هدف، سیبل مقابل

محمدحسین فروغی

روش درسنامه نویسی(۳)                                                                                                                      

در بخش اول از روش درسنامه نویسی، سرفصل‌هایی چون تعیین موضوع، تعیین مخاطب، تعیین سبک، تقسیم‌بندی متن و… به طور گذرا مورد گفتگو قرار گرفت و قرار شد در سلسلۀ این یادداشت‌ها، هر یک از این بخش‌ها و عناوین را به طور مفصل و مستقل مورد بررسی قرار دهیم. این وعده در شمارۀ قبل با گفتگو پیرامون «تعیین موضوع» در قدم اول، محقق شد؛ اما آنچه در این شماره از آن سخن خواهیم گفت، «الزامات تعیین مخاطب» است.

هدف؛ سیبل مقابل!

اگر تا به حال برای تمرین و یا مسابقۀ تیراندازی به باشگاه تیراندازی و یا میدان تیر رفته باشید، دیده‌اید که به هر یک از افراد حاضر، سیزده عدد فشنگ داده می‌شود. این سیزده عدد فشنگ، باید در دو نوبت به سمت سیبل یا همان هدف، شلیک شود؛ یکبار سه تیر و بار دوم، ده تیر. اصطلاحاً به سه تیر اول «تیر قِلِق» می‌گویند. حکمت تیرهای قِلِق این است که تیرانداز می‌تواند با استفاده از آنها، به یک نکته طلایی دست پیدا کند: «آیا هدف را درست انتخاب کرده‌ام؟». این همان نکته‌ای است که فرماندۀ میدانِ تیر هم پیش از فرمان شلیک، آن را به شما گوشزد می‌کند: «هدف؛ سیبل مقابل!». بنابراین برای همۀ کسانی که اهل شکار و یا به طور کلی تیر اندازی هستند، روشن است که اولین قانون در این فن، عبارت است از «تعیین هدف و تمرکز بر روی آن».

درسنامه‌نویسی بی‌شباهت به تیراندازی نیست. شما هدفی دارید به نام «مخاطب» و قرار است درسنامه را متناسب با نیاز و اقتضائات او، تنظیم و مرتب کنید. حالا تصور کنید که شما مخاطب خود را درست نشناخته باشید و یا نتوانید برای انتقال مفاهیم، بر او تمرکز کنید، طبیعتاً هرگز نخواهید توانست درسنامۀ خوب و مناسبی را تولید نمایید.

یک مثال

حرفم را با یک مثال روشن‌تر بیان می‌کنم: از شما خواسته‌اند پیرامون سرفصلی با عنوان «دشمن» و موضوعات ذیل آن، درسنامه‌ای را تولید کنید. طبیعتاً اگر مخاطبین شما دانش‌آموزان ابتدایی و دورۀ اول متوسطه باشند، درسنامۀ شما باید از نظر محتوا و شکل، ساده‌تر از درسنامۀ تولیدی برای دوره‌های بالاتر باشد. یعنی برای مخاطب نوجوان، باید از اطلاعات کمتر و مثال‌های بیشتر بهره گرفت و انواع دشمن را در قالب‌های محسوس و عینی‌تر توضیح داد. در این نوع درسنامه، به دلیل اقتضائات سنی مخاطب، حتی شما مجاز خواهید بود از محتواهای تکراری استفاده کنید. در مقابل نسبت به مخاطب جوان و بزرگسال، باید از محتواهای بیشتر و همچنین با رویکرد تحلیلی، بهره بگیرید. در این نوع درسنامه، حرف‌های تکراری و پیشتر گفته شده و دوری از نوگرایی، زحمات شما را بی‌اثر خواهد کرد. خلاصه اینکه به قول ملای رومی:

چون که با کودک سر و کارت فتاد

پس زبان کودکی باید گشاد

و به قول سعدی شیرازی:

حکایت بر مزاج مستمع گوی

اگر خواهی که دارد با تو میلی

یک اصل

این همان اصلی است که حتی خدای متعال نیز در برنامه‌ریزی برای بعثت انبیا و هدایت مردم -علی رغم اتصال وحیانی- به آن توجه کرده و بر همین اساس برای هر قومی، رسولی از میان خودشان انتخاب کرده است که هم‌زبان و هم‌فرهنگ ایشان باشد تا نسبت به مخاطب خود، دچار ابهام و اجمال نباشد و از چم و خم ارتباط با آنها، آگاهی داشته باشد. این همان اصلی است که رسول خدا (ص) بدان اشاره می‌کند: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى‏ قَدْرِ عُقُولِهِمْ‏»(۱)؛ همانا ما انبیاء مأمور شده‌ایم تا مردم را به قدر درک و فهمشان مورد خطاب قرار دهیم. در بیان امیرالمؤمنین علی (ع) نیز، این‌گونه منعکس شده است: «أَحْسَنُ الْکَلَامِ مَا لَا یَمُجُّهُ الْآذَانُ وَ لَا یُتْعِبُ‏ فَهْمُهُ‏ الْأَذْهَان»(۲)؛ بهترین سخن آن است که برای گوش‌ها ناخوشایند و درک آن برای فهم مردم، سخت نباشد.

بنابراین تعیین مخاطب، معیار مهمی در انتخاب زبان و شیوۀ ارائۀ درسنامه و حتی انتخاب موضوع است. در بسیاری از موارد، شما پس از تعیین مخاطب، به سادگی می‌توانید عناوین اصلیِ دغدغه‌مندیِ آنها را پیدا کرده و تمرکز خود را بر روی آنها بگذارید. برای مثال وقتی می‌دانید مخاطبان درسنامۀ شما، دختران دبیرستان‌های یکی از مناطق شمال شهر تهران هستند، با جستجویی کوتاه از مسئولین آن منطقه، می‌توانید لیستی از اهم دغدغه‌های موجود در جامعۀ هدف خود را شناسایی و بر اساس آن درسنامۀ خود را تولید کنید. ناگفته نماند همواره دغدغه‌هایی وجود دارد که میان چند جامعه هدف و یا همۀ آنها مشترک است. در این صورت، شما باید دغدغۀ واحد را با زبان و زوایای مختلف برای مخاطبین گوناگون، طرح کنید؛ همان‌گونه که در مثال «دشمن» بیان شد.

معیارهای دسته‌بندی مخاطب

شما می‌توانید مخاطبین خود را به شیوه‌های گوناگون و با معیارهای مختلف، دسته‌بندی کنید. در جدول زیر مخاطب شناسی نگارنده، نسبت به مخاطبین در یکی از شهرهای شمالی ایران درج شده است:

پس از تعیین مشخصات کلی مخاطب و بر اساس فاکتورهای نیاز، تمایلات، ظرفیت و شرایط مکانی و زمانی، موضوع «راه‌های حفظ تازگی و طراوت» برای تولید درسنامه انتخاب شد. در پایان و برای نمونه، شروع دو درسنامه با دو مخاطب متفاوت، یعنی دانش‌آموز و دانشجو را بر اساس یک موضوع واحد، ملاحظه بفرمایید.  

من و کتابام!

مخاطب: نوجوان

[اگر درسنامه در کلاس درسی برگزار می‌شود، مربی از دانش‌آموزان بخواهد که کتاب‌های درسی خود را روی میز بگذارند و اگر در محیطی غیر از مدرسه برگزار می‌شود، با مثال‌های دیگر، مثلاً پیراهن یا گوشی همراهشان، این بحث را توضیح دهد.] بچه‌ها! یه نگاهی به کتاب‌های درسی‌تون بندازید؛ به جلدش، به صفحاتش. یه سؤال: این کتاب از روزی که خریدید، همین شکلی بود؟ حس شما چی؟ حس شما نسبت به این کتاب، از اول مثل همین حسی بود که الآن دارید؟ یادتون میاد چطور با دقت کتاب‌هاتون رو جلد می‌کردید؟ روزهای اول با چه دقتی سعی می‌کردید مرتب توی کتاب‌هاتون بنویسید؟ اگر یه غلط املایی پیدا می‌شد، خط می‌زدید یا پاک می‌کردید؟ چرا ما وقتی کتاب‌هامون رو تازه و نو خریدیم، مراقبشون هستیم؛ اما بعد از یه مدتی، آروم آروم اون حس‌های خوبمون رو از دست می‌دیم؟ مثلاً کنار سفرۀ غذا وقتی داریم آبگوشت می‌خوریم، بدون توجه کتابمون رو باز می‌کنیم و بی‌خیال کثیف شدنشون هستیم؟ یا حتی وسط اتاق کتابهامون رو می‌ریزیم و برامون مهم نیست اگر کسی روشون پا بذاره یا داداش و خواهر کوچیک‌ترمون، اون رو پاره کنه؟ راستی چرا ما اینجوری می‌شیم؟!

راز تازگی و طراوت

مخاطب: دانشجو

آغاز هر چیزی طبیعتاً با تازگی و طراوت همراه است که این تازگی و طراوت، به مرور زمان جای خودش را به کهنگی و فرسودگی می‌دهد. ترم اولی که آدم وارد دانشگاه می‌شود، برنامه‌ریزی مرتب و خوبی برای خودش دارد و فکرهای بزرگی می‌کند؛ اما بعد از مدتی، حس بدِ تکراری شدن به سراغ آدم می‌آید و آدم می‌گردد تا کارهای تازه و جدید انجام دهد. به قول معروف: «لکل جدید لذه»؛ تا چیزی جدید است، لذت بخش است. آنهایی که کلاس‌های ورزشی رفتند، می‌دانند که منظور ما دقیقاً چیست. روزهای اول، سر ساعت و با لباس‌های مرتب و رعایت رژیم غذایی حاضر هستند؛ اما بعد از مدتی به این کار شک می‌کنند و بعد هم تمام! مارکسیست‌ها معتقدند این فرسودگی، در ذات جوامع و آدم‌ها است و آنها چه بخواهند، چه نخواهند، دچار این عارضه می‌شوند؛ اما اسلام با یک قانون عقلی، این حرف را رد می‌کند. اسلام می‌گوید برای هر معلول، علتی وجود دارد؛ شما اگر کهنه می‌شوید، حتماً علتی دارد. باید علت را پیدا و برطرف کرد، تا معلول هم از بین برود.

پی‌نوشت‌ها:

(۱) اصول کافی، ج۱، ص۲۳٫

(۲) عیون الحکم و المواعظ، ص۱۲۶٫

دکمه بازگشت به بالا