یادداشت شفاهی آقای سید علی شجاعی
وظیفه و هدف هنر، در مرحلۀ اول، با هر جلوه و برای هر مخاطبی، انتقال معنا به شکلی جذاب، تأثیرگذار و ماندگار است؛ یعنی مخاطب از آن لذت ببرد. در تعریف مقولۀ زیبایی نیز توجه به لذتبخشی برای مخاطب، بسیار پررنگ است. در مرحلۀ دوم قرار نیست هنر در هر بستری با حذف مخاطب، یک سویه حرف بزند و به اینکه برای مخاطب چه اتفاقی میافتد، توجه نکند. هنر در همۀ ابعادش به دنبال تأثیرگذاری است. یعنی اینکه مطمئن شود در جان مخاطبش، چیزی را به ودیعه گذاشته است؛ چه همان لحظه اثرش را به نمایش درآورد، یا اینکه ماندگار شود و بعداً جوانه بزند. سومین هدف هنر همین مقولۀ ماندگاری است.
کارکرد ادبیات برای مردم چیست؟
ادبیات درونیترین جوشش انسانی است و درونیترین تأثیر را نیز دارد. به زعم بسیاریْ موسیقی، سینما، نقاشی و تئاتر، اگرچه هنرهای بسیار تأثیرگذاریاند، اما هیچ کدام عمق تأثیرشان برابر ادبیات نیست. برای اینکه ادبیات آنقدر تجریدی و محض با مخاطب روبهرو میشود، که امکان یک حیات و جهان دیگری را در ذهن مخاطب، فراهم میکند. در ادبیات، تکنیک به معنای صنعت وجود ندارد. هر چقدر که به صنعت نزدیک میشویم، این جوشش طبیعتاً کمتر میشود. شعر و نثر به هیچ چیز نیاز ندارد؛ فقط یک خودکار و یک کاغذ میخواهد. نتیجه اینکه برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب، از عمق بیشتری از درون هنرمند جوشش کند.
اهداف ادبیات کودک و نوجوان
ادبیات در گام اول، هنر است. پس اهدافی که در بالا ذکر شد، در اینجا هم دنبال میشود. من، ادبیات کودک و نوجوان را یکسان میدانم. با این نگاه که در این ردۀ سنی، نیازی نیست پدر و مادر برای فرزند کتابی را انتخاب کرده و برایش بخوانند؛ بر خلاف ردۀ سنی خردسال. وقتی که فرزند خودْ توان انتخاب و مطالعه پیدا میکند، وارد گروه مطالعۀ جدیدی میشود. به صورت دقیقتر از اواسط دبستان تا پایان دبیرستان مقصود است.
نکته اول این است که ما در کنار انتقال معنی، مشغول ساختن پایههای جهانبینی مخاطب هستیم. یعنی باید کتابی به او بدهیم که هم انتقال معنی به شکلی جذاب صورت بگیرد، هم اینکه اساساً به کتاب خواندن علاقمند شود. در رویارویی با مخاطب بزرگسال، این هدف وجود ندارد. چون مخاطب من میداند که کتاب خوب است و علاقۀ شخصی خود او هم مشخص است که مثلاً رمان دوست دارد، یا شعر میپسندد و یا داستان کوتاه میخواند.
اما در ادبیات کودک و نوجوان، ما باید او را متوجه کنیم که مسیر فهمیدن، کتاب و کتابخواندن است. بنابراین هدف ادبیات کودک و نوجوان، علاوه بر اینکه به دنبال انتقال معنی است و به شکلی جذاب، تأثیرگذار و ماندگار قرار است مفاهیم را منتقل کند، قرار است خودش هم مخاطب این اثر را به مفهوم بزرگترِ کتاب خواندن و مطالعه علاقهمند کند.
یکی دیگر از اهداف ادبیات کودک و نوجوان، پرورش خلاقیت است. ما با مخاطبی روبهرو هستیم که همۀ وجوه ذهنیاش در حال رشد است. این چیزی است که شاید در ادبیات فارسی کمتر به آن توجه میشود. حال آنکه هرچه کتاب در دو دهۀ اخیر برای کودک و نوجوان در غرب منتشر شده، با ایجاد سؤال برای مخاطب، به دنبال پرورش خلاقیت و پویایی ذهنی وی است. اگر کتاب فقط به دنبال جواب دادن به سؤالات دانشآموز باشد، قطعاً شکست خورده است. چرا که این کار خیلی سادهتر و بهتر، از پدر و مادر برمیآید. کتاب باید افقهای جدیدی پیش روی مخاطب کودک و نوجوان خود بگشاید و او پس از بستن کتاب، ضمن دریافت اطلاعات در مورد موضوع قبلی، با سؤالات جدید مواجه شود و به دنبال یافتن جواب آنها، سراغ کتاب جدید برود. بهترین خدمتی که میتوانیم در مقام آموزش به بچه انجام دهیم، این است که به او سؤال بدهیم؛ آدمی که سؤال ندارد، در یک سطحی از رشد باقی میماند و پیشرفت نمیکند.
ادبیات کودک و نوجوان در هدف بعدی، باید برای مخاطب خود فضاسازی کند. فضاسازی یعنی آنچه که در نگاه اولیه به آن توجه نمیشود، مورد توجه قرار بگیرد. مثلاً در فیلمهای خارجی میبینیم که یک دزد، سوار اتومبیل میشود و میخواهد از دست ماشین پلیس فرار کند، اول کمربندش را میبندد! این یک فضاسازی است که در کنار محور اصلی داستان، به مخاطب منتقل میگردد. یا اینکه من برای مخاطب کودک، کتاب نوشتم که مثلاً به بزرگتر احترام بگذار. اما در کنارش پنج فضای مختلف را به او انتقال داده و حدود ذهنیاش را ساختهام. متأسفانه یکی از اشکالات صداوسیمای ما این است که میخواهد یک مفهوم -مثلاً دروغ نگفتن- را به تصویر بکشد، اما شما میبینید در این بین، بچه با پدر و مادر خیلی بد حرف میزند. این انتقال اتمسفر است. این را شما نمیتوانید نادیده بگیرید و تأثیر خودش را میگذارد. در حقیقت این فضاسازی، حدود باورهای اعتقادی، اجتماعی، اخلاقی و… مخاطب را شکل میدهد.
در نهایت ما باید خوراک مناسبی برای این گروه سنی فراهم کنیم؛ مضمون مناسب، تصویرسازی ذهنی مناسب، دایرۀ واژگانی مناسب، جزء مواد اولیه برای تهیۀ یک خوراک مناسب به حساب میآید. اگر مادری را از دادن نوشابه به فرزند خردسالش منع میکنیم، یا اگر هیچگاه در برابر کودک شیرخوار کباب نمیگذاریم، حتماً جایگزین مناسبی با توجه به سن و سال وی، برای او در نظر میگیریم. قطعاً در صورت معرفی نکردن و یا نبود محتوای مناسب برای کودک و نوجوان، آنها به دنبال کتابی میروند که هیچ تناسبی با روحیاتشان نخواهد داشت.
زمانی که ما به این پنج نکته توجه کنیم، خواهیم دید تا چه میزان در زمینۀ ادبیات کودک و نوجوان، کم کار کردهایم. گاهی به هر کاری که نقاشی دارد، میگوییم این کار کودک و نوجوان است.
به کار گرفتن این نکتهها و حرکت به سوی تألیف در ادبیات، به جای ترجمه آثار دیگر فرهنگها در گروه سنی کودک و نوجوان، مسئلهای است که هرچه سریعتر باید به آن بپردازیم. تا وقتی که در بخش کودک و نوجوان، ادبیات ترجمه با این گستردگی در بازار و سبد مطالعۀ ما حضور دارد، عملاً بعید میدانم به مقصد و مقصودهای خیلی مهمی برسیم. در ادبیات بزرگسال، این طور نیست؛ اما در ادبیات نوجوان، تعداد نویسندۀ کودک و نوجوان ما بسیار محدود است. کمتر از سی درصد سهم بازار ما، ادبیات تألیفی است. این مسئله به صورت مداوم راه ما را دور میکند. یعنی پدر و مادرها یک چیز میگویند و بچه در کتاب چیز دیگری میخواند.
البته باید این را هم در نظر گرفت که کار تألیف کتاب کودک، خیلی کار سخت و پرهزینهای است. واقعاً ادبیات کودک و نوجوان در ایران گران است. در کنار هزینههای بسیار بالای تصویرگری، اسکن و…، ناشر باید به دنبال نویسندهای باشد که متن را هم خوب از آب درآورد. اما ترجمه، لقمۀ آماده است. بهترین کارها، بهترین قصهها، بهترین تصاویر را دارا است و ناشر ما فقط به عنوان مصرف کننده، کار را چاپ میکند. در حالی که ادبیات و فرهنگ ما، به شدت امکان تولید دارد. بنابراین در بخش ادبیات کودک و نوجوان ایران، توجه خاص و ویژه به تألیف است.