داستان محاکمۀ گالیلئو گالیله در دادگاه تفتیش عقائد، به خاطر نفی این گزارۀ به ظاهر دینی که «زمین مرکز عالم نیست» آن قدر مشهور است که نیازی به بازروایت آن نیست؛ اما از میان همۀ این گفتوگوها، یکی از سخنرانیهای کمتر شنیده شدۀ گالیله، میتواند شروع خوبی برای این یادداشت باشد. او میگوید: «بزرگان کلیسا، همواره به ما گفتهاند که بزرگترین نعمتی که خداوند به انسان عطا کرده، عقل است؛ اما هر بار که میخواهیم مطلبی با رجوع به عقل بفهمیم، در مقابل ما ایستند!» گالیله حرف خود را با این مثال توضیح میدهد که: «این کار، مِثل آن است که من ساعتی را به عنوان هدیه به شما بدهم و بعد از شما بخواهم که این ساعت را به مچ خودتان ببندید، اما وقتی خواستید زمان را بفهمید، نباید از آن استفاده کنید؛ بلکه باید از دیگری بپرسید. من ظاهراً به شما هدیهای دادهام، اما در حقیقت، شی سنگینی را همراه شما کردهام که جز آزار و اذیت، نتیجهای برایتان ندارد».
داستان برخورد کلیسا در ابتدای قرن ۱۷میلادی با عقلانیت، داستانی نیست که در آن بازۀ زمانی از تاریخ، منجمد شده باشد؛ بلکه داستان گفتمان خطرناکی است که از آغاز پیدایش بشر(۱) به شکلهای گوناگون، در جریان بوده و تاکنون نیز ادامه دارد: گفتمان جاهلیت در برابر گفتمان عقلانیت.
اما گفتمان جاهلیت برای غفلت از نگاه به ساعتِ عقل، چه راههایی را در طول تاریخ تجربه کرده و برای جبهۀ جاهلان تجویز میکند؟
در قرآن کریم یکی از مهمترین عناصر گفتمان جاهلیت، استناد به «گفتار و رفتار پدران» معرفی شده است. نمونههای زیادی از این گفتمان را میتوانید ذیل عنوان «وَجَدنا» در قرآن کریم ببینید. مخالفین ابراهیم، یکی از مهمترین دلایل سبکِ زندگیِ مشرکانۀ خود را، منطقی به نام «رفتار پدرانمان» میدانستند.(۲) مخالفین موسی به او میگفتند: تو میخواهی ما را از چیزی که پدرانمان بر آن بودند، رویگردان کنی؟(۳) و مخالفین رسول خدا نیز دلیل اقدامات زشت خود را اینگونه مستدلّ میکردند: «پدران خود را بر آن یافتیم».(۴) در همین راستا، این گزارش قرآن کریم که حاکی از ثابت بودن این عنصر در گفتمان جاهلی است، بسیار قابل توجه است: «در هیچ شهرى پیش از تو هشدار دهندهاى نفرستادیم، مگر آنکه خوشگذرانانِ آن گفتند: «ما پدران خود را بر آیینى [و راهى] یافتهایم و ما از پى ایشان راهسپاریم».(۵)
یکی دیگر از عناصر گفتمان جاهلیت، که در قرآن و روایات به آن اشاره شده، پرداختن عامدانه به حواشی، برای در امان ماندن از گزندِ تلخِ حقیقت -که ره آوردِ عقلانیت است- میباشد. یکی از این حواشی، مسئلۀ «تمکّن مالی» است. دشمنان نوح یکی از دلایل ایمان نیاوردن خود را، فقر اطرافیان نوح میدانستند. آنها به صراحت نوح را دروغگو مینامیدند و اینگونه استدلال میکردند: «ما تو را جز بشرى مثل خود نمىبینیم، و جز [جماعتى از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمىبینیم کسى تو را پیروى کرده باشد، و شما را بر ما امتیازى نیست، بلکه شما را دروغگو مىدانیم.»(۶) فرعون در پاسخ استدلالات موسی و هارون که با لباسهای پشمین و فقیرانهای برای دعوت او آمده بودند، اینگونه پاسخ میدهد: «آیا از این دو، در شگفت نیستید که با من در باب بقاى عزّت و سلطنتم شرط مىکنند و خود چنانکه مى بینید در عین بینوایى و خوارى هستند. چرا دستبندهاى زرین به دستهایشان آویخته نیست؟»(۷) مشرکان مکه نیز، شرط ایمان آوردن به رسول خدا را دور شدن افراد فقیر از اطراف ایشان میدانستند. شرطی که با این بیان خدا خطاب به رسول گرامی، رد میشود: «و کسانى را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مىخوانند -در حالى که خشنودى او را مىخواهند- مران!»(۸)
از سوی دیگر، منطق قرآن کریم در برخورد با عقاید و تفکرات گوناگون، منطقِ «قضاوت عاقلانه» است. جالب اینجا است که در بیان قرآن کریم، کسانی که با این منطق به بررسی آرا و نظرات میپردازند، علاوه بر اینکه با وصف «هدایت شده»(۹) مورد تحسین قرار گرفتهاند، از ایشان با نام «صاحبان مغز»(۱۰) هم یاد شده است: «آنها کسانی هستند که به سخن گوش فرامىدهند و از بهترین آن پیروى مىکنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان».(۱۱) و جالبتر اینکه قرآن کریم، خردمندان را منحصر به این دسته از افراد کرده است.(۱۲)
بگذارید سری هم به زمانۀ خودمان بزنیم. امروز هم اگرچه گاهی منطق «گفتار و رفتار پدران» و «تمکّن مالی» بر منطق «قضاوت عاقلانه» غلبه پیدا میکند، با این حال علاوه بر کاربرد عناصر قدیمی، شاهد عناصر دیگری نیز در گفتمان جاهلی هستیم. فراگیری رسانههای مجازی، دستیابی به اخبار -حتی کوچکترین آن- از هر کجای جهان -حتی دورافتادهترین مناطق آن- را به سادگیِ لمسِ صفحۀ شیشهایِ گوشیهای همراه، برای افراد مختلف امکانپذیر کرده است. این مهیا بودن زمینۀ انتقال اطلاعات، کاربران را قانع میکند تا با دلایل و توجیهات گوناگون، به انتقال (فوروارد کردن) اخبار از اینجا به آنجا بپردازند. طبیعی است که این سرعتِ در انتقال، که با نوعی سرگرم شدن نیز همراه است، شخص را بیتوجه به مسئولیتهای مرتبط با آن میکند. یکی از این مسئولیتها، سنجش عقلانی پیامهایی است که توسط افراد ردّ و بدل میشود. از آنجا که شخص نمیتواند برای هر گزارۀ ارسالی، زمانی را نیز به اعتبار سنجی آن اختصاص دهد، دست به انتخاب میزان و معیار جایگزین میزند. نتیجه آن میشود که در بسیاری از موارد، منطق «خودم شنیدهام»، جایگزین قضاوت عقلانی میشود. به عبارت دیگر، امروز هم ساعت عقل بر بدن انسان سنگینی میکند، اما با جایگزینهای جدیدی که یکی از مهمترین آنها، عبارت «خودم شنیدهام» و ملحقات آن مثل «فلانی گفت»، «همه شنیدن» و… است. حالا با این نگاه، یک بار دیگر سری به فضای مجازی بزنید؛ شما هم با ما موافق خواهید شد که گفتمان خطرناک جاهلیت که از آغاز پیدایش بشر به شکلهای گوناگون در جریان بوده، هنوز هم ادامه دارد، اما در لباسی جدید.
پینوشتها:
(۱) قرآن کریم در آیات ۲۷ تا ۳۵ سورۀ مائده، گفتوگویِ دو فرزند آدم با یکدیگر که منجر به مشاجره و قتل یکی از آنها میشود را به تفصیل بیان میکند. جدال میان دو فرزند آدم، از این رو بود که وقتی قربانی یکی قبول و قربانی دیگری رد شد، آتش حسد در دل صاحبِ قربانیِ مردود افتاد و بدون آنکه فکر کند که برادرش در این قبولی یا رد تأثیری نداشته، تهدید و اقدام به قتل او کرد. جالب اینجا است که برادر دیگر -که با مراجعه به آیات دیگر قرآن، میتوان او را فردی عالم و عاقل یافت (المیزان: ج۵/۴۵۲٫)- در پاسخ تهدیدها و خشونتها، گفتمان عقلانی را برگزیده و جز به زبان تعقل سخن نگفت. او در پاسخ به تهدید قتل از سوی برادرش، اینگونه پاسخ میدهد: «تو اگر دست خود را به سوى من دراز کنى که مرا بکشى، من هرگز دست خود به سویت و براى کشتنت دراز نخواهم کرد، زیرا من از خدا که مالک و مدبر همۀ عالم است، مىترسم».(مائده(۵):۲۸٫)
(۲) انبیاء(۲۱):۵۳٫
(۳) یونس(۱۰):۲۳٫
(۴) اعراف(۷):۲۸٫
(۵) زخرف(۴۳):۲۳٫
(۶) هود(۱۱):۲۷٫
(۷) نهج البلاغه: خطبۀ۱۹۲٫
(۸) انعام(۶):۵۲٫
(۹) هَداهُمُ اللَّهُ.
(۱۰) أُولُوا الْأَلْباب.
(۱۱) زمر(۳۹):۱۸٫
(۱۲) علامه طباطبایی، سید محمد حسین: «المیزان»، ترجمۀ محمدباقر موسوی همدانی، ج۱۷، ص۳۸۱٫