ویژگی‌‌های اساسی و مشترک جنبش‌های نوظهور دینی یا عرفان‌های کاذب

احسان جندقی کارشناسی ارشد دانشگاه ادیان و مذاهب

 

 

روزگار ما روزگار عجیبی است. انسان معاصر بعد از سال‌ها که خود را بالغ و بی‌نیاز از دین و معنویت تصور می‌کرد، امروزه دوباره به دنبال معنویت است. شدت علاقه انسان معاصر به معنویت و باورهای شبه‌دینی درحدی است که بسیاری دوره معاصر را عصر ایمان نامیده‌اند. ولی انسان مدرن با ویژگی‌های جدیدی به دنبال این معنویت است.

دو تجربه سترگ تاریخی بشر در دوران سنت و دوره مدرن وجود دارد. در عالم سنت، ادیان و اعتقاد به وجود امر قدسی قوام بخش حیات فردی و اجتماعی پیشینیان بودند، لیکن در یک بستر تاریخی، ادیان و اعتقاد به خداوند به صورت نظام‌های نظری و جزمی تئولوژیک و کلیسایی، مرجعیت‌های دروغین دینی، ظهور پاپ به منزله واسطه فیض الهی و حاکمیت کلیسا درآمد و ما شاهد جنگ‌های گوناگون مذهبی، فساد قدرت، موضع‌گیری در برابر علم و تفکر، به محاکمه کشاندن هرگونه اندیشه و تفکر تازه و … بودیم. در اثر این انحرافات؛ با رنسانس و جنبش روشنگری، بشر در یک موضع عکس‌العملی چشمان خویش را بر آسمان فروبست و راه خودبنیادی را در پیش‌گرفت و همه‌چیز را ناسوتی، عرفی و سکولار فهمید. اما این مسیر نیز نهایتاً به مرگ خدا، مرگ مطلق، مرگ بنیاد ارزش‌ها، مرگ اخلاق و در یک کلمه پوچ‌گرایی و مرگ انسان انجامید. این وضعیت خود موجب ظهور انحرافات زیادی در بین جوامع انسانی شد که شاید در بازگشت دوباره بشر به معنویت مؤثر بوده‌اند.

بازگشت دوباره بشر به معنویت را نباید برداشتی عوامانه و یا حتی خرافی تصور نمود؛ بلکه انسان معاصر با مبانی متافیزیکی و جهان‌شناسی خاص به دنبال مفاهیم دینی است. دراین راستا باید بپذیریم مفاهیم دینی همانند هر مفهوم دیگری به دو روش متفاوت قابل تحلیل و تصور هستند.

ما مفاهیم را عکس، رونوشت و یا تصویری ذهنی از واقع خارجی می‌دانیم. بنابراین برای این مفاهیم قائل به وجودی خارجی و واقعی هستیم که مطابقت و وحدت مفهوم ذهنی خود را با واقعیت خارجی «حقیقت» می‌دانیم. این برداشت سنتی از مفاهیم است. این برداشت در دوره معاصر و توسط اندیشمندان مدرن به چالش کشیده شده است. انسان مدرن مفاهیم را حاصل جعل و اختراع ذهن آدمی می‌داند و آنها را همچون ابزاری برای مواجهه بشر با عالم می‌داند. مهم‌ترین حاصل این اندیشه‌ را باید این‌گونه تعریف کرد که انسان مدرن از درست یا نادرستی مفاهیم یعنی درستی و نادرستی ابزار‌های ذهنی سخن نمی‌گوید؛ چراکه اساساً سخن از درست و یا نادرست بودن ابزار‌ها غلط است و باید از کارآمدی یا ناکارآمدی ابزار سخن گفت.

شاید در همین دیدگاه مدرن است که نگاه ابزاری به دین نیز جای دارد. در این دیدگاه که امروزه غلبه با آن است، ما نگاه ابزاری به دین داریم و آن را برای اهداف و نیات خود می‌خواهیم و انسان معاصر، دین را به عنوان ابزاری برای رسیدن به آرامش می‌خواهد. باز شاید با همین دیدگاه است که روز به روز به جنبه‌های خلسه‌آمیز و آرامش‌بخش دین و دینداری تأکید و توجه می‌شود و رشد عرفان‌ها و ادیان نوپدید را باید در این چارچوب فهمید.

متأسفانه رواج و تبلیغ این معنویت‌های نوظهور و یا عرفان‌های کاذب در جامعه اسلامی ایران روند روبه رشد و غیر‌طبیعی‌ای دارد. دراین میان آیین‌ها و معنویت‌هایی همچون «اشو»، «سای بابا»، «اکنکارد»، «فالون دافا»، «دالایی لاما»، «پائلو کوئیلو» و «عرفان ساحری» فعالیت بیشتری درایران دارند. در این جریانات ویژگی‌های مشترکی دیده می‌شود که با شریعت و حقیقت ادیان و به ویژه دین اسلام تفاوت‌های اساسی دارند. از مهم‌ترین ویژگی‌های انحرافی این معنویت‌های نوظهور که محصول همان نوع خاص جهان‌بینی و برداشت غلط انسان مدرن است باید به موراد زیر توجه نمود:

  1. نادیده گرفتن خدا به عنوان هدف غایی

نادیده گرفتن اعتقاد به خدا یا انکار وجود خدا و یا ارائه تفسیری نامعقول از خدا به‌انگیزه انکار خدای حقیقی، یکی از شاخصه‌های عرفان‌های نوپدید و دروغین است. یکی از مکاتب و آیین‌های پرنفوذ و بسیار مخرب برای جامعه اسلامی ایران، مکتب اشو است. اشو سخنان متشتت و مختلفی درباره خدا دارد. گاهی جست‌وجوی خدا را کاری بیهوده می‌داند. او می‌گوید: «کلمه خدا یک بهانه است. ابزاری است برای ابراز احساسات ما به کل. در واقع کل هستی خداست. کل، الهی است و وقتی شما لبریز احساسات الوهیت شوید، با کل هستی یکی خواهید شد. …هرگاه انسان به نقطه‌ای برسد که خودش را کاملاً خارج از ذهن ببیند، آن وقت انسان خدا شده است». درجایی دیگر اشو واقعیت و وجود شخصی داشتن خدا را انکار می‌کند و او را صرفاً یک ذهنیت معرفی می‌کند و می‌گوید: «خدای من یک شخص نیست، بلکه یک حضور است. …خدای من چیزی عینی، آنجا نیست. خدای من همان ذهنیت است، اینجا».

در سایر مکاتب نوظهور نیز تصورات غلطی همچون همین تصورات را به صورت فراوان می‌توان برشمرد که کاملاً با آموزه‌های معنوی ادیان الهی متفاوت است.

  1. شادمانگی به‌عنوان هدف غایی

همان‌گونه که پیش ازاین اشاره شد انسان مدرن به دین به عنوان ابزاری برای رسیدن به آرامش و شادمانی نگاه می‌کند. هرچند در ادیان الهی و اسلام نیز رسیدن به آرامش و شادمانی دنیوی و اخروی امری مطلوب برشمرده می‌شود ولی این آرامش درپرتو باور درست به خدا امکان پذیر است «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».

عرفان‌های کاذب معاصر همچون دالای لاما چنین می‌گویند: «من براین باور هستم که هدف اصلی زندگی جست‌وجوی خوشبختی است. این امری بدیهی است. اینکه معتقد به دین باشیم یا نباشیم، و اینکه پیرو کدام مذهب هستیم، تفاوت زیادی نمی‌کند؛ همه ما در زندگی خود به‌دنبال چیزی مطلوب می‌گردیم. به همین دلیل، به نظر من حرکت زندگی رو به خوشبختی و شادمانگی است».

  1. خردستیزی و منطق‌گریزی

این ادعا که با اصول فلسفه و منطق و عقل می‌توان همه حقایق عالم را کشف نمود، بدون شک ادعای غلط و دست‌نیافتنی است. در عین حال این اعتقاد که با بی‌اعتنای به عقل و منطق نیز می‌توان به حقایقی دست یافت، گمانی خام و میان تهی است. عرفان حقیقی نه‌تنها با عقلانیت سازگار است، بلکه همراه آن است. عرفان بدون عقلانیت عرفان انسانی نیست؛ همان‌گونه که عقلانیت منهای عرفان، از انسان موجودی تک‌ساختی و خشک و خشن می‌سازد.اما در معنویت‌های نوپدید بر گسیختگی و ناسازگاری معنویت و عقلانیت یا به تعبیر بهتر نفی عقلانیت و مخالفت جدی با منطق به چشم می‌خورد.

  1. شریعت‌ستیزی و فقه‌گریزی

شریعت‌گریزی وجه مشترک همه عرفان‌های نوپدید شرقی و غربی است. اشو اصولاً با دین مخالف است و دینداری واقعی را بی‌دینی می‌داند. او شریعت را بُعد بیرونی دین می‌داند که هیچ‌گونه طراوتی ندارد و کاری جز اختلاف افکنی از آن ساخته نیست. این شریعت‌گریزی و نفی آموزه‌های فقهی دین اسلام در سایر مکاتب نوپدید نیز به وضوح قابل‌جست‌وجو است.

همه این مکاتب دروغین و بشرساخته، علی‌رغم انکار شریعت ادیان الهی، خود دارای دستورالعمل‌ها و قوانین ویژه خود هستند. واضح است که همه این‌ها از سنخ احکام عملی و دستورالعمل‌های رفتاری‌اند و از حیث دستورالعمل بودن با آموزه‌های فقهی تفاوت ندارند. تنها تفاوت آنها این است که دستورالعمل‌های فقهی اسلام از سوی خداوند متعال بیان شده، ولی دستورالعمل‌های موجود در عرفان‌های کاذب توسط افرادی بشری و منحرف و یا حداقل افرادی که احتمال اشتباه در آنها وجود دارد مطرح گردیده است.

در عرفان اسلامی وصول به هدف عرفان که همان تقرب به خداست، جز با عمل کردن به دستورات خداوند، امکان ندارد. عرفای حقیقی همواره بر مطابقت مکاشفات و دستورات خویش با شریعت اسلام تأکید داشته‌اند.

  1. انکار معاد و طرح مسئله تناسخ

یکی دیگر از مشخصه‌های عرفان‌های دروغین، انکار معاد و جایگزینی آموزه تناسخ است. فیلسوفان ومتکلمان مسلمان نیز از همان قرون اولیه اسلام تاکنون، در نقد این آموزه استدلال‌هایی را مطرح کرده‌اند. مدعای معتقدان به تناسخ این است که روح انسان به هنگام مرگ، یک سلسله توالد را سپری می‌کند و باردیگر به هنگام مرگ، به پیکری دیگر منتقل می‌شود. و این چرخه تابی‌نهایت ادامه پیدا می‌کند.

یکی از آموزه‌های اصلی مکتب اکنکارد اعتقاد به تناسخ و انکار معاد است. اشو نیز از مدافعان جدی تناسخ است. او با رد اعتقادات ادیان الهی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام در باب معاد معتقد است یک انسان تا ‌ابد دوباره و دوباره متولد می‌شود. دالایی لاما تأکید ویژه‌ای بر تناسخ دارد.

  1. نگرش تک‌بعدی به انسان

متأسفانه در بسیاری از گرایش‌های معنوی و عرفانی این اعتقاد غلط وجود دارد که برای اینکه فرد بتواند به‌طور کامل خود را وقف خدمت به دین و خدا و معنویت کند، باید از ازدواج بپرهیزد. این انحراف که در برخی از مسلمانان نیز به‌چشم می‌خورد با برخورد شدید پیامبر اکرم(ص) و سایر ائمه(ع) مواجه شد. گفت‌وگو میان امام محمدباقر(ع) و زن مدافع این اعتقاد غلط، خواندنی است؛

«حضرت پس از اینکه از تصمیم آن زن برای ترک ازدواج به انگیزه دستیابی به معنویت و فضیلت مطلع شدند، به او فرمودند: دست از اینکار بردار، اگر تجرد فضیلت بود، فاطمه زهرا(ع)، سرور زنان عالم، سزاوارتر به این کار بود».

یکی دیگر از اموری که نشانگر نگرش تک‌بعدی به انسان است، دعوت به گوشه‌نشینی، انزوا، و دوری از جامعه و دغدغه‌های اجتماعی است. بی‌توجهی عرفان‌های کاذب به مسائل سیاسی و حکومتی در همین راستا قابل‌ارزیابی است. در مقابل در عرفان حقیقی به انسان به‌طور کامل و با توجه به همه ابعاد وجودی‌اش توجه می‌شود؛ نگرش جامع به همه ساحت‌های وجودی انسان مطرح می‌شود. هیچ تعارضی میان بعد مادی و بعد روحی انسان وجود ندارد و نمی‌توان به انگیزه تقویت و سعادت یکی، دیگری را نادیده گرفت. بهره‌مندی مشروع از لذت‌های جنسی نه‌تنها تعارض و تضادی با معنویت و عرفان ندارد، بلکه شرط تکامل معنوی انسان و یکی از بهترین اسباب وصول به سعادت واقعی و جزء اخلاق و سنت پیامبران است.

تمام موراد ذکر شده در این نوشتار در واقع چکیده‌ای از ویژگی‌های انحرافی مکاتب معنوی نوپدید و یا عرفان‌های کاذب است که متأسفانه اقشار مختلف جامعه اسلامی ایرانی ما را به شدت مورد آماج تبلیغات فریبنده خود کرده‌اند. این عرفان‌ها با اعتقادات و گفته‌هایی که ترکیبی از سخنان حق و باطل است اذهان جامعه بشری را مورد هدف قرار داده‌اند و طرفدان بسیاری برای خود جمع نموده‌اند.

منابع:

قرآن کریم

احمدحسین شریفی؛ شاخصه‌های عرفان‌ کاذب؛ قم: موسسه فرهنگی هنری مسیاکیش، ۱۳۸۹٫

اشو؛ اینک برکه‌ای کهن؛ ترجمه سیروس سعدوندیان؛ تهران: زرین ۱۳۸۰٫

اشو؛ آواز سکوت؛ ترجمه جواد سیدحسینی؛ تهران ۱۳۸۴٫

اشو؛ راز بزرگ؛ ترجمه روان کهریز؛ تهران: باغ نو ۱۳۸۲٫

اشو؛ کودک نوین؛ ترجمه مرجان فرجی؛ تهران: فردوس ۱۳۸۰٫

دالایی لاما؛ هنر شادمانگی، به روایت اچ. کاتلر؛ ترجمه محمدعلی حمیدرفیعی؛ تهران: تندیس ۱۳۸۰٫

علامه محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳٫

منسون، تادکرامر و داگلاس؛ اکنکار حکمت باستای برای عصر حاضر؛ ترجمه مهیار جلالیانی؛ تهران: ایساتیس ۱۳۸۰٫

دکمه بازگشت به بالا