مسجد، مادر تشکل‌ها

مصاحبه با حجت‌الاسلام حمیدرضا مهدوی ارفع

 

اشاره

مساجد، همواره خاستگاه اصلی شکل‌گیری تجمعات اسلامی بوده است. بزرگ‌ترین حرکت‌ها در طول تاریخ اسلام، از سوی تشکل‌هایی بوده که ریشه در صفوف مستحکم اهل مسجد داشته‌اند.

از این رو می‌توان، مسجد را مادر تشکل‌ها نامید.

مسجد نقطه آغاز یک تحول است یا نقطه استقرار یک تحول؟

با نگاهی به صدر اسلام – دوره پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) – و دوران انقلاب اسلامی، به نظر می‌رسد اگر چه مسجد کانون همه تحولات بوده است، اما یک نکته‌ پیش‌نیاز هم داشته است و آن اینکه اساس تحولات جامعه از جایی شروع می‌شده است و بعد آن تفکر و جریان نیاز به پایگاه‌ سازی داشته است. لذا پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم) مبعوث می‌شود و مسجد بنا می‌شود؛ نه اینکه پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم) از مسجد بیاید. مگر آنکه بگوییم کارکرد مسجد در همه جا وجود داشته است مثلاً غار حرا برای پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم) مسجد بوده است و اصلاً کل زمین به تعبیر پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم) مسجد است: «جُعِلَتْ لِی‏ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُورا؛[۱] تمام زمین برای من مسجد (محل سجود) و پاک قرار داده شده است»؛ یعنی از هر قسمتی از زمین می‌شود برای بندگی خدا استفاده کرد.

در انقلاب هم همین‌طور است، وقتی حرکت امام۱ و اندیشه اسلامی آغاز می‌شود این‌طور نیست که تمام حرکت‌ها از مساجد باشد، بلکه دانشگاه و بازار و مدرسه و… هم سهم عمده‌ای در خیزش مردم و جامعه اسلامی داشته‌اند، ولی باید توجه داشت که نقطه مرکزی مورد اتفاق همه آن‌ها نهایتاً مسجد است.

حال واقعاً مسجد نقطه آغاز یک حرکت بوده است و یا نقطه قرار یک حرکت؟

به نظر می‌رسد مسجد نقطه قرار بوده است، بی‌شک اگر همین پذیرفته شود و یا قابل اعتنا تلقی شود، می‌شود بررسی کرد که چرا الآن مساجد خیلی فعال نیستند؟

در حال حاضر جامعه ما از یک گفتمان عمومی قابل قبول و مورد اعتماد همه که بتواند حرکت ایجاد کند، محروم شده است و یا نتوانسته‌ایم آن گفتمان را حفظ کنیم. چون فضای بعد از دوران انقلاب، جنگ و بعد از جنگ، کم‌کم ضعیف شده و مساجد دیگر نتوانسته‌اند به عنوان قرارگاهِ گفتمان جدیدی مطرح شوند. پس اگر قرار باشد چه تشکل‌ها و چه آحاد مردم به مسجد برگردند، باید دید فضای عمومی جامعه و گفتمان آن به چه آفتی گرفتار شده است که تجمعات مردم ضرورتی برای حضور در مساجد پیدا نمی‌کنند؟

وقتی یک مکان یا یک فضا از کارکرد آرمانی‌اش خالی بشود، خود به خود محل تاخت و تاز امیال و هواهای نفسانی و آرزوهای کوچک و… می‌شود. ما زمان جنگ هم حتماً این اختلافات را داشته‌ایم؛ لکن هیچ‌گاه توجهی به آن‌ها نمی‌کردیم. چون در مقابل آن فضا و آرمان خیلی کوچک بوده است، حتماً همیشه چند بزرگ‌تر و ریش‌سفید بوده‌اند که به جوان‌ها و کارهای آن‌ها در مسجد اعتراض کنند و مانع آن‌ها شوند، ولی هیچ‌کس یادش نمی‌آید که گفته شود در مساجد نمی‌شود کار کرد. پس برای احیای مساجد هم ما باید بدانیم در جامعه دنبال چه هستیم.

آیا وجود نهادهای رقیب برای مسجد مفید است یا مضرّ؟

عده‌ای ـ از نخبگان فکری یا مدیران ـ گفتند برای تربیت نسل جوان و هدایت فکری آن‌ها NGO (سازمان‌های مردم نهاد) تشکیل دهیم؛ بدون این که بررسی کنند که لازمه این امر چیست! این اتفاق افتاد و ساختارهای موازی مسجد زیاد شد و نتیجه این شد که احساس ضرورت حضور در مسجد کم‌رنگ شود.

فرض کنید بیست میلیون جوان را به مسجد آوردیم، هیچ پیرمرد و ریش‌سفیدی هم نبود که به آن‌ها گیر دهد! آیا تنها باید نماز بخوانند؟ این که همان کارکرد حداقلی مسجد است، چه انگیزه‌ای و چه آرمانی باید احیاء شود؟

وقتی که اولین فرهنگسرا را در تهران تأسیس کردند، با شهردار تهران بحث کردیم که چرا این را راه انداختید؟ گفتند: همه جوان‌ها که به مسجد نمی‌روند و مساجد برای خیلی از جوان‌ها دیگر جذابیت ندارند، ما می‌خواهیم جوان‌ها را جذب کنیم! گفتیم چرا مسأله را حل نمی‌کنید؟ فکر نمی‌کنید این تفکر غیر اسلامی است چون می‌گویید شما که دوست دارید گیتار بزنید بروید اینجا، می‌خواهید قرآن بخوانید بروید واحد قرآن، می‌خواهید موسیقی کار کنید آنجا و هر کسی بنا به کارش باید تفکیک بشود! در حالی که مسجد می‌گوید همگی یک نگاه، یک وظیفه، یک حرکت، یک اثر. لذا این که چرا تشکل‌ها به مسجد نمی‌روند این‌ها فقط تقصیر مسجد نیست.

ولی چرا روی مسجد اصرار داریم و چرا باید بچه‌ها را به مسجد برگردانیم؟ یکی به خاطر این است که مسجد در جوامع اسلامی آزادترین مکان است برای فعالیت؛ یعنی کسی تا زمینی را وقف کرد از دست او خارج است و مال خداست، روایت داریم که اگر کسی ادعای مالکیت مسجد را بکند جایش در جهنم است، چون وقف است.

تا دیروز مال خودت بوده است ولو سر نبش خیابان آفریقا هم بوده و کلی هم می‌ارزد، هزار متر نه ده هزار متر! اما تا گفتی من این را برای خدا وقف کردم، دیگر برای تو نیست. سهم تو با سهم دیگری هیچ فرقی نمی‌کند؛ یعنی تو می‌روی در محیطی که نه متعلق به دولت است نه ملت، آزادتر از این می‌شود؟

از طرف دیگر موانع یا محدودیت‌هایی هم هست؛ این مکان، تقدسش باعث می‌شود که محدوده فعالیت آن تعریف شده باشد؛ یعنی ما نمی‌توانیم در مسجد رقص بگذاریم، کنسرت موسیقی نمی‌توانیم بگذاریم، نمی‌خواهم بگویم آن‌ها صد در صد غلط است، اما مسجد به خاطر روح و فضای حاکم بر آن جای پاک‌ترین، ناب‌ترین و بهترین فعالیت‌ها است.

قلمرو فعالیت مسجد در چه حوزه‌هایی است؟

اعتماد به مسجد – در کنار هر ساختار دیگری حتی هیأت‌ها – از نظر نسل جوان و متولیان امر تربیت غیر قابل مقایسه است. اگر بگوییم بچه به کلاس مسجد برود یا همان درس را با همان استاد در جای دیگری بخواند، هم خود او و هم خانواده‌اش به مسجد بیشتر اعتماد می‌کنند. چرا؟ چون مکان برای خودش اعتبار هم می‌آورد.

کارکردهای مسجد از ابتدا تا انتهای زندگی انسان را پوشش می‌دهد؛ از تولد و ازدواج و کار اقتصادی و اجتماعی، علمی و… همه را شامل می‌شود، چون تعریف ما از مسجد این است: مکانی که در آن حد و مرز نوع و گستره فعالیت فقط حد و مرز شرعی است؛ یعنی جایی است که همه می‌توانند جمع شوند و کار نیک انجام دهند؛ یعنی کاری که پا را از مرز شرع فراتر نگذاریم و البته به آن حال و هوای مسجد هم لطمه نزند. لذا اگر قرار باشد در مسجد به عنوان مهم‌ترین ساختار تجمع و تشکل جوان‌ها سرمایه‌گذاری شود، باید ظرفیت‌ها مد نظر قرار گیرد.

با این حال، اصلی‌ترین تغییراتی که باید در تشکل‌ها و مساجد برای وصول به تعامل شایسته اتفاق بیفتد چیست؟

بخشی از ساختارهای حکومتی (دولتی) که توانستند مساجد را به هر ترتیب زیر نظر بگیرند مثل مرکز رسیدگی به امور مساجد یا سازمان تبلیغات، این‌ها باید ابتدا خودشان یک تغییرات نگرشی درباره مسجد ایجاد کنند. البته الان تفاوت‌هایی با دهه شصت ایجاد شده است. ساختار مدیریت مسجد عوض شده، روحانی مسجد، محور کار است، همه چیز باید با ایشان هماهنگ شود و… .

اما – به نظر من – آنچه که می‌تواند عامل آشتی جوان‌ها با مسجد باشد، قبل از این که بخواهیم یک تغییرات ریز ساختاری بدهیم، تغییر ذهنیت جوان‌ها است که بخش عمده‌اش واقعاً ذهنیت‌های نابجای جوان‌ها است که هنوز نرفته مسجد می‌گوید مسجد که نمی‌گذارند فعالیت کنیم.

ما اول باید کارکرد صریح درجه یک مسجد را که نماز است فعال کنیم، خود مسجد باید فعال شود، به معنای این که همین کارکرد اصلی ارزشمند نماز جماعتش باید جدی گرفته شود. من در اصفهان یک مسجد رفتم، اخیراً گفتند امام جماعت آن در شصت سالگی طلبه شده است، مسجد به آن بزرگی جا نبود و جمعیت جوان و اقشار مختلف موج می‌زد، چرا؟! چون یک روحانی خودش را وقف مسجد کرده بود، از اول هم با مردم قرار گذاشته بود، یکی از جملاتی که از هر کس پرسیدم تأییدش می‌کرد، می‌گفتند ایشان از همان روز اولی که آمد صحبت کرد گفت هر وقت دیدید من به مسجد نیامدم تابوت را بیاورید در خانه‌ام، مطمئن باشید من نه به بهانه میهمانی و نه سفر مسجد را ترک نمی‌کنم، اگر نیامدم تابوت را بیاورید.

پس اول باید مساجد اصلاح و فعال شوند و نماز را برگزار کنند. یک گام از این طرف اگر مسجد نمازش فعال شود به نظر من یک بخشی از مشکل آن طرف حل می‌شود، نماز که فعال شد کم‌کم مردم خواهند آمد و می‌توانند کمک کنند، پیشنهاد دهند، برنامه برگزار کنند و… .

پیوند تشکل‌های بیرونی با مساجد چگونه است؟

تشکل‌ها را کجا باید جا بدهیم؟ بسیج همه جا هست، مساجد تعطیل هم بسیج دارند. در ذهن جوان‌ها و حتی بزرگ‌ترها وقتی می‌گویند مسجد یعنی بسیج و وقتی گفتیم برویم مسجد فعالیت کنیم یعنی بسیجی شویم و لذا آن‌هایی که به هر دلیلی ولو غلط با بسیج میانه خوبی ندارند، خود به خود دور مسجد را خط می‌کشند، حداقل اگر بتوانند تفکیک هم بکنند می‌گویند برویم نماز بخوانیم و برویم دنبال کارمان. لذا هر فعالیتی که در مسجد رخ می‌دهد منحصر به بسیج است. بسیج هم خیلی عالی و مقدس و لازم است، اما باید فکری کرد که آیا تشکل‌های دیگر می‌توانند در مساجد جا پیدا کنند یا نه؟ بسیج ساختار دارد، قانون دارد، حرفش پیش می‌رود، ضمن این که بالاخره نطفه بسیج هم در مساجد شکل گرفته است ولی تشکل‌های دیگر این طور نیستند، حتی کانون‌های فرهنگی هنری مساجد واقعیت‌شان این است که مال مسجد نیستند، یک ساختمانی می‌گیرند و بعد می‌گویند آن طرف خیابان کانون فرهنگی هنری فلان مسجد است! اما بسیج را باید در خود پایگاه مسجد جا داد. پس مشکلی که باید این جا حل شود این است که ساختاری چید که حداقل آن‌هایی که از مسجد گریزان هستند و یا سمت مسجد نمی‌آیند را کم‌کم جذب کرد. چون الان برای یک تشکل صد در صد دینی هم هیچ پشتیبانی نداریم که بگوید یک اتاق بدهند یا سالن مساجد را بیایند هفته‌ای دو جلسه استفاده کنند.

منظور از تشکل‌های برآمده از مساجد چیست؟

شاید بتوان تشکل‌ها را از دل مسجد تشکیل داد؛ یعنی به جای اینکه تشکل از بیرون به مسجد بیاید، تولید از مسجد باشد که به بیرون خدمت کند. مگر اردوهای جهادی نمی‌خواهیم؟ بیایند در مسجد فعالیت کنند بگویند هر کس می‌خواهد به فقرا خدمت کند، ثبت‌نام کند و تشکل‌شان را برقرار کنند. بچه که بودیم به مسجد جامع می‌رفتیم؛ آنجا همه امکاناتی از قبیل باشگاه ورزشی و… وجود داشت. من الان هر چه دارم می‌گویم از کار ایشان بود؛ ایشان از داخل مسجد تشکل تولید می‌کرد. از داخل مسجد نزدیک پنجاه تشکل ساخته بود. مثلاً چند تا از بچه‌ها را که دانشجو بودند دور هم جمع می‌کرد و یک جلسه توجیه و بعد هم دایماً‌ انرژی می‌داد که کانون دانشجویان را راه انداختند.

کارشان در کشاورزی و… به سه اختراع رسید، خودشان هم در جهاد سازندگی کار می‌کرد، این‌ها را پر و بال داد و رفتند در مازندران کارشان را تست کردند که موفق شد، خط تولید و… و امثال این‌ها. دید یک عده طلبه‌اند کانون طلاب راه انداخت، کانون طلاب اینقدر توسعه پیدا کرد که یک حوزه علمیه زدند کنار مسجد، کانون ورزش‌کاران، کانون هنرمندان و … . ایشان کارشان این بود که ظرفیت‌های داخل مسجد را به تشکل‌های مسجدی وصل کند. یک شب بین نماز مغرب و عشاء بلند شدند و گفتند: داشتم می‌رفتم قم دیدم از اینجا تا آنجا بیابان است، گفتم چه خوب می‌شود در این جا درخت بکاریم! با مسئولین جهاد هم صحبت کردم گفتند ما نمی‌توانیم، نیروی انسانی می‌خواهد کار کنند، گفتم شما فقط تانکر آبش را به من بدهید…؛ جمعیت زن و مرد و همه را جمع کردند و گفتند که در بیابان می‌خواهیم درخت بکاریم و ما درخت می‌کاشتیم. همین حرکت یک تشکل جهادی تشکیل داد که می‌رفتند روستاها و خدمت رسانی می‌کردند.

بنابراین، یک راه این است که مساجد ما به این سطح برسند که استعدادها را پرورش داده و شکوفا نماید؛ یکی نویسنده است، یکی استاد دانشگاه، یکی انرژی بازی دارد و… . وقتی این‌ها فعال شوند، خود به خود مسجد پایگاه‌شان می‌شود، حالا وقتی پنج تا از دانشجویان خوب ما شدند کانون دانشجویان مسجد، خودشان دوستانشان را هم می‌آورند در کانون مسجد.

من خودم جذب شده ورزش هستم یعنی عشقم ورزش رزمی بود، باشگاه‌ها هم که سالم نبودند، شنیدم مسجد کونگ‌فو دارد، استادش هم یک بسیجی قدرتمندی است که خیلی هم درجه‌اش بالاست، آمدم ثبت‌نام کردم. شب داشتیم بالای مسجد که باشگاه بود می‌دویدیم که من متوجه شدم یک آقایی با ریش بلند، کچل و با پیراهن شلوار سفید دارد می‌دود، یک ذره دویدیم گفت بچه‌ها بنشینید من برایتان گلابی گرفته‌ام بخورید، تا ما بخوریم دو تا حدیث برای ما گفت و ما را جذب کرد و هفته‌ای یک بار برای ورزش می‌آمد.

پنجاه تشکل را ایشان راه‌اندازی کرد، فقط هم استارتش را می‌زد، هدایت معنوی می‌کرد، تشویق می‌کرد، تا آنجا هم که توان داشت پیگیری می‌کرد و بعد خودش می‌رفت کنار.

این آدم بسیار پرکار و خوشفکر بود. یک دفعه وسط دو نماز می‌گفت دو تا دختر خانم هستند این طوری‌اند این خصوصیات را دارند هر کس پسر خوبی دارد بگوید تا من معرفی کنم به آن‌ها، مردم می‌آمدند مثل زمان پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) می‌گفتند ما دختر داریم و اگر آدم مسجدی است بیاید برای خواستگاری.

به مردم کتاب معرفی می‌کرد. گاهی ما را می‌برد کهریزک به پیرزن‌ها و پیرمردها رسیدگی کنیم. ایشان در حد مسجد خودش لااقل گفتمان خدمت‌رسانی‌اش را راه انداخته بود. لذا اگر می‌خواستیم مؤثر باشیم و کار مثبتی انجام دهیم، باید به مسجد می‌رفتیم. بنابراین، مساجد باید «مادر» تشکل‌ها شوند. همه فعالیت‌ها باید از درون مسجد باشد. چون همه در بیرون مسجد احتمالاً عضو یک جمعی هستند و چرا این جمع را در مسجد شکل نمی‌دهند چون فکر نمی‌کنند که مسجد به این کار هم اختصاص داشته باشد.

البته آبادانی مسجد و نقطه شروعش به روحانی‌اش است. یک روحانی اگر باور کند که در مسجد چقدر ظرفیت است همه هم و غمش مسجد می‌شود، تاریخ ما هم نشان می‌دهد که علمای بزرگ همیشه روی مسجد تمرکز داشته‌اند و یک مسجد را پایگاه خودشان قرار می‌داده‌اند.

 

پی نوشت 

[۱]. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۴۱٫

دکمه بازگشت به بالا