مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین آقایی
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. قبل از ورود به بحث تشکل و شاخصههای آن، به نظر میرسد که ما با یک پرسش پیشینی مواجه هستیم و آن ضرورت تشکل و تشکلداری است. در اولین سؤال میخواهم نظر جنابعالی را در این زمینه بدانم که اصلاً چه چیز باعث میشود که ما به دنبال تشکل برویم و تشکل قرار است کدام خلأ ما را پر کند؟
ضرورت جمع و جمعپذیری، تقریباً یک موضوع بدیهی و واضح است و حقیقتاً از موضوعاتی هم هست که پرداختن به آن لازم است. شما شاید کمتر کسی را پیدا کنید که قائل باشد که حرکتهای تأثیرگذار در جهان، فردی و خالی از وجود یک سازماندهی و حرکت جمعی و تفکر جمعی بوده است. به تعبیر دقیقتر، میتوان گفت که کار جمعی جزء ناموس طبیعت است. قرآن هم میفرماید: ما از هر چیزی زوج آفریدیم. در عالم انسان که طبیعتاً این موضوع واضح است و خیلی نیاز به گفتوگو ندارد.
در طول تاریخ هم هیچ حرکتی در جبهۀ حق یا جبهۀ باطل اتفاق نیفتاده است؛ مگر این که ما در آن یک سازماندهی، تجمع و تشکلی را مشاهده میکنیم. از همان روز اول که انسان پا به عرصۀ وجود گذاشت، تا به امروز و تا زمانی که زندگی ادامه دارد، من فکر میکنم این مسأله یک ضرورت است.
در تاریخ اسلام و خصوصاً تشیع، چقدر به بحث تشکل و تشکیلات بها داده شده است؟ آیا مورد خاصی را مد نظر دارید؟
اگر شما در رفتار پیغمبر اکرم۹ تأمل کنید، میبیند که از وقتی که کار را شروع کردند، دنبال آدمهای همعهد بودند و میفرمایند: جوانها با من همسوگند شدند، اما پیرها با من مخالفت کردند. چه در مکه و چه در مدینه، بیعت رضوان و بیعت نساء که گرفتند و بعد در مدینه نهادسازی را انجام دادند. در حقیقت همین عقد اخوتی که از مسلمانها گرفتند، نشان میدهد که این جمعمداری برای پیامبر۹ مهم بوده است.
بعد از پیامبر۹ هم موقعی که اکثریت یا حاکمیت تبدیل به مغلوبیت و اقلیت میشود، در آنجا ما میبینیم که این مسأله جلوۀ بیشتری دارد؛ مثل آنجا که حاکمیت دچار انحراف شد و شیعه کمکم برای این که اهداف خودش را پیش ببرد، کار تشکیلاتی را خیلی خوب پیگیری کرده و تشکلهای مختلف را سازماندهی میکند؛ چه در زمان خود حضرت امیر۷ و چه بعد از آن. ما هر چه به جلوتر پیش میرویم، شرایط مقداری سختتر میشود و انسان لزوم این تشکل را بیشتر احساس میکند.
یک پرسش اساسی این است که تشکل چیست و در چه جنبهای ظهور و بروز دارد؟ جنبههای فردی یا اجتماعی؟
تشکل بیشتر جنبهای انسانی را مد نظر میگیرد. در واقع، تشکل یک گروه از انسانهای همهدف و همفکر هستند که با یک شبکۀ منسجم و با یک محوریت مقتدر حرکت میکنند. در این تعریف، چند ویژگی نهفته است. یکی این که گروه انسانی همهدفی، همفکری، همروشی و هممحوری دارند میروند.
از این جهت، تشکل با تجمع فرق میکند، چون در تجمع خیلی از اینها ممکن است نباشد؛ انسان باشد و هدف هم باشد، اما همفکر نباشند؛ مثل راهپیمایی که ممکن است فکرها در آن مشترک نباشد. این تعریف با اجتماع هم متفاوت است، چون اجتماع معنای عامتری را شامل میشود.
بین تشکل و سازمانهای مدیریتی قطعاً فرق وجود دارد، چون ما وقتی میگوییم تشکل، بر مسألۀ اثرپذیری تأکید داریم. مسألۀ از بالا به پایین و از پایین به بالا مطرح میشود، که در سازمانهای مردمی مثل بسیج، ما این سیستم پایین به بالا را مشاهده نمیکنیم. با این که بسیج مردمی است، همفکری در درونش وجود دارد، همافقی و تمام اینها وجود دارد، اما آن از پایین به بالا بودن که جزء ویژگیهای تشکل هست، وجود ندارد.
در مورد این حرکت از پایین به بالا بیشتر توضیح میدهید؟
من وقتی میگویم پایین به بالا، یعنی حرکت کاملاً داوطلبانهای که مورد پذیرش باشد. منظورم این است که یک نوع پذیرش و ارتباط تربیتی در تمام سلسله مراتب تشکیلات وجود دارد که تشکیلات را میان اعضا نهادینه میکند؛ بدون اینکه کسی بخواهد به آنها چیزی را تحمیل نماید و یا باری برای آنها باشد.
در همین نقطه ما میبینیم حتی تشکلهایی مثل احزاب سیاسی وجود دارند که به نوعی اختیار در آنها نادیده گرفته میشود.
بله. تفاوت عمدۀ تشکل با حزب این است که ساختار حزب بیشتر در فضای سیاسی است و مسایل فرهنگی و تربیتی در رتبههای دوم و سوم هستند، ولی اینجا عنصر مثلاً تربیتی جای خودش را باز میکند. اگرچه تشکل شباهتهای زیادی با حزب دارد، اما از این جهت امتیازش رویکردهای اساسی تربیتی و مهمترین شاخصۀ آن موضوع اختیارگرایی است. حالا اگر کارکرد متفاوت شد، رویکردها و روشها متفاوت میشود؛ حتی در ابزار هم این تفاوتها را میشود احساس کرد.
به نظر حضرتعالی تشکل دینی چه شاخصههایی دارد که آن را از غیر خود جدا میکند؟
یکی از شاخصههای تشکل دینی، محوریت است. امروزه به این محوریت کاریزما میگویند. این مسألۀ مهمی است و در عرصۀ عملیاتی هم کار را خیلی پیش میّبرد.
یکی از مشکلاتی که ما در اتحادیه داریم، این است که در شهرها در انجمنهایمان محور نداریم، بلکه رئیس اتحادیه و رابط داریم. این که مثلاً تأکید بر بحث مربی هست، این فقط برای برگزاری کلاس نیست؛ برای این است که درجهای از امنیتبخشی به فضای تشکل و تربیت و اجرای برنامه و این حرفها را زیاد کند. البته وقتی میگوییم انجمن اسلامی تشکل دینی، قطعاً مربی باید با مفاهیم دینی آشنا باشد، خودش هم تشکیلاتی و تربیتی باشد، روحیۀ جمعیاش بالا و به مصالح آشنا باشد، قدرت مدیریت و جمع کردن و نیز محبوبیت و مقبولیت بین نیروها را داشته باشد، و مهمتر از همه اینکه به درجهای از خودسازی و خود ساختگی رسیده باشد.
به این ترتیب، شما بیشتر بر نیروی انسانی تأکید دارید؟
بله. نیروی انسانی در هر شرایطی باید حرف اول را بزند و نه امکانات و قوانین؛ یعنی نیروی انسانی باید برای یک تشکل در درجۀ اول اهمیت باشد. اتفاقاً در تشکل دینی باید مسألۀ اقلیت جا باز کند؛ یعنی اصلاً نباید دنبال اکثریتسازی برود. به نظر من جذب اکثریت خطاست؛ یعنی اقلیت گویا یک چیز مقوی برای تشکل دینی میشود. اتفاقاً این تفاوت تشکل با حزب است. نکتۀ مهم دیگر این است که باید نیروسازی برایش مهمتر باشد تا اجرای برنامه، وگرنه میشود مؤسسه و کانون.
به نظرتان ما با این مدل چقدر فاصله داریم؟
مدل تشکل در کشور ما چیزی شبیه هیأت است. البته هیأت کارکرد خاص خودش را دارد و ما کاری به آسیبهایش نداریم، اما نشان داده که موفق بوده است. مدل همین انجمنهای اسلامی که توانسته جواب بدهد، وقتی وارد عرصۀ مسایل سیاسی و مسایل اجتماعی گردد، اگر بهسازی و بهروزرسانی شود، به نظر من در حقیقت میتواند جواب بدهد و حتی اگر درست کار کنیم، میتوانیم در دانشکدههای علوم اجتماعی خودمان رشته تأسیس کنیم؛ یعنی رشتههای خاصی را با گرایش تشکلهای اسلامی با مدلهایی خاص در حقیقت تدوین نماییم.
میگویند آینده را کسانی اداره میکنند که در عرصۀ علوم پایه اول باشند. از جمله چیزهایی که از همه مهمتر است، مهندسی سیستمهای اجتماعی است. اینها میگویند ما آیندۀ جهان را باید بر اساس تشکلهای مردمنهاد اجرا کنیم. به نظرم تور بزرگی است که برای ده بیست سال آیندۀ ما پهن خواهد شد و ما اگر برای این فکر نکنیم، از این ناحیه ضربه میخوریم.
پس به این ترتیب ما همین الان نیز عقب هستیم؟
معتقدم تشکیلات تربیتی را باید از مدارس شروع کرد، نه از دانشگاه. اسلام به ما گفته که کار تشکیلاتی خوب است، اما باید شاخصهای صبر را داشته باشی؛ به اصطلاح صبر تشکیلاتی داشته باشید: «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛[۱] و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند». «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا؛[۲] ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید.» یکی هم ارتباط است که تأکید هم شده. ببینید مبانی هست، مواد خام هست، محکمات هست؛ فقط ما باید اینها را استخراج کنیم؛ مثلاً بر اساس سیرههایی که داشتیم و زمانها را در حقیقت ببینیم و در نظر بگیریم.
پرسش آخر به نوعی دربارۀ نگاه به آینده است. ما الان در دهۀ چهارم انقلاب اسلامی قرار داریم. به نظر شما وضعیت اتحادیههای انجمن اسلامی دانشآموزان در دهۀ چهارم انقلاب چیست و چه ساحتهایی را باید برای آن در نظر گرفت؟
یک کار مهم این است که برای دهۀ چهارم، کارآمدی تشکل اسلامی را به صورت علمی از دل منابع دینی بیرون آوریم و عرضه کنیم؛ یعنی بیاییم مهندسی تشکل اسلامی داشته باشیم. اما در مورد این که چه باید کرد، جایی مثل انجمن اسلامی در دهۀ چهارم باید نیروسازی و گفتمانسازی کند و برنامه داشته باشد؛ باید تربیت حماسی و تربیت خرد محور و از این دست کارها صورت بگیرد. نکتۀ دیگر این است که ما باید هرچه سریعتر چشمانداز و افق مدرسه و دانشآموز ۱۴۰۴ را ترسیم کنیم و امیدوارم خیلی زود این کارها انجام شود. ان شاء الله.
پینوشت:
[۱]. عصر، ۳٫
[۲] . آل عمران، ۲۰۰٫