نهضت انتظار

عباس چگینی

اشاره

خیمه را برگزار کردیم بحثمان رسید به آن جا که باید امام داشته باشیم و در سایه لطفش بنشینیم. امام لطفی است از جانب خدا که حضورش برای ما مفید و احترامش واجب و ولایتش ولایت خدا و رسول.

فهمیدیم که اگر قدرش را ندانیم و فرصتمان را مغتنم نشماریم خدا لطفش را باز می دارد و در پرده غیبت نگهش می دارد. آن وقت است که باید تلاش کرد و مجاهدت نمود و خلاصه اینکه منتظر شد تا شاید که لیاقت حضورش را داشته باشیم و با وجود او آرام بگیریم که الابذکرا… تطمئن القلوب و امام مصداق واقعی ذکر خدای متعال است.

باید تلاش کرد تا وعده خدا برای مستضعفین به تحقق بپیوندد و زمین به وارثین اصلی آن برسد.

مسئله این بود که نمی دانستیم در چه مرحله ای قرار داریم و به کجا رسیده ایم تا به حال چه انجام شده است و ما چه باید انجام دهیم.

این نهضت که ثمره تلاش و مجاهدت انبیاء و اوصیاء و شیعیان دلسوز و منتظر بوده و به این زیبایی به دست ما رسیده است در چند قدمی تحقق آن وعده عظیم الهی قرار دارد.

نهضت انتظار از حرکت طلایه دارانش به سمت وسوی آن هدف بزرگ خبر می دهد و نیم نگاهی به جایگاه ما در این حرکت دارد. به امید روزی که در پرتو نورانی هدایتش قرار گیریم و حضورش را باور کنیم.

مقدمه

زمین میراث بندگان صالح خداوند بر اساس اندیشه ی نشات گرفته از قرآن، مالک واقعی زمین، خداوند است. و در نهایت خداوند حاکمیت بر آن را به بندگان شایسته خویش خواهد سپرد؛ ( و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون) (انبیاء آیه ۱۰۵) و در حقیقت در زبور، پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد. بنده صالح خداوند ، کسی است که کجی و سستی در افکار و اندیشه وگفتار و کردار او نباشد و با تمام وجود تلاش نماید تا کارهای او برطریق صواب و حق باشد، چنین کسی خود، محور حق و صلاحیت است و دیگران باید او را معیار و شاخص حقانیت خود قرار دهند. به نظر ما چنین شخصی، جز انسان معصوم نمی تواند باشد. اوست که صلاحیت دارد که (صلاح) را تشخیص دهد و برای اصلاح امور اقدام نماید و کژی وباطل و یاوه را از اندیشه جامعه بزداید و دیگران را به صراط مستقیم هدایت نماید مبتنی بر عقاید شیعیان، چنین شخصیت بزرگی از سلاله پاکان است که انتظار ظهور خود را می کشد تا پرچم اصلاح عالم را بر دوش کشد و جور و تباهی را از صفحه روزگار بزداید. از رسول اکرم (ص) نقل شده که فرمود: به هنگام معراج، به آسمان هفتم رسیدم. در سدره المنتهی، پروردگار فرمود: من از تو خشنودم که بنده و محبوب و رسول و پیامبر منی، چنان که به امامت علی (ع) نیز خشنود گشتم، به واسطه تو، علی و امامان از نسل تو، بر بندگان رحمت آورم و به وسیله قائم شما زمین را به تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر و تمجید خویش آباد خواهم ساخت و به وسیله او زمین را از لوث دشمنان خویش، خواهم پرداخت چنان که آن را به ارث، به دوستان خویش خواهم داد.

مسلمانان راستین از زمان پیامبر (ص) تاکنون با چنین اندیشه ای پرورش یافته و دمادم منتظر ظهور آن حجت خدا هستند و هر فرصتی را برای زمینه سازی چنین ظهوری مغتنم شمرده اند و برای ابراز وفاداری خویش به آن مصلح بزرگ، خود راه صلاح در پیش گرفته اند.

انقلاب اسلامی عالی ترین نمونه از آن اقدامات است، چنان که معمار انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) خود فرمود:« الان عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است. ما اگر بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم، تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم، اما نمی توانیم بکنیم، چون نمی توانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند؛ اما باید فراهم کنیم کار را فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را به گونه ای کنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت (مهدی) سلام الله علیه».

مفهوم شناسی
ماهیت نهضت انبیا

پیامبران، برگزیدگان خاص الهی برای انجام ماموریت مهم تبیین حق و حاکمیت بخشیدن به آن هستند. برای بررسی ماموریت مهم و نهضت مستمر پیامبران، ابتدا باید به تبیین حق و باطل و مشخص کردن مظاهر آن بپردازیم.

حق و باطل

حق یعنی چیزی که واقعیت خارجی دارد و ثابت و زوال ناپذیر است. بنابراین، حق فقط خداوند است. و آن چه که از حضرت حق نشات بگیرد و مظهر او باشد یا ما را به او برساند. وجود جهان حق است. چون فعل خدا و مظهر اوست. قرآن حق است چون کلام خداست و پیامبران حق اند، چون رسول خدایند، اعتقادات صحیح واخلاق متعالی و اعمال صالح حق اند چون رساننده به خدایند.

ادیان و مکاتب غیر الهی همه باطل اند، زیرا از خداوند نشات نگرفته اند و محصول جعل و تحریف انسانند. عقاید، اخلاق و اعمال کافران و مشرکان باطل است، چون رساننده به حق و مطابق امر و دستور حق تعالی نیستند.

اختلاط حق و باطل

حق در عالم ملکوت، صریح و خالص است، ولی وقتی به عالم ماده تنزل می کند، خلطی از باطل با آن همراه می گردد و گاه این خلط باطل که در لباس حق جلوه گر شده، حق را می پوشاند. این خصوصیت عالم ماده و امتحان است که باطل در لباس حق جلوه گر شود تا انسان ها به فتنه گرفتار آیند و جوهره ذاتی شان آشکار شود و حق طلب از باطل خواه متمایز گردد و این خصوصیت را حضرت حق قرار داده است. خداوند این خصوصیت را در قالب مثالی مشخص کرده: أنزل من السما ما، فسالت أودیه بقدرها فاحتمل السیل زبدأ رابیا.. کذلک یضرب الله الحق والباطل فأما الزبد فیذهب جفاءو أما ما ینفع الناس فیث فی الأرض…) (رعد:۱۷) از آسمان آبی فرو فرستاد، پس رودخانه هایی به انداره گنجایش خودشان روان شدند، و سیل کفی بلند روی خود برداشت. خداوند حق و باطل را چنین مثل می زند. اما کف، بیرون افتاده از میان می رود، ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین باقی می ماند. خداوند در این آیه، حق را به آب باران تشبیه کرده که آبی خالص و صاف است و از آسمان نازل می شود و این آب خالص نازل شده، در وادی های مختلفه به حسب ظرفیتشان جریان می یابد و در این جریان یافتن بعد از نزول، کفی بر خود می اندازد و این اختلاف حق و باطل است که امتحان را ممکن می گرداند و حق طلب را از باطل خواه متمایز می سازد.

پیامبران روشنگر حقایق و پاک کننده نفوس

با توجه به این اختلاط حق و باطل در دنیاست که بشر محتاج هدایت می گردد و با توجه به ناتوانی خرد و عقل از تبیین همه حقایق موجود و درک مسایل مختلف، چشم به راه هدایتگر آسمانی می ماند و پیامبران برای تبیین حق و متمایز ساختن آن از باطل و راه بردن انسان ها به سوی طهارت و پاکی، مبعوث می شوند.

هدف بعثت پیامبران، تبیین حقایق و راهبری انسان ها و پاک ساختن آنان است تا به هنگام مرگ طیب و طاهر باشند و مخاطب سلام ملائکه گردند و به مهمان خانه خاص حق تعالی اجازه ورود یابند.

درخت پاکی ها و درخت پلیدی ها

به بیان قرآن درخت پاکی ها و درخت پلیدی ها، دو واقعیت اند و پیامبران، شناساننده این دو درخت اند. کلمه (توحید) درخت تناور، مبارک و پرثمر طیبات است و شرک و کفر، درخت ناپاکی و ام الخبائث ؛ و همه پلیدی هاثمر و نتیجه آن اند: (ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه أصلها ثابت وفرعها فی السماء تؤتی أکلها کل حین باذن ربها و یضرب الله الأمثال للناس لعلهم یتذکرون و مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الأرض مالها من قرار) (ابراهیم آیات ۲۴-۲۶)

آیا ندیدی خدا چگونه مثل زدبه سخن پاک که مانند درختی پاک است، که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است. میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش می دهد و خدا مثل ها را برای مردم می زند شاید که آنان پند گیرند و مثل سخن ناپاک چون درختی ناپاک است که از روی زمین کنده شده و قراری ندارد. با توجه به آیات قرآن معلوم می شود منظور از (کلمه طیبه) و درخت پاک، اعتقاد ناب به توحید و کلمه (لااله الا الله ) است و از این کلمه پاک و اعتقاد ناب، اعتقادات فرعی و مکارم اخلاق و اعمال صالح نشات می گیرد و این کلمه طیب مانند درخت تناور مبارکی است که در زمین ریشه دارد و شاخه هایش به هر طرف گسترده و برگ و بار فراوان دارد. در قبال این کلمه طیب و پاک، کلمه خبیث شرک است که مانند بوته خبیث حنظل است. نه در زمین استقرار و ریشه دارد و نه برگ و باری ارزشمند دارد. بلکه پر از تیغ های تیز است و میوه ای تلخ، بدبو و سوزاننده دارد. از همین کلمه و درخت خبیث شرک است که اعتقادهای ناپاک، اخلاق خبیث و اعمال ناصالح از آن به وجود می آید. رسالت پیامبران معرفی این دو شجره به بشریت و دعوت آنان به پروراندن شجره طیبات و ریشه کن کردن درخت پلیدی ها است و خود پیامبران رهبری این مبارزه و نهضت مقدس را به عهده دارند.

اندیشه سیاسی شیعه در عصر غیبت

اندیشه سیاسی شیعه در دوران غیبت به هیچ وجه وضوح و روشنی دوران حضور معصوم در جامعه را ندارد و این نکته خود علل فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می نماییم.

در تنگنا قرار دادن شیعیان و اعمال محدودیت ها و فشار بر ایشان در زمان اموی و عباسی آنان را در وضعیتی قرار داده بود که اولا: در صورت امکان دسترسی به ائمه اطهار (علیهم السلام) به تقیه روی آورده و از پرداختن به مسایل مختلف که نفی آشکار حکومت موجود و تبیین ابعاد گوناگون حکومت مطلوب را در پی داشت، اجتناب می شد و این قبیل مباحث زمینه زیادی برای طرح داشت. ثانیا: این اقلیت تحت فشار و محروم خود را در چنان وضعیتی می دیدند که عملا امکان به دست گرفتن قدرت و برپایی حکومت مطلوب را بسیار دور از دسترس می دانست و در نتیجه همت خویش را صرف بقای خویش و مبارزه منفی با حکومت های غاصب زمانه می کرد و کمتر به پرسشگری از کم و کیف روابط و خصوصیات حکومت ها و نظام های سیاسی می افتاد. ثالثا: اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی و قائم آل محمد (عج) به طور طبیعی این گمان را در نزد برخی از مردم بر می انگیخته است که ویژگی های دولت مطلوب و مشروع و تفصیلات آن توسط خود حضرت پس از ظهور روشن خواهد شد و به همین جهت به نوعی رخوت و سستی در سازندگی اسلامی جامعه افتاده بودند که به تعطیلی اندیشه سیاسی شیعه در نزد برخی فقهاء می انجامید. البته اینطور نیست که منابع روایی و فقهی شیعه از مباحث مربوط به شکل کلی خالی می باشد، بلکه مراد نظر این است که همین مقدار در منابع نیز کمتر مورد دقت و امعان نظر قرار گرفته و موجب ایجاد زمینه در پاسخ به چالش های مختلف نشده است.

غیبت جریانی بسیار عمیق و انتظار جریانی بسیار سازنده و مهم است. روزگار انتظار روزگار سستی و رهایی و بی تفاوتی و قعود و تحمل و ظلم پذیری نیست بلکه دوران انتظار، دوران حساس حضور تکلیفی است هم در ابعاد تکالیف فردی و هم در ابعاد تکالیف اجتماعی.

روش شناسی
جنبه های مبارزات انبیا

برای قیام انبیا الهی (ع) می توان دو جنبه برشمرد: اول قیام برای ابلاغ وحی و دعوت انسان ها و جامعه ی انسانی به توحید، مکارم اخلاق و با تاثیر گذاری در اعمال آنها و سوق دادن آنها به سوی نیکی و خیر می باشد تا جایی که با انجام اعمال صالح و نهی کردن آنان از شرک و رذائل اخلاقی و عملی جامعه را به سوی هدایت رهنمون گردند.

در جامعه ای که شرک حاکمیت دارد و نمرودها و فرعون ها ادعای خدایی می کنند و همه موظف به کرنش و سجده در برابر آنها هستند و هر کس عقاید باطل را انکار کند و مخالف آن عمل نماید با قهر و غضب حاکمیت رو به رو می شود، اعلام توحید و باطل بودن خدایان دیگر، جرأت و شهامت می خواهد و هیچ قیامی به این ارزشمندی و خطرناکی نمی باشد.

اصحاب کهف، جوانمردانی بودند که از درباریان پادشاه جبار زمان خود بودند و آن پادشاه اجبار ادعای خدایی داشت و مردم را به پرستش خود و دیگر خدایان وا می داشت. اصحاب کهف که تنها خدای یگانه را شایسته پرستش می دانستند و نه مخلوقات او را تصمیم گرفتند در مقابل این اجبار بایستند و در جلسه رسمی درباره، اعتقاد خود را به ربوبیت و الوهیت خدای یگانه و انکارشان را نسبت به خدایان ساختگی اعلام کنند.

چنین اقدامی جرات و جسارت فوق العاده می خواست و خطر قطعی در پی آن بود و لذا قرآن در تمجید از اقدام آنان می فرماید: (و ربطنا على قلوبهم اذقاموا فقالوا ربنا رب السماوات و الأرض لن ندعوا من دونه الها لقد قلنا اذا شططا) (کهف، آیه ۱۴) و دل هایشان را استوار گردانیدیم آن گاه که (به قصد مخالفت باشرک) برخاستند و گفتند: پروردگارما پروردگار آسمانها و زمین است. جز او هرگز معبودی را نخواهیم خواند که در این صورت قطعا ناصواب گفته ایم.

اصحاب کهف فقط اعلام علنی توحید و باطل بودن شرک را وظیفه خود دانستند و برای انجام این وظیفه قیام کردند و بعد از آن، در فرصت مناسب فرار کردند، ولی پیامبران موظف هستند علاوه بر اعلام توحید و ابطال شرک و آداب و رسوم جاهلی، به دعوت ادامه دهند و مقاومت ورزند و معلوم است که این وظیفه، بسیار خطرناک تر، سنگین تر و در نتیجه بزرگ ترین مصداق قیام و مبارزه است، چنان چه در روایت هم آمده است: برترین جهاد، گفتن کلام حق نزد امام ستمگر و جبار است. دوم مبارزه ضد استکباری انبیا: قیام و به دست گرفتن رهبری مبارزه برای تحقق بخشیدن به توحید و عدالت و ریشه کن ساختن حاکمیت جهل و خرافه و طاغوت است. خداوند پیامبران را برای تصدی امامت مردم در این مبارزه مقدس فرستاده است: (وما أرسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله…) (نسا: آیه ۶۴) ماهیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای اینکه به اذن خدا از او اطاعت کنند.

مظاهر طاغوت
پیروان شیطان مثلث شوم
زر و زور و تزویر

پیامبران منادیان و مدافعان حاکمیت و حکومت حق هستند که در مقابل حاکمیت و حکومت طاغوت موضع‌گیری می نمایند. طاغوت و استکبار، بزرگ ترین مظهر کفر و شرک است. استکبار به معنی خودبینی، خود را از بندگی برتر دانستن و اطاعت همه یا بعضی فرمان های خدا را دون شان خود دیدن و سرپیچی کردن است. هر مستکبری که از اطاعت فرمان خدا سرپیچی کرده و بدون اذن و دستور خدا، مردم را به اطاعت از فرمان خود بخواند، طاغوت است. طاغوتیان درخت طیب توحید را از زمینه وجود خویش کنده و در آن بوته خبیث شرک را کاشته اند . خود و پیروانش را به منجلاب فساد و تباهی می کشاند و سرانجام به جهنم وارد می کند: (یقدم قومه القیامه فأوردهم النار و یئس الورد المورود) (هود: آیه ۹۸) (فرعون) روز قیامت پیشاپیش قومش می رود و آنان را به آتش در می آورد و(دوزخ) چه ورودگاه بدی برای واردان است. اصل طاغوت و اولین مستکبر عالم، شیطان است که در برابر حق تعالی استکبار ورزید و خود را از سجده بر آدم برتر دید و امر خدا را در این مورد اجابت نکرد. بدین ترتیب از درگاه خداوند متعال رانده شد و رهبری طاغوتیان جهان را بر عهده گرفت و انسان را به پیروی از خود و استکبار و طغیان در برابر خداوند دعوت کرد. با توجه به تاکیدهای قرآن و انبیا الهی (ع)، پیروان شیطان در سه حوزه ظهور می کنند :

۱- جباران، طاغوتیان و ستمگران زورمداری که با قهر و غلبه، انسان ها را به بردگی گرفته و از عبودیت خداوند باز داشته اند. نمرود، فرعون وهمه جباران در طول تاریخ مصداق این چهره طاغوت هستند. (و تلک عاد جحدوا بایات ربهم و عصوا رسله و اتبعوا أمر کل جبار عنید) (هود: آیه ۵۹) واین (قوم) عاد بودند که آیات پروردگارشان را انکار کردندو فرستادگانش را نافرمانی کردند و به دنبال فرمان هر زورگوی ستیزه جوی رفتند.

۲- مترفان، ثروتمندان و خدایان زر و سیم که با اتکا به گنجینه های طلا و نقره، استکبار ورزیده و از اطاعت و بندگی خدا سرپیچی نموده و بندگان خدا را به خدمتکاری خویش می گیرند و همیشه در برابر پیامبران ایستاده و آنان را تکذیب کرده اند: (و ما أرسلنا فی قریه من نذیر الاقال متر فوها انا بما أرسلم به کافرون وقالوا نحن أکثر أموالا و أولادا…) (سبا: ۳۴-۳۵) در هیچ شهری هشدار دهنده ای نفرستادیم جز آن که و خوشگذرانان آنها گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شده اید، کافریم و گفتند: ما دارایی و فرزندانمان از همه بیشتر است.

۳- ملاء، کارگزاران و اشراف که صاحب مقام و منصب اند و به این جاه و مقام دل بسته اند و حاضر نیستند در کنار پابرهنگان و محرومان به بندگی خدا سر خم کنند و شان خود را برتر از آنان می دانند.

معمولا این سه مظهر طاغوت و استکبار برای استحکام حاکمیت خود و به بندگی گرفتن انسان ها و بهره کشی از آنان، دست در دست هم دارند. در تمام حاکمیت های طاغوتی، این سه چهره را می توان به وضوح یافت در حاکمیت طاغوتی، باسه وجه مواجهیم: فرعون، چهره جباریت و زورمداری که با قوه و قدرت خود جامعه انسانی را به بندگی گرفته و از آنان بهره می برد.

هامان، چهره ملا، کارگزاری و تزویرگری که با علم و تدبیر خود، جباریت خشن فرعونی را برای محرومان قابل تحمل جلوه می دهد و زمینه ساز و مجری حاکمیت فرعون است.

قارون، چهره مترف و زرمداری که شریان اقتصادی جامعه را به دست گرفته و برای دوام استثمار توده، دست در دست جبار و کارگزار نهاده و بدین گونه مثلث شوم زور و تزویر و زر) سه پایه خیمه طاغوت و استکبار گردیده اند وموسی(ع) برای مبارزه با این سه چهره طاغوت مبعوث می شود: (الى فرعون وهامان و قارون فقالوا ساحرکذاب) (غافر: آیه: ۲۴) به یقین موسی را با آیات خود و حجتی آشکار به سوی فرعون وهامان و قارون فرستادیم اما آنان گفتند: افسونگری شیاد است.

طاغوت ستیزی
پیامبران اولین پرچمداران مبارزه با طاغوت

پیامبران برای پروراندن درخت طیبهی توحید در زمینه وجود انسان ها و ریشه کن کردن بوته پلید شرک از آن مبعوث شده اند و در این راستا، استکبار و طاغوت ستیزی بارزترین وجه سیره آنان است. کفر به طاغوت و ایمان به خدا در جنب یکدیگر، نمود بارز چنگ زدن به ریسمان مستحکم و ناگسستنی خداوندی است. و از همین رو است که اولین دعوت همه پیامبران، فراخوانی به عبادت خداوند و دوری گزیدن از طاغوت ها است. (ولقد بعثنا فی کل أمه رولا أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت…) (نحل، آیه۳۶) در میان هر امتی فرستاده ای بر انگیختیم تا (بگوید: خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. پیامبران، خود اولین پرچمدار مبارزه با طاغوت ها بوده اند؛ زیرا طاغوت ها با به بردگی گرفتن انسان ها، غارت و چپاول حقوق عمومی، به استضعاف کشیدن آزادگان، قلع وقمع مبارزان، ایجاد تفرقه و تشتت و حاکمیت بخشیدن به جهل و خرافه، زمینه های رشد اعتقادات، اخلاق الهی و عمل صالح را از بین برده انسان ها را به سوی قهقرا سوق می دهند. رسالت پیامبران، واداشتن انسان به قیام برای محو و نابود ساختن مظاهر کفر و ظلم و ستم و ایجاد قسط و عدالت است تا در زمینه آن، اعتقادات پاک و فضایل اخلاقی و علمی رشد کند:

(لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط) (حدید: آیه ۲۵) به راستی پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و میزان را فرود آوردیم تا مردم به انصاف به پا خیزند (و برای تحقیق قسط و عدل و انصاف قیام کنند.)

قیام، نیاز به سلاح و تجهیزات دارد. لذا در ادامه آیه آمده: (… و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس ولیعلم الله من ینصره ورسله بالغیب…) (حدید: ۲۵) و آهن را که در آن برای مردم خطری سخت و سودهایی است، پدید آوردیم تا خدا معلوم بدارد چه کسی در نهان، او و پیامبرش را یاری می کند.

طاغوتیان نیز برای سرکوب قیام، به قهر متوسل می شوند و تنور مبارزه گرم می شود. و این میدان مبارزه، تنها میدانی است که در آن یک جبهه جز پیروزی و جبهه دیگر جز شکست ندارد:

(قل هل تربصون بنا الا احدى الحسنیین ونحن نتربص بکم أن یصیبکم ألله بعذاب من عنده أو بأیدینا فتربصوا انا معکم متربصون) ( توبه: ۵۲) بگو آیا برای ما جز یکی از دو نیکی را انتظار می برید؟ در حالی که ما انتظار می کشیم که خدا از جانب خودیا به دست ما عذابی به شما برساند. پس انتظار بکشید که ما هم با شما در انتظاریم.

نقش مردم در مبارزات انبیا
ابلاغ وحی بدون قید و شرط

از جنبه اول، پیامبران موظف به ابلاغ وحی و دعوت مستمر هستند، خواه مخاطبان، دعوت آنان را اجابت کنند یا نکنند؛ خوشایند آنان باشد یا نباشد، خوف و خطر عظیم داشته باشد که قطعا دارد یا نداشته باشد.

آنان موظف به ابلاغ وحی و دعوت به پذیرش توحید و نفی شرک هستند و اگر مخاطبان نپذیرفتند، بر آنان حرجی نیست و وظیفه خود را انجام داده اند: (و ما علینا الا البلاغ المبین) (یس: آیه ۱۷) (اگر نپذیرند) جز ابلاغ روشن پیام خداوند، وظیفه دیگری نداریم. وظیفه ابلاغ وحی هیچ قید و شرطی ندارد و در هر شرایطی هر چند بحرانی و خطرناک، بر پیامبر لازم است و باید تا آن گاه که خدا امر کرده، آنان را دعوت کند و بر دعوت خویش اصرار ورزد. نوح (ع) در مقابل مشرکان که اورا تهدید کرده و از دعوت به توحید نهی می کردند، این گونه اعلام می کند ای قوم من، اگر ماندن من (در میان شما) و اندرز دادن من به آیات خدا، بر شما گران آمده است، بدانید که من بر خدا توکل کرده ام. پس در کارتان با شریکان خود همداستان شوید، تا کارتان برشما ملتبس ننماید سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید. وهود(ع) می فرماید: من خدا را گواه می گیریم و شاهد باشید که من از آنچه جز او شریک وی می گیرید، بیزارم ! پس همه شما در کار من نیرنگ کنید و مرا مهلت مدهید!

البته پیامبران موظف به دعوت همه مردم بودند، ولی چون حاکمان و قدرتمندان تاثیر فراوان بر عامه مردم دارند و عامه معمولا پیروان آنان هستند، پیامبران دعوت خویش را متوجه حاکمان می کردند تا با اصلاح آنها بتوانند زمینه های اصلاح عمومی را راحت تر فراهم کنند. ابراهیم (ع) به سراغ نمرود می رود و بت ها بارزترین مظاهر شرک در جامعه را می شکند تا به طور طبیعی صدای دعوتش در گستره وسیع تری منعکس گردد و موسی و هارون موظف می شوند در اولین قدم به سراغ فرعون بروند و از همین جهت است که غالب پیامبران به خصوص پیامبران بزرگ در مراکز مهم علمی، فرهنگی یا سیاسی مبعوث می شدند: (وما کان ربک فلک القرى حتى یبعث فی أمهارسولایتلواعلیهم آیاتنا) (قصص، آیه۵۹)

پروردگار تو (هرگز) ویرانگر شهرها نبوده است تا (پیشتر) در مرکز آنها پیامبری برگزیند که آیات ما را برایشان بخواند. ابراهیم (ع) در مرکز حکومت نمرودیان، موسی در مصر و مرکز حکومت فرعونی، عیسی (ع) در بیت المقدس؛ مرکز دینی، سیاسی و حکومتی یهود و پیامبر اسلام در مکه؛ مرکز اعراب بدوی و واسطه مهم بین راه تجاری یمن شام ایران، مبعوث می شوند.

از جنبه دوم، وظیفه پیامبران دعوت مردم به قیام و مبارزه علیه طاغوت هاو مستکبران و تشکیل دادن حکومت و اقامه قسط و عدل است. لقد أرسلنارسلنا بالبنات و أنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط) (حدید: آیه ۲۵) به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند پیامبران وظیفه دارند مردم را به این قیام مقدس و حیات بخش دعوت کنند و آنان هم به حکم ایمان وظیفه دارند این دعوت حیاتبخش را اجابت کنند و به رهبری انبیا برای تحقق بخشیدن به حکومت عدل و ریشه کن ساختن ظلم و جور قیام کنند:

(یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول إذا دعائم لمایحییکم) (انفال: آیه ۲۴) ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر شما را به چیزی فراخواندند که به شما حیات می بخشد، آنان را اجابت کنید. اگر مردم دعوت انبیا را اجابت کردند، آنان وظیفه دارند رهبری را عهده دار شوند و حکومت تشکیل دهند و به اقامه قسط و عدل بپردازند، ولی اگر مردم این دعوت را اجابت نکردند، پیامبران اجازه ندارند به زور بر آنان حاکم شوند و آنان را به سوی سعادت دنیا و آخرت ببرند. آنان موظف اند دعوت را تکرار کنند و از اجابت مردم مایوس نشوند و در راه این دعوت هر خوف و خطری را بپذیرند.

این سخن نوح (ع) است: (رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا فلم یزدهم دعائی الا فرارا.. ثم انی دعوتهم جهاراثم انی أعلنت لهم و أسررت لهم اسرارا) (نوح: آیات ۵-۹) پروردگارا، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم و دعوت من جز بر گریزشان نیفزود. باز من به آنان اعلام نمودم و در خلوت و پوشیده نیز به ایشان گفتم تاریخ پیامبران نیز حاکی از آن است که آنان همگی برای تحقق بخشیدن به حاکمیت توحید و عدل و قسط قیام کرده اند و حتی مبارزات بعضی از آنان که مردم از آنان پشتیبانی کرده اند، نتیجه داده است و حاکمیت یافته اند:

(وکأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما و هنوا لما أصابهم فی سبیل الله وما ضعفوا وما استکانوا) (آل عمران: آیه ۱۴۶) وجه بسیار پیامبرانی که همراه او، توده های انبوه کارزار کردند و در برابر آنچه در راه خدا بدیشان رسید، سستی نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم نگردیدند. پیامبرانی مانند حضرت موسی، داود، سلیمان موفق به تشکیل حکومت شدند گرچه پیامبرانی مانند حضرت نوح و حضرت عیسی نیز یاور نیافتند و شرایط قیام و مبارزه و تشکیل حکومت بر ایشان میسر نگردید.

پیامبر اسلام و تشکیل حکومت اسلامی پیامبر اسلام از جمله پیامبرانی بود که دعوتش مورد اجابت قرار گرفت و تشکیل حکومت داد. آن بزرگوار در مکه مبعوث شد و بعد از مدتی دعوت انفرادی و پنهانی، مامور به دعوت علنی گشت. دعوت ایشان را مردم مکه اجابت نکردند، حتی قدرتمندان مکه به مبارزه با ایشان برخاستند و از هیچگونه ظلم و ستمی دریغ نورزیدند. تا این که در سال سیزدهم بعنت، پیامبر اسلام با دعوت و بیعت مردم مدینه، به مدینه هجرت نمود و اولین حکومت اسلامی را تشکیل داد و به مدت ده سال با تمام توان به دفاع از این حکومت نوپا در قبال هجوم های ممتد و سنگین دشمن پرداخت.

اما سرانجام در اواخر عمر آن حضرت، حکومت مدینه استحکام و استقرار یافت و بر سراسر شبه جزیره سیطره پیدا کرد. بعد از وفات رسول خدا (ص) گرچه رهبری حکومت از دست امام معصوم که شایسته ترین فرد برای تصدی حکومت بود خارج شد، ولی حکومت اسلامی کم و بیش و با افت و خیزهایی که داشت، ادامه یافت.

انقلاب اسلامی و رساندن حکومت به صاحب اصلی

متاسفانه بعد از خلافت و حکومت ظاهری امام علی، حکومت اسلامی به سلطنت تبدیل شد و این چنین بود تا در عصر حاضر به رهبری امام خمینی (ره) رهبر فقید انقلاب اسلامی که با اقبال و یاری عمومی مردم و حضور مستمر آنها، حکومت جمهوری اسلامی به عنوان ادامه دهنده راه و رسالت پیامبران در استکبار و طاغوت ستیزی و سعی در حاکمیت دادن به حق و عدل، شکل گرفت. نسل امروز وارثان این حکومت هستند، و وظیفه دارند آن را حفظ کنند، تا ان شالله صاحب اصلی اش حضرت بقیه الله (عج) ظهور کند و تحت زعامت و رهبری ایشان، حاکمیت حق و عدل را در سراسر گیتی تحقق بخشیم.

مهدویت در ادیان

مهدویت و آخر الزمان از جمله مباحث و مسایلی است که در ادیان مختلف مورد توجه قرار گرفته و آنچه در این میان حائز اهمیت است نوع نگاه به آخر الزمان می باشد.

در ادیان مختلف در نوع آینده نگری و توجه به فرجامی روشن از آینده بشریت مورد توجه است تمام ادیان الهی نسبت به حضور منجی و نجات دهنده ای در آخر الزمان اشاره می نمایند و در انتظار آن عصر می باشند که تمام علوم پیاده می شود، عدالت در تمام جهان محتوم می گردد، ظلم و استبداد، خدعه و فریب و نیرنگ، حیله و مکر و رنج و محنت رنگ می بازند و همه انسانها در جامعه ای متعالی به سوی کمال پیش می روند، جامعه ای که با ظهور خیر مطلق و منجی عالم بشریت بوجود می آید جامعه ای که دارای تمام امکانات است و در آن همه با هم و در کنار هم در آرامش مطلق کنار یکدیگر با صدق و صفا زندگی می نمایند اختلاف طبقاتی و تبعیض نژادی نه تنها وجود نخواهد داشت بلکه به ذهن ها نیز خطور نمی کند.

همه فرق اسلامی به اتفاق کلمه معتقدند که در آخرالزمان که تاریکی ها، ظلم و ستم و جهل و نادانی و فساد و تباهی جهان را فرا گرفته باشد، مردی از نسل علی (ع) و فاطمه (س) ظهور می کند و عدالت را در سطح جهانی در میان جهانیان می گستراند و به نقل متواتر شیعه و سنی نام او همنام پیغمبر اسلام است و کنیه اش هم کنیه آن حضرت است که تمام شیعیان و بسیاری از بزرگان و عالمان سنی مذهب بر این باورند که ایشان هم اکنون موجود می باشد و به علت مصلحت و عدم استحقاق مردم از دیده ها پنهان است و اکثر اهل سنت می گویند وی در وقت مقرر ظهور و به امامت و رهبری خلق خواهد پرداخت.

شیعه و زعامت و رهبری صاحب الامر(عج)

شیعه معتقد است که در عصر غیبت ایشان امام است که مقام ولایت و حاکمیت را نیز دارا می باشد ضمن اینکه زعامت و رهبری جامعه اسلامی را به آن بزرگوار اختصاص می دهند که وی از جانب خداوند صاحب امر واقعی است و لقب صاحب الامر وصاحب الزمان طبق نصوص صحیحه و اسناد معتبره که از رسول خدا رسیده از القاب خاصه ایشان می شیعه در طول تاریخ هیچ کسی را باشد.

 لذا اولی الامر واجب الاطاعه جز آن حضرت و کسی که با اطمینان کامل و با تشخیص آزاد و صحیح در خط او و دارای سمت نیابت عامه آن جناب از فقهای جامع شرایط علم و تقوی باشد نمی دانند و دیگران را غاصب مقام حاکمیت و رهبری خوانند و این امر خود یکی از خاصیت های وجودی آن بزرگوار می باشد که این عقیده خلا حاکمیت اسلامی را پر می کرده تا مجالی برای دعوی اولی الامر بودن آنان که به زور سرنیزه بر مسلمانان حکومت می کنند نگذارند و دیگر توسل به آن حضرت و استشفاء از او در مهام امور و مشکلات زندگی است و دیگر اینکه پیروانش او را منشاء برکات و خیرات دانند که تفصیل این اجمال در اخبار و احادیث و تاریخ شیعه کاملا مشهود است.

بشارت به ظهور منجی در قرآن

با یک بررسی هر چند اجمالی در کتب ادیان مختلف به این امر که همه آنها ضمن نوید به مومنین و پیروانشان، ظهور منجی عادل و عالمی را در آخر الزمان بشارت میدهند و اینکه شخصیتی بزرگوار در آینده تاریخ ظهور نموده و با حضور خود در جامعه سراسر فساد و تباهی، پاکی و صداقت و خیر و صلاح را برای مردم و خلق خدا به ارمغان می آورد گوشزد گردیده است و لذا هر کدام به نوعی خود را منتسب به این شخصیت عزیز می نمایند. در قرآن کریم به شکل مکرر به این امر اشاره شده است و همواره ضمن نوید به مومنین در جهت تحمل سختی ها و رنج ها و مصیبت ها، آینده ای روشن نمایان گردیده است. لذا خداوند متعال در سوره اسراء آیه ۸۳ می فرماید:

««قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا»»

«حق آمد و باطل رخت بربست و نابود گردید، یقینا باطل نابود شدنی است.»

لذا خداوند تبارک و تعالی در این آیه شریفه ضمن تضمین پیروزی حق بر باطل نابود شدن آن را مورد تأکید قرار می دهد، این یک قانون طبیعی الهی است که سنت خداوندی را بیان می دارد که هر جا حق آید باطل رفتنی است چون ماهیتا باطل ثبات ندارد مفسرین شیعه مظهر اصلی این آیه را حکومت حقه حضرت مهدی (عج) می دانند. در جای دیگری پروردگار قادر متعال می فرمایند:

««هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهر على الدین کله ولو کره المشرکون»» او کسی است که رسول خدا را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان را ناخوشایند آید. همچنین در سوره مبارکه نور آیه ۵۵ آمده است: وعد الله الذین آمنوا منکم و عملو الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم آمنا یعبدوننی لا یشکرون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون.

خداوند به مومنان و کسانی که کار نیکو کرده اند وعده داده که ایشان را در زمین خلیفه خودگرداند، چنان که کسانی که پیش از آنها بودند جانشین دیگران شدند و خداوند دین آنها را باز گستراند و هر آینه فرمانروا برای ایشان دینشان را که پسندیده آمده و ایشان را به جای ترس از دشمن ایمنی دهد در حالی که مرا بپرستند و به من شرک نورزند و آنان که بعد از آن کفر ورزند همانا نا فرمان و فاسقند بنا به آیات فوق، خداوند جامعه بشری را به یک منجی نوید داده و در کنار او بودن و در مسیر حرکتش قرار گرفتن را سفارش نموده است. بنابراین نوید از حضرت حق، دوستداران اعتلای بشری همواره منتظران عزیز هستند تا روزی دیگر آید و غصه سر آید و به همین خاطر آنها با چشمی پر امید در مسیر حرکت به سوی فردایی بهتر در انتظار به سر می برند و همواره در تلاش برای رسیدن به آن و مهیا نمودن لوازم آن می باشند.

آنچه در ادیان مختلف دیده می شود قائل بودن آنها به ناجی آخرالزمان است که نشان نوعی انتظار در همه ادیان و فرق مختلف می باشد. حال در عصر انتظار و غیبت امام عصر باید چه اندیشه ای داشت و جامعه را چگونه سر و سامان داد به همین جهت بررسی اجمالی بر اندیشه شیعه در عصر ماقبل ظهور (عصر غیبت) می تواند ما را رهنمون باشد تا در چارچوب های آن حرکت نماییم.

فراگیرسازی شناسی
فقها استمرار بخش نهضت

علمای شیعه در طول تاریخ، حرکت تحول بخش خود را به صورت جدی دنبال نموده اند. حرکت تلاش گرانه آنها به گونه ای بوده است که تشیع، عقایدو باورهای آن را فراگیر نموده است. این فراگیری در تحولات فکری و ساختار سازی اندیشه های متفکران جهان تأثیر پیشبرانه داشته است. فقها و عالمان ۶۰ گانه  شیعی از سال ۳۲۹ ق تا ۱۳۹۸ بدون انقطاع رهبری سطح کلان و استراتژیک جامعه شیعی را به عهده داشته اند. این رهبران و فقیهان دارای سه مشخصه ی اصلی و اساسی در هدایت اجتماعی بوده و می باشند ۱، کلان نگری ۲. همه جانبه نگری ٣. آینده نگری

هریک از این فقها به تنهایی رهبری جامعه تشیع را به عهده داشته اند. هرچند ممکن است به دلایل مختلف در یک مقطع زمانی ظاهرا فقهای متعددی به ولایت برسند، اما این مساله با وحدت ذاتی ولایت نقلا و عقلا در تعارض نمی باشد.

علمای شیعه همواره در تلاش بوده اند تا با دست یابی به حکومت و یا تأثیرگذاری بر آن به گونه ای حکومت داری کنند است. یعنی کسب قدرت سیاسی و اتمکن یافتن در دوران غیبت از عملکردهای اساسی فقها و مراجع شیعه او از غایت اهداف نهضت مرجعیت بوده است.

نهضت مرجعیت محوراصلی
هویت بخشی نهضت انتظار

نهضت مرجعیت به لحاظ ماهیت اعتقادی و سرزمینی دشمن به دو مرحله مبارزه داخلی و خارجی تقسیم می شودو در مرحله ی مبارزه خارجی به چهار مقطع مواجهه مستقیم، مواجهه فرهنگی غیر مستقیم، مواجهه سیاسی غیر مستقیم و مواجهه مستقیم و همه جانبه تقسیم بندی می شود. عملکرد عالمان و فقیهان شیعه باورهای فرهنگی و سیاسی را در جهان اسلام شکل داده است. صورت بندی و شکل دهی به حرکت های سیاسی و اجتماعی در جهان اسلام توسط فقها و سلسله ولایت فقیه موجب گردید تا ملت ایران با حرکت اسلام خواهانه خود تنها حکومت دین سالارانه را که بر مبنای اسلام ناب باشد پایه ریزی نماید. انقلاب اسلامی ایران در امتداد حرکت مستمر و در مسیر تکامل و تحول نهضت انتظار صورت گرفت. تلاش انقلاب اسلامی از ابتدای پیروزی بر تحقق اسلام ناب بوده است. اسلامی که دو ثقل اکبر (قرآن) و اصغر (اهل بیت) را توامان دارد. نهضت فقها و مراجع، مرکز ثقل تاریخ ایران و تشیع و محور اصلی هویت بخش نهضت انتظار است. نهضت انتظاره نهضتی مستمر، بدون انقطاع ودارای روحی یکپارچه و غایتی واحد که در دوران غیبت معصوم و دنبال نهضت انبیاء و اوصیاء بوجود آمد. نهضت مرجعیت در دوران غیبت، چهره دیگری از نهضت انتظار است.

ارزیابی منصفانه انقلاب اسلامی

با گذشت بیش از یک ربع قرن از انقلاب اسلامی، ارزیابی منصفانه ای ضرورت دارد. لازم است این ارزیابی منصفانه، جامع و کامل باشد. عواملی که برای ارزیابی انقلاب نیاز داریم، عبارتند از شناخت اهداف و تطبیق وضع گذشته و فعلی انقلاب نسبت به آن اهداف اما باید اشاره نمود که، انقلاب اسلامی یک پدیده اجتماعی است و این انقلاب از آن جایی که دینی و اسلامی بوده است باید هدف انقلاب را بر اساس آن ارزیابی نمود. از آنجایی که هدف اجتماعی دین، در اصل برقراری عدالت در حوزه اجتماعی می باشد، این امر خود سبب ایجاد معنویت در آحاد جامعه، می گردد. و به عبارتی رسالت انبیاء (ع) دو هدف داشته است، یکی عدالت و دیگری معنویت است.

هدف از انقلاب اسلامی نیز این دو بوده است. یعنی انقلاب اسلامی برای ارتقاء معنویت در جامعه و گسترش عدالت در حوزه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و مهمتر از همه، عدالت فرهنگی شکل گرفته است.

انقلاب اسلامی و ایجاد جامعه عدالت محور

از منظر دیگر می توان اهداف انقلاب اسلامی را بر مبنای ایجاد جامعه ای مبتنی بر عدالت و رهایی از استکبار دانست. موضوع و مسأله استکبار ستیزی در شناسایی اهداف انقلاب مساله ای بسیار مهم است.

حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه، استکبار را مهمترین انحراف بشر قلمداد می کند. حضرت در خطبه قاصعه می فرمایند: خداوند عزت و کبریا را مخصوص به خود گردانیده است و برای هر کس که بخواهد در این دو صفت با خدا منازعه کند، لعنت قرار داده است. در معارف اسلامی آمده است خدای متعال دو وصف عزت و کبریا را وسیله آزمایش مخلوقات خود قرار داده و در حقیقت برای تمییز اهل تواضع و اهل کبر، خداوند این دو صفت را خاص گردانیده است.

شیطان اولین مخلوق بوده است که تکبر و استکبار ورزیده است و به همین سبب از بهشت اخراج گردیده است و هم او بود که انسان ها را به استکبار و تکبر ورزیدن وسوسه نمود.

تاریخ حاصل تضاد بر مسئله استکبار

از این مساله بود که در جریان انسانی در نوع بشر شکل گرفت جریان هایی که در نوع بشر براساس استکبارطلبی و استکبارستیزی شکل گرفت، اساس شکل دهی به تاریخ شد. به گونه ای که روند تاریخ و بررسی مراحل مختلف آن را در این چارچوب می توان مورد بررسی قرار داد. بشرتا جایی که به استکبار نزدیک بود از مسیر شایسته و بایسته اش دور گردید. بر این اساس می توان گفت که تاریخ حاصل تضاد بر مسأله ی «استکبار» می باشد. نگرش به این مسأله به گونه ای است که دو خط و جریان انسانی در میان بشر شکل گرفت.

۱- جریان و خط عبودیت که همان جبهه حق می باشد و توسط انبیاء الهی (ع)، ائمه اطهار (ع) و اوصیاء الهی رهبری می شود.

۲- جریان و خطاستکباری، که همان با تعابیری همچون طاغوت و مستکبران در قرآن و کتب ما از آن یاد می شود، در حقیقت این جریان استکبار است که تشکیل دهنده جبهه باطل می باشد.

ما برای شناخت انقلاب اسلامی نیاز داریم که به این معارف نگرش جدی داشته باشیم، یعنی بایستی خط سیر دین و مسیر نهضت انبیاء (ع) و استمرار آن در امامت و زعامت را دنبال نمائیم تا بتوانیم اهداف انقلاب و نهضت انتظار را درک نماییم. هدف انبیاء الهی (ع) در حقیقت حاکمیت دین و تحقق احکام الهی برای ایجاد جامعه ای متعادل مبتنی بر عدل و گرایش انسان ها به معنویت و پرستش خداوند و بندگی او می باشد، در حالی که از کبر و خودپرستی دوری نمایند. در مقابل ایشان، جریان باطل به دنبال خارج کردن انسان و جوامع انسانی از مسیر حدود و احکام الهی و نقض قوانین و ضوابط الهی میباشد، که تلاش آنها برای تحقق جامعه ای مبتنی بر هوی و هوس ها می باشد که با بدعت گذاری مقررات الهی را نادیده گرفته و کم رنگ نمایند. این دو جریان برای رسیدن به دو هدف متقابل، دائما و در طول تاریخ یکدیگر را به مقابله طلبیده اند و حاکمیت بر سرنوشت بشر و به عبارتی قدرت سیاسی در طول تاریخ میان انبیاء و مستکبران دست به دست شده است.

سیره پیامبر اعظم

در بررسی این سیر تاریخی، وقتی به دوران اسلام و پیامبر اعظم میرسیم می توانیم مشاهده نماییم که در سیرهای ایشان نیز همین مساله مورد توجه قرار گرفته است. لذا سیره پیامبر اسلام (ص) را در این خصوص می توان بر سه پایه ی ذیل شناخت:

اول، کسب قدرت سیاسی حتی اگر در ابتدا محدود به یک شهر و یا منطقه ای محدود باشد.

دوم، اقدام برای گسترش دولت حق که پیامبر اکرم (ص) با ارسال نامه ها و ارتباط هایی که با قدرت های عصر خود بر قرار نمود، آنها را به حق و رعایت اصول حقیقت و الهی دعوت کرد. این خود یکی از اساسی ترین مسایل در حکومت سیاسی حق محور و الهی می باشد.

سوم، زمینه سازی فرهنگی و اجتماعی برای حاکمیت یافتن و پذیرش حاکمیت حق و دولت حق از طریق انتقال «فرهنگ انتظار» یعنی ظهور دولت حق و چارچوب های حق محورانه بود.

حکمت انتظار

سیره ائمه معصومین (ع) نیز جدای از روش و سیره پیامبر (ص) نبوده است، و به عنوان تداوم بخش حرکت انبیاء مورد توجه قرار گرفته است. این مساله پس از دوران غیبت کبری در شیعه به عنوان خط اصلی شیعه نیز تداوم داشته است. در حقیقت «حکمت انتظار» که در حقیقت زیر بنای اصلی و پایه بنیادین تفکر شیعه در دوران غیبت کبری محسوب شود، در معنای اصلی خود، مفهومی جز «انتظار ظهور دولت پایدار و فراگیر و زمینه سازی برای این ظهور» ندارد.

تمام فعالیت های متنوع شیعه در روند تاریخی، نه فقط اقداماتی پراکنده و تدافعی نبوده است، بلکه همین فعالیت ها در مجموع به صورتی هماهنگ و هم بسته و به صورت نهضتی عظیم، حرکتی مستمر، پویا و مرتبط شکل گرفته است که، نهضت اتشیع در زمان غیبت است و مراجع فقها و علمای شیعه آن را رهبری کرده اند.

خصوصیات نهضت شیعه یا همان نهضت انتظار، پویایی، استمرار و تداوم بوده است که هیچ انقطاعی را نمی توان در آن مشاهده نمود. روح یکپارچگی در آن نشان از غایتی واحد دارد که در دوران غیبت معصوم (ع) در جریان بوده است. این نهضت در حقیقت اصل و اساس مرکز ثقل حرکت تاریخی جهان به صورت عام و ایران اسلامی و همای مناطق شیعی به شکل خاص می باشد.

انقلاب اسلامی نقطه عطف حرکت پویایی نهضت انبیاء
نهضت انتظار در واقع هویت بخش ملیت ما می باشد. لذا بایستی انقلاب اسلامی را در این چارچوب مورد بررسی قرار داد. انقلاب اسلامی نقطه عطفی در حرکت پوپایی نهضت انبیاء الهی (ع) و استمرار آن در نهضت ائمه تا دوران غیبت می باشد که پس از آغاز دوران غیبت تا ظهور مجدد حضرت ولی عصر (عج) در جریان زعما تداوم خواهد داشت.

در ارزیابی انقلاب باید عنوان نمود که مهمترین دستاورد انقلاب، مواجهه با استکبار داخلی و خارجی بوده است. البته دستاوردهای دیگری نیز وجود داشته است که باید مورد توجه قرارگیرد.

انقلاب اسلامی هر چند به پیروزی رسید اما برای تحقق اهداف خود راه بسیار طولانی را در پیش روی دارد، زیرا بایستی نظام اسلامی را با ایجاد یک نظم مبتنی بر عدالت اسلامی دنبال نمود. منظور از نظام اسلامی مبتنی بر نظم اسلامی، قالب ریزی یک نظام در چارچوب های اسلامی و الهی است. که رکن مرکزی آن ولایت الهی و پذیرش آن در همه ی جوانب می باشد.

انقلاب اسلامی، انقلابی با محتوای دینی است که تلاش دارد دین را در عرصه ی اجتماعی و زندگی وارد عمل نماید. انقلاب در حقیقت بر عدم توانایی دین در صورتی می تواند خط بطلان بکشد، که کار آمدی دین را به اثبات برساند.

انتظار نگهبانی ایمان

یکی از ابعاد عظیم تکلیف حساس و بزرگ در روزگاران غیبت و انتظار، حفظ دین، و نگهبانی مرزهای عقیدتی و حراست از باورهای مقدس است که جامعه منتظر نباید در این باره که امری عظیم است سستی و کاهلی روا بدارد. حفظ و گسترش اعتقاد دینی، و شناخت درست اعتقادی و عملی که وسیله تشخیص حق از باطل است در انتظار مفیدتر ولازم تر است و این به خاطر آن است که دارندگان عقیده و عمل در مسایل و حوادث پیش از ظهور و عصر انتظار گم نمیشوند و دچار تردید نمی گردند. منتظران واقعی از نظر خردمندی بصیرت، اعتقاد و اخلاص چونان قندیل های روشن توصیف شده اند، و به همین خاطر است که امام صادق (ع) می فرمایند: یاران مهدی، مردانی اند پولاد دل، و همه وجودشان یقین به خدا، مردانی سخت تر از صخره ها، اگر به کوه ها روی آرند، آنها را از جای بر می کنند، درفش پیروزگر آنان به هر شهرو دیداری که روی گذارد، آنجارا فتح کنند. آنان دعا خوانان شب و شیران روزند و آنانند گوش به فرمان امام خویش، و چنان شعله های فروزانند، ودل های منور آنان بسان قندیل های نوردر سینه هایشان آویخته است.

اگر روزگار انتظار روزگار فتور و سستی بود و انسان وظایف چندانی نداشت، باید تکلیف برداشته می شد و باید در تعالیم پیشوایان، سخن از چنگ زدن به دین و ریسمان الهی، رعایت تقوی و پارسایی و حفظ خط مکتب و امامت گفته نمی شد اما چنین نیست، بلکه احکام خداوند به قوت خود باقی است و حوزه تکلیف محفوظ می باشد و لذا بر توجه به دین و آویختن به آن تاکید فراوان گردیده است.

از ویژگی های انسان منتظر، دینداری و دیانت پیشگی می باشد. لذا در دوران غیبت انسان بایدبا مواظبت بیشتربه امر دین خود بپردازد و از هر گونه سستی، انحراف و فتور دوری نماید. منتظران مهدی (عج) در طول تاریخ انتظار خود در طلب جامعه آرمانی هستند، جامعه آرمانی منتظران سرشار از شادی و نشاط، مملو از عدالت و راستی، صداقت و صفا می باشد که انتظار هر چه به درازا بیانجامد پایداری در آن موج می زند و آفاق مقاومت در راه آرمان بزرگ مصلح گسترده تر است.

چشم به راه منجی و مصلح بودن دست بر دست گذاشتن نیست بلکه دست در دست هم نهادن برای هر اقدامی در جهت صلاح و نیکی و اصلاح جامعه است به موجب عنصر انتظار باید در حرکت اصلاحی مدام تلاش نمود و حماسه های دینی و احیاگری را انجام داد و به همین خاطر است که انتظار دعوت به نپذیرفتن است نه پذیرفتن.

نپذیرفتن باطل و اهلش نپذیرفتن ستم، فقر، جهالت، بردگی و ذلت، لذا انتظار نشانه و سمبل بنیادگر مقاومت در برابر باطل، ستم و هر ستمگری می باشد. مجاهدت های خستگی ناپذیر و خونین شیعه همواره گواه این امر است که در این مکتب هیچ گونه سازش و سستی وجود ندارد و به این خاطر انتظار حرکتی فعال، پویا و دائمی است تلاشی در جهت غلبه فرد بر جهل، تحقق حق پیروزی عدالت بر بی عدالتی و خود رایی است کوششی مدام در مراقبت بر رفتارهای فردی و اجتماعی است و پیروزی بصیرت و زمان آگاهی بر نادانی و کوربینی و نابینایی است.

نتیجه: انتظار در جامعه بشری به صورت عام و در تشیع به شکل خاص معین کننده چشم اندازهایی است که در حیات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و معیشتی مورد توجه قرار می گیرد. مشخصه های انتظار مندی جامعه در دو عنصر ذیل دیده می شود.

۱- امیدواری: جامعه منتظر، جامعه ای است که به آینده ای درخشان و فرجامی نیک اعتقاد دارد و این اعتقاد سبب می شود که نا امیدی از آن جامعه رخت بربندد و امیدواری در بین افراد و حوزه ها عینیت یابد. تلاش و سخت کوشی را سرلوحه خود قرار می دهد و به این دلیل مشکلات و سختی ها از مسیر آن کنار رفته و حل می گردد.

پس اگر نامیدانه زانوی غم در بغل، رنجیده خاطر ونگران، کنج عزلت برگزینیم و چشم به راه باشیم، عملی عبث و بیهوده انجام داده ایم. لذا عزلت نشینی و بسط گزینی از مشخصه های جامعه منتظر و فرجام خواه نیست. این گزاره ها از علامت های جامعه پوچ گرا و شخصیت های نهلیست دیده می شود.

به همین سبب فرد منتظر همچون کوهی مقاوم در مسیر مشکلات قرار می گیرد و همواره به پیروزی وموفقیت دلبسته و در تلاش مداوم است.در طریقت و شیوه کسانی که چشم به راه داشته و دست از پای نمی دارند سر به راه دادن معنی و مفهوم دارد، یعنی تلاش بزرگ و دائمی و دارای حد و مرزی به درازای تاریخ و به بلندای همت پس در مسیر یافته ها حرکت می نمایند و در مسیر عبور از گلستان نعمات الهی به هر گل می رسند او را می بویند شایداز معشوق خود نشان بیابند.

۲ دائم القیام: کسانی که منتظر پیشوایی هستند که بیاید و ستمگران را براندازد، و از جمله القاب آن امام «قائم» است. دائم القیام هستند و این را تمرین می کنند یعنی انسان منتظر هر گاه نام مبارکش را می شنود قیام می نماید و بر می خیزد و این خیزش حرکتی است که ضمن احترام و تجلیل گوشزد نمودن دائم القیام بودن در محضر قائم است و نشانه آن که منتظر به گونه ای عمل می نماید که هر لحظه آن منتظر که محبوش از راه رسید و ظهور و بروزش نمایان گردید آمادگی در خدمت بودن و انجام وظیفه را داشته باشد. این آمادگی افراد برای قیام است که آنها را در مبارزه و جهاد در راه تحکیم موازین به حق اصرار می دارد لذا ممکن است علت اینکه قائم از صفات و کنیه های مصلح بزرگ و منجی عالم بشریت است به این سبب باشد که دستوری است برای آمادگی کامل و همیشگی، برای رهروان راه ایشان و فراهم نمودن مقدمات نهضت جهانی ایشان و اینکه در صف پشتیبانی از ایشان قرار گیرند، به همین جهت است که فعالیت مثبت در سیر حرکتی و متحولانه حرکت جامعه منتظر است.

جامعه ای که انتظار دارد، حرکت، تلاش و پویایی دارد امید دارد فعال است. سر زندگی و امیدواری از شاخصه های جامعه منتظر است که این صفت در لایه های مختلف اجتماعی و در سطوح مختلف آن ریشه دوانده است.

« وانتظر ظهورک و ظهور الحق على یدیک» مهمترین کارکردهای این بینش در شرایط کنونی از این قرار است:

۱- شناخت عصر و زمانه خود و آگاهی به قرائت های غلط، ناقص و بیگانه از این عصر

۲- شناخت صف بندی اصلی مبارزه و تمیز آن از صف بندیهای کاذب و القائی

۳- شناخت روشهای درست مبارزه و بازشناسی این روشها از شیوه های آلوده و آمیخته با عادتها و سنتهای نو شده و تغییر شکل یافته جاهلیت مدرن

دکمه بازگشت به بالا