مشکل مشترک

خانم درکی مربی موفق خیمه های معرفت استان خراسان رضوی

با عرض سلام، به عنوان اولین سؤال بفرمایید که شما چه تعریفی از خیمه دارید؟

تعریف از خیمه. عرض شود. خیمه که می گویند، بی اختیار آدم اول به یاد عمود خیمه و بعد باد جریان کربلا می افتد و این که تشنگی وجود دارد. تعریف من از خیمه، همان تشنگی است و افرادی که طالب هستند.

چگونگی انتخاب فرد به عنوان مربی خیمه و معیارهای آن را چطور می بینید؟

چگونگی آن که مسلما افرادی هستند که تشخیص بدهند؛ مثلا مسؤول واحد خواهران. ولی معیار مربیان خوب، این است که خودشان اول فوق العاده تشنه هستند، بعد هم اقتضائات سنی خودشان را دارند و آن طراوت و شادابی که مربی باید داشته باشد. از آن طرف حرفی که دارد می زند، خیلی مهم است، چون «آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند». و این که مسلم یک مربی نیاز دارد اول خودش را درست

کند، تا بتواند دست یک نفر دیگر را بگیرد. این که امام علی (ع) می فرمایند: والعالم و المتعلم شریکان فی الرشده، مربی مطمئن باشد این وسط یک چیزی هست

که قرار است گیرش بیاید و رشدی وجود دارد که قرار است اتفاق بیفتد و همراه با بچه ها رشد می کند.

پس در انتخاب مربی، معیارهایش به نظر من این ها هستند. حالا مسؤولان واحد خواهران، مسؤول مربی خیمه های معرفت و دوستان تشخیص می دهند، بنابر همین موارد هست.

پس شما می فرمایید که یک سری اتفاقات باید در خود مربی بیفتد و ویژگی هایی وجود داشته باشد، بعد هم آن کسانی که مربی خیمه را انتخاب می کنند، این ها را در نظر داشته باشند.

مسلما این ها اولین ملاک هایی است که باید در نظر بگیرند.

حالا اعضای خیمه به نظر شما چطور باید انتخاب شوند؟

روالی که در استان خودمان هست، این جوری است که مثلا بعضی از کسانی که من بیشتر با آنها در ارتباطم، در هر ناحیه ای مسؤول ناحیه تشخیص می دهد بهترین بچه های ناحیه را. حالا بهترین مخاطب که ما تعریف می کنیم، مسلما کسی است که از لحاظ علمی اول است؛ البته این که شخصی باشد یا نباشد از لحاظ علمی نسبت به بقیه ضعیف تر باشد، این دلیل نمی شود حذفش کنیم، معیار اصلی همان تشنگی است. در هر ناحیه ی مشهد به طور متوسط سیزده مدرسه هست، که پنجاه نفر عضو انجمن آن هستند، ولی نهایتا با سی نفر یک خیمه معرفت برای هر ناحیه تشکیل می دهیم، که بهترین بچه های ناحیه هستند، با توجه به همان تعاملی که وجود دارد. مثلا در اردوهایی که می روند، بچه های شاخص پیدا می شوند و آن جا یک خیمه ی سی نفره تشکیل می دهیم.

نهایتا چکیده ی همه ی آن چیزهایی که قرار است اتفاق بیفتد در این بچه ها هست. این که از لحاظ اخلاقی و علمی باید نسبت به بقیه برتر باشد. باز هم می گویم که در

خیمه، تشنه بودن خیلی مهم است. این که ببینیم دنبال مطلب هستند، یا این که دغدغه دارند. اینها همه چیزهایی است که مسؤولان دنبالش می روند و افراد را این جوری انتخاب می کنند.

بسیار عالی. شما اساس طرح موضوعات خیمه را چطور می بینید؟

باید چه موضوعاتی و چگونه طرح شود؟

به نیازی که در بچه ها وجود دارد، باید توجه شود، پس نیاز سنجی مهم است، و از آن طرف هم به خود بچه های خیمه و مسؤول انجمن مدرسه می گوییم که خیمه های معرفت این جوری باشد، بهتر است. من مثال می زنم. خیمه ی حجاب را اگر بخواهیم مطرح کنیم ، مربی خیمه ی معرفت می داند که قبل از خیمه ی حجاب باید خیمه ی حیا را رفته باشد. همچنین قبل از خیمه ی حیا، خیمه ی هویت است، پس سیر خیمه را باید بداند.

ولی این که بچه ها خودشان احساس نیاز به فلان چیز کنند، این خیلی مهم است. گاهی دقیقا ما از بین بچه ها احساس می کنیم فلان چیز را الان نیاز دارند. از آن طرف هم خودشان می آیند موضوعی را پیشنهاد می دهند و بعد این می شود که ما برویم دنبال موضوع و مطلب؛ مثلا اساتیدی پیدا کرده و با آنها صحبت کنیم، تا نهایتا قالب خیمه بسته شود. 

به نظر شما خیمه ی مطلوب را چطور باید اجرا کرد، با خودتان اصلا چگونه اجرا می کنید؟

این که من چطور اجرا می کنم، این جوری است که سعی در ماهیگیر کردن بچه ها داشته ام، به این که ماهی را بدهم به دست شان. فکر می کنم بهترین روش این باشد که ما در خیمه علاوه بر آن تشنگی که بچه ها داشتند، ما تشنگی آنها را بیش تر کنیم؛ یعنی خیلی بیشتر از آن چیزی که اول بوده، باید بشود. در عین حال که ما هدایتی از تشنگی را داریم، منبع معرفی کردیم به بچه ها وقتی من آیم در مورد حرکت کردن برای بچه ها صحبت می کنم، در مورد این که نباید راکد باشید، صحبت می کنم و این ها همه‌اش مسلما باید منبع در اختیار بچه ها بگذارند.

این ملاک است برای آن دانش‌آموزی که دارد گوش می‌کند؛ می گوید من از همه صحبت های فلان مربی استفاده کردم، این جای صحبت او جذاب بود، این را هم گفت فلانی گفته. باز می رود دنبال مطلبی که بوده. این است که ما باید مطمئن باشیم بچه ها دقیقا همان چیزی را که ما داریم گوییم، می گویند. آن تشنگی وجود دارد، ولی باید حواسمان باشد کدام طرفی دارد می رود. اگر ما می گوییم مدیریت زمان، منظورمان مدیریت زمانی است که همه چیز را شامل شود، نه این که فقط بعد  معنوی را در نظر بگیرد و برود دنبال آن.

همه‌ی این ها باعث می شود که مربی همیشه مربی باشد. هر لحظه بچه ها ذره بین دست شان است، و واقعا دنبال الگو گرفتن هستند؛ چه از لحاظ کتابی که دارد می خواند، چه از لحاظ صحبتی که دارد می شود، اصولی که خودش دنبال آن است، وحتی لباس پوشیدن. بچه ها دنبال این هستند که از مربی شان چیز یاد بگیرند. بس خیمه ی مطلوب یعنی همه ی این ها، که باعث می شود مربی که دارد انتخاب می شود، بچه هایی که دارند کار می کنند و همه ی این ها، عمودش همان درون مایه ای باشد که در خیمه وجود دارد، و نهایت این درون مایه هم باید تشنگی اضافه شده ولی هدایت شده باشد. ان شاء الله.

پس به نظر شما هیچ روش خاصی برای خیمه نمی شود معرفی کرد، بلکه براساس اقتضائات آن جمع است که می شود آن نحوه و آن اساس را مشخص نمود؟

مسلما همین طور است. مثلا من حالا تجربه ی شخصی خودم را می گویم، ما چند تا مدرسه داشتیم. در یک مدرسه بچه ها خودشان فیلتر شده بودند و جو مدرسه کاملا پاستوریزه بود. با این ها وقتی می خواهیم صحبت کنیم، ما هر چه بگوییم، بچه ها خیلی راحت قبول می کنند ولی مدرسه ای هست که یکی بین بچه ها بود که این عناد داشت و اصلا هیچ چیز را قبول نمی کرد. صحبتی را که ما می کردیم، قبول نمی کرد و واقعا داشت حالت خیمه را به هم می زد؛ یعنی همه ی بچه ها را مر گردان کرده بود. هر کسی چیزی می گفت و هر چه هم که من می گفتم؛ قبول نمی کرد، مجبور شدیم این جوری عمل کنیم که هر حرفی که شما می گوبیا،، من گوش می کنم؛ یعنی دقیقا خیمه در اختیار ایشان قرار گرفت و هر حینی که داشت کرد، بحث هم بر این بود که موسیقی روی قلب تاثیر می گذارد. بعد ایشان شروع کرد صحبت هایش را مطرح کرد.

سپس گفتم: شما این ها را گفتید، حالا اجازه بدهید من بگویم، گفتم که من بین صحبت شما صحبت نکردم، پس شما هم لطف کنید صحبت نکنید. او هم ساکت و آرام نشست. شروع کردم. از همان که شهر ما خانه ی ماست. سپس شهرمان را کوچک کردم، آوردیم در خانه مان و خانه مان را گفتم بدنمان است و بدنمان…. کم کم گفتم که تمام وجود شما منتهی می شود به قلبتان، قلب اگر خراب شود، هیچ چیزی وجود ندارد.

در آخر و بعد از این که خیمه تمام شده آن قضیه موسیقی هم جمع شد و او آمد به من گفت که خب حالا موسیقی که در گوشی خودتان هست . من تلفن همراهم بود . می شود این را بفرمایید که چیست؟ یعنی واقعا ما مطمئن باشیم به درستی حرفی که داریم می زنیم. اگر خودمان ایمان داشته | باشیم، مطمئنا نتیجه اش همان است که در همان قضیه بود و ما به آن رسیدیم. بچه ها | دنبال این هستند که ببینند مربی شان چه می گوید و هدایت بشوند. روش بنابر شرایط واقعا تغییر می کند. یک جایی هست که نیاز دارد قالب خیمهی معرفت را برویم بنشینیم و واقعا طرح کنیم، ولی از آن طرف هم جایی هست که هر صحبتی می کنیم، بچه ها قبول می کنند.

شما نقش دانش آموز را در خیمه و استقبال آنها را چطور دیدید؟

خیمه های معرفت به نظر من درست است که بنیانی عالی دارد، ولی حتی بین خود بچه های اتحادیه‌ی استان ها و دفتر مرکزی، هنوز بهایی که به خیمه های معرفت باید داده شود، داده نشده است. خیمه ی معرفت نقطه ی اصلی و مرکزی مدرسه است و آموزش واقعا باید برود دنبالش و این را پیدا کند. یک جایی هست که اگر این نباشد، واقعا یک چیزی کم است، اما خودمان هنوز به آن نرسیده ایم و خیلی هایمان داریم کم کاری می کنیم. در قبال این قضیه، من فکر می کنم خیمه ی معرفت باید بین بچه ها در آن قالبی باشد که واقعا بچه ها دوست دارند.

اصل این قضیه، مورد استقبال دانش آموزان هست یا نه؟

مسلما این جوری است، چون واقعا برای نسل امروز دانستن چیزهایی خیلی مهم است و تشنه ی هر مطلبی است؛ یعنی اگر یکی واقع پیدا بشود و برود مطالب ناب به آنها بدهد، مسلما بچه ها خیلی استقبال می کنند، ولی این مسأله نیاز به همان اصلاحات و تغییرات عمده دارد.

لازمه ی بعضی از خیمه های معرفت این است که مربی ها از ابتکارات خاصی استفاده کنند. اولا، شما تجربه‌ی خودتان را بفرمایید و ثانیا، از چه ابتکاراتی می شود استفاده کرد که خیمه های معرفت جذاب تر و پرثمرتر باشد؟

مربی خیمه معرفت نمی تواند در همه ی مسائل دخالت کند، ولی در یک مورد، من مدتی با این قضیه درگیر بودم. یکی از دانش آموزان مشکلی برایش پیش آمده بود، و چون من دو سه بار رفته بودم خیمه ی معرفت و مدرسه، برگشته بودم ایشان احساس می کرد من می توانم کمکش کنم، ولی من تنها کمکی که می توانستم بکنم – چون می دیدم واقعا دارد سخت می گیرد به خودش به این بود که شماره تلفن همراهش را گرفتم وهر شب پیامک می زدم که می خواهی الماس باشی یا خاکستر. چون الماس هم جنسش کربن است و از دمای خیلی بیشتر از خاکستر به وجود می آید. پس دمای زیاد را تحمل کردن، آخرش می شود الماس. ولی دمایی که آن وسط بخواهی قضیه را رها کنی می شود خاکستر. من هر شب به او چند تا پیامک می زدم. بعد از پانزده شب خوشبختانه مشکل او حل شده یک مربی باید حواسش واقع بین بچه ها باشد و این که چه قضیه ای دارد رخ می دهد. یک دفعه یادم است در مورد قضیه‌ی حیا صحبت می کردیم و از زمان حضرت حوا شروع کردیم. بعد از آن مدت، من همیشه یک دانه سیب سرخ داشتم و بچه هایی که می آمدند، من هر روز سیب را به یکی از بچه ها می دادم؛ یعنی آن که از همه بیشتر در خیمه توانسته بود شرکت کند و صحبت و بحث کند، من سیب را آخر جلسه به او می دادم. این که واقعا بچه ها احساس کنند مربی کنارشان است، خیلی تأثیر گذار است؛ به وسیله ی ابتکاراته نوآوری ها و شکوفایی هایی که مربی می تواند داشته باشد. هر مربی باید احساس کند چه جوری می تواند بین بچه هایش آن شمع رفاقت مؤمنانه را به وجود بیاورد، که بستگی دارد به خود مربی، ولی روش هایی مسلما وجود دارد که بین بچه ها خیلی صمیمیت را زیاد می کند.

یک دانه سیب هیچ ارزشی نداشت – از لحاظ مالی – ولی این که من یک دانه سیب را می دادم به یکی از بچه های خودش کلی حرف برای او داشت. این که آن سیب را ببیند و به یاد خیمه ی معرفتش بیفتد. مثلا این ها کادوی خیلی کوچکی است، ولی محتوای بزرگی در آن خوابیده است. بعد هم شیش من پیامک می زدم به او که سیب سرخ حوا، تولد زندگی، عشق، امید و … بعد من سیب سرخ را دوست دارم و آدم و حوا را. همه ی این ها را که من انجام می دادم احساس می کردم بچه ها آن شب واقعا تا هر شب در گیر سیب سرخ بودند. با این که قضیه ی خیمه مان خیمه ی حیا بود.

این ها باز هم برمی گردد به همان ابتکاراتی که خود مربی می تواند احساس کند، که در خیمه اش می تواند انجام دهد. مسلما خیلی از مربی ها می توانند این را احساس کنند که بین بچه هایشان از کی و از چه می توانند بهره ببرند.

پیشنهاد شما برای برپایی یک خیمه ی خوب چیست؟

خیمه مسلما همانی است که اول یک مربی خوب، مربی واقعا گزیده شده داشته باشد. در انتخاب مخاطب اصلا نباید سهل انگاری کنیم. در ضمن اگر کسی احساس تشنگی نکند و نداند که آبی وجود دارد که می تواند تشنگی اش را رفع کند، فایده ندارد. مخاطب تا تشنه نباشد نمی شود کار کرد. از آن طرف هم مربی واقعا باید سنخیت داشته باشد و این که بچه ها احساس و نزدیکی کنند با مربی خیمه شان، این خیلی مهم است. از آن طرف درون مایه ای که برای خیمه می شود تهیه کرد، برمی گردد به مقتضیاتی که در خیمه معرفت از دفتر مرکزی برایمان می رسد. از این طرف مربی هایی که واقعا خودشان احساس کنند که مسوولیت و بار سنگینی روی دوش شان هست و این ها قرار است خط فکری بدهند به بچه ها, این ها نهایتا ان شاء الله با کارگزاران دولت در آینده خواهند بود، با پدران و مادران آنها. این ها را که می گویم، خیلی تأثیر دارد. این مربی باید همه ی این ها را احساس کند؛ احساس مخاطب و از آن طرف باری هایی که باید دفتر مرکزی برساند.

آیا تا به حال آسیب شناسی از اجرای خیمه ها شده است؟ اگر آسیب هایی داشته، آن آسیب ها و راه حل آنها چه بوده است؟

 

یکی از آسیب هایی که در خیمه وجود دارد حاشیه هایی است که ممکن است در خیمه مطرح شود؛ حالا چه توسط مخاطب، چه این که خود مربی چندان حواسش نباشد و چنین حاشیه هایی به وجود بیاید؛ خصوصا خیمه هایی که در مورد روابط مختلف، رابطه با خود، دیگران و خدا برگزار می شود، اینها خیلی حاشیه دارد. برای حل کردن این ها هم ما راهی نداریم، جز این که با مخاطب به صورت خاص صحبت کنیم. چون خیلی از اوقات این سمپاشی ها بین بچه ها باعث می شود که بقیه ی افرادی هم که در خیمه حضور دارند، همان شبهه ها و شک و تردیدها برایشان به وجود بیاید، که رفع کردن این شک و تردیدها برای چند نفر خیلی مشکل تر می شود.

در چنین مواقعی به نظر من بهترین راه حل این است که به صورت فردی بعد از آن جلسه صحبت بشود؛ واگذار کنیم به خود طرف و این که بگوییم بعد از خیمه من در خدمت شما هستم؛ هر سؤالی داشتید؛ بپرسید.

من یادم می آید خیمه ای بود که اول صبح برگزار شد و بعد واقعا این خیمه داشت به حاشیه می رفت و بحث منحرف شده بود. مجبور شدم به آن دو نفری که خیلی سؤال داشتند، بگویم که بعد از خیمه من هستم تا ظهر و تا هر زمانی که شما خواستید و صحبتی داشتید گوش می کنم. این یک نفره صحبت کردن و مهم شدن مخاطب، و روی یک یک بچه ها تمرکز داشتن، فکر می کنم حاشیه ها را به حداقل برساند.

از نظر شما در باره ی فضای کلی نشریه ی خیمه چیست؟ چگونه باید باشد تا بتوانیم نیاز مربی را برآورده کنیم و به درد خیمه بخورد؟

من اطلاع دقیق ندارم، چون شماره های جدید نشریه را ندیده ام، ولی همان فضای خیمه های شمارهی ۲ و ۳ که به دست من رسیده، نشریه خوب است، متأسفانه دوستان عزیزی که در دفتر مرکزی هستند فضای تهران و فضای بچه های آن جا را خیلی بیشتر در نظر می گیرند؛ در حالی که بچه ای که در تربت حیدریه از استان خراسان رضوی هست، مشکلش این نیست، و با خیلی موضوعات ریزتر از این درگیر است.

نشریه ای که به دست ما می رسد، خیلی جاها می شود از آن استفاده کرد، ولی یکسان سازی هنوز صورت نگرفته و نیز نیازسنجی دقیق در سطح کشور واقعا انجام نشده است. این که مثلا نیازی که بچه های تهران دارند، با نیاز بچه های مشهد و بچه هایی که در شهرهای مذهبی هستنده خیلی فرق دارد؛ حتی نیاز بچه هایی که در مشهد هستند، با نیاز بچه های نیشابور که خیلی نزدیک به آن است، فرق دارد منظور من این نیست که برای هر شهری یک نشریه تهیه بشود، ولی مشکل کلی هنوز سنجیده نشده است.

یکی دیگر این که باز بین فضای دختران و پسران خیلی فرق است. این که ما یک نشریه ی خیمه معرفت می زنیم، آیا این هم مشکل دختران و هم مشکل پسران است؟ واقعا این جوری نیست. ما باید پیدا کنیم مشکل دخترانمان در حال حاضر و نیز مشکل پسران چیست. البته مشکلات مشترک هم وجود دارد. مثلا روابط با والدین واقعا مشکل مشترک نسل فعلی است. ولی این وسط مثلا ما باید فضای دخترانه و پسرانه خیمه ها را در نظر بگیریم؛ مثلا این که خیمه ها چه جوری دخترانه باشد. من چون خودم در فضا هستم، متأسفانه می گویم هیأت دخترانه ای هنوز شکل نگرفته است؛ در حالی که دفتر مرکزی به ما قول این را داده اند. خیمه ای با ویژگی های دخترانه و پسرانه هنوز تبیین نشده است، و این توقع که می گویند هویت اسلامی و ایرانی، مطمئنا در گوشه ای از این کار می گنجد گفته شود این دختر وظیفه اش آن است، و این پسر وظیفه اش این است. توجه نکردن به این مسأله واقعا مضر و آسیب می زند، چون ما دخترها و پسرهایی بار می آوریم که همه شان شبیه هم هستند، ولی در آینده قرار است مکمل هم باشند.

از شرکت شما در این گفت و شنود سپاسگزاریم.

 

دکمه بازگشت به بالا