گفتگو با حجت الاسلام سید مهدی موسوی، مدیر پروژۀ الگوی تشکل اسلامی
مقدمه:
شاید بارها و بارها از رسانههای مختلف و از زبان نخبگان، مدیران و کارشناسان عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، با واژههایی مانند امکانات، سرمایه، برنامه و بودجه، درآمد و هزینه، توزیع امکانات، تخصیص منابع و امکانات، عدالت در توزیع، بهرهوری، صرفهجویی، استفادۀ بهینه از امکانات و سرمایهها و… آشنا شده باشید. اصولاً ادارۀ یک کشور و تحقق اهداف و آرمانهای یک جامعه، نیازمند عوامل مختلفی از جمله نیروی انسانی متخصص و متعهد، نظم و انضباط اجتماعی، رشد و ارتقای سطح دانش، مدیریت برپایۀ تعقل و تفکر، مشارکت آحاد مردم در فعالیتها و برنامههای اجتماعی و منابع و سرمایه میباشد. بر این اساس، کلیۀ سازمانها و تشکلهایی که توسط جمعی از افراد جامعه، با یک هدف و آرمان مشترک شکل میگیرند نیز، برای رسیدن به اهداف و آرمانهای خود، ناگزیر به تحقق و استفاده از عواملی هستند که در بالا گذشت.
لذا با توجه به نظر کارشناسان و صاحبنظران عرصۀ تشکلهای اسلامی و با عنایت به اسناد و منابع الگوی تشکل اسلامی، میتوان گفت: تشکل اسلامی، حداقل از شش ضلع اصلی بر شش پایۀ محوری، تشکیل میشود که عبارتند از: ۱٫ گروه انسانی، بر پایۀ اخوت ایمانی، ۲٫ سازماندهی، بر پایۀ نظم تقوایی، ۳٫ هدف و آرمان، بر پایۀ رشد اسلامی، ۴٫ برنامه (استراتژی)، بر پایۀ عقلانیت دینی، ۵٫ حرکت و اقدام، بر پایۀ مشارکت جهادی حماسی و ۶٫ امکانات، بر پایۀ عدالت تولیدی.
از آنجا که بنای ما در هر شماره، بررسی یکی از مؤلفههای تشکل اسلامی، به منظور آشنایی مربیان با این مؤلفهها و همچنین مشخص نمودن سهم مربی در تحقق هر یک از مؤلفهها است و با عنایت به اینکه پروندۀ ویژۀ این شماره، با موضوع «اقتصاد مقاومتی» است و با توجه به تناسب این بحث با مؤلفۀ عدالت تولیدی -که یکی از مؤلفههای تشکل اسلامی است- بر آن شدیم که به صورت اجمالی، به بررسی و تبیین این مؤلفه بپردازیم.
آنچه در پی میآید، حاصل گفتگوی ما با جناب حجت الاسلام سید مهدی موسوی، مدیر پروژۀ الگوی تشکل اسلامی در مرکز فرهنگی تبلیغی آیندهسازان، حول این موضوع میباشد.
– لزوم قرار گرفتن مؤلفهای با عنوان «عدالت تولیدی»، در کنار مؤلفههای دیگر تشکل، مانند اخوت ایمانی، نظم تقوایی، عقلانیت دینی و … چیست؟
هر نظام اجتماعی، دارای دو بخش است. یک بخش نرمافزار و یک بخش سختافزار؛ بخش نرمافزار بیشتر به بحث محتوا، فکر و بنیانهای معرفتی و بنیانهای برنامهریزی استراتژیکی یک تشکل، اطلاق میشود. هر تشکلی برای اینکه بقاء داشته باشد و بتواند خودش را نگه دارد و با شرایط محیطی و اجتماعی اطراف خود هماهنگ شود، یکسری امکانات و سختافزارهایی را لازم دارد. همانطور که انسان نیز برای بقای خود هم نیازهای معنوی و روحانی دارد و هم به ابزار و امکانات سختافزاری مثل خوراک، پوشاک و… نیازمند است. پس یکی از اضلاع و یکی از اجزای مهم تشکل اسلامی، توجه به بحث امکانات و سختافزارها است. نمیتوان تشکل اسلامی شکل داد و هیچ برنامهای برای سختافزارها و امکانات و ابزار آن نداشت.
– این امکانات لزوماً برای مدیریت و حرکت تشکل است؟ یا نقش این امکانات در شکلگیری تشکل، مانند دیگر مؤلفهها است؟
تشکل فقط بر اساس یک سری اهداف، شکل نمیگیرد. اهداف اصل است، میتوان آن را علت غایی دانست؛ اما آن علت مادی هم لازم است تا چیزی به نام تشکل، شکل بگیرد. یعنی یک مکانی باید باشد تا دور هم جمع شوند یا نه؟ یک ساعاتی از زمان باید همدیگر را ببینند یا نه؟ امکانات شرط اساسی و جزء علت مادی یک تشکل است. اصل نیست؛ اما مهم است. پس باید در اضلاع تشکل، امکانات، شرایط و ابعاد سختافزاری را لحاظ کنیم. بنابراین عدالت تولیدی، ناظر به شرایط اقتصادی و مادی است که هر تشکلی سعی میکند که خودش را با محیطی که در آن قرار گرفته است، تطبیق بدهد و اجزا را دور هم جمع کند و خودش را با تشکلهای بالادست خودش تطبیق بدهد.
– پس عدالت تولیدی با این تعریف، جزء مؤلفهها قرار میگیرد؟
بله! باید بگوییم این مؤلفه ناظر به این بُعد و سطح (امکانات) از تشکل است. به نوعی عدالت تولیدی، اصل حاکم بر کنشها و نسبت تشکل با امکانات و سختافزارها است.
– در این قسمت از بحث، خوب است واژۀ دو بخشی و ترکیبیِ «عدالت تولیدی» را هم برای ما تعریف کنید.
برای تعریف این واژه میبایست به پرسشهایی پاسخ دهیم. اینکه ما بر اساس چه اصلی باید از امکانات و سختافزارها استفاده کنیم؟ آیا بر اساس ظلم یا بر اساس عدالت؟ تعریف ما از عدالت چیست؟ آیا عدالت یعنی تقسیم مساوی همۀ امکانات به همۀ تشکلها؟ آیا امکانات کاملاً باید وابسته به مرکز باشد یا نه؛ بخشی از آن را باید خود تشکل تولید کند؟ آیا باید به صورت تکدیگری برود از نهادها و افراد حقوقی شهر جمع کند یا نه؛ باید خودش تولید کند، حداقل بخشی از آن را خودش تولید کند؟ اینجا لازم داریم که یک اصل اساسی حاکم بر کل امکانات و ابزارهای تشکل را در نظر بگیریم و مبتنی بر آن تصمیمگیری کنیم و چه در سطح بالا، چه این امکانات بخواهد از بالا به پایین توزیع شود، چه زمانی که این امکانات در اختیار تشکل قرار گرفت. اصل اساسی، رعایت عدالت است. پس میبینیم که پاسخ به پرسشهای بالا، مفهوم عدالت را در تشکل تعریف خواهد کرد. حال بخش دوم یعنی «تولید»، خب امکانات در اختیار تشکل قرار گرفت، حال اعضا یا مدیران تشکل میخواهند این بودجه و امکانات را مصرف کنند، چگونه مصرف کنند؟ پس اصل اساسی دیگری نیز وجود دارد که حاکم بر مصرف است و به نظر ما، اصل مهمتر «تولید» است. به طور خلاصه، عدالت تولیدی عبارت از «اصل حاکم بر توزیع از بالا به پایینِ امکانات و سختافزارها و اصل حاکم بر مصرف امکانات و سختافزارها در تشکلها» است. آن عدالت، نه به معنای تساوی و نه به معنای فاصله از مرکز است و یا شاید به معنای اینکه هر که برنامۀ بهتر داشت، هزینۀ بهتر یا امکانات بهتر داشته باشد. البته میبایست به صورت مفصلتری در خصوص این ترکیب، بحث کرد و مؤلفههای آن کاملاً استخراج شود؛ خصوصاً برای سطح ستادی تشکل، باید تعریف دقیقی از عدالت اتخاذ شود که در فرصت اندک، قابل بحث و بررسی نیست.
عرض کردیم که ما میبایست در توزیع امکانات، عدالت را رعایت کنیم؛ اما این توزیع، باید ناظر به تولید باشد. یعنی طوری باید این امکانات را به نهادها و تشکلها ارائه بدهیم که تشکلهایمان را برای بهترین بهرهوری و استفادۀ از امکانات، کمک کند.
– آیا عدالت توزیعی، نسبت مستقیمی با میزان تولیدی که اتفاق میافتد، دارد؟
بله! یکی از مؤلفههایی که در عدالت باید توجه شود، همین بحث تولیدات تشکل است. یعنی تشکلی که تولیدمحور است، متفاوت از تشکلی است که اصلاً به تولید توجه ندارد. یکی از مؤلفههای مهم و اساسی در عدالت تولیدی، این است که به تولید تشکلها و بهرهور کردن آنها کمک کند، نه به مصرفگرایی تشکلها.
– به منظور فهم بهتر این مؤلفه برای مخاطبان ما، بفرمایید اصولاً عدالت تولیدی چه چیزی نیست؟ و به عبارت دیگر، عدالت تولیدی در مقابل چه عناوینی قرار میگیرد؟
در سطح ساختاری عدالت تولیدی یعنی امکانات طوری تقسیم نشود که تشکلها به مصرفگرایی رو بیاورند و نسبت به تولید، هیچ توجهی نداشته باشند و خود را همیشه وابسته به مرکز بدانند. در مقابل اینکه، مبادا بیاساس و بدون ملاک و دلیل به تشکلی بیشتر بدهند و به تشکلی کمتر. پس عدالت تولیدی به نوعی در مقابل تکدیگری نیز قرار دارد. یعنی چی؟ گاهی وقتها ما چون تشکلها را خوب تأمین نمیکنیم، یا خوب توجیه نشدهاند، فکر میکنند درآمدها، سرمایه، پول و امکانات آنها را باید دیگری بدهد و فقط کار از اینها باشد. چون ما تشکلها را مصرفی بار آوردیم، اگر از مرکز بودجه رفت، رفت! اگر نرفت، دو حالت دارد: یا کار میکنند یا نمیکنند؛ اگر کار نکنند، میگویند بودجه که نیست، ما کار نمیکنیم! چون اصل را بر این گذاشتهاند که مرکز پول بدهد. اگر هم کار کنند، میروند سراغ اشخاص حقیقی و حقوقی به دنبال پول جمع کردن و عمدتاً اشخاص حقیقی و حقوقی در عوض طلب شما، مقاصدی دارند؛ میخواهند زیر پرچم آنها سینه بزنید و به دنبال اهداف آنها باشید. به ندرت آدمهای فی سبیل الله و خیری هستند که بدون چشمداشت، کمک میکنند. برای اینکه اصل استقلال، آزادی، کرامت و عزت تشکل اسلامی حفظ شود، ما باید امکاناتی را که در اختیار تشکل میگذاریم، طرحهایی باشد که این امکانات، به سمت تولید برود. یعنی این تشکل را خودکفا کند و تشکل به تکدیگری نیفتد.
-منظور از تولید چیست؟ آیا منظور تولید محصول و کسب درآمد و فعالیت اقتصادی است؟ که این عنوان بیشتر مربوط به قسم ستادی تشکل است؛ سهم قسم دیگر تشکل، که صف است، چه میشود؟
من سؤال شما را اینگونه طرح میکنم که «تولیدات یک تشکل چه میتواند باشد؟» گاهی منظور صرف درآمد اقتصادی است؛ یعنی یک شرکت اقتصادی راه بیندازد و… . باید عرض کنم صرفاً این منظور نیست؛ شاید در بعضی موارد این هم باشد. اما تولید فکر، تولید ایده و محتوا را هم میتواند به عهده بگیرد و این را به جامعه عرضه کند. به تشکلها و نهادهای دیگر عرضه کند و در عوض این کاری که ارائه میدهد و این خدمترسانی که میکند، درآمد کسب کند. بر این اساس، عدالت تولیدی دو بخش میتواند داشته باشد: یک. این اصل بالادستی برای سیاستگذاران است و به اصطلاح، حوزۀ ستادی تشکل را شامل میشود که از بحث و رسالت نشریۀ ما خارج است. دو. راجع به قسم دیگر تشکل، یعنی حوزۀ صف میباشد که یکی از اجزا و عناصر آن، مربیان هستند. مربی دو وظیفه دارد: اول. تبیین مسئلۀ عدالت تولیدی و اهمیت و چگونگی مصرف، توزیع و تولید برای اعضاء. یعنی مربی میبایست تبیین درستی از این موضوع ارائه بدهد. مربی ما نباید فقط به سمت نرمافزارهای تشکل (صرف مباحث معرفتی، مثل اخوت ایمانی، نظم تقوایی، روحیۀ حماسی و جهادی، عقلانیت دینی و…) برود. مربی ما باید مخاطب خودش و بدنۀ تشکل را با سختافزارهای تشکل، خوب آشنا کند و روح حاکم بر اینها را توضیح دهد. دوم. تربیت عناصر تشکل، به منظور جاری سازی این مؤلفه در فعالیتهای تشکیلاتی. مهم این است که مربی، این روحیه را در مخاطب ایجاد کند؛ روحیۀ کار، انصاف، تولیدمحوری، عدم اسراف، عدم تکاثر، عدم تنبلی در تشکل و… . یعنی دانشآموز و مخاطب را به سمت کار تولیدی در تشکل و ارائۀ ایدهها و طرحها راهنمایی کند. به نظر من این دو کار بزرگ مربی است.
– منظور شما از اینکه مربی باید دانشآموز را به سمت تولید و ارائۀ ایده، راهکار، برنامه و… برساند، چیست؟ آیا منظور فعالیت اقتصادی است؟
نه مربی فعالیت اقتصادی میکند و نه دانشآموز میبایست وارد این عرصه در تشکل شود؛ بلکه جنس تولید در این بخش متفاوت است. یکی از آفتهای مهمی که در تشکلهای ما حاکم است، این است که چون تشکلهای ما، تشکلهای مصرفی هستند و اعضا همیشه طلبکار هستند و فکر میکنند باید بیایند در تشکل پول به ایشان بدهند و کار کنند، به نوعی در زندگی خود هم این روحیه برایشان ایجاد میشود؛ اما اگر تشکلی از ابتدا، خودجوش و مستقل بود، خودش روی پای خودش بنا شد، جمع این افراد، تشکل را با آن اهداف و روح واحد، کنار هم جمع میکند. این فرد زمانی که اینجا یاد بگیرد که برای کارهای تشکیلاتی باید کار کند، زحمت بکشد و از مهارتها و فنونی که کسب کرده، استفاده کند، یاد میگیرد که در مسیر زندگیاش هم همین طور عمل کند.
ما عناوینی را ذیل عدالت تولیدی مطرح میکنیم، مانند بیشترین استفاده از کمترین امکانات، اسیر ابزارها و امکانات سختافزار نشدن، ثانوی دانستن سختافزار بر نرمافزار و… . در ابتدا به صورت کوتاه، هر کدام را توضیح دهید و بعد سهم پیگیری آن را در فعالیتهای مربی مشخص نمایید.
اینکه میگوییم عدالت تولیدی داشته باشیم، یعنی چی؟ یعنی اولاً اینکه همین امکاناتی که الآن داریم را درست مصرف کنیم، خود این درست مصرف کردن و عدم اسراف، یک اصل عدالت تولیدی است. ثانیاً حالا که امکانات کمی داریم، حالا سعی کنیم بیشترین بهرهوری را از این امکانات کم، به دست بیاورییم. مربی باید یاد بدهد به مخاطب که این ابزار، امکانات و بودجه که در اختیار ماست، باید به درستی از آن استفاده کنیم، بیشترین استفاده را از کمترین امکانات ببریم. این را باید برای دانشآموز تبیین کرد، راهکار برای آن ارائه داد. مربی باید راهکار ارائه بدهد. ثالثاً برای رسیدن به عدالت تولیدی، باید به دانشآموز و اعضای تشکل این را نشان بدهیم. بهرهوری در واقع مال آن موجود خارجی به نام امکانات، پول، میز، صندلی و… نیست، برای فکر است! آن عامل انسانی است که به آنها بهرهوری میدهد. در عدالت تولیدی، به عاملیت خیلی توجه میشود. به فعال بودن انسان، توجه زیادی میشود. باید به دانشآموز و عضو تشکل نشان بدهیم که این ایدهها، طرحها و فکر ماست که از این ابزارها، بیشترین استفاده را میبرد. پس از اول از ذهن خارج کنیم که «ما که اینقدر بودجه نداریم که فلان کار بزرگ را انجام بدهیم». اتفاقاً کارهای بزرگ، مال آن فکر است. یعنی اگر فکر و همتاش را داشتی، میتوان از همین حداقل امکانات، بیشترین بهره را ببرید.
ـ پس میتوان گفت وقتی این مؤلفه را به ستاد و حوزۀ تصمیم گیر در قسم تولید عرضه میکنیم، علاوه بر نگاه درآمدی از تولیدات و محتواهای تشکل، میبایست نگاه دیگری را نیز، نسبت به آن بخش از امکانات که در اختیار دارد رعایت نماید؛ ولی وقتی همین مؤلفه را در صف مورد بررسی قرار میدهیم، آن بخش دوم که استفاده از کمترین امکانات و بیشترین بهرهوری است، پر رنگتر میشود.
به نوعی آن بُعد برنامهریزی دربارۀ چگونگی توزیع امکانات، کار ستادی است و در حوزۀ درآمدی از بالا به پایین است. بیشتر یک نگاه ساختاری است؛ اما این به تنهایی کافی نیست. اگر مخاطب ما آماده نباشد، شخصیتش متناسب با عدالت تولیدی تربیت نشده باشد، هر چقدر هم شما امکانات را درست توزیع کنید، ثمر نمیدهد؛ چون عامل ما، آماده نیست. کنشگر اصلی ما، که اعضای اصلی تشکل هستند، آمادگی لازم را ندارند. نقش مربی هم خیلی برجسته است. به همین خاطر مربی است که میتواند شخصیت عدالت خواهِ تولیدی را در اعضای تشکل ایجاد کند که حتی اگر امکانات از بالا به پایین نیامد، این عضو مطالبهگری کند. اگر نرسید، خودش تهیه و استفاده کند. بخش عمدۀ این کار با مربی است؛ یعنی مربی باید شخصیت دانشآموز را اینگونه تربیت کند. این مؤلفهها عمدتاً مؤلفههای تربیتی هستند. اولاً باید به دانشآموز و عضو تشکل یاد بدهیم که امکانات در فعالیتها یا کنشهای اجتماعی انسان، عاملِ درجۀ دوم است؛ عامل درجۀ اول خود انسان است. ثانیاً اینکه باید به او بگوییم، تو باید این قدر فکرت را به کار بگیری که از کمترین امکانات و ابزار، بیشترین استفاده را ببری. ثالثاً اینکه ما باید به دانشآموز و عضو بگوییم که تا میتوانی باید از محصولات خود یا از محصولات جبهۀ حق -اگر محصولات جبههای باشد- خریداری و مصرف کنی. حتی آنجا هم که نگاه ما مصرفی است، اگر عدالت تولیدی حاکم باشد، فقط تولید تشکل خودم را نباید ببینم؛ تمام تشکلهای اسلامی باید حرکت کند. پس من اگر میخواهم محصولی را تهیه کنم، بروم از تشکل همسایهام، تشکلی که در اهداف و منابع با من مشترک است، از او تهیه کنم و به او کمک کنم. این بحث حمایت از تولید ملی، بخش عمدهاش اینجاست. زمانی که از شرکتهای داخلی، از تشکلهای مؤمن و مذهبی خریداری کنم، به نوعی دارم تشکل اسلامی را تقویت میکنم. مثلاً یک تشکل میگوید من در این بخش کار فرهنگی، فکر کردم و محصول دارم، این را در اختیار شما میگذارم، دیگر شما نرو -مثلاً برای ده فجر امسال- مثل همان را تولید بکن، من این ایدهها را به شما میفروشم و در عوض، شما دربارۀ فلان ایده فکر کردهاید، آن را به من بدهید؛ تبادل ایده میکنند. پس آنچه از تولید صحبت کردیم، صرفاً پول نیست؛ یک بخشی پول، میز و صندلی، کاغذ و قلم و خودکار است، همه اینها لازم است؛ اما گاهی از جنس کار و فعالیت است. لذا ذیل همین بحث عدالت تولیدی، میتوانیم به بحث مصرف و استفاده درست از محصولات و تولیدات بومی، سفارش کنیم. هم خودمان به تولید بومی کمک کنیم. یعنی یکی از نتایج فرعی بحث عدالت تولیدی، حمایت از تولیدکنندۀ داخلی است.
مربی ما فقط ارائه دهندۀ یکسری مفاهیم حصولی نیست، یکسری مفاهیم را بگوید و رد شود؛ واقعاً مربی اگر مربی است، باید تربیت کند و در این بحث، مربی می بایست گام به گام دانشآموز و مخاطب خود را با این فکر همراه کند و روز به روز در او ملکه ایجاد کند. اگر مربی وظیفۀ خود را در هر دو بخش به خوبی انجام دهد، نتیجۀ آن، شکلگیری یک شخصیت خودکفا، عزتمدار، اهل برنامهریزی و مصرف درست است که هم به درد تشکل و هم به درد آیندۀ خود (دانشآموز) هم انقلاب اسلامی میخورد.
– آیا میشود از عدالت تولیدی، مفاهیم «اقتصاد مقاومتی» و «حمایت از تولید ملی» را وام گرفت؟ و آیا میشود عنوان کرد که عدالت تولیدی، میدانِ تربیت دانشآموز برای انجام درست رسالت خود در آن عرصه است؟
آن زمانی که بحث عدالت تولیدی طرح شد (حدود سال ۹۰-۹۱)، مفاهیم اقتصاد مقاومتی طرح نشده بود؛ حماسۀ اقتصادی بود، ولی اقتصاد مقاومتی و سیاستهای این اقتصاد مقاومتی و تعریف صحیح آن، هنوز ارائه نشده بود. لذا دوستان فکر کردند و به واژۀ عدالت تولیدی رسیدند. یک نکته از اقتصاد مقاومتی که به این بحث ربط دارد، آن است که اقتصاد مقاومتی، یک امر دستوری نیست. بخشی از آن، از بالا به پایین هست؛ اما روح اساسی آن، یک روح تربیتی است که در اقتصاد مقاومتی نهفته است. یعنی باید از بدنۀ مردم شکل بگیرد. هم مطالبهگری از دولتها، کار مردم است و هم تحقق عینی آن در زندگی عمومی مردم است. به تعبیر مقام معظم رهبری «سبک زندگی» است. بر این اساس، تشکلها نقش بسیار مهمی در تحقق اقتصاد مقاومتی میتوانند داشته باشند. میتوان گفت که توجه به این بحث (عدالت تولیدی) میتواند یک نمونۀ عینی و عملیاتی بسیار خوب برای تربیت اعضا باشد.