بایستههای اخلاقی مربیان
۱
برخی از ما گمان میکنیم اخلاقی زیستن، فقط مخصوص جمعهای مذهبی و یا زمان تنهایی انسان است. نمیتوانیم باور کنیم که اخلاق بتواند برای همۀ انسانها و هر نوع محفل و همۀ مدلهای اجتماعی، حرفی برای گفتن داشته باشد. اگر نظر غالب افراد را بپرسید، میگویند سیاست پدر و مادر نمیشناسد، یا میگویند در جامعه باید گرگ باشی تا خورده نشوی، یا خیال میکنند معلم باید سختگیر و عبوس باشد تا دانشآموزان بر گردنش سوار نشوند و از این قبیل حرفهایی که نشان میدهد آنها باور ندارند که بتوان با اخلاق، با دیگران تعامل کرد.
شاید این به خاطر برداشت غلطی است که از اخلاق داریم و خیال میکنیم اخلاق یعنی همیشه با دیگران سازش کردن و کوتاه آمدن و از حق خود گذشتن، یا شاید به خاطر این باشد که همیشه از اخلاق فردی شنیدهایم؛ اینکه چگونه گناه نکنیم و چگونه قدرت بر عبادت بیابیم. اما باورمان نمیشود که گاهی جنگیدن هم اخلاقی است، گاهی تشر زدن هم لازم است و کاملاً اخلاقی میتوان برخورد قاطع داشت. مثلا در میدان جنگ فرمانده برای تحریک قوای خود، بر آنها نهیب میزند و آنها را به صفت ترس متهم میسازد. این کار وی باعث تحریک سپاهیان شده وبرای رفع این اتهام، شجاعت دو چندان از خود نشان میدهند.
۲
در اخلاق اسلامی در کنار توصیههای عمومی که برای همه آمده است، برای هر موقعیت و هر اجتماع و هر شغلی هم دستورات ویژهای وجود دارد؛ برای حاکمان، برای قضات، برای والدین، برای فروشندگان، برای معلمان و… . برای هر کدام از گروهها، توصیههای مجزایی شده است. به عنوان مثال امیرالمؤمنین علی(ع) دربارۀ تشخیص افرادی که برای قضاوت صلاحیت دارند، به مالک اشتر چنین میفرماید: «از میان مردم، برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن؛ کسانی که مراجعۀ فراوان، آنها را به ستوه نیاورد و برخورد مخالفان با یکدیگر، او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشاری نکند و بازگشت به حق پس از آگاهی، برای او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند و در شناخت مطالب به تحقیقی اندک رضایت ندهد، در شبههها از همه با احتیاطتر عمل کند و در یافتن دلیل، اصرار او از همه بیشتر باشد، از مراجعۀ پیاپی شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه بُرندهتر باشد، کسی که ستایش فراوان، او را فریب ندهد و چربزبانی، او را منحرف نسازد و چنین کسانی بسیار اندکاند».۱ همچنین روایتهای بسیاری برای والدین و نوع برخورد آنها با کودکان و یا برای فقها و شیوههای برخورد آنها با مردم آمده است.
۳
یکی از مهمترین برنامهای اسلام، تربیت انسان است. دین اسلام بیشترتوصیهها و مناسک و عبادات و حتی قوانین و مجازاتها را برای انسانسازی وضع کرده است. بنابراین در میان تمامی مشاغل و پیشهها، بیشترین و مهمترین توصیهها را به مربیان و معلمان میکند که به امر انسانسازی میپردازند و شغل آنها را شغل انبیا میداند. پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «سوگند به خدا هرگاه خداوند به دست تو یک نفر از آنها را هدایت کند، برای تو بهتر است از آنچه خورشید بر آن میتابد، یا غروب میکند».۲ از این نظر، یک مربی وظیفۀ بسیار سنگینی دارد و میبایست در کنار یاد گرفتن تکنیکها و روشهای درست آموزش، اخلاق صحیح آموزش را هم فرابگیرد و به آنها -در کنار اخلاق عمومی و فردی- عمل کند.
۴
بیشتر از آنچه که مربی به فراگیران خود میگوید، رفتار و منش و طرز برخورد او است که نقش تربیتی دارد و در ذهن آنها میماند. مربی فقط دانش و حقایق را به شاگردان انتقال نمیدهد؛ بلکه آنها را با ارزشها، اعتقادات، آداب و فضیلتها نیز روبهرو میکند. اگر معلم حسن اخلاق داشته باشد و دانش را با دقت و با تمام وجود و احساسات درونی خود به دانشآموزان انتقال دهد، آنها هم رفتار و فضایل معلم را به سادگی و بیاراده از راه یادگیری تقلیدی فرامیگیرند.
۵
مربی میبایست در درجۀ اول، فضایل اخلاقی را بداند -چه فضایل عمومی که برای همۀ انسانها مورد نیاز است و چه فضایل مختص به آموزگاران- و در درجۀ بعد، به آنها -تا جایی که در توان او است- عامل باشد. ابوعلیسینا در ارتباط با ویژگیهای معلم، به هشت ویژگی مهم اشاره میکند و میگوید: باید درانتخاب آموزگار و مربی دقیق شد که خردمند و دیندار باشد، راه تهذیب اخلاق و پرورش و تربیت فراگیر را بشناسد، با وقار، سنگین، با مروت، پاکدامن و نظیف باشد و راه معاشرت را بداند.۳ کسی که عهدهدار تربیت میشود، باید حداقل این خصوصیات را دارا باشد. مجموعۀ این ویژگیها، نشان میدهد که ابوعلیسینا برای معلم جایگاه مهمی درسیستم آموزش و پرورش قائل است و معتقد است که معلم، الگوی رفتاری شاگردان است و آنان از رفتار او نسخهبرداری کرده و در زندگی خود به آن عمل میکنند.
در واقع نقش مربی در آموزش جوانان، چیزی فراتر از ارائۀ اطلاعات به آنها است؛ زیرا دانشآموزانْ عادات، عقاید و ارزشهای بسیار زیادی را از معلمین خود کسب میکنند. بنابراین لازم است که مربی از میان بهترین اشخاص انتخاب شود و کسی باشد که قادر به تشخیص ارزشها و فضیلتهای اخلاقی باشد؛ زیرا دانشآموزان از او به عنوان راهبر و الگو پیروی خواهند کرد.
در اینجا به چند ویژگی مهم دیگر اشاره میشود: مربی باید در تربیت فراگیر مهارت داشته باشد، اوضاع و احوال روحی آنها را بداند و شرایط سنی آنها و نیازها و مشکلاتشان را بشناسد. همچون برادری دلسوز و یا پدری مهربان باشد. با وقار و آرام باشد. از سادگی بسیار، به دور بوده و رفتار سبک نداشته باشد و در مقابل، خیلی جدی و بینشاط هم نباشد. به همۀ شاگردان احترام بگذارد و توجه داشته باشد که هر شاگردی، توانمندیهای به خصوص خودش را دارد. خواستهها و علایق شاگردان را محترم بشمرد و برای آنها در تصمیمگیریهایی که مربوط به فعالیتهای تربیتی در زندگی عملی میشود، فرصت مشارکت و ابراز نظر بدهد. فعالیت خوبی را که شاگرد انجام داده است، تشویق و ستایش کند. آنها را ترغیب به نوآوری و ابتکار نماید. در بین شاگردان هماهنگی و انسجام به وجود آورد و وظایف را به صورت عادلانه بین آنها تقسیم کند. شکیبایی داشته باشد و از دست شاگردان خود خشمگین نشود. در صورت بروز خشم، بتواند آن را کنترل کند. مسئولیت شناس باشد. متواضع و فروتن باشد و اشتباهات خود را بپذیرد و در صدد اصلاحشان برآید. در نهایت اگر قولی داد، حتماً به آن وفا کند.
پینوشتها:
(۱) نهج البلاغه، نامۀ۵۳٫
(۲) بحارالانوار: ج۲۱/۳۶۱٫
(۳) تدابیر المنازل:۳۸٫