک جایی که حوزۀ علمیّهای وجود نداشت، این حرکت را شروع میکرد، معلوم نبود به این موفّقیّت برسد. این حرکت در قم بود که توانست به این موفّقیّت برسد و تبدیل بشود به یک انقلاب.»(۲)
تفاوت دانش تربیتی با علوم دیگر، در همین نکتۀ مهم است؛ آنچه که تربیت و پرورش صحیح را نهادینه میکند، تکرار کلمات تربیتی نیست؛ بلکه عمل است که باعث ریشهدار شدن دانش تربیت میشود. چنانکه زنبور عسل با خوردن شهد تلخ گلها، از وجود خود خوردنی شفابخشی همچون عسل را فراهم میآورد. حال اگر کسی چنان زنبوی باشد که تنها شهد گلها را میخورد، تلاش او چه ارزشی خواهد داشت؟
تهدید قرآن کریم به عالمان بیعمل، حکایت از همین ویژگی دانش تربیتی دارد: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»(۳)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا چیزى مىگویید که انجام نمىدهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید. تنها راه دسترسی به فهم دانش تربیت دینی، هدایت الهی است و دسترسی به این هدایت، جز از راه عمل به فرامین الهی امکانپذیر نیست. بالاترین رتبۀ خشیت و بندگی خداوند متعال، از آن علما است.(۴) این مسئله حاکی از عالمانی است که عامل به دانش خود هستند و در نتیجۀ عمل، به رتبۀ خشیت رسیدهاند.
در روایات مکرراً به دانایی پیش از عمل و به عمل پس از دانایی تأکید فراوان شده است. از جمله در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) آمده است که فرمودند: «مَن عَمِلَ بما عَلِم وَرَّثهُ الله عِلم ما لم یعلم»(۵)؛ کسی که به دانش خود عمل کند، خدای تعالی او را وارث دانشی میکند که نمیدانست. این دانایی پیش از عمل، برای باز شناختن راه از بیراهه است، اما برای طی مسیر تربیت، راهی به جز عمل به آگاهی وجود ندارد. به خصوص آنکه کسی بخواهد در مقام مربی واقع شود.
اگر مربی بر قلۀ باورمندی نسبت به موضوع تربیتی نایستاده باشد، نمیتواند دستگیر کسانی باشد که در آغازین گامهای تربیتند. برای فهم دشواری راه تربیت، باید به حساسیت مسئلۀ هدایت پی برد. قرآن دربارۀ کسی که اهل هدایت نیست، میفرماید: «فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ»(۶)؛ پس هر که را خدا بخواهد هدایت کند، به او شرح صدر مىدهد تا در برابر حقایقى که از جانب اوست، تسلیم شود و هر که را بخواهد به گمراهى بیفکند، سینهاش را تنگ و محدود مىکند که گویى در آسمان بالا مىرود. بدینسان خداوند پلیدى را بر کسانى که ایمان نمىآورند، قرار مىدهد.
اینکه آیۀ شریفه مسئلۀ گمراهی را به صعود در آسمان تشبیه میکند، گویای این نکته است که فرایند تربیت در واقع، اوج گرفتن و رشد یافتن است که برای نااهلان به آن راهی نخواهد بود. بر این اساس، تنها کسانی میتوانند در جایگاه مربی قرار بگیرند که خود راه تربیتی را پیموده باشند تا با سینهای فراخ و با لسانی نرم و همه فهم، پذیرای انبوه متربیان باشند؛ چنانکه قرآن کریم در توصیف پیامبر اسلام میفرماید: «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»(۷)؛ به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم [و مهربان] شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند.
در روایتی از حضرت امیر(ع) دلیل بیتوجهی مردم به علم را بیتوجهی دانشمندان به عمل میدانند و میفرمایند: «انَّما زَهَّدَ النَّاسَ فى طَلَبِ الْعِلْمِ کَثْرَهُ ما یَرَوْنَ مِنْ قِلَّهِ مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ»(۸)؛ آنچه مردم را به طلب علم بىرغبت کرده، آن است که بسیار مىبینند که عالمانِ عامل به علم، کم هستند. یک تحقیق ساده از جامعۀ امروزی ما در عرصههای مختلف، حاکی از ضعف عملکردی متولیان امور است. اینکه هنوز بسیاری از نسل حاضر از پذیرش مسئولیتهای اولیهای همچون ازدواج سر باز میزنند، بازگشت به همین نکتۀ اساسی دارد.
هر اندازه مربیان جامعه در عرصۀ عمل به دانش صحیح تربیتی، پایبندی عملی داشته باشند و از این راه، باور صحت منطق تربیتی خود را تأیید کنند، بیشتر زمینۀ قوام و استحکام جامعه را فراهم مینمایند. چنانکه امیرالمؤمنین میفرمایند: «جابر! دنیا به چهار چیز برپاست: (۱) دانایى که دانش خود را به کار برد و (۲) نادانى که از آموختن سرباز نزند و (۳) بخشندهاى که در بخشش خود بخل نکند و (۴) درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد. پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد، نادان به آموختن نپردازد، توانگر در بخشش خویش بخل ورزد، درویش آخرتش را به دنیا در بازد… جابر! آن که نعمت خدا بر او بسیار بود، نیاز مردمان بدو بسیار بود.»(۹) پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند، خدا نعمتها را براى وى پایدار کند و آن که آن را -چنانکه واجب است- به مصرف نرساند، نعمت او را ببرد و نیست گرداند.
پینوشتها:
(۱) نحل(۱۶):۶۸ و ۶۹٫
(۲) دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزۀ علمیۀ قم، ۲۵/۱۲/۱۳۹۴٫
(۳) صف(۶۱):۲ و ۳٫
(۴) فاطر(۳۵):۲۸٫
(۵) بحارالأنوار، ج۷۸، ص۱۸۹٫
(۶) انعام(۱۴):۱۲۵٫
(۷) آلعمران(۳):۱۵۹٫
(۸) غررالحکم و دررالکلم، ص۴۶٫
(۹) نهج البلاغه، ترجمۀ شهیدی، ص۴۲۸٫