پَر پرخاش را بچینیم

علی صادقی‌سرشت

بررسی پرخاش بدنی در نوجوانان                                                       

پرخاشگری، آسیب رساندن به شخصی دیگر یا زخمی یا طرح‌ریزی برای آسیب به دیگران و تلاش برای اجرای آن طرح است. یکی از مشکلاتی که در نوجوانی با آن روبه‌رو می‌شویم، پرخاشگری‌های فیزیکی در این سن است.

وقتی نوجوان با محرومیت و ناکامی از سوی اطرافیان روبه‌رو می‌شود، انگیزه‌های طبیعی برای پرخاشگری در او به کار می‌افتد. هر چه میزان محرومیت بیشتر باشد، انگیزۀ پرخاشگری بیشتر است و مخاطب این پرخاشگری در صورت امکان، همان کسی است که موجب ناکامی نوجوان شده است، حتی اگر آن شخص والدین باشند و در صورت عدم امکان، تخلیه در قالب آزار افراد ضعیف‌تر و کم‌سن‌تر و یا انتقام‌های جبرانی صورت می‌گیرد، هم‌چون درس نخواندن و وانمود کردن به ناتوانی در درس خواندن با هدف عذاب دادن والدینی که او را ناکام کرده‌اند و او نمی‌تواند با آنها علنی بجنگد.

از نگاه دیگر، پرخاشگری یا بدنی است و یا کلامی. پرخاشگری کلامی، بیشتر در روابط خود را نشان می‌دهد؛ هم‌چون‌ ۱٫ منع تهدیدآمیز دیگری از شرکت در یک گروه، ۲٫ شایعه پراکنی در مورد یک شخص، ۳٫ تهمت‌زدن و بدگویی در پشت سر و… . از سویی، پرخاشگری ممکن است متوجه خود فرد باشد و یا متوجه بیرون شود. نوع شدید پرخاشگری، در قالب خودکشی یا دیگرکشی است. در این قسمت بیشتر به پرخاشگری از نوع ایجاد آسیب بدنی برای دیگران تمرکز می‌شود.

زشت و زیبا

معمولاً کلمه پرخاشگری، حسی منفی در خواننده ایجاد می‌کند؛ اما اندک دقتی در کاربردهای پرخاشگری، ما را متوجه زشت و زیبا در این فعالیت می‌کند. اگر پرخاشگری نوجوان متوجه همسال ضعیفی برای زورگویی شود، مصداق زشت است و اگر این پرخاشگری در قالب نهادهای اجتماعی هم‌چون ورزشگاه‌های رزمی برای ارتقای آمادگی بدنی در تمرینات و مسابقات خواسته شود، جنبۀ زیبای کار محسوب می‌شود. هم‌چنین وقتی در سربازی، از سرابازان جوان توقع پرخاشگری برای ارتقای آمادگی‌های مهارتی و جسمانی می‌رود، جنبۀ زیبا و مثبت پرخاشگری است که مورد توجه قرار می‌گیرد. بنابراین پرخاشگری می‌تواند نشان از روحیۀ جنگندگی داشته باشد. آنچه در پرخاشگری مهم است، کنترل این روحیه به زمینه‌های درست آن می‌باشد و نه صرفاً حذف آن. یکی از نکته‌های مهمی که باید در نوجوان پرخاشگر بررسی شود، دلایل به‌کارگیری این فعالیت در جنبه‌های منفی است و یکی از راه‌های درمانی آن نیز، همزمان با درمان روان‌شناختی، درمان کارکردی این حالت درونی با استفاده از آن در نهاد‌های اجتماعی جهت‌دهنده، هم‌چون ورزشگاه‌های رزمی می‌باشد.

یکی از معیارها برای پرخاشگری مقبول، پرخاشگری در زمینه‌هایی است که عرف جامعه، پرخاشگری در آنجا را تأیید می‌کند؛ هم‌چون پرخاشگری در میدان‌های ورزشی (کنفو، کشتی، بوکس و…) و نیز میدان‌های نبرد. البته از نوجوان توقع آن می‌رود که در بیرون از میادین مجاز به پرخاشگری، پرخاشگری را قطع کند؛ مثل آنکه از یک ورزشکار یا فرد نظامی همین انتظار می‌رود.

ابزاری یا انفعالی

بر اساس آنچه بیان شد، دو نوع پرخاشگری شناسایی شده است؛ پرخاشگری ابزاری که در واقع یک نوع پرخاشگری کنترل‌شدنی برای رسیدن به یک هدف مشخص (هدف خوب یا بد) است و پرخاشگری انفعالی که یک نوع پرخاشگری خارج از کنترل است و در آن، شخص به‌گونه‌ای عمل می‌کند که گویی روی خود تسلط کافی ندارد. این پرخاشگری، نوعی واکنش انفعالی به محیط است و معمولاً جلوه‌های منفی به خود می‌گیرد، چون از تسلط نوجوان خارج است. تصور کنید در مسابقۀ فوتبالْ نوجوانی مشغول بازی است. در فوتبال کمی پرخاشگری برای انجام هر چه بهتر بازی (هدف خوب) لازم است. این همان پرخاشگری ابزاری است که هدف آن غلبه بر تیم حریف است. اگر نوجوانی در طول بازی بخواهد با رجزخوانی اعصاب نوجوان تیم مقابل را بهم بزند، در واقع دارد کاری می‌کند که پرخاشگری ابزاری او، به پرخاشگری انفعالی تبدیل شود و در نتیجه، تسلط خود را بر اعصابش از دست بدهد و با واکنش‌های پرخاشگرانه (پرخاشگری انفعالی) کاری کند که منجر به اخراج او از زمین گردد.

در رابطۀ والدین با نوجوان، برخی والدین زود صبر خود را از دست می‌دهند و پرخاشگری ابزاری آنها (که با هدف تربیت فرزندشان از آن استفاده می‌کنند و مدیریت شده است)، با حرف‌ناشنوی نوجوان، به پرخاشگری انفعالی تبدیل می‌شود و اسباب اختلاف و ناراحتی را ایجاد می‌کند.

سابقۀ پرخاشگری

ثبات ویژگی پرخاشگری، هم‌چون ثبات ویژگی هوش است. به این معنا که همان گونه که رتبۀ فرد از جهت هوشی در سنین پایین، بدون تقویت هوش، تقریباً همان رتبۀ هوشی در گروه در سنین بالاتر است، رتبۀ پرخاشگری فرد در سنین مختلف، ثابت است. یعنی اگر کودکی در خردسالی پرخاشگری بالایی را نشان می‌دهد و مثلاً در بین همسالان خود جزء دو سه نفر اول در پرخاشگری است، اگر درمان نشود، احتمال زیاد در نوجوانی و بزرگسالی نیز در بین همسالان رتبۀ اول تا سوم پرخاشگری را نشان خواهد داد.

عوامل پرخاشگری

دو عامل مهم برای شکل‌گیری پرخاشگری در نوجوان بیان شده است. شایان ذکر است که این عوامل به صورت یک‌پارچه دست به دست هم می‌دهند و پرخاش را در نوجوان دامن می‌زنند:

۱٫ عوامل زیستی

در بحث از عوامل زیستی منجر به پرخاشگری، چند عامل مطرح است:

الف. ژنتیک: برخی کودکان از جهت ارثی آمادگی پرخاشگری بیشتری دارند. بررسی کودکی والدین آنها و بستگان درجۀ یک آنها در یکی دو نسل گذشته، شاهد این نکته است که پرخاشگری در آنان ارثی است. هم‌چنین بررسی دوقلوها نشان داده است که وقتی یکی از قل‌ها عمل پرخاشگرانه نشان می‌دهد، به احتمال زیاد قل دیگر نیز اعمال پرخاشگرانه انجام می‌دهد و این نشان از وجود ژن تکانش‌پذیری (هیجانی بودن) و واکنش‌پذیری نسبت به هیجانات -که در واقع مولد پرخاشگری هستند- در برخی انسان‌ها دارد. این بدان معنا است که درمان پرخاشگری در آنها، نیاز به تلاش و همکاری بیشتری از سوی نوجوان و خانواده‌اش دارد؛ نه بدین معنا که چون پرخاشگری ژنتیکی است، پس دیگر درمان‌پذیر نیست.

ب. آسیب‌ مغزی: گاه یک آسیب مغزی در نوجوان، سبب شده تا رفتارهای پرخاشگرانه از او سر بزند. در چنین نوجوانانی، درمان‌های دارویی بیشتر باید مد نظر قرار گیرد؛ هر چند درمان‌های روان‌شناختی نیز تا اندازه‌ای به کار گرفته می‌شود.

ج. مزاج: مزاج یا همان خلق و خوی کودک، از همان ماه‌های ابتدایی تولد نشان داده می‌شود. در کودکان پرخاشگر، دیده می‌شود که اجتماعی کردن آنها از همان کودکی بسیار مشکل بوده است و کودکانی بوده‌اند که همانند دیگر کودکان، به پاداش و تنبیه عکس‌العمل نشان نمی‌دهند.

د. هورمون‌: تأثیر هورمون تستوسترون، بر پرخاشگری نشان داده است این هورمون در نوجوانی بیش از گذشته ترشح می‌شود و نوجوان را در معرض پرخاشگری قرار می‌دهد.

۲٫ عوامل محیطی

عومل مختلف محیطی، سبب بروز پرخاشگری در نوجوان می‌شوند که مهم‌ترین آنها عبارتند از:

الف. محیط نزدیک: در برخی محیط‌ها، پرخاشگری به صورت آشکار یا غیرآشکار نه تنها مجاز است، بلکه یک ارزش شمرده می‌شود. برای مثال کودکانی که در مناطق محروم اقتصادی فرهنگی بزرگ می‌شوند که در آنجا جرم و جنایت بالا است، بیش از سایر کودکان در معرض یادگیری مشاهده‌ای پرخاشگری قرار دارند. تغییر محیط زندگی یا تغییر مدرسه‌ای که کودک در آنجا پرخاشگری را مشاهده می‌کند، یک راه علاج برای چنین شرایطی است.

ب. الگوهای تعاملی معیوب با والدین: مهم‌ترین الگوی معیوب در رابطۀ والد-فرزند که موجب بروز پرخاشگری در کودک می‌شود، گیردادن‌های بی‌جهت و زیاد والدین به کودک و اصرار بر آنها تا جایی است که مخالفت کودک را برانگیزد. برای مثال والدینی که مدام از کودکی، به کودک خود امر و نهی‌های غیر لازم می‌کند و او را تحت فشار غیرمنطقی و مداوم در طول روزهای مختلف قرار می‌دهد، به تدریج پاسخ‌های «نه» و پرخاشگری فیزیکی یا کلامی هم‌چون پرتاب اشیا و بددهنی را تولید می‌کنند. در این موارد به مرور والدین در مقابل این پرخاشگری کودک، عقب‌نشینی می‌کنند و کودک می‌آموزد که با پرخاشگری می‌تواند از تسلیم شدن در برابر خواستۀ والدین و دیگران، سر باز زند. این کودک کم کم به نوجوانی می‌رسد و این الگوی یاد گرفته شده در منزل را می‌خواهد در موقعیت‌های مختلف، هم‌چون مدرسه و برخورد با همسالان، به اجرا درآورد. روشن است که راه علاج، آموزش والدین در گیر ندادن‌های غیرمنطقی است و البته اگر نکته‌ای منطقی از کودک خود می‌خواهند، روی آن پافشاری کنند تا اینکه کودک راه سرکشی و پرخاشگری را یک راه برخوردی تأثیرگذار در رابطه با دیگران برداشت نکند.

ج. تنبیه بدنی کودک: هیچ انسانی آسیب نمی‌زند، مگر اینکه خودش از قبل قربانی آسیب باشد. نوجوانانی که پرخاشگری جسمی می‌کنند، به احتمال بسیار بالا خود قبلاً قربانی خشونت جسمی از ناحیۀ دیگران بوده‌اند. بنابراین در مواجهه با این نوجوانان، نباید فقط به پرخاشگری کنونی آنها توجه شود و باید با توجه کردن به ریشۀ ایجاد کنندۀ پرخاشگری، فشار روانی از پیش انبار شده در نوجوان را با روان‌درمانی، نزد متخصصان فن، تخلیه نمود.

د. افکار پرخاشگرایانه: همان گونه که گفته شد، ناکامی سبب بروز پرخاشگری می‌شود. اما شایان ذکر است که ناکامی مستقیماً باعث بروز پرخاشگری نمی‌شود. بلکه ناکامی سبب بروز افکار بدبینانه در نوجوان می‌شود و آن افکار منفی، سبب بروز پرخاشگری می‌شود. بنابراین در مواجهه با نوجوان پرخاشگر، باید به او به صورت مصداقی فهماند که هر رفتار محرک ناراحت کنندۀ بیرونی، دقیقاً چه فکری در ذهن او ایجاد می‌کند و اینکه آن فکر، چه پرخاشی را در او راه‌اندازی می‌کند. سپس در ادامه باید به او آموخت که چگونه می‌توان افکار کمتر محرک را جایگزین آن افکار راه‌انداز کرد، تا جلوی پرخاشگری گرفته شود. در واقع باید به آنها مهارت حل مسئله در برخورد با این موقعیت‌ها آموخته شود. بر همین اساس نوجوانان پرخاشگر، حتی وقتی که هیچ کسی در واقع با آنها دشمنی نمی‌کند، اغلب معتقدند که دیگران با آنها دشمنی دارند. همین فکر منفی در مصادیق مختلف، سبب می‌شود از کار دیگران برداشت پرخاشگری کنند و از خود پرخاشگری نشان دهند.

دکمه بازگشت به بالا