نامی نامناسب برای کتابی مناسب

سید محسن طاهری

 نقدی بر نام‌گذاری نادرست کتاب تربیت دینی؛ سیره تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)

کتاب تربیت دینی؛ سیره تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، نوشته‌ی حجت الاسلام والمسلمین دکتر داودی، بی‌گمان یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در حوزه‌ی تعلیم و تربیت اسلامی است. تشخیص درستی یا نادرستی این سخن با توجه به آثار اندکی که درباره‌ی موضوع یاد شده منتشر شده، کار دشواری نیست. شاید این نخستین بار باشد که یک ایده با موضوع تربیت دینی پس از چندین سال بررسی در نهادی حوزوی ـ دانشگاهی، سرانجام به مرحله‌ی تحقیق رسیده و به دست تنی چند از آشنایان به علوم اسلامی ـ‌ تربیتی، به سرانجام رسیده است.

واقعیت آن است که تاکنون ادعاهای گوناگونی در حوزه‌ی آموزش و پرورش اسلامی مطرح شده، اما تعداد اندکی از آنها جامه‌ی عمل به خود پوشیده است. به این معنا که فراوانند کسانی که مدعی‌اند اسلام برای تعلیم و تربیت انسان بویژه کودکان، یک «نظام» دارد، ولی کمتر کسی دست به کار شده و این نظام را تصویر کند. در حقیقت همه مدعی‌اند که «اسلام برای همه‌ی شؤون زندگی برنامه دارد»، اما کمتر به ارائه‌ی لااقل بخشی از این برنامه‌ها می‌پردازند. از این نگاه کتاب تربیت دینی اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا از نخستین کتاب‌هایی است که تلاش کرده با روش تحقیقی منطقی، گزاره‌های تربیتی اسلام را بررسی و گزارش کند.

کتاب با محدود کردن دایره‌ی تحقیق به سیره‌ی تربیتی پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت(ع)، هرآنچه را که در این حوزه در دسترس بوده، به دقت مورد بررسی قرار داده و منبع عظیمی برای مراجعه‌ی علاقه‌مندان شیوه‌ی تربیتی اسلام فراهم آورده است. تربیت دینی را باید قدر دانست و ارج نهاد، اما این مانع ندیدن ایرادها و نقص‌های آن نخواهد شد.

نخستین و مهم‌ترین اشکال موجود در کتاب، عنوان آن است. خواننده‌ی کتاب در نگاه اول، گمان می‌کند با کتابی شامل بحث‌های تربیتی (پرورشی) آن هم با دایره‌ی فراخ «دین»، نه فقط اسلام، رو به روست، ولی پس از خواندن آن متوجه می‌شود که اولاً‌مراد از تربیت در اینجا «آموزش» است نه «پرورش» و مراد از دین هم تنها اسلام. افزون بر آنکه عنوان کتاب برخلاف قواعد نام‌گذاری کتاب، گسترده‌تر از محتوای آن است، معنا کردن تربیت به آموزش نیز خلاف شیوه‌ی رایج در بین اهل علم است. البته نویسنده این حق را دارد که با ارائه‌ی تعریفی جدید، یا استدلال‌هایی تازه، به طریقه‌ای علمی ثابت کند که تربیت به معنای آموزش هم می‌تواند باشد، و این کار صورت نگرفته و در حد ادعا باقی مانده است. دکتر داودی معتقد است آموزش و پرورش، نه تنها در حوزه‌ی اجرا و عمل، بلکه در حوزه‌ی معنا نیز از هم جدا نیستند و این مدعایی است که خوب پرداخته و اثبات نشده است.

مشکل دیگری که در این کتاب با آن مواجه می‌شویم، مطابق نبودن ترکیب «تربیت دینیِ» مورد نظر خواننده است با آنچه که در کتاب مطرح شده است. خواننده کتاب تربیت دینی گمان می‌کند در این کتاب به مجموعه‌ای از گزاره‌ها برای سامان دادن به زندگی انسان‌ها در همه‌ی شؤون آن دست خواهد یافت، اما این اتفاق نمی‌افتد و نویسنده به صراحت در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید که مراد ما از تربیت دینی در اینجا، آموزش اعتقادات و احکام دینی است به کودکان. در واقع دغدغه‌ی وی یافتن روش‌هایی برای یاد دادن اصول و فروع اسلامی به کودکان است، نه ارائه‌ی شیوه‌هایی برای همه‌ی موضوعات و مسائل زندگی انسان.

البته انتقاداتی که وارد شد، کتاب را از اهمیت نمی‌اندازد؛ چراکه آموختن و آموزش دادن اعتقادان اسلامی نیز بخش مهمی از زندگی ما مسلمانان را تشکیل می‌دهد و پیدا کردن راه‌هایی دریت و معقول برای این کار، به شدت مورد نیاز است و پردازندگان به آن قابل تقدیر. نگارنده‌ی این سطور از آنجا که به بضاعت اندک خود در عرصه‌ی علوم اسلامی و تربیتی آگاه است، از نقد محتوایی کتاب پرهیز می‌کند و خوانندگاه را به مطالعه‌ی این کتاب، که در ۳۰۰ صفحه و از سوی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه منتشر شده است، دعوت می‌کند. اطمیان داشته باشید که با کتاب ارزشمندی مواجه خواهید شد.

دکمه بازگشت به بالا